سلام.دختری 24،دانشجوی ارشد دانشگاه تهران و کارمند،از خانواده ای متوسط و چهار نفره هستم.(فرزند اول هستم).اواخر دی ماه از طریق یک واسط و با اطلاع دو خانواده برای ازدواج با پسری آشنا شدم.سی و چهار ساله.مهندس.از خانواده ای 7 نفره با وضعیت مالی متوسط ولی ضعیف تر از ما، موقعیت شغلی اش به گونه ای است که یک هفته از ماه در تهران است و سه هفته در جنوب.بعد از اشنایی اولیه ما (حدود دو ماه)،یکبار انها به منزل ما امدند، یکبار ما به منزل انها رفتیم تا خانواده ها هم یکدیگر را بشناسند.بعد از اشنایی، پدرم تحقیقات لازم از محل س************ت و محل کار را انجام داد و بازخورد مثبتی در مورد خود پسر و خانوادش گرفت. در همین حین متوجه طلاق برادر ایشون شدیم که جو خونه ما رو به شدت متشنج کرد ولی من پدر و مادرم رو اروم کردم. پدرم هم از من خواستن تا به پسر بگم : شرط و الزام پدرم برای ازدواج ما تهیه مسکن است. وقتی این مساله رو با پسر در میون گذاشتم، گفتن الزام پدرتون رو درک میکنم.چشم .طی صحبت هایی که با هم داشتیم یه بار بحث پیش خرید خونه پیش اومد و من مخالفتم رو نشون دادم. با این حال ایشون رفتن و از طریق محل کارشون یه واحد پیش خرید کردن که سه سال دیگه اماده میشه . وقتی خبر شو به من داد و ناراحتی منو دید، گفت نظر تو نظر نهایی برای من و این کار جای انصراف داره، منم ازش خواستم انصراف بده و یه خونه اماده بخره. ولی خونوادش با این کار مخالفت کردن و گفتن که دختره تو رو واسه خودت باید بخواد .... نه واسه پولت... الان کوتاه بیای فردا واسه مهریه و عروسی هم باید کوتاه بیای و انصراف نده. خود پسر هم راغبه انصراف نده..حالا پدرم و مادرم میگن من با این ازدواج کلا مخالفم،پیش خرید خونه دهن کجی کردن به منه،این پسره هرکاری خودش میخواد بدون مشورت با تو انجام میده و با زبون بازی کاراشو ماست مالی میکنه،خانوادش اهل فضولی و دخالت کردن هستن وگرنه برادرش سر سه ماه جدا نمیشد از زنش، اونم زنی که با 5 سکه مهریه عروس اون خانواده شده...پدرم میگه من مخالفم به صللاحت نیست،خواستی ازدواج کنی باهاش... من این پسره رو راه ننیدم تو خونم.ولی به نظر خودم اینا ادمای خوبی هستن فقط پسره پول حرید خونه نداره و از طرفی نمیخواد منو از دست بده.حالا من موندم چیکار کنم!!!!!؟؟؟؟