نوشته اصلی توسط
zartosht11
سلام.من ی پسر 25 ساله هستم.22 سالگی عاشق شدم. با تلاش زیاد تونستم دخترو راضی کنم ک باهام ازدواج کنه بعد دوسال ک باهم بودیم دختره تحت فشار خونوادش ب ازدواج با پسرعموش تن داد دو ماه بعد تو ی تصادف پدر و برادرشو از دس داد. با گذشت تقریبا دوسال چن وقت پیش ب من زنگ زد و گفت نامزدیشو بهم زده و از من خواست تا مث روز اول با هم باشیم و ازدواج کنیم تو این مدت من خیلی عوض شدم اول بهش گفتم نمیشه چون خونوادم اگه بفهمن تو نامزد بودی ی بار. قبول نمیکنن.هرچن ته دلم دوس دارم که بازم داشته باشمش اما میترسم باز بخواد ول کنه.ب قول خودش هیچ علاقه ای ب پسرعموش نداره و همون اوایل ک منو قبول کرد این موضوع رو بهم گف ک پسرعموم سه ساله منو میخواد و بهش علاقه ندارم .الان ک میخواد برگرده ب شدت التماس میکنه.و دوستاشو فرستاده با من حرف زدن.ب نظرتون من باید چیکار کنم. میتونم دوباره بهش اعتماد کنم.اگه امکانش هس راهنماییتونو برام ایمیل کنید.ممنون میشم.mim.zartosht11@yahoo.com