نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: افسردگی شدید

1731
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16462
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    افسردگی شدید

    سلام ... الان که دارم اینو مینویسم حالم خیلی بده ...
    بزارین داستان رو از اول بگم ...
    من 17 سالمه و ساکن خوزستان هستم . اسمم مسعود هست
    وقتی میخواستم به مدرسه برم اولش خیلی عالی بود !! یعنی تو دوران ابتدایی خیلی بچه خوش حالی بودم
    ابتدایی تموم شد ...
    رفتم دوران راهنمایی . اولین سال راهنمایی یعنی اول راهنمایی که بودم خیلی اذیت میشدم خیلی ... این مسخره شدنم 2 دلیل داشت :
    1- فامیلی یا نام خانوادگیم خیلی خیلی مسخره و بد بود . برای همین همه مسخره م میکردن .
    2- یه پسر بود که همش منو اذیت میکرد ..
    خب این واسه اول راهنمایی بودن
    وقتی میخواستم برم دوم راهنمایی اون پسری که همش منو اذیت میکرد رفته بود ولی اونایی که نام خانوادگی م رو مسخره میکردن هنوز بودن . یکم کم تر شده بود یعنی یکم کمتر مسخره میکردن ولی بازم ...
    وقتی رفتم سوم راهنمایی یکم تغییر کرده بودم ! دیگه 2 نفر فقط منو مسخره میکردن و اعتماد به نفس نسبتا بالایی داشتم .
    ولی وقتی سال سوم راهنمایی تموم شد تابستون شد همش تو فکر اذیت ها و مسخره کردن های اون بچها بودم وخیلی عذاب میکشیدم ! همش گریه! به هیچ کس هم نمیگفتم! چون میترسیدم مسخرم کنه حتی پدر مادرم! همینجوری عذاب میکشیدم و اون موقع ها رو یادم میوردم ... همش میگفتم همه ی اونا تقصیر من بوده! چون واقعا تقصیر من بودن ... چون من به اون بچها رو دادم! خودمو مظلوم نشون دادم و گذاشتم هرکاری بکنن و بیشتر از این عذاب میبردم
    با اجبار بسیار بالاخره نام خانوادگیم رو عوض کردم ... و یه چیز عالی گذاشتم که قابل مسخره کردن نیست!
    رفتم اول دبیرستان اون موقع چون فامیلیم اصلا بد نبود دیگه هیچکس فامیلی م رو مسخره نمیکرد و اصلا کلا هیچکس مسخره م نمیکرد ولی چند تا از دوستای صمیمی م و چند نفر دیگه چون من چاقم من و یکم مسخره میکنن
    تو محله هم همینطور! همه مسخره میکنن !!
    کلا روابطم با هیچکس خوب نیست! حتی بلد نیستم حرف بزنم! واقعا نمیدونم چی بگم!! خیلی خجالتی هستم! از دعوا خیلی میترسم وقتی کسی میاد پیشم منو بزنه هیچ کاری نمیکنم! با اینکه میتونم بزنمش ولی اعتماد به نفسم نمیزاره کلا ضربان قلبم میره بالا و خیلی میترسم.
    افسردگی م تموم شده بود
    ولی الان با اومده سراغم
    توروخدا راهنماییم کنید
    دیگه نمیدونم چیکار کنم!!
    تو دنیا همه مسخره م میکنن
    دلم میخواد مثل پسرای دیگه باشم ... ولی نمیتونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16462
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی شدید

    توروخدا جواب بدین

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14847
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    1
    تشکر شده 39 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    Smile پاسخ : افسردگی شدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط مسعود21 نمایش پست ها
    توروخدا جواب بدین
    من از رو سنم میگم تو مدرسه ما هم یدونه از دوستام چاقه و رو هیکلش خیلی حساسه من مسخره ش میکردم و اون ناراحت میشد بهش میگفتم ... جان من قصد ناراحت کردنتو ندارم ولی تو حساسیت نشون میدی بدتر میشه.

    تو هم سعی حساسیت نشون بدی.
    سعی کن توانایی های خودتو پیدا کنی و از طریق اونا اعتماد بنفس خودتو بالا تر ببری

  4. 3 کاربران زیر از MINA.D بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی شدید

    سلام
    به مشاور خوش اومدی
    به نظر من ناراحتیای این شکلی که تو بچگی واسه ادم پیش میاد تاثیرشو سخت میشه ازبین برد بعضیا تا ابد عقده های بچگیشونو با خودشون دارن پس باید یه راهی واسه مقابله با این افکار منفیت پیدا کنی و بتونی کم کم اهمیتشونو برای خودت کم کنی بعدم یاد بگیری اینجور مواقع چطوری رفتار کنی و بعدشم سعی کنی قدرت و اعتماد به نفس کافی برای این موردو پیدا کنی
    این شبیه یه هدف بلند مدته همونطوری که یه مدت طولانی از این مشکلت میگذره احتمالا درمانشم طول میکشه تو این مورد به نظر من بهتره حضوریم به یه مشاور مراجعه کنی....
    ولی فعلا برای شروع باید سعی کنی روحیتو قوی کنی اعتماد به نفستو بالا ببری و به خودت امید و انگیزه بدی
    پیشنهاد من اینه که یه ورزشو شروع کنی ورزش کردن هم به ادم انگیزه میده هم روحیشو تقویت میکنه هم وقت واسه فکرای منفی برات نمیذاره بعدشم بری سراغ اینکه چطوری با افکار منفیت مقابله کنی


  6. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : افسردگی شدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط مسعود21 نمایش پست ها
    سلام ... الان که دارم اینو مینویسم حالم خیلی بده ...
    بزارین داستان رو از اول بگم ...من 17 سالمه و ساکن خوزستان هستم . اسمم مسعود هست
    وقتی میخواستم به مدرسه برم اولش خیلی عالی بود !! یعنی تو دوران ابتدایی خیلی بچه خوش حالی بودم
    ابتدایی تموم شد ...رفتم دوران راهنمایی . اولین سال راهنمایی یعنی اول راهنمایی که بودم خیلی اذیت میشدم خیلی ... این مسخره شدنم 2 دلیل داشت :
    1- فامیلی یا نام خانوادگیم خیلی خیلی مسخره و بد بود . برای همین همه مسخره م میکردن .
    2- یه پسر بود که همش منو اذیت میکرد .. خب این واسه اول راهنمایی بودن
    وقتی میخواستم برم دوم راهنمایی اون پسری که همش منو اذیت میکرد رفته بود ولی اونایی که نام خانوادگی م رو مسخره میکردن هنوز بودن . یکم کم تر شده بود یعنی یکم کمتر مسخره میکردن ولی بازم
    وقتی رفتم سوم راهنمایی یکم تغییر کرده بودم ! دیگه 2 نفر فقط منو مسخره میکردن و اعتماد به نفس نسبتا بالایی داشتم .
    ولی وقتی سال سوم راهنمایی تموم شد تابستون شد همش تو فکر اذیت ها و مسخره کردن های اون بچها بودم وخیلی عذاب میکشیدم ! همش گریه! به هیچ کس هم نمیگفتم! چون میترسیدم مسخرم کنه حتی پدر مادرم! همینجوری عذاب میکشیدم و اون موقع ها رو یادم میوردم ... همش میگفتم همه ی اونا تقصیر من بوده! چون واقعا تقصیر من بودن ... چون من به اون بچها رو دادم! خودمو مظلوم نشون دادم و گذاشتم هرکاری بکنن و بیشتر از این عذاب میبردم با اجبار بسیار بالاخره نام خانوادگیم رو عوض کردم ... و یه چیز عالی گذاشتم که قابل مسخره کردن نیست!
    رفتم اول دبیرستان اون موقع چون فامیلیم اصلا بد نبود دیگه هیچکس فامیلی م رو مسخره نمیکرد و اصلا کلا هیچکس مسخره م نمیکرد ولی چند تا از دوستای صمیمی م و چند نفر دیگه چون من چاقم من و یکم مسخره میکنن تو محله هم همینطور! همه مسخره میکنن !!کلا روابطم با هیچکس خوب نیست! حتی بلد نیستم حرف بزنم! واقعا نمیدونم چی بگم!! خیلی خجالتی هستم! از دعوا خیلی میترسم وقتی کسی میاد پیشم منو بزنه هیچ کاری نمیکنم! با اینکه میتونم بزنمش ولی اعتماد به نفسم نمیزاره کلا ضربان قلبم میره بالا و خیلی میترسم.افسردگی م تموم شده بودولی الان با اومده سراغم توروخدا راهنماییم کنیددیگه نمیدونم چیکار کنم!!تو دنیا همه مسخره م میکنندلم میخواد مثل پسرای دیگه باشم ... ولی نمیتونم
    اگر دقت کرده باشید هر مشکلی که شما ازش نام بردید دلیل این همه استرس و نگرانی هست

    وقتی هم اون دلیل رو حل میکنید مشکل شما خودبخود حل میشه

    ولی باید یاد بگیرید که برای خودتون زندگی کنید و از قضاوت دیگران نترسید چون کوچکترین کوتاهی در این مورد باعث میشه

    شما در آینده هیچ گونه ابزار مدیریتی نداشته باشید و تمام تلاشتون این باشه که مردم رو راضی نگه دارید تا از حرف زدنشون نسبت به خودت جلوگیری کنید

    و بهتر میدونید هر کاری هم که کنید نمیتونید جلوی حرف مردم رو بگیرید پس تنها راه حل شما اینه که در برابرشون قوی باشید

    واکنش نشان دادن در مقابل افرادی که شما را خوار کرده و ارزش هـایتـان را زیر سؤال می برند، قدری دشوار و دردناک است. گاهی اوقات زخم هایی که اینگونه افراد به شما وارد می آورند، ممکن است تا ابد باقی بمانند.

    مـن خــودم به شخصه زمانیکه به گذشته بر می گردم افراد بســیار زیادی را به خاطر می آورم که در برهه های مختلف زنـدگی مرا تحقـیــر می کردند و ارزش ها و توانایی هایم را دسـت کـم مــی گرفتند. مطمئنـــم که همه شما تجربه ای مشـابه من داشته اید، شاید کمتر کسی باشد که در طول زنـدگی خود با افراد این چنینی برخورد نکرده باشد. بهترین تکــنیک این است که یاد بگیریم به جای اینکه برخورد تند از خود نشان بدهیم، با آنها مدارا کنیم.


    در این قسمت من چند تکنیک شخصی به شما آموزش می دهم تا یاد بگیرید چگونه می توان از پس این افراد برآمد:

    باید توجه داشته باشید که افرادی که شما را تحقیر می کنند و قصد آسیب رساندن به شما را دارند، در درجه اول باید خودشان را بیازارند تا بتوانند شما را آزرده کنند.

    باید بدانید که یک انسان کامروا، موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران ندارد. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای کنند، اما هیچ گاه آنها را تحقیر نمی کنند. برخی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارند چون:

    - به دلیل کمبودهایی که احساس می کنند دوست دارند خودشان را قدرتمند تر از سایرین جلوه بدهند تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خود غلبه کنند.

    - قبلاً کسی آنها را آزرده ساخته و چون توانایی مقابله با آن را نداشتند، با تحقیر دیگران سعی می کنند از موقعیت فعلی خود دفاع کند.

    افرادی که به شدت شما را تحقیر می کنند با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خود را در زندگی به نمایش می گذارند و این مشکل آنهاست نه شما. دانستن این مطلب به شما کمک می کند که راحت تر بتوانید در کنار آنها به زندگی عادی خود ادامه دهید و حرف هایشان را نشنیده بگیرید. اگر بدانید که مشکل از طرف مقابل است نه شما، می توانید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه های آنها شما را آزرده نخواهد کرد.

    شاید فردی که دارای چنین خصوصیاتی است یکی از نزدیکان شما باشد و برایتان سخت باشد که بخواهید از نظر عاطفی خودتان را از او جدا کنید. هیچ نیازی به این کار نیست، فقط سعی کنید در بحث هایی که او راه می اندازد، شرکت نکرده و خودتان را کنار بکشید. قصد او این است که کاری کند تا شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید. این وظیفه شماست که به آنها اجازه انجام چنین کاری را ندهید. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی برخورد با افراد منفی نگر به قسمت: "طرز برخورد با افراد منفی گرا" مراجعه کنید.

    توضیحات و نکاتی در مورد افرادی که شما را تحقیر می کنند:

    زمانیکه اینگونه افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ به آنها، جواب های بی شماری به ذهن شما خطور می کند. اگر چنین کاری را انجام دهید، در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید. ممکن است بعداً به خاطر حرف هایی که در عصبانیت از دهانتان خارج شده پشیمان شوید. خوب در زمان بروز چنین حالتی چه کاری می توان انجام داد؟ بهتر است یکی از موارد زیر را امتحان کنید:

    زمانیکه احساس می کنید فردی با حالت تهاجمی با شما برخورد می کند می توانید بگویید: "ازت ممنونم اما فکر می کنم بهتر است توصیه هایت را برای خودت نگه داری"

    و یا: "خیلی سخاوتمندی ولی من نیازی به توصیه های تو ندارم"

    همه این مسائل به دلیل خشم و نفرتی که در آنها وجود دارد، درست می شود و شما هم مجبور نیستید که بار مسئولیت زندگی آنها را به دوش بکشید. شاید آنها بخواهند که از خشم و نفرت خود به شما سهمی بدهند، اما این "هدیه" ای است که شما واقعاً نیازی به آن ندارید.

    اگر به توصیه های آنها گوش کنید و هدیه های مسمومشان را قبول کنید، با این کار خشم و عصبانیت آنها را به به درون خود راه داده اید. به خودتان اجازه انجام چنین کاری را ندهید. شما هیچ نیازی به این هدایا ندارید، از کنار آنها عبور کنید.


    از پیشنهادت ممنونم

    یکی دیگر از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می توانید از خود بروز دهید این است که به آنها بگویید: "از پیشنهادت ممنونم" و بعد هم به ادامه کار خود بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت به بحث پایان می دهید. آنها منتظر هستند که شما از خود عکس العمل نشان دهید و زمانیکه این کار را انجام نمی دهید، دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت.


    ممنونم، شاید حق با تو باشه

    "بایرن کیتی" در کتاب خود با عنوان: "عشقت را می خواهم – آیا حقیقت دارد؟" معتقد است که بهترین واکنش در مقابل این افراد: "ممنوم، شاید حق با تو باشه" است. او اظهار می دارد زمانیکه نظرات دیگران سبب آزرده ساختن شما می شو،د باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببنید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیست. با این کار هم عکس العمل شدید نشان نداده اید، هم بر روی خود دقیق تر شده اید.

    دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟

    باید ببینید که چرا این اظهار نظر خاص باعث رنجش شما می شود. عکس العمل های شما، حرف های زیادی در مورد شخصیتتان می زند. در اینجا همه چیز مربوط به شماست و نه شخص مقابل.


    اجازه دهید بداند که چه احساسی دارید

    اگر به فکر تلافی کردن باشید، خودتان را بی ارزش می کنید. باید خیلی رو راست به او بگویید که نظرش شما را آزرده ساخته. البته باید این کار را در نهایت آرامش انجام دهید، به عنوان مثال: "زمانیکه به نظریات من بی توجهی می کنی و آنها را نمیپذیری، واقعاً ناراحت می شوم." فقط به آرامی بیان کنید و منتظر واکنش آنها بشوید. بهتر است این کار را زمانی انجام دهید که تک به تک با فرد مقابل تنها می شوید، این امکان وجود دارد که آنها خودشان هم متوجه نباشند که در حال آزار و اذیت شما هستند.

    اگر چنین بحثی در محیط کار پیش آمد، می توانید ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید، به عنوان مثال اگر یکی از همکارانتان به شما گفت: "من احساس می کنم تو نسبت به مسائل مختلف بیش از اندازه حساس هستی" به او بگویید: "ترجیح می دهم روی مسائل کاری تمرکز کنیم" و یا "الآن مسائل مهمتری برای انجام دادن وجود دارد، بهتر است به مسائل کاری توجه کنیم و موارد شخصی را بگذاریم برای بعد"

    با این کار، آنها را متوجه می کنید که هم از نظرشان خوشتان نیامده و هم کاملاً حرفه ای با آنها برخورد کرده اید.


    سایر نکاتی که در این زمینه باید به خاطر داشته باشید به شرح زیر می باشد:


    شما نیاز به تایید دیگران ندارید

    گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما را آزرده می سازد چرا که از آنها انتظار تایید 100% داشته اید، اما نظر آنها بر خلاف انتظار شما از آب در می آید. شاید پیشنهاد آنها زیاد هم بد نباشد، اما در نظر شما بد جلوه کند، به عنوان مثال اگر سرپرست بخش به شما بگوید: "کارت واقعاً عالی بود، اما آیا میتوانی پاراگراف آخر را اصلاح کنی تا کارت قوی تر شود؟" ممکن است ناراحت شوید، و به این دلیل که توقع شنیدن چنین اظهار نظری را نداشتید، قسمت اول آنرا هم نمی شنوید، و فقط متوجه بخش انتقادی آن می شوید.

    اگر این نوع اظهار نظرها را به عنوان نوعی توهین و تحقیر در نظر نگیرید، آنوقت میتوانید این نظریه را به عنوان فرصتی برای پیشبرد توانایی های خود به کار بندید.


    راهی سریع برای ایجاد عزت نفس – به دنبال تایید گرفتن از دیگران نباشید


    آیا آنها از داستانهای ذهنی شما با خبر هستند؟

    در برخی شرایط، ممکن است نظریات دیگران در ذهن شما به منزله نوعی اهانت به شمار آید، درصورتیکه طرف مقابل به هیچ وجه قصد انجام چنین کاری را ندارد. این امر به دلیل تفکرات ذهنی شما و یا به دلیل داستان های ذهنی که برای خودتان ساخته اید، بوجود می آید، به همین دلیل چیزی را می بینید که وجود خارجی ندارد و تنها زاییده خیال و اوهام ذهنیتان است.

    در اینجا برایتان مثالی می آوریم؛ فرض کنید شخصی برای شما هدیه ای آورده. اگر شما اعتقاد داشته باشید که او قصد آسیب رساندن به شما را داشته، ممکن است با خودتان فکر کنید:"او می خواهد از راههای مسالمت آمیز وارد شده و از خلق خوش من سوء استفاده کند." اما حقیقت چیز دیگری است و او تنها قصد دارد که به شما نشان دهد تا چه حد برایش ارزش و اهمیت دارید. در یک چنین شرایطی باید از خودتان سؤال کنید که آیا واقعاً همه چیز را آنطور که هست می بینید و یا می شنوید؟ (هیچ چیز معنای حاصی ندارد تا زمانیکه شما به آن معنا ببخشید) و یا اینکه داستان ذهنی خودتان را وارد کار می کنید.


    داستان زندگی شما چیست؟ آیا باید از آن گذشت؟


    آیا منعکس کننده اعتقادات شماست؟

    باید توجه داشته باشید که اگر خودتان احساس می کنید که فرد دوست داشتنی نیستید، آنوقت این حس به دیگران هم منتقل شده و آنها نیز تصور می کنند که نمیتوانند شما را دوست داشته باشند. اگر تصور کنید که فقط استحقاق اهانت و تحقیر را دارید، آنگاه چیزی جز این هم عایدتان نخواهد شد. اگر یک چنین تصوری دارید شاید نوبت به آن رسیده باشد که نگاه عمیق تری به درون خود انداخته و اعتقادات خود را زیر سؤال ببرید.


    انعکاس دادن – کلید درک شخصی


    نسبت به تحقیرهای زیرکانه هشیار باشید

    زمانیکه صبر می کنید و به پیغام هایی که به طور روزانه دریافت می کنید می اندیشید، به این نتیجه می رسید که خیلی بیشتر از آن چیزی که تصور می کرده اید در معرض انتقاد و اهانت قرار گرفته اید. دلیلش هم این است که دنیا پر است از انسان هایی که قصد تحقیر دیگران را دارند. هر جایی که می روید، به هر کجا که نگاه می کنید، هر چیزی که در روزنامه می خوانید و یا در تلویزیون تماشا می کنید، و حتی تبلیغاتی که مشاهده می کنید، همه و همه قصد دارند به شما بگویند که تا زمانیکه از محصولات آنها استفاده نکنید، طرز خاصی لباس نپوشید، مطالعات خاصی نداشته باشید، طرز خاصی راه نروید، به اندازه کافی خوب نیستید. آنها به طور ماهرانه ای عزت نفس و ارزش شخصی شما را زیر سؤال می برند.

    هیچ کس دوست ندارد مورد انتقاد قرار بگیرد؛ به همین دلیل اگر می خواهید سالم زندگی کنید و از عزت نفس برخوردار باشید، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتتان می شنوید را نادیده بگیرید.


    نگاهی اجمالی به شیوه های برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند


    زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:

    1- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.

    2- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.

    3- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک "هدیه" پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.

    4- ممکن است برداشتی که از نظریات آنها می کنید کاملاً نادرست باشد و آنها واقعاً از گفته های خود قصد و منظوری مداشته باشند. تنها به دلیل اعتقادات و باورهای ذهنی نمی توانید دیگران را متهم کنید.

    5- نسبت به پیام های زیرکانه ای که ممکن است نظریات منفی در بر داشته باشند، آگاه باشید (مانند تبلیغاتی که هر روزه به گوشتان می رسد) و به آنها اجازه ندهید تا حس ارزشمندی و اعتبار شخصی شما را زیر سوال ببرند.

    گاهی اوقات برخی از توهین ها و تحقیرها هستند که برخورد با آنها صورت مناسبی ندارد، اما اگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید، بهترین کار را انجام داده اید.

  8. 2 کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16462
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی شدید

    خیلی خیلی ممنون دوستان
    بهم خیلی کمک کردید
    حالا فهمیدم که مردم هرچی دلشون بخواد بگن ! مهم اینکه اب دریا با دهن سگ کثیف نمیشه
    فقط یه چیزی نمیدونم چجوری خاطرات گذشته رو فراموش کنم

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14847
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    1
    تشکر شده 39 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی شدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط مسعود21 نمایش پست ها
    خیلی خیلی ممنون دوستان
    بهم خیلی کمک کردید
    حالا فهمیدم که مردم هرچی دلشون بخواد بگن ! مهم اینکه اب دریا با دهن سگ کثیف نمیشه
    فقط یه چیزی نمیدونم چجوری خاطرات گذشته رو فراموش کنم
    خاطرات هیچ وقت از ذهن ادم نمیره فقط سعی کن بهوشون فکر نکنی تا از ذهنت کم رنگ شه

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی شدید

    درمورد خاطرات گذشته باید همیشه یادت باشه که گذشته یه فرصت از دست رفتست که هیچوقت نمیتونی تغییرش بدی بلکه فقط میتونی اونو بپذیری یعنی باور کنی همه ی اون خاطرات تلخی که ازارت میده بخشی از زندگی توهه بعد سعی کنی انقدر شجاع و قوی باشی که بتونی اونارو بپذیری همونطوری که هستند.....
    مرحله بعد اینه که تاثبر مخرب روانی اون خاطراتو برای خودت کم بکنی و کاری کنی فقط برات خاطره باشن نه وسیله ی ازار
    پایین یه مقاله هست که یه تکنیک روانشناسی برای این کار بهت یاد میده شاید به نظر عجیب بیاد ولی یه بازی ذهنی موثره بهش اعتماد کن و امتحانش کن امیدوارم موفق باشی
    یکی از راه های فراموش كردن خاطرات بد گذشته، فكر نكردن به آنها يا به عبارت علمي تر، قرار ندادن آنها در كانون توجه و تمركز فكر است. البته در اين مورد مي توان گفت كه مرور زمان يكي از تسهيل كننده هاي اين امر است يعني بر اثر گذشت زمان، خود به خود آن خاطره ي آزار دهنده از كانون توجه و تمركز فكر كنار مي رود و تأثيرات ذهني اش نيز كم وكم تر مي شود اما گاهی فرصتی نداریم که منتظر بمونیم زمان همه چیزو درست کنه به خاطر همین مجبوریم خودمون دست به کار شیم و تاثیر اون خاطراتو کم کنیم

    درواقع انسان قدرتمند و موفق كسي است كه خودش شخصاً فرماندهي ذهن و روان خود را به دست بگيرد و برخود و زندگي اش مديريت كند. اين كه بنشينيم و دست روي دست بگذاريم تا مرور زمان براي مان كاري انجام دهد، رفتار مقتدرانه اي نيست .

    اما با همه ي اين حرف ها، گاهي اوقات به نظر مي رسد كه هر چه مي خواهيم به خاطره ي بدي كه در ذهن داريم فكر نكنيم، نمي شود و آن خاطره به طور ناخواسته و ظاهراً غير ارادي، در كانون تمركزمان قرار مي گيرد و احساسات ما را تحت تأثير خود قرار مي دهد .
    حال سوال اين جاست كه در چنين مواردي چه بايد كرد ؟
    از چه روشي مي توان استفاده نمود تا بدون اين كه نيازمند گذشت زمان باشيم خاطره ي بدي كه در ذهن داريم را محو و اثرات منفي آن را به حداقل برسانيم. براي غلبه بر اين مساله سه راهكار ( تكنيك ) وجود دارد که ان را توضیح میدهم

    1-تغيير دادن كيفيت هاي فرعي تصوير ذهني
    براي تغيير دادن حس خود نسبت به يك رويداد مي توان از عناصر زير حسي كمك گرفت. عناصر زير حسي در واقع همان كيفيت هاي فرعي تصاوير ذهني هستند. براي درك بهتر اين مطلب پيشنهاد مي كنم چشمان خود را ببنديد و به يكي از بهترين خاطرات خود فكر كنيد و سعي نماييد فيلم آن را در ذهن تان ببينيد .
    آنچه با چشم دروني خود مي بينيد تصوير ذهني شماست كه از بخش حافظهي تصويري مغزتان براي شما پخش مي شود. به مشخصات تصويري اين فيلم مثل ميزان نور، شدت رنگ، وضوح و شفافيت تصوير، حالت صدا و... عناصر زير حسي يا كيفيت هاي فرعي تصاوير ذهني مي گويند. نكته ي مهم و قابل توجه اين است كه با تغيير كردن اين مشخصات، حس دروني شما نيز به سرعت تغيير خواهد كرد .
    به طور كلي تصاوير ذهني ( چه به صورت واقعي باشند و چه به صورت ساختگي و خيالي ) قدرت عجيب و حيرت آوري دارند و به راحتي قادرند افكار، نظرات، احساسات و حتي رفتارهاي ارادي و غير ارادي شما را تحت تأثير خود قرار دهند .
    ايجاد تغييراتي ساده در كيفيت هاي فرعي اين تصاوير نيز مي تواند تأثيرات عميقي روي احساسات و روحيات شما داشته باشد و باعث به وجود آمدن يك حس خاص ( مثبت يا منفي ) در شما گردد. براي انجام اين راهكار مي توانيد به روش زير عمل كنيد :
    1 .در يك مكان آرام و راحت بنشينيد، پشت تان را به جاي ثابتي تكيه دهيد و از حلقه كردن دست ها در يكديگر يا انداختن پاها روي هم خودداري نماييد. حال چشم هاي تان را ببنديد و چند نفس عميق بكشيد .
    كم كم نوبت به تمركز روي فيلم خاطره ي بدتان مي رسد. سعي كنيد خاطره ي خود را از اول تا آخر در ذهن تان ببينيد و صداهاي آن را بشنويد .
    در نظر داشته باشيد كه هر چه اين فيلم را با جزئيات بيشتري ببينيد تأثير گذاري اين تكنيك بيشتر خواهد بود درواقع مرور این خاطرات بد در ذهن به شما کمک میکند تا دقیقا بدانید سرمنشا ناراحتی هایتان چیست و از طرفی فرصتی دوباره به شما میدهد تا کاری که در گذشته نتوانستید انجام دهید در زمان حال انجام دهید یعنی روبه رو شدن با وقایع تلخ و تحمل کردن انها

    2 .وقتي يك بار فيلم را از ابتدا تا انتها مرور كرديد دوباره برگرديد اول فيلم تا اين بار آن را با تغييري مختصر نگاه كنيد .
    مثل كسي كه كنترل تلويزيون را در دست گرفته و با فشار يك دكمه از شدت رنگ تصوير _مي كاهد، تصوير ذهني خود را به تدريج كم رنگ كنيد تا جايي كه كاملاً سياه و سفيد شود. سپس يك بار ديگر آن را به صورت سياه و سفيد از اول تا آخر ببينيد .
    3.آيا تا به حال براي تان پيش آمده كه مشغول تماشاي تلويزيون باشيد كه ناگهان از كيفيت و شفافيت تصوير، كاسته شده يا به اصطلاح برفكي شود ؟

    در اين مرحله بايد همين كار را روي فيلمي كه در ذهن تان در حال پخش شدن است انجام دهيد. بدين صورت كه همان فيلم سياه و سفيد شده را مجدداً از اول تا آخر ببينيد منتها اين بار با وضوح و شفافيت كمتر. يعني آرام آرام آن را در ذهن تان برفكي وبي كيفيت كنيد .
    البته ممكن است انجام دادن اين كارها در ابتدا كمي سخت به نظر برسد، خصوصاً اين كه بايد چند كار را به طور همزمان روي فيلم ذهن تان انجام دهيد. اما درنظر داشته باشيد كه با كمي تمرين كردن مي توانيد به مهارت و تسلط كافي و مورد نياز، دست پيدا كنيد. همانطور كه با انجام تمرينات ورزشي، عضلات بدن خود را قوي و ورزيده مي كنيم، براي قدرتمند شدن عضله هاي فكر و روان خود نيز چاره اي نداريم جز اين كه تمرين كنيم .
    4 .پس از اين كار نوبت به كم كردن نور يا روشنايي فيلم _مي رسد. براي انجام اين تغيير، دوباره فيلم خود را كه اكنون سياه و سفيد و كمي برفكي است از اول نگاه كنيد .
    با اين تفاوت كه آرام آرام از نور آن بكاهيد و صحنه را تاريك و تاريك تر نمايند .
    البته تا جايي كه هم چنان تصوير مشخص باشد اما با حداقل نور .
    5 .سپس برويد به سراغ صدا. آيا تا به حال متوجه از تنظيم خارج شدن صداي يك موسيقي يا يك فيلم شده ايد ؟ مثلاً اين كه صداي يك خواننده، بم تر يا زيرتر از حد طبيعي خود پخش شود .
    حال از شما مي خواهم همين كار را روي فيلم ذهن تان انجام دهيد. البته با اين توضيح كه سعي كنيد صداها تا حد امكان جدي، زمخت و يا ترسناك نشوند._ مي توانيد صداي يك زن را با صداي يك مرد عوض كنيد و بر عكس. لحن بيان افراد را نيز مي توانيد مضحك و غير طبيعي جلوه دهيد .
    اين كار ( و نيز كارهاي قبلي كه انجام داده ايد ) شدت احساسات شما را به تدريج كاهش مي دهد .
    6 .حالا نوبت به اندازه ي كادر فيلم تان مي رسد. به فيلمي كه در تماشاخانه ي ذهن تان پخش مي شود توجه كنيد. اندازه اش چقدر است ؟
    آيا تمام صفحه ي نمايشگر ذهن شما را فرا گرفته است ؟ به تدريج اندازه ي كادر اين فيلم را كوچك و كوچك تر كنيد. البته نه آنقدر كوچك كه ديگر قابل مشاهده و تشخيص نباشد . فراموش نکن که این خاطره یه بخشی از روزای عمر تو هه و هیچوقت به طور کامل از ذهنت حذف نمیشه برعکس باید همیشه یه گوشه از ذهنت نگرش داری تا از تجربه هایی که بهت داده استفاده کنی و نذاری دوباره اون اتفاقای تلخ برات تکرار شن

    7.مكان، عنصر زير حسي بعدي است كه با تغيير دادن آن مي توانيد در شدت احساسات خود نقش داشته باشيد .
    در صفحه ي نمايشگر ذهن خود دقيق شويد و ببينيد كه فيلم شما در چه قسمتي از صفحه ي ذهن تان قرار دارد ؟
    سمت چپ يا راست ؟
    بالا يا پايين ؟
    در وسط يا در گوشه ها؟
    در هر حال اين فيلم هر جا كه هست جايش را عوض كنيد و در جاي جديد، آن را از اول تا آخر ببينيد .
    8 .حالا شما فيلمي داريد سياه و سفيد، كم نور و تاريك، پر از پارازيت و برفك، با كادري كوچك و صدايي مضحك و نامتناسب كه در مكاني غير از مكان طبيعي خودش در صفحه ي نمايشگر ذهن تان در حال پخش شدن است .
    فقط يك كار ديگر مانده كه بايد روي اين فيلم انجام شود و آن همان به هم ريختن تناسب اندازه هاست .
    يكي از كارهايي كه به وسيله ي آن مي توانيد نوع و شدت احساسات خود را تغيير داده و اثرات منفي يك خاطره ي بد را كاهش دهيد، دست كاري كردن در تصاوير واقعي است به شكلي كه از نظر اندازه و فرم، تناسبي با دنياي واقعيت نداشته باشد .
    مثلاً مي توانيد پاي يكي از كاراكترهاي فيلم خود را پهن كرده و بيني اش را دراز كنيد يا اين كه برايش دم و منقار بگذاريد. اين عدم تناسب مي تواند به سرعت احساسات و حالات دروني شما را دستخوش تغيير و تحول قرار _ دهد .
    حال براي آخرين بار فيلم خود را با تمام تغييراتي كه در كيفيت هاي فرعي آن ايجاد كرده ايد، از اول تا آخر ببينيد و به حسي كه نسبت به آن داريد دقت كنيد .
    مسلماً اين حس جديد با آن حس قبلي كه از مرور اين خاطره به شما دست _ مي داد كاملاً متفاوت است .

    استفاده از اين راهكار مي تواند اثرات منفي يك خاطره ي بد، سخت و آزار دهنده را تا حد امكان كاهش دهد .
    یک سوال یک چالش....
    هنگام مرور و تصویرسازی ، آیا خودت را در تصاویری كه دوباره بازسازی كرده‌ای می‌بینی یا خیر؟ اگر خودت را در صحنه نمی‌بینی این نشان می‌دهد كه شما هنوز غرق در احساسات باقی مانده از خاطرات گذشته‌ات هستی. اما وقتی در تصویرسازی تجربه‌های تلخ گذشته‌ات خودت را هم تجسم می‌كنی این نشانه خوبی است چون شما به‌عنوان یك تماشاچی به آن اتفاق نگاه می‌كنید و خودتان را جدا كرده‌اید و آن صحنه تلخ را در زمان حال و جایی كه هم‌اكنون هستی نگاه می‌كنی. یادت باشد گذشته تنها یك خاطره است و این ما هستیم كه آن‌ها را زنده می‌كنیم. در این تصویر‌سازی‌ و احیای دوباره زمان حال را از دست نده.
    در اخر فراموش نکن که موقعی که داری گذشتتو قابل تحملتر میکنی زمان حالم داره از کنارت عبور میکنه نباید اجازه بدی زمانت از دست بره یادت باشه که تمام کارایی که این مقاله گفت نیازمند انرژی و روحیه و امید و انگیزست پس سعی کن اینارو برای خودت ایجاد کنی


  12. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد