نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: دخالت مادر شوهر در زندگی

1468
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16384
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دخالت مادر شوهر در زندگی

    با عرض سلام . من حدود 10 سال هست که ازدواج کردم. زمانی که ازدواج کردیم من دانشجوی فوق لیسانس بودم و همسرم فوق لیسانس بود. ولی بعد یک مدت من دکترا قبول شدم. همسرم خیلی علاقه داشت دکترا بخونه ولی قبول نمی شه. و خیلی حساس شده رو این قضیه. از طرفی اون نسبت به مادرش خیلی گرم نیست و تقریبا هفته ای یکی دوبار بهش زنگ میزنه و وقتی میخواهیم مسافرتی ی بریم و یا مثلا خونه یا ماشین بخریم یا به مامانش نمی گه یا دیر میگه و اون هم از دست پسرش ناراحت میشه. ولی مامانش یک اخلاقی داره که هر وقت از دست پسرش ناراحت میشه سر من خالی میکنه. روی چیزی های خیلی بیخود گیر میده و همون رو میکنه یک بهانه برای اینکه بشینه پشت سر من حرف بزنه. اینقدر پشت سر من به شوهرم حرف زده که اون هم الان دیگه خیلی حساس شده روم و سرد شده. بعضی وقتها هم بد خلقی میکنه. با اینکه از اول زندگی خودش گفت دوست نداره یک زن صرفا خانه دار باشم و دوست داره برم سر کار ولی بعضی وقتها حتی بهم گیر میده که درس نخون . کار نکن. با عصبانیت و صدای بلند هم میگه. بعدش هم میگه که میخواستم امتحانت کنم ببینم چیکار میکنی. خیلی هم بی محبت هست. اصلا خونه بودن یا نبودنش فرقی نمیکنه چون حتی حرف نمیزنه . فقط بق میکنه و جلو تلویزیون میشینه. بعضی وقتها هم تصمیم می گیرم باهاش حرف بزنم ولی تا یکذره باهاش صحبت میکنم میگه همینه من نمیتونم خودم رو تغییر بدهم. نمیخواهی بیا طلاق. ولی من دو تا بچه دارم . بخاطر بچه هام صبر میکنم. تا حالا چندین بار پیشنهاد طلاق داده و من برای منصرف کردنش از خواسته ام گذشتم. اون حتی این رو درک نمیکنه. هیچ کاری ازم بر نمی اد . جدیدا که تنها می رفت خونه مادرش بعد که می اومد خیلی بد اخلاق بود. جرات هم نمی کنم بهش بگم تنها نرو خونه مامانت. میدونم تقصیر مادرش هست. قبلا زندگی خیلی ها رو خراب کرده. ولی اینقدر زبون داره و مثل شیطون با زبونش در گوشش خونده که حتی نکات منفی مادرش رو هم نمی بینه. من تنها کارم این روزها لعنت به مادرش هست و اینکه خدا اونقدر گرفتارش کنه که وقت نکنه تو زندگی بقیه دخالت کنه. واقعا موندم .غیر از این کاری ازم بر نمی اد.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6252
    نوشته ها
    287
    تشکـر
    216
    تشکر شده 191 بار در 126 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دخالت مادر شوهر در زندگی

    امان از این مادرشوهرا. خدا به من رحم کرده که مادر شوهرم خوبه. حتی فکر بد بودنش آدمو اذیت میکنه.

    به نظر من تا جایی که میتونی سیاست به خرج بده. نگو تنها نرو پیش مامانت. بگو منم خیلی وقته مامانتو ندیدم یا اینکه دیشب خوابشو دیدم میخوام باهات بیام.

    سعی کن تو هم باهاش بری تا اونجا پرش نکنن. به مادرش محبت کن و سعی کن احترام بذاری و خودت رو واسه شوهرت عزیز کنی. مطمئن باش جایگاهت بالاتر میره.

    توکل به خدا. امتحانش ضرر نداره که. فقط اینو بدون با بحث و دعوا و اینا بدتر خودت رو کوچیک میکنی. بذار آدم خوبه تو باشی.

    برات آرزوی خوشحالی دارم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دخالت مادر شوهر در زندگی

    وای اسم مادرشوهر که میاد، اعصابم خرد میشه. خدا ازشون نگذره، واقعا موجودات پلیدی هستن. خدا صبرتون بده. فقط سعی کنین تا میتونین به همسرتون محبت کنین. اعتمادشو جلب کنین تا حرفاشو به شما بزنه نه مادرش. از هر راهی هم که میتونین نذارین تنها بره خونه مادرش. من چون مادرشوهر واقعا خبیثی دارم، با توکل به خدا و جلب اعتماد کامل شوهرم، بالاخره با دست پسر خودش، نشوندمش سرجاش.
    یعنی بلاهایی که مادرشوهر من سر من آورد، وحشتناکه. اما با همین روشی که گفتم بدون درگیری و تنش، حدو حدودشو بهش یاد دادم. قدم اول هم فقط جلب اعتماد همسرتون با محبته.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : دخالت مادر شوهر در زندگی

    سلام
    واقعا وضعیت خیلی بدی دارین اما باید تلاش کنید ک از این دوره گذر کنید نگران نباشید خدا جای حق نشسته و مادرشوهرت تاوان کارش را پس میده وشماهم بجای نفرین کردن دعاکنیدک خداهدایتش کنه ک خیرش به خودت میرسه
    واما کاری ک شما برای نجات زندگیت باید انجام بدی بکاربردن راهکارهای زنانه ات هست
    وقتی همسرت به خونه میاد ازقبل به خودت برس و بالبخند به استقبالش برو خودت را براش لوس کن و دلش را لبریز از عشق کن و غذاهای خوشمزه درست کن و میز غذاراباسلیقه بچین و سرمیزبهش نگاه کن و لبخندبزن و براش غذابکش موقع تلویزیون دیدن یا صحبت کردن خودت را بهش بچسبون و با ناز و شیطووون حرف بزن خلاصه تامیتونی طنازی زنانه واسش بیا و دلش را ببر و همسرت را جذب خودت کن و هیچوقت از بدیهای مادرش نگو و ازش بخواه ک احترام مادرش را نگه داره و اگه از چیزی ناراحت شدی خودت به مادرشوهرت بگو و یا ازش چشم پوشی کن
    دیگه هیچوقت ازبدیهای مادرش بهش نگو تا تو درنظرش بد نشی
    بامحبت خارها گل میشود
    شاید مشکلی ک پیش اومده همش به رفتار شمابرمیگرده ک توجه به درس و بچه ها و ...باعث شده ک از حس نیاز همسرت و زندگی زناشویی خودت غافل شدی ؛ اشتباهی ک بیشتر خانم ها انجامش میدن
    فقط عشق را وارد زندگیتون کنید تامعجزه اش راببینید
    باید کمی صبرداشته باشیدتاجواب بگیرید پس زود سرد نشین شاید دو-سه ماهی طول بکشه پس صبور باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد