وابستگی به پسر

[zahra_tanha]

سلاممن حدود چند ماه قبل به آقایی آشنا شدم که ایشون یه مشکلی داشت و اومد با من درد و دل کرد. منم واسه کمک بهش کنارش موندم و تنهاش نذاشتم (البته رابطه رسمی و نه دوس دختر دوس پسری) تا اینکه حالش کم کم خوب شد. خیلی از من تشکر میکرد و به بهونه های مختلف برای من هدیه میخرید و شبها پیام میداد و ... که نمیدونم و هیچوقت نفهمیدم به من علاقه داشت یا صرف جبران بود. تا اینکه چند ماهی که گذشت من کم کم بهش علاقمند شدم و اون وقتی حالش کاملا خوب شد منو فراموش کرد...حالا من موندم و دلی اسیر ... نمیدونم چیکار کنم... دوسش دارم ولی اون دیگه به من توجهی نداره...دوس دارم بهش بگم خیلی بی انصاف بود که بعد از خوب شدنش منو ول کرد میترسم بذاره به حساب منت گذاشتن واسه کمکایی که بهش کردم. میترسم بفهمه بهش علاقمند شدم فکر کنه من جنبه نداشتم و با یه دوستی ساده وابسته شدم.چطوری بهش علاقمو بفهمونم؟ اصلا در این مورد باهاش حرف بزنم یا بذارم احساسم تو دلم بمونه؟

[یا زهرا]

سلاممن حدود چند ماه قبل به آقایی آشنا شدم که ایشون یه مشکلی داشت و اومد با من درد و دل کرد. منم واسه کمک بهش کنارش موندم و تنهاش نذاشتم (البته رابطه رسمی و نه دوس دختر دوس پسری) تا اینکه حالش کم کم خوب شد. خیلی از من تشکر میکرد و به بهونه های مختلف برای من هدیه میخرید و شبها پیام میداد و ... که نمیدونم و هیچوقت نفهمیدم به من علاقه داشت یا صرف جبران بود. تا اینکه چند ماهی که گذشت من کم کم بهش علاقمند شدم و اون وقتی حالش کاملا خوب شد منو فراموش کرد...حالا من موندم و دلی اسیر ... نمیدونم چیکار کنم... دوسش دارم ولی اون دیگه به من توجهی نداره...دوس دارم بهش بگم خیلی بی انصاف بود که بعد از خوب شدنش منو ول کرد میترسم بذاره به حساب منت گذاشتن واسه کمکایی که بهش کردم. میترسم بفهمه بهش علاقمند شدم فکر کنه من جنبه نداشتم و با یه دوستی ساده وابسته شدم.چطوری بهش علاقمو بفهمونم؟ اصلا در این مورد باهاش حرف بزنم یا بذارم احساسم تو دلم بمونه؟

به این فکر کن که هدفت از گفتن چیه؟! بعد از اینکه اون موضوع را فهمید چی میشه؟!میخوای به کجا برسی؟

[zahra_tanha]

خودمم نمیدونم. نمیخوام به جایی برسه فقط احساس میکنم یه حرفایی رو دلم سنگینی میکنه. ازش گله دارم دوس دارم خالی شم

[Dr . Security]

سلاممن حدود چند ماه قبل به آقایی آشنا شدم که ایشون یه مشکلی داشت و اومد با من درد و دل کرد. منم واسه کمک بهش کنارش موندم و تنهاش نذاشتم (البته رابطه رسمی و نه دوس دختر دوس پسری) تا اینکه حالش کم کم خوب شد. خیلی از من تشکر میکرد و به بهونه های مختلف برای من هدیه میخرید و شبها پیام میداد و ... که نمیدونم و هیچوقت نفهمیدم به من علاقه داشت یا صرف جبران بود. تا اینکه چند ماهی که گذشت من کم کم بهش علاقمند شدم و اون وقتی حالش کاملا خوب شد منو فراموش کرد...حالا من موندم و دلی اسیر ... نمیدونم چیکار کنم... دوسش دارم ولی اون دیگه به من توجهی نداره...دوس دارم بهش بگم خیلی بی انصاف بود که بعد از خوب شدنش منو ول کرد میترسم بذاره به حساب منت گذاشتن واسه کمکایی که بهش کردم. میترسم بفهمه بهش علاقمند شدم فکر کنه من جنبه نداشتم و با یه دوستی ساده وابسته شدم.چطوری بهش علاقمو بفهمونم؟ اصلا در این مورد باهاش حرف بزنم یا بذارم احساسم تو دلم بمونه؟

درود خوش اومدین- خودتونم میگید ایشون حالشون بد و منزوی و ی تنهایی داشتند
وشما صرف کمک کنارشون بودین و محبت نه عشق ودوستی.
خب ایشونم قدردان وبعد از بهبودیشون ازتون تقدیر کرده والان نیازی ندیده رابطه داشته باشه ورفتند دنبال سرنوشت ودنیای عادیشون.

خب شما عشق ک نه دچار خلا عاظفی بودین واین ارتباط رو علاقه تلقی و وابسته شدین و الان این ارتباط نیست دراین حالت فرو رفتین .

معمولا ارتباط دوجنس مخالف منجر ب همینه وبیشترین ضربه رودختر میخوره واحساساتش جریجه دارمیشه

ایشون شماروبعنوان ی دوس وحامی پذیرفتن تاازاون بحراتن بیان بیرون نه عشق وعلاقه خانم عزیز

بهرحال این توجه داشته باشید میتونید با بهانه ایی دوباره محک ونزدیک بشید وحس ایشون روبسنجید.
اگر دیدید تمایل و حسی بود باشون مطرح کنید ولاغیر.
چون عشق حالتی مقدس داره واگر ایشون دلشون ب شما نباشه ویکی دیگررو دوس داشته باشند شما اینجا مابینشون قرار بگیرید گناه کردین پس محتاط وعاقل باشید .
بهتره با ی مشاور حضوری ملاقات یاانلاین وازجایگزین درمانی و یا مواردی وسرگرمیهای سالم ایشون روفراموش کنید .ازاین بحران خارج بشید
چون اگر دراین مدت عشق وعلاقه و به اون دید شمارو میدید قطعا میگفتن وابراز میکردن مردا اصولا برون ریز و ابراز میکنند.
مورد سوالی بود من درخدمتتونم

[zahra_tanha]

چطوری محکش بزنم؟ احساس میکنم خودخواه بود که به خاطر خوب شدنش اومد سمت من و حالا که من وابسته ش شدم ولم کرد. این فکرا اذیتم میکنه و علاوه بر این دوسش هم دارم

[e.v]

سلام
امیدوارم حالت خوب باشه
اگه بخوام تحلیل رو این موضوع داشته باشم باید بگم که این وسط اونقدر ها هم که فکر میکنی اون پسر تقصیری نداشته! نیاز به یه همدم یا حامی داشته که شما خوب تونستید از پسش بر بیاید و از بابت کمکشون ازتون به عنوانی مختلفی تشکر کرد. لطفتون رو جبران کرد درسته؟
اما فکر نمی کنم با احساساتتون بازی کرده باشه - درست فکر می کنم؟ چون حرفهای عاشقانه و وعده های بی خودی نداده که بخواد شما رو وابسته خودش کنه و بعد بزاره بره!!

نمیدونم و هیچوقت نفهمیدم به من علاقه داشت یا صرف جبران بود.

ممکنه که این حالت وجود داشته باشه که به شما ابراز علاقه می کرده ولی از شما پاسخی دریافت نمیکرد بابت همین کم کم سرد شده .

میترسم بفهمه بهش علاقمند شدم فکر کنه من جنبه نداشتم و با یه دوستی ساده وابسته شدم.چطوری بهش علاقمو بفهمونم؟

شما میخواید ازش محبت ببینی در صورتی که نمیخواین محبتتون رو ابراز کنید... شما جای طرف بودید به کسی که به شما علاقه ای نشون نمیده علاقه نشون می دید؟
پس فکر می کنم این ترس بی مورده. با ابراز علاقه -چه کلامی چه رفتاری- می تونید علاقتون رو بفهمونید. به همین سادگی

[yalda_arezou]

سلام
مشکل تو درست عکس مشکل منه
لطفا به تاپیکم بیا و از دیدگاه کسی که چنین اتفاقی براش افتاده نظر بده
ممنون

[yalda_arezou]

سلام
مشکل تو درست عکس مشکل منه
لطفا به تاپیکم بیا و از دیدگاه کسی که چنین اتفاقی براش افتاده نظر بده
ممنون
این آدرس تاپیک منه

http://forum.moshaver.co/f174/%D9%85...7%D9%87-19425/


و اما در مورد سوال تو:
من از دید کسی مثل طرف مقابلت حرف می زنم و خودمو جای اون میذارم
اگه طرفم بعد از این مدت بیاد و بهم ابراز علاقه کنه جواب منفی که میدم هیچ اون آدم به شدت از چشمم می افته

[alirezaa]

سلام دوست عزيز
شماخودتون مي گيد براي مشكلش به شما رجوع كرده ودر همين حين براي شما به پاس زحماتتان كادو گرفته پس دليلي بر بي انصافيش نيست واين شما هستين كه از ابتدا بايد حريم دوستيتونو مي شناختين واگر الان هم رفته دقيقا از اول هم هدفش كمك از شما بوده نه چيز ديگه ولي در نهايت شما بايد تشخيص بدي اگر بازم مي گم اگر احساس مي كني توي دوستيتون به شما علاقه داشته حتما بهش بگو وگرنه اصلا چيزي نگو چون اگر واقعا خودش هم علاقه مند باشه بر مي گرده پيشت

[گل وفا]

سلام من 6ماهه توانجمن که منومادرم ترتیب دادیم هردوتامون مشاورهستیم ولی مادرم توانجمن نبوداما کمک رسونم بود درطول این مدت انجمن پسری سید بود بشدت عاشقمه بحدی 2باراینقدربهم فکرکرده چشم بسته رانندگی کرده باموتورالبته تصادف کرده مادرم خبرنداره
منم بارها بهش گفتم خودت میدونی بااین سطح فکرمون بهم نمیرسیم اما کارایی میکنه من ازخودش وخونوادش میترسم اون 5تاخواهرداره که همشونازش بزرگن وهمشونم سید رورهاکردن زیاد بهش توجه ندارن خب من معاشرتیم نه منزوی مهریمم بالاست چون دختردومم
اون میگه 14سکه زنم شوبهش میگم 14سکه مال زمان قدیمه الان فرق داره مهریه حقه زنه بزورپایینش بیاری طلمه درحق زن
بعدش پدرش یه چشمش کوره ومیوه فروشه سیاره مادرشم خانه داره توقع دارن که من توخونشون توکاراکمک کنم یا ازهمه بدتر عروسشون کارشیطانی میکنه خب من علاقه دارم اما ترسم واقعن منطقیه هرشب باهاش انلاینم چ کنم اگربگم برو لطمه میبینه تازه بزندگی برگردوندمش سغلی هم داره که باپول پول درمیاره قمارنمیکنه ازاین متقاضی هام هستند تازه میگه من پولمودراختیاززنم قرارنمیدم
توروخدابگید من چکنم؟