اسرار خلقت ؛؛ محدوده جبر واختیار و ارتباط آن با حوادث
با سلام و ادب
در اینجا سعی بنده بر آن است که جبر و اختیار و اراده و چهار چوب رفتاری که به آن ایمان اتلاق میگردد ؛ در حد فهم خود با نگرشی کاملا" جدید و استدلای به عرض برسد .
اول ؛؛ مقدمه ((همانگونه که تمام مواد از مولکول > اتم > الکترون و پروتن تشکیل میشود ؛ تاآخر این نوشته نیز توجه داشته باشید که اعمال انسانها نیز از رفتار عمده ؛ به رفتار ریز ختم میشود و تمامی آنها یک پیکره ی رفتاری و اعتقادی را شکل میدهند ))
برای توضیح اینجانب وارد بحثهای عمیق فلسفی در مورد جبر و اختیار نمی شوم و از این قسمت که با لاخره مجبور هستیم که بپذیریم وجود داریم و حالا که وجود داریم محدوده جبر و اختیار ما چیست و از چه زمانی اختیار داریم و ایمان به خدا در محدوده ای که اختیار داریم چگونه زایل یا محقق میگردد ؛ شرح داده میشود .
بطور کلی درک ما انسانها برای پاسخگوئی برخی چرائیهای خلقت محدود گردیده و سوالتی مثل این که آیا خداوند مگر نمی داند که ما عاقبت راه ثواب را پیشه میکنیم یا گناه را و ......... غیر از اتلاف وقت وگمراهی نتیجه ای را به دنبال ندارد اما در نهایت تمام این سوالات به اینجا می رسیم که درست یا غلط ؛ وجود داریم و خداوند مسیری را برای هدایت به ما نشان میدهد و انتظار دارد تا آن مسیر را دنبال کرده و رستگار شویم ؛ و ما نیز در نتیجه
رعایت این راه که خداوند از طریق انبیا به ما نشان میدهد وداده ؛ چون فرصت اشتباه و جبران نداریم و اگر هم داریم محدود میشود به چند روز عمر دنیوی لذا ؛ عقل سلیم ایجاب مینماید که از فرصت چند روزه حد اکثر بهره را ببریم تا در آخرت دچار پشیمانی نشویم و با فرض محال اگر آخرتی هم وجود
نداشته باشد ؛ باز هم چیزی را از دست نداده ایم چون خوشبختانه تمام آموزه های دینی و فرامین هدایت به نحوی است که هیچگاه ما از چیزی محروم نمی شویم و هیچ آموزه دینی نیست که در آن آموزش خیانت و ستمگری به دیگران را ترویج نماید و هرچه بوده وهست همیشه راه صواب و نیکی به دیگران و نزدیکان بوده است وبس .
جبر در زندگی ::
چنانچه چند خیابان را در محل زندگی خود در نظر بگیرید ونام آنها را خیابان a , b , c , d, .......نام گزاری نمائید و از وجب به وجب هرخیابان در ذهن خود عکسبرداری نمائید آنگاه متوجه خواهید شد که تمام جزئیات هر خیابان با سایر خیابانهائی که نام گذاری کرده اید ؛ تماما" متفاوت و منحصر به فرد میباشد .
به عنوان مثال در خیابان a نانوائی بربری وجود دارد که مالک آن عباس آقا و نبش کوچه گلفام با متراژ 35 متر میباشد و دروسط خیابان a با فروشگاه لوازم یدکی همسایه است وقیمت زمین در این خیابان متری 50 میلیون تومان می باشد و این خیابان مملو از درختان سرسبز با مردمانی خوب روی و مودب و بسیار تمیز است و همینطور فرض در خیابان b نیز نانوائی بربری وجود دارد که مالک آن سعید و با آرایشگاه زنانه و ساندویچی همسایه است و متراژ آن 150 متر و قیمت زمین در آن متری یک میلیون تومان است چند درخت سرسبز هم دارد و مردمان آن برخی خوب وبرخی نیز پرخاشگرند و الی آخر
یعنی در هردو خیابان یک بربری فروشی هست اما مشخصات مالک و همسایه های آن و قیمت ملک و مردم آن با هم بشدت متفاوت است و هیچ چیز در این دوخیابان باهم قابل مقایسه نیست ولی در هردو خیابان میتوان زندگی کرد و بربری خرید .
در اینجا هریک از این خیابانها را اگر مسیر زندگی فرض کنیم ؛ اجزاء آن حکم جبر رادارد و ما نمی توانیم کوچکترین دخل و تصرفی در اجزاء و عوامل و شخصیتهای این خیابان داشته باشیم .
انتخاب ::
اگر خیابانهای a,b,c,d,..... ؛ همگی راهی برای رسیدن به برج میلاد در تهران راداشته باشند ؛ اینکه ما کدام خیابان را برای رسیدن به برج میلاد در نظر بگیریم ؛ از آن لحظه انتخاب ما شروع میشود و با انتخاب نوع خیابان که اجزاء آن منحصر به فرد است ؛ دچار حوادث و اتفاقات منحصر به فرد که باز هم مختص همان خیابان هست خواهیم شد
مثلا" خیابان a را برای رفتن به برج میلاد انتخاب کرده ایم ولی در آن خیابان ما دچار تصادف شده و هم زمان شاهد یک عروسی و بوق زدن مکرر ماشینها ؛ شادی مردم وبینندگان این عروسی هستیم .
همزمان وهم لحظه در خیابان b ترافیک روان ؛ یک مجلس ختم و یک دعوا و چاقوکشی درحال وقوع است
پس علاوه بر تفاوت در اجزاء در خیاباها ؛ اتفاقات وحوادث و رخدادها نیز با هم متفاوت است (( جبر ))
در خیابان a که برای رسیدن به برج میلاد انتخاب کرده ایم شاهد یک عروسی بودیم که منجر به ترافیک شده ؛ در یکی از اتومبیلها خانم بسیار زیبائی نشسته و نیمه عریان است ؛ اینکه با لذت به او نگاه کنیم و تصمیم بگیریم به او شماره تلفن بدهیم ( اختیار ) نیت شوم ما را به دنبال دارد ؛ در طول مسیر احساس گرسنگی میکنیم (( جبر )) و یک رستوران شیک توجه مارا جلب میکند و تصمیم میگیریم در آنجا ناهار بخوریم (( اختیار )) بعداز خوردن
ساعتی بعد از غذا احساس مسمومیت به ما دست میدهد (( جبر )) به حالت مسمومیت غذائی توجه نمی کنیم تا به درمانگاه برویم (( اختیار )) و با گذشت زمان مسمومیت تشدید شده (( جبر )) و با اینکه از حال نزار خود مطلع هستیم باز بی توجهی میکنیم (( اختیار برای رفتن به پزشک)) و در نهایت دچار بیهوشی میشویم (( جبر )) موقعی که کمی به هوش می آئیم به جای پشیمانی از رفتن به رستوران که باعث مسمومیت شده ؛ در خیالات خود شماره تلفنی راکه به آن زن داده ایم را مرور میکنیم (( اختیار )) و به این تریب دچار ضایه جبران ناپذیر میشویم (( جبر )) و فرصت سلامتی را از خود سلب میکنیم .
اما اگر از خیابان b مسیر رفتن به برج میلاد را انتخاب میکردیم به دلیل مشاهده دعوا (( جبر ))؛ چون ترافیکی نبود (( جبر ))سرعت حرکت خود را بیشتر میکردیم (( اختیار )) و قبل از احساس گرسنگی به مقصد می رسیدیم
در هر دو مثال لحظه به لحظه واز بدو تصمیم برای گزینش خیابان برای رسیدن به برج میلاد ؛ درگیر یک سری عوامل جبری یعنی به اختیار ما بستگی نداشته؛ بوده ایم و در لحظاتی باید تصمیم میگرفتیم تا کاری را انجام بدهیم یا ندهیم .
خداوند نیز دقیقا ما را به این جهان آورده و غایتی به نام رستاخیز (( مثل برج میلاد ))را تعریف کرده و هر انسانی را در مسیری برای رسیدن به آن غایت قرار داده و در آن مسیر عواملی را به نام حوادث طراحی و بصورت جبری در مسیر هر شخصی قرار داده است (( آیه 107 از سوره یوسف)) ؛ تصمیم هر شخص در مواجه با این حوادث
اگر منجر به افزایش سرعت برای رسیدن به مقصد باشد در آن صورت رستگار خواهد شد و برعکس تصمیمی که منجر به کاهش سرعت گردد نیز باعث زمین گیر شدن شخص و دورماندن او از رسیدن به مقصد خواهد بود .
و خداوند چون جلوگیری از پایمال شدن حق را در آیات مختلف تضمین کرده است و بارها ((ستمگران را افرادی که پیوسته بر علیه مومن کید میکنند)) ؛ معرفی مینماید و در پی آن نیز میفرماید ((خداوند نیز بر علیه کید آنها چاره میکند )) و این مساعت خداوند صرفا" بابت اتمام حجت و اثبات وجود یکتائی و قدرت مطلقه ی اوست و فرصتی را به افراد بشر میدهد تا از زمان کوتاه عمر برای انتخاب بهترین و کوتاهترین مسیر بهره ببرد و برای فهم این موضوع پیامبران را فرستاده تا مسیر را مثل تابلوهای راهنما جهت انتخاب درست به بشر نشان دهد .
از همینرو هیچ پیامبری متعهد به دیندارکردن مردم نبوده و فقط وظیفه بیان و ابلاغ داشته است