سلام خدمت دوستان عزیز
دختری18 ساله هستم. و مدت زیاده ایه آینده ی نامعلومم شده ی مشغله ی ذهنی برام.. دچار افسردگی شدم ک همش هم ب این مسئله برنمیگرده.. از اون مسائل اگه فاکتور بگیریم این یکی داره منو از پا درمیاره.. بزرگترین ارزوم استقلاله و اینکه رو این مسئله خيلی حساسم.سال سوم انسانی هستم و اولای سال بدلیل علاقه ای زیاد ک در مدت کوتاهی هم شکل گرفت تصمیم گرفتم برم مهمانداری هواپیما.. ب خودم قول دادم تمام سعیمو بکنم،دعا کردم،نذر کردم و.. خلاصه ک خیلی منطقی روش فکرکردم و برنامه ریزی کردم.. و همه ایندمو رو این شغل پی ریزی کردم..ناگفته نمونه ک همه ی تلاشمم کردم خصوصا اینکه خیلی باید روخودم کار میکردم..اعتماد بنفسم خیلی پایین بود و خیلی هم ادم اجتماعی ای هم نبودم خاصه خلاصه ک نسبت ب قبل خیلی پیشرفت داشتم.. با همه ی اینا بدلایلی از رسیدن بهش ناامید شدم. و البته بگم ک از لحاظ مالی نسبتا متوسط رو ب بالا هستیم.. اما بنا ب دلایل زیادی خیلی ناامید شدم و چون همه ی ایندمو رو این شغل ساخته بودم دچار افسردگی شدیدی شدم اما خب چون عادت ندارم چیزیو بروز بدم کسی متوجه نشد.. هنوز کمی ازاین افسردگی رنج میبرم و شخصیتم جوریه ک اگه الان رو موتم باشم دوروز دیگه فراموش میکنم.. اما خودم احساس میکنم ک دچار نوعی افسردگی دوره ای هستم ک گاهگاهی بروز میکنه.. خواهش میکنم کمی منو راهنمایی کنید.