نوشته اصلی توسط
مادر باران
مادرشوهر و پدر شوهرم خیلی بین دو پسرشون تفاوت میزارن .. همسر من پسر بزرگتر و برادر همسرم آخرین فرزند هست. دو تا دختر بزرگ هم قبل از همسرم هستند که ازدواج کردن...
ایشون خانواده بیش از حد افراطی مذهبی دارن .. به دلیل فشارهای مذهبی و بار روانی بدی که تو منزلشون هست و سابقه بیماری های روانی از جمله استرس و وسواس و خشم و فاکتور مهم ارث برادر شوهرم اسکیزوفرنی دارن ... حالا بگذریم که با این حالشون خواستگاری هم میرن بدون اینکه به طرف مقابل از قبل توضیحی بدن ..
از اونجایی که آب از دستشون نمیچکه کلا آدمای پر توقعی هم هستن .. مثلا همسر من خودش میلیونها خرج خونمون کرد قسط خونه رو که به نام مادرشون هم هست داره میده و کلا روی پای خودشه اما برادر مریض و از اون بدتر تنبلش سر هیچ کاری واینمیسه چون اگه حرفی بشنوه یا رفتاری ببینه خوشش نیاد دیگه سر کار نمیره ...
براش خونه خریدن تمام تجهیزات خونه از آبگرمکن و کولر تا نمای سنگ دیوارشون رو براش خرج کردن ولی سر عروسی ما فقط خرج عروسی که اونم مبلغ کمی بود و بقیشو همسرم جور کرد داد دادن ... حتی هدیه روز مادر ما همه باید بدیم ولی مادرشون نمیزاره ایشون دست تو جیبشون بکنن ..
مادر فوق العاده خودشیفته و مذهبی دارن و بسیار کنترلینگ هست .. همسر من چون آمار درآمدش رو بهشون نمیده ایشون کلا باهاش خوب رفتار نمیکنن و کافیه ما شیرینی بگیریم دستمون ببریم خونشون .. میگه اسرافه و ازین حرفا ...
من خیلی ناراحتم دارم حرص میخورم چون همسرم خیلی زحمتکشه همیشه هر کاری دارن براشون انجام میده بهشون کمک میکنه ولی اونها ....
من حق دارم دخالت بکنم یا نه ؟؟ من ازین اوضاع خیلی رنج میبرم ...