نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: سلامت روان و نقش مذهب در آن

1649
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    سلامت روان و نقش مذهب در آن

    داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل‌زای زندگی ، برخورداری از حمایت‌های اجتماعی ، حمایت روحانی و ... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می‌توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند.


    روانشناسی بهداشت ، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است. شیوه‌های مقابله ، توانایی‌های شناختی و رفتاری هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور بکار می‌گیرد. در مقابله مذهبی ، از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده می‌شود. از آنجایی که این نوع مقابله‌ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله‌ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند، می‌توانند مقابله‌های بعدی را تسهیل نمایند، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد، سلامت ساز است.

    رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی‌دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند ، زیارت و ... می‌توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش‌های مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت‌ها را کنترل می‌کند و ناظر بر عبادت کننده‌هاست، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می‌دهد. بطوری که اغلب افراد مومن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می‌کنند و معتقدند که می‌توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند ، اثر موقعیت‌های غیرقابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می‌شود که مذهب می‌تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله موثر باشد.

    بطور کلی مقابله مذهبی ، متکی بر باورها و فعالیت‌های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس‌های هیجانی و ناراحتی‌های جسمی به افراد کمک می‌کند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل‌زای زندگی ، برخورداری از حمایت‌های اجتماعی ، حمایت روحانی و ... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می‌توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند.

    مذهب و مقابله با فشارهای روانی

    مذهب می‌تواند در تمامی عوامل ، نقش موثری در استرس‌زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیت‌های مقابله ، منابع حمایتی و ... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور می‌شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیرا نیز روان‌شناسی مذهب ، حمایت‌های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است. ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای مذهبی تبیین می‌شود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 ، نگرش‌های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند.

    بر اساس مطالعات انجام شده دیگر ، بین مذهبی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 73.4 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن (فعالیت‌های مذهبی غیرسازمان یافته و فعالیت‌های مذهبی سازمان یافته) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد. به علاوه اسپیکا و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی‌تر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ ، همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.

    مذهب و مقابله با اضطراب

    مطالعات دیگر ، تاثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی نشان داده‌اند. به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد، کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند، گزارش کرده‌اند. گارنتر و همکاران در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند.

    دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد. هانت ، سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرارداد و نشان داد که مذهب بطور مثبت با سازگاری زناشویی ، خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.

    مذهب و تصور ذهنی از مرگ

    زاکرمن و همکاران در پژوهشی گزارش کردند، در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند، میزان مرگ و میر 42 درصد بود، در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند، 19 درصد بود. در مطالعه دیگری ************ینگ ، کلین و همکاران دریافتند که سرطان در بین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی کسب می‌کنند کمتر شایع است. در بررسی دیگری ، مشاهده کردند افرادی که همیشه از مقابله‌های مذهبی استفاده می‌کنند، نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله‌ها استفاده می‌کنند، در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی ، نمرات بالاتری کسب کردند.

    موریس اثر زیارت مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی کرد. او دریافت که علائم آنها بعد از زیارت رفتن کاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد. در مطالعه دیگری ، مکین‌توش نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی‌دار زندگی بررسی کرد. او با 124 پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند، مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی 18 ماه بعد از مرگ کودکانشان ، ارتباط داشت.

    علیرغم این که اکثر تحقیقات ذکر شده در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجایی که باور و اعتقاد ما مسلمانان بر این است که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی ، ارائه دهنده کامل‌ترین و سلامت سازترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورات آن حوزه‌های وسیع اخلاقی ، بین فردی ، بهداشتی و اجتماعی را در برمی‌گیرد، لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی یک ضرورت اساسی به نظر می‌رسد.






    منبع: دانشنامه رشد

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    تاثیر دعا در سلامت روان انسانها

    روزي كودكي معصوم در زمستان سرد كنار شيشه يك مغازه ايستاده بود از سرما مي‌لرزيد و گرسنه بود او از خدا خواست كه لباس و غذايي برايش بفرستد. خانمي كه از مغازه بيرون آمد و حال و روز بچه را كه ديد به داخل مغازه رفت و بري او لباس و غذا تهيه كرد. كودك كه چشمانش را باز كرد غذا و لباس گرم را روبروي خود ديد رو به آن خانم كرد و گفت شما خدا هستيد؟ آن خانم پاسخ داد: من يكي از بنده هاي او هستم. كودك با خوشحالي لبخندي زد و گفت مي‌دانستم نسبتي با خداوند داري!


    شما چقدر دعا مي‌كنيد؟ آيا از جمله كساني هستيد كه مرتباً از دعا براي رسيدن به اهداف استفاده مي‌كنيد. يا اين كه فكر مي‌كنيد دعا كردن جزء خرافات است و بايد با سعي و تلاش به خواسته هاي خود برسيم. آيا اين دو (دعا و تلاش) مخالف هم هستند؟ آيا شما از آن دسته از افرادي هستيد كه بايد حتماّ چيزي را لمس كنيد تا آنرا باور كنيد .
    راستي دعا چيست؟ آيا دليل علمي در اين مورد وجود دارد كه دعا مي‌تواند مؤثر باشد. اين دلايل علمي كدامند؟
    به دنبال تحقيقاتي در اين زمينه مشخص شد اگر براي بيماران قلبي دعا شود زودتر شفا پيدا مي‌كنند! اين دعا مي‌توانست از فاصله دور و توسط كساني انجام شود كه بيماران را نمي‌شناسند. در تحقيقي كه در اين زمينه انجام داده‌انداز گروهي از افراد خواستند كه براي بخشي از يك بيمارستان دعا كنند. بيماران اطلاع نداشتند كه افرادي براي آنها دعا مي‌كنند. دعا كنندگان نيز اطلاعي نداشتند كه براي چه كساني دعا مي‌كنند. ولي اين بيماران، بيمارستان را زودتر ترك كردند و در مقايسه با كسانيكه برايشان دعا نكرده بودند زودتر التيام پيدا كردند. در تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شد، محققان نتايج اين تحقيقات را تأئيد كردند. در تحقيقي مشابه به اين نتيجه رسيدند كه چنانچه براي بيماران ايدز دعا كنيم حالشان زودتر خوب مي‌شود و ايمني بدنشان تقويت مي‌گردد. بسياري از پزشكان به اين مسائل باور ندارند و فكر مي‌كنند كه دارو فقط مي‌تواند شفا دهد. در صورتيكه اگر سيستم ايمني و قانون خود بهبودي را از بدن جدا كنيم هيچ دارويي نمي‌تواند كوچكترين تأثير را بر بدن بگذارد. سيستم ايمني و قانون خود بهبودي با دعا تقويت مي‌گردد و نكته جالب اينكه نيازي به حضور فرد نداريم و از راه دور نيز مي‌توانيم دعا را انجام دهيم.

    حال اگر اين افراد براي خودشان دعا كنند چه اتفاقي خواهد افتاد؟

    اگر دعا بتواند اين اثر مطلوب را در ديگران ايجاد كند در خودمان طبيعتاّ اثرات بسيار مفيد و مؤثر‌تري خواهد داشت.
    ممكن است بگوئيد كه ما خيلي دعا مي‌كنيم، خدا را هم قبول داريم ولي چرا وضع زندگيمان اينگونه است؟ و آن چه را مي‌خواهيم بدست نمي‌آوريم؟ خوب نگاهي به تصوير ذهني‌تان بيندازيد. تصوير زندگيتان چگونه است؟ شما فكر مي‌كنيد بين واژه الهي بيمار نشوي تا الهي سالم باشي تفاوتي وجود ندارد؟ قطعاّ وجود دارد اولي بيمار مي‌شود و دومي شفا مي‌يابد. قانون طبيعي جهان به خواسته‌هاي ما واكنش نشان مي‌دهد. اگر خواسته مان مشخص نباشد و يا به آنچه نمي‌خواهيم برايمان اتفاق بيفتد فكر كنيم خوب به آنچه فكر مي‌كنيم برايمان اتفاق مي‌افتد. همان طور هم كه قبلا گفته شد ما به هر چه فكر كنيم همان فكر را به سمت خود جذب مي‌كنيم.
    شما به بيماري فكر مي‌كنيد يا به سلامتي؟ اين نحوه نگرش ممكن است در دعا كردن و يا حتي مراودات روزانه به كار برده شود و همان چيزي كه به آن فكر مي‌كنيم جذب شود. دعا كردن تجسم خلاق است. تجسم خلاق دعا كردن است و اعتماد كردن به خداوند و نيروهاي هستي كه آن را برايمان برآورده خواهند كرد.
    همان طور كه در قوانين تجسم خلاق بیان شده است بايد كاري را كه مي‌خواهيد انجام پذيرد مشخص باشد. بايد بدانيم كه چه مي‌خواهيم البته كاري به طريقه انجام دادن آن نداشته باشيد، فقط به خواسته فكر كنيد. شرايط و چگونگي انجام كار خود بخود به وجود خواهد آمد. شما آنچه را مي‌خواهيد در ذهنتان مجسم كنيد، شرايط انجام آن ايجاد خواهد شد.
    البته اعتقادات مختلفي در مورد دعا كردن وجود دارد. در تحقيقاتي كه انجام داده‌اند مشخص شد كسانيكه اعتقادات مذهبي دارند و ماهي يكبار به كليسا مي روند نسبت به كسانيكه اصلاّ به كليسا نمي‌روند زودتر از بيمارستان مرخص مي‌شوند. دانشمندان به اين نتيجه رسيده‌اند كه هر نوع باوري يك نوع خصوصيت را در بدن ايجاد مي‌كند. بعضي از باورها خصوصيت محدود كننده و بيماري ايجاد مي‌كنند و بعضي از باورها خصوصيت مثبت و سلامتي ايجاد مي‌كنند. نفرت، حسادت، خودخواهي، بيماري و نگراني خصوصيت محدود كننده ايجاد مي‌كند و دعا، بخشايش و پذيرش، آرامش شفا و سلامتي ايجاد مي‌كند.
    زمانيكه درون پر از نفرت است همانگونه كه گفته شد كبد، قلب، معده و روده نمي‌توانند كار خودشان را به خوبي انجام دهند و زمانيكه ما احساس خوشي و شادي مي‌كنيم تمام اعضاي بدنمان بهتر كار مي‌كند. احساسات و باورهاي ما مستقيماً بر روي اندامهاي فيزيكي اثر مي‌گذارد و اثر آن در بعضي از موارد ما را از غده يا سرطان نجات مي‌دهد و گاهي اوقات ما را دچار آن مي‌كند.
    دعا يك نوع باور مثبت است يك نوع نگرش نامحدود است و تواناي و قدرتهاي جسمي ما را تقويت مي‌كند.
    راستي نسبت به دشمنانتان چه احساسي داريد؟ البته دشمن كه نه، كسانيكه در اطراف شما هستند و گاهي شما را با كارهايشان اذيت مي‌كنند. زمانيكه به آنها فكر مي‌كنيد نفرت تمام وجودتان را فرا مي‌گيرد يا بر عكس با عشق و علاقه به آنها فكر مي‌كنيد. هر چه قدر با خشم با آنها مقابله كنيم اينگونه از افراد در زندگيمان زياد مي‌شوند.
    خشم و كينه شبيه توپ پينگ‌پنگ مي‌باشد. هر چه قدر محكم تر زده شود محكم تر بر مي‌گردد. هر چه قدر خشم و كينه شما عميق‌تر باشد انعكاس آن بيشتر خواهد بود. شما آنگونه كه فكر و احساس مي‌كنيد تجربه خواهيد كرد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
    اگر از شما نيكي برون تراود خوبي و نيكي درون شما خواهد بود و اگر خشم و كينه و نفرت برون تراود خوب چيزي جز نفرت، حسادت و خود خواهي در درون شما نخواهد بود و همان چيزي كه در درون شماست در بيرون تجربه خواهيد كرد. بيرون تجلي درون ماست. بيرون انعكاس رفتار درون ماست. اگر احساسات ما مثبت و خوب باشد در بيرون تأثير خواهد گذاشت و طبيعت و جهان خلقت آنرا به مرحله اجرا و تأئيد در خواهد آورد و اگر افكار و احساسات ما مشكل دار باشد باز هم به وسيله طبيعت و جهان هستي تأئيد مي شوند و همان را تجربه خواهيم كرد.
    خوب در مورد كسانيكه دوستشان نداريد و از آنها كينه داريد و شما را اذيت مي‌كنند چه احساسي داريد. اگر احساس شما منفي باشد، آنها همچنان منفي هستند و اگر شما احساستان را عوض كنيد و مثبت شوند آنها خود بخود تغيير خواهند كرد. اگر براي آنها بهترين چيزها را درخواست كنيد و براي آنها دعا كنيد متوجه مي‌شويد كه رفتار آنها نسبت به شما تغيير خواهد كرد و از جمع دشمنانتان و كسانيكه شما را اذيت مي‌كرده‌اند به جمع دوستانتان پيوسته‌اند. پس چرا بي دليل تلاش بي مورد مي‌كنيد. به جاي اينكه با طبيعت و جهان بيرون بجنگيد دنياي درونتان را عوض كنيد.
    زمانيكه براي كسي دعا مي‌كنيم و عشق و بهترين چيزها را به سمت او ارسال مي‌كنيم، افكار منفي را دفع مي‌كنيم و آنها را تغيير شكل مي‌دهيم به اين طريق نيروها و انرژي هاي منفي ديگران كه به سمت شما مي‌آيد به صورت امواج مثبت تغيير شكل مي‌يابند و روي شما بي‌اثر مي‌شوند. اين قانون بر اساس قانون جاذبه و دافعه امواج همنوع و غير همنوع است. در متافيزيك امواج همنوع همديگر را جذب مي‌كنند و امواج غير همنوع همديگر را دفع مي‌كنند. دعا كنيد تا نيروهاي منفي از شما دور شوند. در شرق با استفاده از اين نوع كلمات اين كار را انجام مي‌دهند: شانتي، شانتي، شادوم. صلح، بركت، درود بر شما. آنها بر روي قلب و چاكراي قلب، متمركز مي‌شوند و براي اين منظور انگشتان دستشان را به آرامي بر روي قلب مي‌گذارند و شخص را دعا مي‌كنند. دعا كردن انرژي هاي منفي و مشكل دار را به صورت مثبت تغيير مي‌دهند. روشن بينان متوجه شده‌اند كه هر كسي وقتي شروع به دعا مي‌كند هاله اطراف او را رنگ صورتي و طلايي در بر مي‌گيرد و اين نوع رنگ در هاله انرژي موجب مي‌شود كه نيروها و انرژي هاي منفي به صورت مثبت تغيير كند. استادان معنوي بزرگ، پيامبران از ما خواسته اند براي كسانيكه شما را نفرين مي‌كنند دعا كنيد چرا؟ زيرا زمانيكه مهر و محبت نسبت به شخصي كه به شما نفرين مي‌كند ابراز مي‌داريد نفرين و كينه او تغيير مي‌كند و به صورت انرژي مثبت و خوشايند بر مي‌گردد و اگر شما او را نفرين كنيد، نفرين و كينه آنها را پاسخ گفته‌ايد و نه تنها نيروهاي كينه و نفرت بر روي شما تأثير مي‌گذارد بلكه اين نيروها تقويت مي‌شود و نفرت ديگران را بيشتر جذب مي‌كنيد. انتخاب با شماست.
    شما مي‌توانيد از طريق دعا كردن ديگران را شفا دهيد. شفا بخشي با دعا بسيار نيرومند است و نيازي نيست كه حتما اعتقادات مذهبي داشته باشيد. بلكه لازم است تا با تمام وجودتان بخواهيد كه انجام شود. قانون طبيعت و جهان خلقت آن را برايتان تجلي مي‌كند. اينكار را براي كسانيكه شما را زجر داده‌اند و يا اينكه چندين سال است كه با آنها رابطه خوبي نداشته ايد يا نداريد انجام دهيد

    اگر فرد مذهبي هستيد در ابتدا از خداوند يا موجودات متعالي و پيامبران يا قديسان و امامان كمك بگيريد.
    ليستي تهيه كنيد و براي كسانيكه در اين ليست هستند اين كار را انجام دهيد.
    اين دعا را مي‌توانيد هر روز يا سه بار در هفته تكرار كنيد. ممكن است شما اينكار را يك ماه انجام دهيد. شما كارتان را انجام دهيد و بقيه كارها را به عهده كائنات قرار دهيد. كائنات همنوع ها را به طرف خود مي‌كشد. نيكي، بركت و خوبي به سمت شما كشيده خواهد شد. اين كار فقط براي كسانيكه به شما بدي كرده‌اند يا حس خوبي نسبت به آنها نداريد نيست بلكه براي دوستان و عزيزانتان نيز مي‌توانيد اينكار را انجام دهيد. در دعا كردنتان به آنچه دوست داريد اتفاق بيفتد فكر كنيد. اگر دوست نداري بيمار شوند به آن فكر نكنيد. به سلامتي فكر كنيد. پس دعا نكنيد كه بيمار نشوند چون اينگونه، بيماري را براي عزيزانتان ايجاد مي‌كنيد. به شفا دادن و خير و بركت فكر كنيد.
    از قدرت دعا مي‌توانيد براي بهبود شرايط كاري و مالي استفاده كنيد. اگر در محيط كار ناراحت هستيد اينكار را انجام دهيد. اگر از رئيس و يا كارمندتان ناراحت هستيد يا اينكه كسي به شما خيانت كرده برايش دعا كنيد. هر فردي آفريده خداوند است هر چند كه ممكن است خطا كرده باشد. هر فردي را خداوند خلق كرده و اين ارزش را دارد كه او را ببخشيم و او ارزش بخشيدن دارد. هر كسي نسبتي با خداوند دارد شما چي؟ شما چه نسبتي با خداوند داريد؟
    براي فهم بيشتر موضوع داستاني را برايتان شرح مي‌دهم :
    روزي كودكي معصوم در زمستان سرد كنار شيشه يك مغازه ايستاده بود از سرما مي‌لرزيد و گرسنه بود او از خدا خواست كه لباس و غذايي برايش بفرستد. خانمي كه از مغازه بيرون آمد و حال و روز بچه را كه ديد به داخل مغازه رفت و بري او لباس و غذا تهيه كرد. كودك كه چشمانش را باز كرد غذا و لباس گرم را روبروي خود ديد رو به آن خانم كرد و گفت شما خدا هستيد؟ آن خانم پاسخ داد: من يكي از بنده هاي او هستم. كودك با خوشحالي لبخندي زد و گفت مي‌دانستم نسبتي با خداوند داري!
    همه ما نسبتي با خداوند داريم. همه افراد و اشياء نسبتي با خداوند دارند، چه كساني از ما تعريف مي‌كنند و ستايش ما را مي‌گويند و چه آنهايي كه كينه آنها را بر دل داريم.
    براي همه آنهايي كه نسبتي با خداوند دارند دعا كنيد. خداوند مطمئنا از اين كه مي‌بيند شما براي بنده‌هايش طلب خير و بركت مي‌كنيد خوشحال مي‌شود و شما را پاسخ خواهد داد. همه افراد لياقت دعا كردن را دارند. همه بنده هاي خداوند هستند و استحقاق خوبي، خوشي و خير و بركت را دارند.
    آيا از محل كارتان راضي هستيد؟ آيا از دوستان و كسانيكه با شما در ارتباط هستند راضي هستيد؟ اگر راضي هستيد براي همه آنها دعا كنيد. طلب خير و بركت كنيد. مطمئن باشيد بهترين پاسخ را دريافت خواهيد كرد. آيا مي خواهيد شغلتان را عوض كنيد؟ صبر كنيد! اين كار را انجام ندهيد. ممكن است شما از حقوق خود راضي نباشيد و يا رئيس بد اخلاقي داشته باشيد، مسير دور است و يا اينكه مشكلات ديگي در شغلتان داريد. از كدام يك از آنها ناراضي هستيد؟ بله با شما هستم! از كداميك از آنها ناراضي هستيد؟ از افراد، اشياء يا مسير؟ براي همه آنها دعا كن همه آنها را جلوي خود تصور كنيد و براي همه آنها اشياء، افراد و مسير دعا كنيد و چيزهاي خوب بخواهيد. بخواهيد افراد سالم، زيبا و مقاوم باشند. بيشتر بخواهيد، بيشتر دعا كنيد، نگران نباشيد. هر آنچه شما براي ديگران بخواهيد همان برايتان اتفاق خواهد افتاد. شما كانال هستيد. كانال انرژي. اين انرژي مي‌تواند از افكار مثبت شما باشد يا از افكار منفي شما. شما تصميم مي‌گيريد كه كدام نوع انرژي از شما عبور كند. اگر تصميم بگيريد كه نوع منفي عبور كند كانال هم آلوده مي‌شود. خودتان هم آلوده مي‌شويد و نفرت، خشم و حسادت تمام وجودتان را فرا خواهد گرفت و اگر برايش دعا كنيد اولين كسي كه دريافت خواهد كرد خودتان هستيد. شما همان ابتدا انرژي كانال را دريافت مي‌كنيد و هر آنچه اضافه است را به ديگران مي‌دهيد. پس اولين كسي كه دريافت مي‌كند شخص دعا كننده است.
    روشن بينان ديده‌اند كسانيكه دعا مي‌كنند نور بنفش بسيار درخشان و خيره كننده‌اي اطراف سر آنها ظاهر مي‌شود. اين نور، نور شفابخش است. در علم انرژي درماني اين نور را پراناي بنفش الكتريكي مي‌شناسند. البته ممكن است به صورت سفيد بسيار درخشان و طلايي هم ظاهر شود. به هر صورت آنها اين نور را پراناي الهي مي‌دانند. آنها اين نور و انرژي را از جايگاه ديگر مي‌دانند و قدرت شفا بخشي عظيمي درون آنها نهفته است. اگر هفت نفر در كنار هم قرار بگيرند و دعا كنند نيرو و قدرت صد نفر به تنهايي ايجاد خواهد شد. بنابراين سعي كنيد دعا كردن را گروهي انجام دهيد. دعا را ساده انجام دهيد آنگونه كه خداي درونتان متوجه شود. نيازي نيست از دعاهاي عجيب و غريب استفاده كنيد زيرا آن كس كه بايد باور كند و دعا را باور كند شما هستيد. از دعاي خودتان استفاده كنيد همان گونه كه لذت مي‌بريد و آنگونه كه آنرا مي‌فهميد. زيرا اگر شما آنرا باور كنيد و بفهميد تحقق خواه يافت. بخواهيد كه شما واسطه خير و بركت گرديد. همه ما واسطه هستيم و ديگران نيز واسطه هستند تا نيروهاي خير خداوندي را به ما انتقال دهند. ديگران بد خواه ما نيستند. ما آنچه انتخاب مي‌كنيم در آنها مي‌بينيم، آنها واسطه هستند. واسطه آنچه مي‌خواهيم .
    بايد بخواهيم و منتظر باشيم تا خداوند از طريق ديگران ما را ياري دهد. انتظار نداشته باشيد كه خداوند خود مستقيماً ظاهر شود. ما بسياري از مواقع دعا مي‌كنيم و انتظار داريم از طريق خاص انجام گيرد. تجسم كنيد، دعا كنيد اما گير ندهيد كه چگونه انجام شود. بخواهيد و پذيرش انجام آنرا ايجاد كنيد تا اتفاق بيفتد.
    روزي فردي در بيمارستان بستري شد. پزشك بعد از معاينه گفت متأسفانه كاري نمي‌توانند بكنند و چند روز ديگر به پايان عمر او باقي نمانده است. بعد از خروج پزشك بيمار كه بسيار غمگين و دلش شكسته بود به كنار پنجره رفت و با تمام وجود گفت: خدايا به من كمك كن، كمك كن تا از اين بيماري رهايي يابم. به يكباره صدايي بسيار آرام و مطمئن را شنيد كه مي‌گويد: به تو كمك مي‌كنم. بيمار بسيار خوشحال شد پس از چندي پزشك جراحي وارد اتاق شد و گفت: من به تو كمك مي‌كنم. مي‌توانم تو را از اين غده جدا كنم و آنرا از بدن تو خارج كنم. بيمار گفت: ممنون كس ديگري قرار است به من كمك كند. او انتظار كس ديگري را داشت. چندي بعد يك متخصص شيمي درماني وارد شد و به او گفت: من مي‌توانم داروهايي را براي شما شروع كنم و شما ر از اين غده خلاص كنم. او گفت: ممنون كس ديگري قرار است به من كمك كند. چند روز بعد يك متخصص انرژي درماني وارد شد و گفت: من مي‌توانم تو را با انرژي درماني از شر اين غده راحت كنم و او انتظار كس ديگري را داشت و گفت نه ممنون من نيازي به كمك شما ندارم قرار است كس ديگري به كمك من بيايد. پس از چند روز بيمار فوت كرد در جهان ديگر با خداي خود گفتگو كرد و گفت: خدايا تو گفتي كه اجابت مي‌كني؛ تو گفتي كه در را باز مي‌كني ؛ پس چرا مرا شفا ندادي؟ چرا اجابت نكردي؟ دوباره همان صداي آرام و مطمئن را شنيد كه مي‌گفت: اي بنده من، من سه بار براي شفا دادن تو آمدم تو هر بار مرا رد كردي .
    آري خداوند به صورتهاي مختلف به سراغ بندگانش مي‌رود و از طريق ديگران كمك و رحمت خود را مي فرستد. ما بايد كانال و مسير رحمت و عشق الهي شويم و ديگران را كانال و عشق و رحمت الهي بدانيم.

    تحقیقات تجربی نشان داده است که ذکر، دعا و نیایش، در پیشگیری و درمان اضطراب نقش اساسی دارد. بنابر نتایج تحقیقات کرال و شیهان (1989) باور به اینکه خدایی هست که موقعیّت‌ها را کنترل می‌کند و مسئول روزی انسان‌هاست، تا حدّ زیادی اضطراب ناشی از فقر، بیکاری، بیماری و... را کاهش می‌دهد، به گونه‌ای که افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند، مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می‌کنند و بر این باورند که می‌توان با نیایش، تأثیر منفی بیماری و فقر را بر روان کنترل کرد. به همین دلیل، با دعا و نیایش می‌توان به شیوه‌ای مؤثّر اضطراب را کاهش داد و از آن پیشگیری کرد.


    از موارد ایجاد اضطراب، پیش از عمل جراحی است. از آنجا که دعا، احساس سبکی و آرامش را برای فرد به ارمغان می‌آورد و هراس و نگرانی را از او می‌زداید، تأثیر دعا بر پیشگیری از اضطراب عمل جراحی و به طور کلی در بهبود اختلال‌های روانی، از جمله اضطراب، انکارناپذیر است. رازلی و همکاران او در پژوهشی بر روی 130 بیمار مبتلا به اضطراب، به این نتیجه رسیدند که افراد دارای باورهای مذهبی با بهره‌گیری از دعا و نیایش، در مقایسه با افراد غیرمذهبی زودتر درمان شدند.
    آدلر (1987) در پژوهشی تأثیر مذهبی بودن و ارتباط معنوی با خدا را بر افسردگی، مورد مطالعه قرار داد. نتایج تحقیق او نشان می‌دهد که افسردگی در مردان و زنانی که به کلیسا می‌روند و به نیایش می‌پردازند، سریع‌تر از دیگران بهبود می‌یابد.
    ************یک و همکاران (1995) رابطة مذهبی بودن را با نشانه‌های شناختی افسردگی بررسی کردند. بنابر نتایج این تحقیق، نشانه‌های شناختی افسردگی، مانند احساس خستگی، بی‌علاقگی، کناره‌گیری اجتماعی و احساس شکست و ناامیدی، در افرادی که اهل دعا و نیایش‌اند، کمتر است.
    تحقیقات تجربی انجام شده در ایران نیز حاکی از آن است كه میان باورهای مذهبی و رفتارهایی همچون نماز، دعا، زیارت و توکل با افسردگی رابطة منفی وجود دارد. این یافته‌ها نشان داد که کاهش علاقه به زندگی، انزواطلبی، احساس غم، خودکم‌بینی، بی‌قراری، احساس شکست و ناامیدی، در افراد افسردة غیرمذهبی، بیشتر از افراد افسردة مذهبی است. سطوح مذهبی بودن (مذهبی بودن درون‌سو و برون سو) نیز در میزان دچار شدن به افسردگی نقش دارد.


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    تکبر از نظر روایات و احادیث

    پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد




    خداوند در قرآن کریم سرچشمه سقوط و تنزل شیطان را با این جمله، براى او شرح مى دهد که " تو حق ندارى در این مقام و مرتبه، راه تکبر، پیش گیرى" (فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها، اعراف/13) و باز به عنوان تاکید بیشتر، اضافه مى فرماید: ''بیرون رو که از افراد پست و ذلیل هستى" (یعنى نه تنها با این عمل بزرگ نشدى، بلکه به عکس به خوارى و پستى گرائیدى) (فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ، اعراف/13).
    از این جمله به خوبى روشن مى شود که تمام بدبختى شیطان، مولود تکبر او بود، این خود برتربینى او، که خود را در مقامى بیش از آنچه شایسته آن بود قرار داد، سبب شد که نه تنها بر آدم سجده نکند، بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد، و سرانجام تمام مقام و حیثیت خود را از دست بدهد، و به جاى بزرگى، پستى و ذلت را براى خویش بخرد، یعنى نه تنها به هدف نرسید، بلکه درست در جهت عکس آن قرار گرفت.در نهج البلاغه در" خطبه قاصعه" از امام علی علیه السلام به هنگام نکوهش کبر و خود برتربینى چنین مى خوانیم:« فاعتبروا بما کان من فعل اللَّه بابلیس اذا احبط عمله الطویل و جهده الجهید، و کان قد عبد اللَّه ستة آلاف ..عن کبر ساعة واحدة فمن ذا بعد ابلیس یسلم على اللَّه بمثل معصیته؟! کلا ما کان اللَّه سبحانه لیدخل الجنة بشرا بامر اخرج به منها ملکا ان حکمه فى اهل السماء و اهل الارض لواحد؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند در باره اهل آسمان و زمین یکى است» ( نهج البلاغه/ خطبه 192).
    در حدیثى نیز از امام سجاد علیه السلام چنین نقل شده که فرمود: " گناهان شعب و سرچشمه هایى دارد، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار،" تکبر" است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد و سپس" حرص" بود که سرچشمه گناه (و ترک اولى) از ناحیه آدم و حوا شد ... سپس" حسد" بود که سرچشمه گناه فرزندش (قابیل) گردید و نسبت به برادرش (هابیل) حسد ورزید و او را به قتل رسانید" (سفینة البحار جلد 2 صفحه 458 /ماده کبر).از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: «اصول الکفر ثلاثة الحرص و الاستکبار و الحسد فاما الحرص فان آدم حین نهى عن الشجرة، حمله الحرص على ان اکل منها و اما الاستکبار فابلیس حیث امر بالسجود لادم فابى و اما الحسد فابنا آدم حیث قتل احدهما صاحبه؛ اصول و ریشه هاى کفر و عصیان، سه چیز است، حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند!» ( اصول کافى جلد 2 صفحه 219 باب اصول الکفر).
    فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مى برد روى مساله" تکبر" تکیه مى کنند، اشاره به اینکه سرچشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است. آرى کبر است که پرده هاى ضخیم بر چشم انسان مى افکند و او را از دیدن چهره تابناک محروم مى سازد، و به همین دلیل در روایتى از امام صادق و امام باقر (ع) مى خوانیم: « لا یدخل الجنة من فى قلبه مثقال ذرة من کبر؛ کسى که به مقدار ذره اى از کبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمى شود"!» (کافى جلد 2 باب الکبر حدیث 6 ). در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده: ''دره ای است به نام سقر که جایگاه متکبران است و هرگاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند»!برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است. در سیره پیامبر (ص) مى خوانیم: هرگز اجازه نمى داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه مى فرمود: " شما به فلان مکان بروید و من هم مى آیم و در آنجا به هم مى رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى شود"! و نیز مى خوانیم: پیامبر (ص) بر روى خاک مى نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد، و از گوسفند شیر مى دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى شد. این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید- مانند روز فتح مکه- انجام مى داد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند. در حالات على (ع) نیز مى خوانیم که او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى کرد. و در تاریخ امام حسن علیه السلام مى خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى فرمود: ''من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى دهم ''.امام علی علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه پس از اشاره به پاره ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی، ظلم و کبر می فرماید: « و عن ذلک ما حرس الله عبادة المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم ، و تخفیضا لقلوبهم و ازالة للخیلاء عنهم؛ چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند بوسیله نمازها و زکاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد. این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می دارند، چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می بخشند، نفوس را رام می گردانند، دلها را متواضع می نمایند و باد دماغ را زایل می سازند».

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    مسائل اعتقادی و اخلاقی و کم توجهی به آن

    بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال حاصل از کم توجهی به مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز یك نوع « بیمارى روحى » محسوب مى گردد كه علماى اخلاق به آن « بیمارى قلب » مى گویند .


    مقدمه :


    از آن جا که بر اساس ارزیابی های به عمل آمده توسط کارشناسان و مسئولین ، علت بسیاری از آسیب های روانی اجتماعی که عامه مردم به ویژه دانش آموزان را تحت تأثیر جدی قرار می دهد ، کم توجهی به مسائل اعتقادی و اخلاقی می باشد و همانطور كه بهم خوردن تعادل جسمى همیشه با عوارض ناگوارى همراه است كه نام « بیمارى » به آن مى دهند ، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال حاصل از کم توجهی به مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز یك نوع « بیمارى روحى » محسوب مى گردد كه علماى اخلاق به آن « بیمارى قلب » مى گویند . از این رو لازم است منشأ پیدایش اینگونه کم توجهی ها شناخته شود و در همان آغاز سنین نوجوانی و جوانی برای برطرف کردن آن ها برنامه ریزی نمود ، در همین راستا کارشناسان گروه مشاوره تربیتی اداره کل آموزش و پرورش استان فارس مصمم هستند ، دین خود را ادا نمایند و جمع آوری مندرجات این مقاله گوشه ای از این فعالیت هاست .



    رذایل اخلاقی عامل اصلی ضعف اعتقادی :

    محدوديتهاي ظلماني انسان با خصلتهاي حرص، كبر، حسد و در مجموع عجب، در وجود انسان ظاهر شده است كه به عبارتي ديگر اين سه رذيله ريشه‌هاي كفر هستند. اين سه رذيله سر منشاء تمام رذايل مي‌باشند. عجب به معناي خود بيني، سرسلسله و اصل اين سه رذيله است و مي‌توان گفت مادر تمام رذايل مي‌باشد چراكه در وجود انسان يا خود است يا خدا. تمام خوبي ها از خدا و تمام بدي ها از خود سرچشمه مي‌گيرد. به عبارت ديگر در وجود انسان يا هستي است يا محدوديت, تمام فضائل از هستي و تمام رذائل از محدودیت انسان سرچشمه مي گيرد.كبر عبارت است از حالت برتر بيني فرد ، نسبت به ديگران و ديگران را از خود حقيرتر و كوچكتر ديدن و مهمترين مشخصة آن اين است كه وقتي كسي مورد تكبر قرار گرفت در مقابل او تواضع نمي‌كند ، از آن فرد ناراحت شده و منفور فرد تكبر كننده واقع مي‌شود و اگر بتواند به او ضرري بزند اين كار را مي‌كند. جايگزين تكبر در وجود انسان عزت نفس است. عزت نفس عبارت است از حالت توپري و بي‌نيازي نسبت به ديگران بر اثر پر شدن فرد از خدا. يعني همان حالت صمديتي كه انسان را از توكل و اعتماد به خدا پر كرده و به ديگران به عنوان واسطه هاي فيض خدا مي‌نگرد. چنين فردي خود را با هيچ كس مقايسه نمي كند كه مبتلا به تكبر شود.

    حرص عبارت است از با اصرار طلب نمودن انسان از چيزي ، كه در آن نفع خود را مستقلاً تصور مي كند. در اينجا چند مطلب وجود دارد :
    اول اينكه حرص شكل خاصي از طلب نمودن است و تفاوت آن با طمع آن است كه طمع، خواهندگي و طالب بودن چيزي است ، لذا طمع نسبت به امور مثبت نيز واقع مي شود و به خودي خود منفي نيست ، اما حرص با توجه به شكل طلب نمودني كه دارد به خودي خود منفي است. بنابراين طمع نسبت به چيزهاي خوب، خوب است و نسبت به امور بد، بد است. اما حرص حتي نسبت به امور مثبت هم بد است هر چند آن موضوع مثبت خودش ذاتا" خوب باشد. مطلب دوم در موضوع حرص اين است كه آن نفع را مستقل در تأثير گذاري مي‌داند و آن موضوع را مستقل در انجام خواسته اش مي داند و اين همان مسأله اي است كه حرص را ذاتا" و به خودي خود منفي مي كند و در مقابل توكل به خدا قرار مي دهد چراكه فرد چنين مي پندارد كه آن نفع در ذات آن موضوع است و نفع رساني آن موضوع را طبق خواست خدا نمي بيند و اين همان عدم نگرش توحيدي به عالم است كه منجر به توكل نكردن به خدا مي گردد و در نتيجه فرد مصرانه براي رسيدن به آن چيز اقدام مي كند تا به آن نفع برسد . سوم اينكه شخص حريص ، نفع خود را متصور است به اين معني است كه انسان چيزي را مي طلبد كه در آن چيز نفع خود را تصور كند يعني آن چيز طبق وهم و خيال او نفع دارد و ممكن است در واقع نفعي براي فرد نداشته باشد و اين موضوع يكي از اركان مفهوم حرص است كه از خيال و وهم انسان سرچشمه مي گيرد.چهارم اينكه از آنجا كه مطابق وهم و تصور خود به دنبال نفع است، در ذهن خود از امور مختلف تأثير گذاري هايي را كه موضوعات دلخواهش را ايجاد مي نمايد تصور مي نمايد بنابراين باعث تشتتي در شخصيت او مي گردد كه امور متفاوت و متنوعي را براي به دست آوردن خواسته هاي خود خواهان مي شود كه اين امر منجر به تشتت و ازهم گسيختگي شخصيتي او مي گردد و اين تشتت و خيالپردازي موجب عدم تعادل رواني در فرد مي گردد (هرچند اين عدم تعادل در ابعاد كم و در بعضي امور خود را نشان دهد).

    حسد عبارت است از حالتي كه فرد از دارا شدن نعمت در ديگران ناراحت مي‌شود و مهمترين مشخصة آن اين است كه از فرد صاحب نعمت ناراحت شده و بدخواه او مي‌شود خواه در قلب، زبان يا عمل. حسد وجه اشتراك اين دو رذيله حرص و كبر است يعني وقتي فرد حسد مي‌ورزد هم داراي ذلت حرص است و هم ذلت تكبر. لذا حسد محل اشتراك و تلاقي اين دو رذيله است. به اين ترتيب كه زماني كه فرد حسد مي ورزد دو اتفاق در او مي افتد يكي اينكه ناراحت است كه چرا آن فرد نعمت دارد و او ندارد كه اين از تكبر سرچشمه مي گيرد و دوم اينكه خواهان آن نعمت مفروض است كه اين امر از حرص سرچشمه مي گيرد. بنابراين اگر انسان حسد را بطور كامل كنار بگذارد هم حرص را كنار گذاشته و هم كبر را.


    درمان رذایل اخلاقی (نکات کاربردی ):

    از آنجا كه فرد در اموري كه حرص مي زند حالت اصرار در رسيدن به آنها را دارد براي رسيدن به آن موضوعات عجله نيز مي كند بنابراين يكي از راههاي جلوگيري از حرص و ضعيف نمودن آن آرامش و عدم تعجيل در رسيدن به منافع متصور مي باشد يعني زمانيكه در رسيدن به چيزي عجله مي كند خود را به آرامش زده و با آرامش اقدام به آن موضوع نمايد و حتي در رسيدن به آن امر وقفه بياندازد. از طرف ديگر سعي كند ذهن خود را از امور بي‌ارزشي كه توقف ایجاد مي نمايد ، خارج كرده و ذهن خود را مشغول به آن امور ننمايد. اين دو موضوع همان برخلاف اقتضائات حرص عمل كردن است. ديگر اينكه فرد در موضوعات توحيد افعالي و عملي تفكر كرده و به اين بيانديشد كه تمام امور طبق خواست خداست كه واقع مي شود و خواست خدا علت تامه در به وقوع پيوستن تمام امور مي باشد يعني تا خدا مجموعه علل واقع شده را تأييد ننمايد معلول واقع نمي شود و سعي كند خود را به توكل بزند تا توكل به خدا در درونش مستقر شود. نکته ديگر اينكه مستقر و متمركز شدن در درون خود و پس از آن داراي ذكر و حضور قلب شدن نسبت به خدا از بين برنده موضوع حرص است و زمانيكه انسان داراي حضور قلب شد و در درون خود مستقر و متمركز شد و خود را در محضر خدا ديد ، رذيله حرص بطور كامل از وجودش پاك مي شود.بنابراين با رسيدن به اين موضوع كه هرچيزي به خواست خدا مي تواند براي انسان اثر و فايده اي داشته باشد و با برقرار شدن توحيد در وجود انسان و رسيدن به نگرش توحيدي حرص در وجود انسان از بين مي رود ، لذا توكل به خدا در مقابل حرص قرار دارد، چراكه توكل به خدا، زماني در انسان برقرار مي گردد كه خداي قادر حكيم را با هرچيز قرین دانسته و بداند هيچ چيز اثري ندارد مگر به خواست خدا.به عبارت ديگر حرص عبارت است از حالتي در وجود انسان كه بر اثر آن تمام امور لذتبخش و لازم براي خود را جذب نموده و انسان را براي بدست آوردن آنها به حركت وا مي‌دارد و بر اثر جهل و نادانيش، آن امور را مستقل در تأثيرگذاري مي‌بيند. وقتي فرد جهل را كنار گذاشته و بفهمد كه تمام امور وابسته به خدايند و تا خدا نخواهد هيچ امري در عالم اتفاق نمي‌افتد، امور را مستقل نديده و از حرص زدن اجتناب مي كند و هر امري را با توكل به خدا بدست مي‌آورد لذا حرص در مقابل ذكر، حضور قلب و انس با خدا قرار دارد. خصلت حرص هم در امور منفي اتفاق مي‌افتد و هم در امور غير منفي، مهم جذابيت داشتن آن موضوع است. حرص در امور منفي از دو جهت بد است هم اينكه آن موضوع منفي است و هم اينكه براي آن حرص زده شده اما حرص در امور مثبت از آنجا كه حرص زده مي‌شود منفي مي‌باشد هرچند از آن جهت كه امر مثبتي است خوب است چراكه حرص بالذاته امري منفي است. زمانيكه حرص از قلب فرد كنده شود توجه به دنيا و مراتب پست وجود فرد از بين رفته و ذكر، حضور قلب و انس با خدا در قلب فرد جايگزين مي‌شود و در واقع حيوانيت از قلب فرد كنده شده و عالم نور و مراتب بهشت به روي او باز مي‌شود.بر اثر از بين رفتن حرص، فرد نه در زمان گذشته زندگي مي كند و نه در زمان آينده بلكه فقط در زمان حال زندگي مي كند يعني نه در خيالپردازي آينده است و نه در حسرت گذشته بلكه فقط حال را اصلاح مي كند كه در اين صورت هم گذشته را اصلاح كرده و هم آينده را. چراكه زمان حال، آيندة گذشته است و گذشتة آينده . البته با برنامه ريزي براي آينده و عبرت گرفتن از گذشته، حال خود را به نحو احسن سپري مي كند و برنامه دقيقي براي زمان حال خود ايجاد مي نمايد.انسان حريص و متكبر هر دو به محدوديتهاي خود توجه دارند با اين تفاوت كه انسان حريص به نداشته‌هاي خود توجه دارد و انسان متكبر به داشته هايي كه از محدوديتها حاصل شده توجه مي‌كند ( و به اين ترتيب هردو به نداشته هاي خود توجه دارند ليكن هر يك به يك شكل) و به همين خاطر است كه انسان حريص هيچگاه آرام و قرار ندارد و احساس آرامش نكرده و هميشه مضطرب است ولي انسان متكبر احساس آرامش مي كند و در خوديت خود مستقر است كه چنين فردي به اين مرتبه از فهم برسد كه بداند خوديت او نيز هيچ است آرامش خود را از دست داده و براي رسيدن به امور برتر متصور خود تلاش مي‌كند خواه اين امور برتر حقيقتاً برتر باشند يا باز هم در ظلمتها غوطه ور شود.حرص زماني در فرد ايجاد مي شود كه بين خود و امور ديگر مقايسه كند و آنها را براي خود مفيد بداند حال از آنجا كه به آنها با ديده استقلال نگاه مي كند يعني نظرش اين نيست كه آن امر به خواست خدا نياز او را برطرف مي كند بلكه چنين مي انديشد كه آن موضوع به خودي خود نياز او را برطرف مي كند، براي بدست آوردن آنها با توكل به آن امر و تعجيل در جهت بدست آوردن آن تلاش مي نمايد تا آن موضوع را ضميمه وجود خود كرده و نياز خود را برطرف نمايد. تكبر و حسد نيز زماني در فرد ايجاد مي شود كه بين خود و افراد ديگر مقايسه نمايد و در اين مقايسه خود را از او برتر دانسته و تكبر كند و يا از اينكه آن فرد داراي نعمتي است و او اين نعمت را ندارد بر آن فرد خشم بگيرد و حسد ورزد. چنانچه ملاحظه مي گردد در تمام اين رذايل فرد خود را در ارتباط با امور يا افراد ديگر مقايسه نموده و از آنجا كه به آنها با ديده الهي نمي نگرد مطابق اين رذايل عمل مي نمايد. چنانچه انسان با ديده الهي و توحيدي به امور بنگرد خواهد ديد كه آن موضوعي را كه به آن حرص مي زند اگر خدا بخواهد تاثير گذار خواهد بود و اگر خدا نخواهد آن موضوع نمي تواند تاثير داشته باشد كما اينكه انسان در زندگي خود چنين موردهايي را به كرار مشاهده مي كند . امير المؤمنين حضرت علی (ع) مي فرمايد: "من خدا را به شكسته شدن اراده‌ها شناختم." بنابراين زماني كه فرد با ديده الهي به امور بنگرد ديگر حرص نخواهد زد و در بدست آوردن چيزها آرام خواهد بود و خدا را فراموش نخواهد كرد. در مورد تكبر و حسد نيز چنين است يعني اگر فرد با ديده توحيدي به امور بنگرد ديگر در مقام مقايسه خود با ديگران بر نمي آيد كه بخواهد خود را از ديگري بالاتر ببيند بلكه خود را فقط با خدا مقايسه مي كند و اينجاست كه خود را حقير و مسكين مي بيند هرچند عبادت جن و انس را آورده باشد و زماني كه ديگري داراي نعمتي شد با ديده توحيدي چنين مي انديشد كه خدا خواست آن نعمت را به او بدهد و به خود فرد ندهد و حتما مصلحتي در اين امر بوده است لذا در اين صورت حسد نورزيده و آرام خواهد بود . بنابراين زماني كه انسان به اين سطح از بينش و كرامت برسد كه خداوند است كه تمام امور را اداره مي كند و اوست مالك علي الاطلاق در اين صورت با اين نگرش توحيدي جايي براي حرص ، كبر و حسد باقي نخواهد ماند بنابراين با رسيدن به كرامت و نگرش توحيدي به عالم تمام رذايل از وجود انسان پاك خواهد شد. پيش از اين گفته شد كه حقيقت رسيدن به توحيد انسان را به كرامت نفس نيز مي رساند چراكه توحيدي شدن يعني يكي شدن در جهت توسعه انساني مي باشد.انسان هر چه تحت تربيت قرار گرفته و نور علم و اسماء و صفات الهي را بدست آورد، توجهش به اصل هستي خود ايجاد شده و توجه به محدوديتهايش كم مي‌شود و به همين ترتيب است كه اين رذايل در او از بين مي‌روند.براي پاكي از حرص و كبر و حسد بايستي ابتدا فرد اين رذايل را به درستي بشناسد سپس توجه نمايد كه در چه مواقعي اين رذايل در انسان تحريك مي شود و پس از مبتلا شدن انسان به آنها درست مخالف اقتضائات آن بايد عمل نمايد و از طرفي به محاسن و مزاياي عدم وجود اين رذايل در خود توجه نموده و در اين خصوص فكر و انديشه كند. پس هرگاه به موضوعي حرص ورزيد با ايجاد حالت آرامش در خود و عدم حرص زدن نسبت به آن موضوع برخلاف اقتضائات آن عمل كند و به محاسن نداشتن حرص و دارا بودن آرامش و طمأنينه بيانديشد.
    نكته قابل توجه ‌اين است كه حرص ورزيدن با ذكر و حضور قلب تضاد داشته و هرگاه انسان حرص بورزد نمي‌تواند حضور قلب داشته باشد. مابقي رذايل از جمله كبر و حسد نيز به همين ترتيب پاك مي‌شوند. بنابراين براي مجاهده و از بين بردن حرص، كبر و حسد بايد خلاف اقتضائات آنها عمل نمود. به اين معني كه فرد به هر چيزي كه حرص مي‌ورزد از پرداختن به آن خودداري كند و به هر چيزي كه تكبر مي‌كند از اين حالت اعراض نموده و از نتايج عملي كه ‌اين حالت دارد خودداري نمايد. زماني كه فرد سعي كرد آرامش خود را در انجام امور حفظ كند، هم آرامش عملي، هم آرامش فكري و هم آرامش قلبي و رواني، آنگاه نتيجه اش توكل و طمأنينه مي‌شود و زمانيكه فرد از تكبر خودداري كرد و ابراز تواضع و همسطح نمودن خود با ديگران كرد نتيجه‌اش عزت نفس مي‌گردد و نتيجه از بين رفتن حسد رسيدن به توحيد و توكل است و از بين رفتن عجب نتيجه اش فناي در حق است كه اين مواهب (عزت نفس و توكل، توحيد و فنا ) از بزرگترين درجات انساني است.
    ویرایش توسط R e z a : 08-19-2013 در ساعت 07:31 PM

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    نماز و تأثیر آن بر وسواس فكری

    استفاده زبان و ذهن از ذكر "غیر المغضوب علیهم و لا الضالین" كه جدایی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد، دست كم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مباركه "ناس" بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه "من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس" به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افكار وسواسی مطرح هستند.






    امام صادق (ع): شیطان به وسیله وسواس نمی تواند به ضرر بنده خدا كاری كند، مگر آن كه بنده از یاد خدا اعراض كرده باشد. (1)
    " وسواس (Obsession)" از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است كه بین مردم از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است (2).
    وسواس را امروزه در دو عنوان كلی "وسواس فكری" (مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناك مثل آتش سوزی و مرگ و ...) و "وسواس عملی"(مانند شست و شوی دست، استحمام، آرایش مفرط، امتحان درها و قفل ها، مرتب و منظم كردن، احتكار و جمع آوری و ...) طبقه بندی می كنند. (3)
    موضوع سخن امروز ما "وسواس فكری" است كه می تواند مشكلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممكن است تصاویری ذهنی به شكل صحنه های وحشتناك و ناراحت كننده بسیاری داشته باشد كه هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمی تواند از آنها خلاص شود.

    این وسوسه فكری از موضوعات بسیار كلی مانند سؤال ذهنی درباره اینكه: چه كسی خدا را آفریده؟ هدف از زندگی چیست؟ و ... گرفته تا افكار گناه آلوده جنسی و ترس های مرضی و .. متفاوت است و تقریبا همه این افكار بیمار را در وضعیت وحشتناكی قرار می دهند. اما درست بر خلاف آنچه كه در مورد شخصیت هایی مثل "جان بانی یان" (خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم) كه به شدت از افكار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد، دیده شده، به نظر می رسد مذهب و شكوهمندترین جلوه آن یعنی "نماز" می توانند در زدودن وسواس فكری نقش بسیار مهمی بازی كنند. گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است كه در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ای است و از آن به عنوان "وسوسه ای از سوی شیطان" اشاره می شود؛ به عنوان مثال در كتاب اصول كافی (باب عقل و جهل) آمده است: "در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است كه شیطان را اطاعت می كند؟" در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روش های متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد كرده اند كه از آن جمله بهره از ادعیه و اذكار خاصی از جمله (لا اله الا ا…) و (لا حول و لا قوه الا باا …) می باشد كه در حقیقت ما حصل همه آن روش ها را می توان در "ذكر خدا" خلاصه كرد. در منابع علمی جدید، برای متوقف كردن افكار وسواسی ، علاوه بر درمان های دارویی و حتی قبل از آن، از روش های خاصی استفاده می شود كه مهم ترین آنها روش "توقیف فكر" نام داد و بدین ترتیب است كه از بیمار خواسته می شود كه به طور عمد افكار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار كننده، فریاد می زند: ایست!؟! به نظر می رسد این عمل جریان فكر وسواسی را متوقف می كند. (4)
    با این وصف برخی از اذكار و توجهات حین نماز، نه تنها با این قبیل روش ها قابل مقایسه است، بلكه بسیار موثرتر به نظر می رسد. استفاده زبان و ذهن از ذكر "غیر المغضوب علیهم و لا الضالین" كه جدایی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد، دست كم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مباركه "ناس" بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه "من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس" به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افكار وسواسی مطرح هستند.
    همان طور كه اشاره شد ائمه معصوم (ع) كه پزشكان حقیقی بشرند، برای دوری از وسواس "ذكر خدا" را پیشنهاد كرده اند و این فرمان الهی است كه: (اقم الصلوه لذكری) "برای ذكر من نماز را به پا دارید".

    پی نوشت :
    (1) بحار الانوار. جلد 69، صفحه 124، حدیث 2
    (2) ترجمه سیناپس كاپلان ـ سادوك ـ جلد 2ـ ص 519
    (3) همان منبع ص 521
    (4) روانپزشكی لینفوردریس ـ ص 302

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    اسرار موفقیت از نگاه امام علی (ع)

    آنان که هنوز حسرت فرصتهای از دست رفته را نخورده اند، بهوش باشند و چونان صیادی تیز بین و زبردست، اگر طالب موفقیتند لحظه لحظه فرصتهای بدست آمده را صید کنند .



    مقدمه:

    انسان موجودی کمال جو است که برای رسیدن به این کمال همه امکانات در اختیار او قرار گرفته است . «وسخر لکم ما فی السموات وما فی الارض جمیعا منه » (1) ; «و آنچه در آسمانها و زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخت .»
    بی شک در اختیار گرفتن همه امکانات بدان جهت است که انسان مراتب کمال را بصورت صعودی طی کند و بیش از پیش به موفقیتهایی چه در ابعاد مادی و چه معنوی دست یابد .
    برای رسیدن به اهداف و خواسته های مورد نظر و چشیدن طعم شیرین موفقیت، شرایط و عواملی لازم است تا در سایه بکار بستن آنها، بهتر بتوان به آن اهداف دست یافت . در این نوشتار از عواملی سخن می گوییم که از منظر امام علی علیه السلام ما را در رسیدن به موفقیت کمک می کند .
    1 . توفیق الهی

    هر انسانی در انجام کارها، نیازمند عنایت و توفیق از جانب خداوند عالمیان است و تا لطف الهی شامل حال او نشود، موفق به انجام کارها نخواهد شد و هر کوششی بدون توفیق الهی صورت گیرد، سودی نخواهد داشت . حضرت علی علیه السلام فرمودند: «لا ینفع اجتهاد بغیر توفیق; (2) کوششی که با توفیق همراه نباشد سودی ندارد .»

    از سوی دیگر هر کسی برای رسیدن به هدف و آرزوی خود نیازمند راهنماست، تا در طول مسیر او را همراهی کند . توفیق الهی بهترین راهبری است که انسان را به سوی خوبیها و کارهای خدا پسندانه رهبری می کند . به فرمایش حضرت علی علیه السلام: «لا قائد خیر من التوفیق; (3) راهنمایی بهتر از توفیق وجود ندارد .»
    سفرای الهی نیز خود را بی نیاز از توفیق الهی نمی دانستند و در همه حال از خدای منان خواهان آن بودند . قرآن کریم از قول حضرت شعیب علیه السلام می فرماید: «وما توفیقی الا بالله » (4) ; «توفیق من جز به خدا نیست .» امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در پاسخ به نامه ای به معاویه فرمودند: «وما توفیقی الا بالله (5) ; توفیق من جز به خدا نیست .»
    البته داشتن توفیق الهی نیازمند تلاش و کوشش است و تا تلاشی صورت نگیرد، خواستن توفیق الهی نه تنها پسندیده نیست، بلکه نوعی خویشتن را به سخره گرفتن است، چنان که حضرت رضا علیه السلام فرمودند: «من سال الله التوفیق ولم یجتهد فقد استهزء بنفسه; (6) کسی که از خداوند توفیق را مسئلت نماید، ولی کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است .»
    2 . دینداری و تقوی

    اطاعت از خداوند و دینداری، اولین پایه رستگاری است . رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله همین که برای اولین بار در میان مردم ظاهر شد و بعثت خود را آشکار کرد، فرمود: مردم! بگویید «لا اله الا الله » تا رستگار شوید . امیرمؤمنان علیه السلام نیز از خداوند سلامت در دین را طلب می نمود و می فرمود: «نساله المعافاة فی الادیان کما نساله المعافاة فی الابدان; (7) از او سلامت در دین را خواهانیم آنگونه که تندرستی را از او درخواست داریم .»
    دینداری و تقوای الهی از جمله عواملی است که انسان را در رسیدن به آرزوهای دنیوی و اخروی و کسب موفقیتها کمک می کند . علی علیه السلام در این باره می فرماید: «فان تقوی الله مفتاح سداد وذخیرة معاد وعتق من کل ملکة ونجاة من کل هلکة; (8) همانا ترس از خدا کلید هر در بسته، و ذخیره رستاخیز و عامل آزادگی از هرگونه بردگی و نجات از هرگونه هلاکت است .»
    امام علی علیه السلام در جای دیگری درباره نقش تقوی و دینداری در رساندن انسان به اهداف و رفع مشکلات می فرمایند:
    «فمن اخذ بالتقوی غربت عنه الشدائد بعد دنوها واحلولت له الامور بعد مرارتها وانفرجت عنه الامواج بعد تراکمها واسهلت له الصعاب بعد انصابها وهطلت علیه الکرامة بعد قحوطها وتحدبت علیه الرحمة بعد نفورها وتفجرت علیه النعم بعد نضوبها ووبلت علیه البرکة بعد ارذاذها; (9)
    پس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختیها بعد از نزدیک شدنشان، از او دور گردند، و کارها پس از تلخیها برای او شیرین و امواج مشکلات پس از متراکم شدن بر طرف خواهند شد و مشکلات پس از آنکه او را وامانده کرد آسان می شود و مجد و بزرگی از دست رفته [چون قطرات باران] بر او فرو می بارند، رحمت بازداشته [حق] به او باز می گردد، و نعمتها [ی الهی] پس از فرو نشستن، برای او به جوشش می آیند و برکت تقلیل یافته برای او فزونی گیرد .»
    3 . استفاده از فرصتها

    برای هر کسی در زندگی فرصتهایی پیش می آید که گاه در اثر جهل و عدم آگاهی، بی توجه از کنار آن گذر می کند . فرصتها چون ابر بهاری در گذرند (10) و با از دست رفتن جز غصه چیزی بر جای نمی گذارند (11) . اگر انسان به موقعیتهای بدست آمده، بیشتر توجه کند و متوجه باشد که برای هر چیزی وقت مشخصی است و سرآمدی معین (12) ، از ثانیه ثانیه های این فرصتها، بیشترین و بهترین استفاده را می کند .
    استفاده بهینه از فرصتهای بدست آمده و کار امروز را برای فردا نگذاشتن و حساسیت روی ثانیه های عمر داشتن، از جمله عواملی است که موجب موفقیت انسان در تمامی زمینه ها چه در مسائل اجتماعی - سیاسی و چه مسائل معنوی می شود .
    حضرت علی علیه السلام درباره این رمز موفقیت چندین نکته را متذکر می شوند .
    الف) ضرورت استفاده از فرصتهای نیک

    امام علی علیه السلام می فرمایند: «کل معاجل یسال الانظار وکل مؤجل یتعلل بالتسویف; (13) آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارند کوتاهی می ورزند .» پس آنان که هنوز حسرت فرصتهای از دست رفته را نخورده اند، بهوش باشند و چونان صیادی تیز بین و زبردست، اگر طالب موفقیتند لحظه لحظه فرصتهای بدست آمده را صید کنند .

    ب) لزوم عمل در ایام فراغت و سلامت جسم

    حضرت فرمودند: «فلیعمل العامل منکم فی ایام مهله قبل ارهاق اجله وفی فراغه قبل اوان شغله وفی متنفسه قبل ان یؤخذ بکظمه; (14) هر کس از شما که اهل عمل است باید عمل کند در روزگاری که مهلت دارد پیش از آنکه مرگ فرا رسد و در ایام فراغتش پیش از آنکه گرفتار شود و در ایام رهایی اش پیش از آنکه گلوگاه او [به وسیله مرگ] گرفته شود .»
    ج) سعی در استفاده هرچه بیشتر از فرصتها

    در زندگی هر انسانی، فرصتهای اندکی پیش می آید که اگر خوب استفاده شود، یک عمر از آن بهره برداری می شود . پس، از موقعیتهای بدست آمده باید با حداکثر توان بهره جست که غروب طلایی هر روز را فقط یک بار می توان تجربه کرد .
    سعدیا دی رفت، فردا همچنان موجود نیست
    در میان این و آن فرصت شمار امروز را
    علی علیه السلام در این باره فرمودند: «بادروا بالاعمال عمرا ناکسا او مرضا حابسا او موتا خالسا; (15) بسوی اعمال [نیکو بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد .»
    × × ×
    گوهر وقت بدین تیرگی از دست مده
    آخر این در گرانمایه بهایی دارد
    صرف باطل نکند عمر گرامی پروین
    آنکه چون پیر خرد راهنمایی دارد
    فرخ آن شاخک نو رسته که در باغ وجود
    وقت رستن هوس نشو و نمایی دارد (16)
    4 . خویشاوندان

    خانواده به عنوان اولین کانونی که شخصیت انسان در آن شکل می گیرد، دارای اهمیتی خاص است . والدین که در تربیت اولاد، هسته مرکزی مجموعه عظیم خویشاوندان را تشکیل می دهند، با الگو دهی مناسب و فراهم کردن فضایی مطلوب در خانواده، نقش بسزایی در شکل گیری و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده ایفا می کنند . مسیر خوشبختی و یا خدای نکرده عکس آن، در خانواده پی ریزی می شود که البته نقش تک تک اعضاء خانواده قابل توجه است .
    حضرت علی علیه السلام خویشاوندان را به بالهایی تشبیه می کند که انسان را در صعود به اهداف عالی کمک می کنند و در صورت نبود یا قطع رابطه با آنان، انسان در رسیدن به آرزوها و اهداف تعیین شده دچار مشکل می شود . آن حضرت می فرمایند:
    «واکرم عشیرتک فانهم جناحک الذی به تطیر واصلک الذی الیه تصیر ویدک التی بها تصول; (17) خویشاوندانت را گرامی دار، زیرا آنها پر و بال تو می باشند که با آن پرواز می کنی و ریشه تو هستند که به آنها باز می گردی و دست [نیرومند] تو می باشند که با آن حمله می کنی .»
    امام علی علیه السلام درباره نقش اساسی این کانون گرم در رساندن انسان به هر موفقیتی فرمودند:
    «ایها الناس انه لا یستغنی الرجل وان کان ذا مال عن عترته ودفاعهم عنه بایدیهم والسنتهم وهم اعظم الناس حیطة من ورائه والمهم لشعثه واعطفهم علیه عند نازلة اذا نزلت به; (18) ای مردم، انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، از خویشاوندان خود بی نیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند . خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهی هستند که از او حمایت می کنند و اضطراب [و ناراحتی] او را می زدایند، و در هنگام مصیبتها، نسبت به او پرعاطفه ترین مردم می باشند .»
    5 . تلاش و کوشش

    برای مقابله با مشکلات و پیروزی بر آنها، اراده ای آهنین لازم است تا انسان از نیروهای نهفته در وجود خود، بیشترین بهره را ببرد . دست روی دست گذاشتن هنر نیست، چراکه مردان بزرگ در سایه سعی و تلاش، قله های پیروزی را فتح می کنند .
    سعی و تلاش از جمله عواملی است که انسان را در رسیدن به اهداف و خواسته هایش کمک می کند . امام علی علیه السلام همگان را به تلاش فرا می خوانند و می فرمایند: «فعلیکم بالجد; (19) بر شما باد تلاش و کوشش .» چرا که «لا یدرک الحق الا بالجد; (20) حق جز با تلاش و کوشش بدست نمی آید .»
    حضرت در توصیه های خویش به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام فرمودند: «فاسع فی کدحک; (21) نهایت کوشش را در زندگی داشته باش .» دلیل این امر این است که عاقبت، هر جوینده ای یابنده است . «من طلب شیئا ناله او بعضه; (22) آن کس که در تلاش و طلب چیزی باشد، یا به همه آن و یا لااقل به قسمتی از آن دست خواهد یافت .»
    علی علیه السلام گاه جهت به راه انداختن انسانها برای فعالیت و تلاش در زندگی، از تلاش و کوشش موجودات دیگر مثال می زند تا همگان از کار و فعالیت آنها درس تلاش بگیرند و در زندگی خود جدیت داشته باشند . در یکی از خطبه ها، از تلاش و فعالیت مورچه سخن می گوید: «انظروا الی النملة فی صغر جثتها ... کیف دبت علی ارضها وصبت علی رزقها تنقل الحبة الی حجرها وتعدها فی مستقرها، تجمع فی حرها لبردها وفی وردها لصدرها; (23) به مورچه و کوچکی چثه آن بنگرید ... که چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند; دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده، و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند .»
    گاه حضرت فرزندش امام مجتبی علیه السلام را به تلاش در جهاد فرا می خواند که «وجاهد فی الله حق جهاده ولا تاخذک فی الله لومة لائم; (24) در راه خدا تا سرحد توان تلاش کن و هرگز سرزنش سرزنش گران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد .»
    سیره عملی حضرت امیر علیه السلام چه در کار و فعالیت سیاسی و چه در فعالیتهای اجتماعی، بر تلاش و کوشش استوار بود . برای هر کسی که ادعای پیروی حضرتش را دارد لازم است به مولایش تاسی کرده، تا آخرین توان تلاش کند تا در سایه این تلاشها از عمر خویش بهترین استفاده را بکند و راه موفقیت را برای خود هموار گرداند .
    جهد را بسیار کن، عمر اندکی است
    کار را نیکو گزین، فرصت یکی است
    کاردانان چون رفو آموختند
    پاره های وقت بر هم دوختند
    عمر را باید رفو با کار کرد
    وقت کم را با هنر، بسیار کرد
    کار را از وقت، چون کردی جدا
    این یکی گردد تباه، آن یک هبا (25)





    پی نوشت:

    1) جاثیه/13 .
    2) غرر الحکم، شماره 4002، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366، چاپ اول .
    3) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 94، حدیث 34 .
    4) هود/88 .
    5) نهج البلاغه، نامه 28 .
    6) بحار الانوار، ج 75، ص 356، حدیث 11 .
    7) نهج البلاغه، خطبه 99 .
    8) همان، خطبه 230 .
    9) همان، خطبه 198 .
    10) الفرصة تمر مر الصحاب فانتهزوا فرص الخیر; فرصتها همچون عبور ابرها می گذرد، بنابراین فرصتهای نیک را غنیمت بشمارید . » (نهج البلاغه، حکمت 21)
    11) اضاعة الفرصة غصة; از دست دادن فرصت غم انگیز است .» (نهج البلاغه، حکمت 118)
    12) فان لکل شی ء مدة واجلا; هر چیزی وقت مشخصی دارد و سرآمدی معین .» (همان، خطبه 190)
    13) نهج البلاغه، حکمت 285 .
    14) همان، خطبه 86 .
    15) همان، خطبه 230 .
    16) پروین اعتصامی .
    17) نهج البلاغه، نامه 31 .
    18) همان، خطبه 23 .
    19) همان، خطبه 230 .
    20) همان، خطبه 29 .
    21) همان، نامه 31 .
    22) همان، حکمت 386 .
    23) همان، خطبه 185 .
    24) همان، نامه 31 .
    25) پروین اعتصامی .

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    اسرار موفقیت از نگاه امام علی (ع) قسمت دوم

    برای هر انسانی شایسته است در همه کارهای زندگی برنامه منظمی داشته باشد تا بتواند از عمر خویش بهترین بهره را ببرد . یکی از نشانه های نظم این است که انسان اوقات شبانه روز را بر نیازمندیهای خویش تقسیم کند و زیر بنای زندگی را که نظم است، محکمتر سازد و از بی نظمی که ضایع کننده عمر و بر باد دهنده استعدادهاست، دوری کند .


    اشاره


    در بخش نخست این مقاله که در مجله شماره 45 ارائه گردید، پنج مورد از رمزهای موفقیت از نگاه امام علی علیه السلام مورد بررسی قرار گرفت . در ادامه مقاله، شش رمز دیگر از رمزهای موفقیت بیان می شود .
    6 . داشتن هدف

    داشتن هدف در زندگی از لوازم اصلی حیات سعادتمندانه و معنادار است . انسان زمانی امنیت خاطر و آرامش دارد که افق روشنی برای آینده خود ترسیم کند و با انگیزه و رضایت درونی برای رسیدن به آنچه در آن افق مد نظر دارد، تلاش کند . بدترین الت برای آدمی، زمانی است که احساس سرگردانی کند و بلاتکلیف بماند .
    هم چنان که همه مخلوقات از بزرگترین آنها گرفته تا کوچکترین موجودات، بر پایه هدفی خلق شده اند، انسان هم - که اعجوبه خلقت است - در این چرخه هستی بدون هدف نیست . به فرمایش امام علی علیه السلام: «فما خلق امرؤ عبثا; (1) کسی بدون هدف [و بیهوده آفریده نشده است .»
    انسانی که بدون هدف خلق نشده، کارها و اعمالش باید بر پایه هدفی صورت بگیرد . در این عمر کوتاه زندگی، رسیدن به همه اهداف و آرزوها ممکن نیست، بنابراین باید هدفی را که ارزشمندتر است انتخاب نمود . اگر اهداف متفاوت و متعدد دنبال شود نتیجه ای جز شکست و ناکامی نخواهد داشت: «من اوما الی متفاوت خذلته الحیل; (2) کسی که به کارهای مختلف بپردازد، نقشه ها [و پیش بینیهایش] به جایی نمی رسد .» و اگر بجایی هم رسید مسائل مهمتر را ضایع خواهد کرد، چنان که علی علیه السلام فرمودند: «من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم; (3) کسی که به امور غیر مهم بپردازد، مسائل مهم تر را ضایع می سازد .»
    کسی که دنبال موفقیت در کارهاست باید در ابتدای امر، هدف خود را مشخص کند و بعد از اینکه مهمترین هدف را شناسایی کرد، با تمام توان جهت رسیدن به آن تلاش نماید، چرا که موفقیت انسان در کارهایی است که فکر و اندیشه را در همان کار بکار می گیرد . امام علی علیه السلام فرمودند: «ان رایک لا یتسع لکل شی ء ففرغه للمهم; (4) فکر تو وسعتی که همه امور را فرا بگیرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار .»
    البته به این نکته نیز باید توجه کرد که انسان برای رسیدن به هدف مجاز نیست از هر وسیله ای استفاده کند . به دیگر سخن هیچ وقت هدف وسیله را توجیه نمی کند، علی علیه السلام در این زمینه فرمودند: «ما ظفر من ظفر الاثم به والغالب بالشر مغلوب; (5) کسی که گناه به وسیله او پیروز شود، پیروز نیست و کسی که با بدی غلبه کند، شکست خورده است .»
    7 . داشتن همت

    یکی از نیروهای نهفته در وجود انسان، قوه اراده است که اگر به پرورش و تقویت آن پرداخته شود، بسیاری از مشکلات روحی و جسمی را می توان درمان نمود . داشتن اراده ای قوی و همتی عالی، از نشانه های مؤمن است . علی علیه السلام در بیان صفات مؤمن می فرمایند: «بعید همه; (6) همتش بلند است .»
    حضرت امیر علیه السلام قدر هر انسانی را به اندازه همتش می داند و می فرماید: «قدر الرجل علی قدر همته; (7) قیمت و ارزش آدمی به قدر همت اوست .»
    همت بلند دار که مردان روزگار
    از همت بلند به جایی رسیده اند
    همت بلند دار که نزد خدا و خلق
    باشد به قدر همت تو اعتبار تو (8)
    از نکات قابل توجه در این بحث این است که بلند همتی با تن پروری سازگار نیست . طالب موفقیت باید خود را از تن پروری بدور کند و با تمام توان خود، به تلاش و کوشش بپردازد . علی علیه السلام می فرمایند: «فشدوا عقد المازر واطووا فضول الخواصر ولا تجتمع عزیمة وولیمة; (9) پس کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست .» همچنین باید از همراهی با انسانهای دون همت و بدون پشتکار پرهیز کرد و بر آنها تکیه نزد . آن حضرت توصیه کردند: «ولا تامنن ملولا; (10) بر آنکس که پشت کار ندارد تکیه مکن .»
    آفت دونان به عالی همتان هم می رسد
    دایما از کج نهادن پای سر دارد خطر (11)
    8 . داشتن دوست خوب

    خداوند انسان را موجودی نیازمند به غیر خلق کرده است یعنی جامعه انسانها طوری است که هر کسی به دیگری محتاج است . در این میان نقش گروه همسالان و بخصوص دوستان حساس و خطیر است . درباره نقش دوستان همین نکته کافی است که شخصیت هر انسان را در اجتماع با دوستان او می سنجند، همچنان که حضرت علی علیه السلام فرمودند: «فان الصاحب معتبر بصاحبه; (12) هر کس را از آن که دوست اوست، می شناسند .»
    شکی نیست که دوستان هر انسانی، اساسی ترین نقش را در موفقیت او ایفا می کنند و گاهی در اثر کم توجهی و یا بی توجهی، همین دوستان به اصطلاح صمیمی، مایه بدبختی و هلاکت می شوند . حضرت علی علیه السلام فرزند خود را از مصاحبت با دوستان ناباب برحذر می دارند و می فرمایند: «یا بنی ایاک ومصادقة الاحمق فانه یرید ان ینفعک فیضرک وایاک ومصادقة البخیل فانه یقعد عنک احوج ما ت************ الیه وایاک ومصادقة الفاجر فانه یبیعک بالتافه وایاک ومصادقة الکذاب فانه کالسراب، یقرب علیک البعید ویبعد علیک القریب; (13) پسرم! از دوستی با احمق بپرهیز، چرا که می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیانت می کند، از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می دارد . و از دوستی با بدکار بپرهیز که با اندک بهایی تو را می فروشد . و از دوستی با دروغگو بپرهیز که او به سراب بماند; دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور می نمایاند .»
    تا توانی می گریز از یار بد
    یار بد بدتر بود از مار بد
    مار بد تنها تو را بر جان زند
    یار بد بر جان و بر ایمان زند
    به همان اندازه که دوستان صالح و خوب انسان را در رسیدن به موفقیت کمک می کنند، دوستان نااهل نیز به همان اندازه او را از مرحله موفقیت پرت می نمایند . همنشینی با بدان گذشته از اینکه بر روی انسان تاثیر بد می گذارد و مایه قساوت قلب می شود، ممکن است انسان را در قهر و عذاب الهی سهیم گرداند .
    در آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان بت پرستان حجاز فردی بنام «عقبة بن ابی معیط » بود، وی در حالی که مشرک و بت پرست بود، میهمان نواز هم بود . روزی پیامبر صلی الله علیه و آله بر او می گذشت، عقبه از آن حضرت خواست که با وی غذا بخورد . حضرت به او فرمود: بر سر سفره تو نمی نشینم مگر آنکه مسلمان شوی . عقبه وقتی دید که پیامبر صلی الله علیه و آله برای نشستن بر سفره او این چنین شرطی گذاشته است، شهادتین بر زبان جاری کرد و مسلمان شد . در عین حال عقبه دوستی به نام «ابی » داشت، او وقتی از این واقعه با خبر شد، با ناراحتی و عصبانیت نزد عقبه آمد و وی را مورد سرزنش قرار داده و گفت: تو از دین خودت خارج شدی؟ عقبه پاسخ داد: کسی بر من میهمان شد که حاضر نشد تا مسلمان نشوم بر سر سفره ام بنشیند . ابی به او گفت: حالا من دوستی خودم را با تو قطع می کنم، مگر آنکه به دین خودت برگردی و به پیامبر توهین کنی .
    با اصرار زیاد ابی، عقبه همین کار را کرد و از اسلام خارج شد و عاقبت در جریان جنگ بدر به دست سپاهیان اسلام کشته شد . ابی نیز در جنگ احد به دست مسلمین کشته شد و هر دو در حال شرک مردند . در این رابطه آیات 27 تا 29 سوره فرقان نازل گردید که در آن وصف حال و سرنوشت عقبه آمده است: «ویوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا × یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا × لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی وکان الشیطان للانسان خذولا» ; «روزی که آن فرد ستمگر (عقبه) دستان خود را می گزد و می گوید: کاش راه پیامبر را انتخاب کرده بودم . وای بر من، ای کاش با فلانی (ابی) دوست نمی شدم . او مرا از یادآوری [حق] گمراه ساخت بعد از اینکه [یاد حق] به سراغ من آمده بود . و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است .»
    حق ذات پاک الله الصمد
    که بود به مار بد از یار بد
    مار بد جانی ستاند از سلیم
    یار بد آرد سوی نار مقیم (14)
    در این آیات و با توجه به این ماجرا نقش و تاثیر مخرب دوست ناصالح در گمراهی انسان مشخص می گردد . این داستان به ما هشدار می دهد که از دوستی با دوستان ناصالح که ممکن است به توهین و جسارت نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله منجر گردد، دوری گزینیم . امام علی علیه السلام فرمودند: «لا ینبغی للمرء المسلم ان یواخی الفاجر فانه یزین له فعله ویحب ان ی************ مثله ولا یعینه علی امر دنیاه ولا امر معاده ومدخله الیه ومخرجه من عنده شین علیه; (15) شایسته نیست که یک انسان مسلمان با فرد فاجر [و تبهکار] رابطه برادرانه برقرار کند، زیرا او عمل و رفتار خود را برایش زینت می دهد و دوست دارد که او هم به مانند خودش شود و او را نه در امر دنیا و نه در امر آخرتش یاری نمی کند و رفت و آمدش برای او ننگ است .»
    9 . استفاده از تجربه ها

    یکی دیگر از عوامل موفقیت، استفاده از تجربیات است . آنهایی که خود را بی نیاز از تجربه می دانند به مقصد نخواهند رسید . چنان که علی علیه السلام فرمودند: «من غنی عن التجارب عمی عن العواقب; (16) کسی که خود را از تجربه ها بی نیاز بداند، سرانجام [امور] را نخواهد دید .» کسی که دنبال هدفی عالی است و برای رسیدن به آن باید از گردنه های پر پیچ و خم عبور کند تا بر مشکلات پیروز شود، باید بداند که در این راه نیازمند تجربه است . امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: «کل معونة تحتاج الی التجارب; (17) هر امر مشکلی [که کمک لازم دارد] به داشتن تجربه ها نیازمند است .»
    درباره ارزش و اهمیت تجربه همین قدر کافی است که حفظ تجربه ها یکی از نشانه های عقل و خردمندی است . علی علیه السلام در نامه خود به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام فرمودند: «والعقل حفظ التجارب; (18) [از نشانه های عقل [و خردمندی] حفظ تجربه هاست .»
    همچنین آن حضرت در نهج البلاغه فرمودند: «ومن التوفیق حفظ التجربة; (19) حفظ تجربه بخشی از موفقیت است .»
    معمولا کسانی که در پی اهداف عالی هستند، دشمنانی فرصت طلب نیز دارند که در حال مکر و نیرنگ اند . استفاده از تجربه یکی از راههای شناخت فریب و نیرنگ است .
    خوش بود گر محک تجربه آید به میان
    تا سیه روی شود هر که در او غش باشد (20)
    امام علی علیه السلام فرمودند: «من لم یجرب الامور خدع; (21) آن کس که کارها را تجربه نکند، نیرنگ می خورد .» به قول رودکی:
    برو، زتجربه روزگار بهره بگیر
    که بهر دفع حوادث تو را به کار آید
    باید از تجربه های بدست آمده بهترین استفاده را برد، چراکه بدبختی و شقاوتی از این بدتر نیست که از تجربه های بدست آمده استفاده نشود . این نکته را حضرت امیر علیه السلام در نامه ای به ابوموسی اشعری گوشزد کرده و فرمودند: «فان الشقی من حرم نفع ما اوتی من العقل والتجربة; (22) البته انسان شقی آن کسی است که از ثمرات عقل و تجربه، بهره مند نشود [و محروم بماند] .»
    در طول زندگی هر انسانی، حوادثی تلخ چرخه زندگی را دچار کندی می کند که البته اینها لازمه زندگی است، چرا که این تلخیها انسان را در مقابل مشکلات و حوادث آینده آبدیده می کند . مواجهه با مشکلات و استفاده از تجربه های انجام شده پیش نیاز زندگی است . امام علی علیه السلام فرمودند: «ومن لم ینفعه الله بالبلاء والتجارب لم ینتفع بشی ء من العظة; (23) کسی را که خداوند بوسیله گرفتاریها و تجربه ها سود نرساند، از هیچ گونه موعظه ای بهره مند نخواهد شد .»
    10 . مشورت

    شور و مشورت با صاحبان اندیشه های پاک و همتهای عالی، مسیر انسان را در رسیدن به اهداف عالی هموار می سازد . اشرف مخلوقات، حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله - که عصاره خلقت بود - به همان اندازه که دیگران را به مشورت کردن دعوت می کرد، خود نیز سعی وافر داشت تا در کارها مشورت کند، چنان که در جریان جنگ خندق چنین کرد .
    هر کسی برای انجام کارهای مهم نیازمند پشتوانه ای قوی است تا در بحرانها کمک و یار و مدد کار او باشد . مشورت یکی از پشتوانه های بزرگ مردان الهی است .
    علی علیه السلام فرمودند: «لا ظهیر کالمشاورة; (24) پشتوانه ای همچون مشورت نیست .»
    مشورت در کارها واجب شود
    تا پشیمانی در آخر کم شود (25)
    از فرمایشات علی علیه السلام در نهج البلاغه استفاده می شود کسانی که دارای استبداد رای هستند و عقیده خود را برترین می دانند، در معرض خطری عظیم هستند . حضرت فرمود: «والاستشارة عین الهدایة وقد خاطر من استغنی برایه; (26) مشورت نمودن چشمه هدایت است و کسی که [به خاطر رای شخصی] خود را مستغنی از دیگران بداند، خویشتن را به خطر می افکند .»
    همچنین می فرمایند: «من استبد برایه هلک ومن شاور الرجال شارکها فی عقولها; (27) کسی که در رای خویش مستبد باشد، هلاک می شود و کسی که با مردان مشورت نماید، در عقلهای آنان شریک خواهد شد .»
    مشورت ادراک و هشیاری دهد
    عقلها مر عقل را یاری دهد
    گفت پیغمبر بکن ای رای زن
    مشورت کالمستشار مؤتمن (28)
    ترک مشورت در مسائل معنوی ومادی، شکستهای جبران ناپذیری به بار می آورد و در مقابل، مشورت با مردان خودساخته و صالح و صاحبان افکار عالی، انسان را در شناخت موارد خطا و اشتباه کمک می کند و از مواجهه با خطا مصونیت می بخشد . پرچمدار هدایتگران، مولی علی علیه السلام فرمودند: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء; (29) کسی که از افکار [دیگران استقبال کند، موارد خطا را می شناسد .»
    با چه کسانی مشورت کنیم؟

    لازم است فردی طرف مشورت قرار گیرد که علاوه بر فهم و خرد و آگاهی نسبت به امر مشاوره، بتوان از مشورت با او بهره مند شد، به دیگر سخن به فرمایش مولی علی علیه السلام باید با کسی مشورت کرد که عقل او را بپذیرد: «لا تشاور من لا یصدقه عقلک; (30) با کسی که عقلت او را تصدیق نمی کند مشورت نکن .»
    گویند که بی مشورت کار مکن
    الحق سخنی خوشست انکار مکن
    لیکن به کسی که از غمت غم نخورد
    گر در ز دهن بریزد اظهار مکن
    برای رسیدن به اهداف و دوری از حسرت و پشیمانی لازم است انسان با افراد نصیحت گر، عالم و صاحب تجربه مشورت کند . علی علیه السلام می فرمایند: «اما بعد فان معصیة الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسرة وتعقب الندامة; (31) مخالفت با شخص نصیحتگری که مهربان و عالم و صاحب تجربه است، موجب حسرت می شود و پشیمانی را به دنبال دارد .»
    همچنین آن حضرت فرمودند: «افضل من شاورت ذو التجارب; (32) برترین کسی که با او به مشورت می نشینی کسی است که تجربه ها اندوخته است .»
    مشورت کن با گروه صالحان
    بر پیمبر امر شاورهم بدان
    امر هم شوری برای آن بود
    کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
    این خردها چون مصابیح انورست
    بیست مصباح از یک روشنتر است (33)
    با چه کسانی مشورت نکنیم؟

    امام علی علیه السلام در توصیه خویش به فرماندار بصره، او را از مشورت با چند گروه برحذر می دارد: «ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل عن الفضل ویعدک الفقر ولا جبانا یضعفک عن الامور ولا حریصا یزین لک الشره بالجور فان البخل والجبن والحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله; (34) بخیل را در مشورت خود دخالت نده که تو را از بخشش [و نیکوکاری] باز می دارد و به تو وعده تنگدستی می دهد . ترسو را در مشورت کردن دخالت نده که در [انجام] کارها [روحیه] تو را سست می کند و حریص را [در مشورت کردن دخالت نده] که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد . همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است .»
    11 . نظم و برنامه ریزی

    اولیای بزرگ اسلام، رعایت نظم و برنامه ریزی در کارها را از جمله مهمترین مسائل در زندگی انسان شمرده، آن را مورد تاکید قرار داده اند .
    علی علیه السلام در ضمن وصیت خود، خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرمایند: «اوصیکما وجمیع ولدی واهلی ومن بلغه کتابی بتقوی الله ونظم امرکم; (35) شما و همه فرزندانم و هر کس که نامه ام به او می رسد را به ترس از خدا و نظم در کارهایتان سفارش می کنم .»
    برای هر انسانی شایسته است در همه کارهای زندگی برنامه منظمی داشته باشد تا بتواند از عمر خویش بهترین بهره را ببرد . یکی از نشانه های نظم این است که انسان اوقات شبانه روز را بر نیازمندیهای خویش تقسیم کند و زیر بنای زندگی را که نظم است، محکمتر سازد و از بی نظمی که ضایع کننده عمر و بر باد دهنده استعدادهاست، دوری کند . علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «للمؤمن ثلاث ساعات، فساعة یناجی فیها ربه وساعة یرم معاشه وساعة یخلی بین نفسه وبین لذتها فیما یحل ویجمل . ولیس للعاقل ان ی************ شاخصا الا فی ثلاث، مرمة لمعاش او خطوة فی معاد او لذة فی غیر محرم; (36) برای مؤمن [در شبانه روز] سه ساعت [و زمان] وجود دارد، زمانی که در آن با پروردگار خویش مناجات می کند و زمانی که هزینه زندگی را تامین می کند و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهایی که حلال و مایه زیبایی آن است . خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز شاخص باشد، تامین زندگی یا گام نهادن در راه آخرت یا [به دست آوردن] لذتهای حلال .»

    نظم و برنامه، سامان دهنده زندگی و وسیله ای برتر برای رسیدن به اهداف بزرگ است . با برنامه ریزی صحیح در زندگی می توان ساعات عمر را پربار و از اتلاف عمر جلوگیری کرد .
    بهره گیری از زندگی یکی از میوه های نظم وبرنامه ریزی است . یکی از شاگردان حضرت امام خمینی رحمه الله می گوید: «نظم دقیق در زندگی از ویژگیهای معروف امام است . به راستی عجیب بود که حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحب و حتی زیارتها و دعاهایی که در وقت خاص هم وارد نشده بود، وقت خاص را تنظیم کرده بودند و هر کاری را بر طبق همان زمان بندی و تنظیم خاص انجام می دادند، بطوری که برای هر کس که مدتی با ایشان مانوس و معاشر می شد، مشخص بود که در چه ساعتی، مشغول چه کاری و انجام چه عملند، اگر چه در حضور ایشان نباشد و فرسنگها از محضرشان دور و جدا باشد . (37) » ثمره این نظم دقیق را در زندگی امام امت مشاهده کرده ایم .

    امام علی علیه السلام با توجه به تاثیر نظم در نتیجه بخشی کارها، بر انجام امور روزانه در وقت خود به مالک اشتر سفارش می کند که: «وامض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه; (38) کار هر روز را در همان روز انجام ده [و آن را به روز بعد موکول مکن] زیرا برای هر روز کار خاصی است [که مجال انجام عقب افتادگیها را نمی دهد] .»







    پی نوشت:

    1) نهج البلاغه، حکمت 370 .
    2) همان، حکمت 403 .
    3) غررالحکم، شماره 10944 .
    4) همان، شماره 555 .
    5) نهج البلاغه، حکمت 327 .
    6) همان، حکمت 332 .
    7) همان، حکمت 47 .
    8) ابن یمین .
    9) نهج البلاغه، خطبه 241 .
    10) همان، حکمت 211 .
    11) لامع .
    12) نهج البلاغه، نامه 69 .
    13) همان، حکمت 38 .
    14) مولوی .
    15) کافی، ج 2، ص 460، ح 2 .
    16) غررالحکم، شماره 10162 .
    17) بحار، ج 75، ص 7، حدیث 59 .
    18) نهج البلاغه، نامه 31 .
    19) همان، حکمت 211 .
    20) حافظ .
    21) بحار الانوار، ج 74، ص 422; ارشاد مفید، ج 1، ص 300 .
    22) نهج البلاغه، نامه 78 .
    23) بحار الانوار، ج 2، ص 312; نهج البلاغه، خطبه 176 .
    24) نهج البلاغه، حکمت 54 .
    25) مولوی .
    26) نهج البلاغه، حکمت 211 .
    27) همان، حکمت 161 .
    28) مولوی .
    29) نهج البلاغه، حکمت 173 .
    30) بحار الانوار، ج 72، ص 103، ح 33; مصباح الشریعه، ص 152، الباب الثانی والسبعون فی المشاورة .
    31) نهج البلاغه، خطبه 35 .
    32) غرر الحکم، شماره 10075 .
    33) مولوی .
    34) نهج البلاغه، نامه 53 .
    35) همان، نامه 47 .
    36) همان، حکمت 390 .
    37) پا به پای آفتاب، امیررضا ستوده، ج 2، ص 170، نشر پنجره .
    38) نهج البلاغه، نامه 53 .

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    ایمان به خدا و تأثیر چشمگیرش در درمان افسردگی

    محققان به این نتیجه رسیدند که بیمارانی که به خدا اعتقاد ندارند و یا اندکی اعتقاد دارند تا دو برابر بیشتر به درمان پاسخ ندادند که این میزان در مقایسه با سطح پاسخگویی بیماران به درمان قرار می گیرد که سطح اعتقادی آنها بالا بوده است.




    نتایج تحقیقات جدید که توسطح محققان بیمارستان مک لین در ماساچوست آمریکا انجام شده نشان می دهد که ایمان به خدا در بهبود درمان افرادی که از بیماریهای مربوط به عرصه روانپزشکی رنج می برند نقش بسیار موثری دارد. به گزارش مهر، محققان برای انجام این تحقیقات 159 بیمار را طی یک دوره یک ساله در برنامه سلامت رفتاری بیمارستان مک لین دنبال کردند تا رابطه میان سطح اعتقاد به خدا و انتظار برای درمان و نتیجه درمان واقعی را بررسی کنند. از هرکدام از شرکت کنندگان در این تحقیق خواسته شد تا میزان اعتقاد خود به خدا و همچنین انتظار خودشان برای درمان را در یک مقیاس یک تا پنج مشخص کنند.
    سطح افسردگی، رفاه و خودزنی در آغاز و پایان این دوره درمانی مورد ارزیابی محققان قرار گرفت. پس از اتمام این تحقیقات، محققان به این نتیجه رسیدند که بیمارانی که به خدا اعتقاد ندارند و یا اندکی اعتقاد دارند تا دو برابر بیشتر به درمان پاسخ ندادند که این میزان در مقایسه با سطح پاسخگویی بیماران به درمان قرار می گیرد که سطح اعتقادی آنها بالا بوده است.
    محققان نتیجه گیری کردند که اعتقاد به خدا با بهبود نتایج درمان در موارد روانپزشکی ارتباط مستقیم دارد. در این تحقیق که نتایج آن در مجله اختلالات عاطفی منتشر شده آمده است که این تحقیقات نشان می دهد افرادی که سطح اعتقاد آنها به خداوند از متوسط تا بالا است درمان بسیار بهتری در کوتاه مدت داشته اند که این مسئله بدون درنظرگیری تعلقات دینی آنها بیان شده است.
    دیوید روزمارین مدرس دانشکده پزشکی هاروارد در دپارتمان روانپزشکی و متخصص بالینی بیمارستان مک لین گفت: ایمان به خدا نه تنها در آرامش روانی نقش دارد بلکه میزان افسردگی و تمایل به خودزنی را نیز کاهش می دهد.
    وی ابراز امیدواری کرد که این تحقیق بتواند الهام بخش تحقیقات بزرگتر و افزایش بودجه برای کمک به بسیاری از مردمی باشد که از مشکلات روانی چون افسردگی رنج می برند.
    تحقیقات پیشین نیز بر قدرت دعا در سلامتی شخصی تأکید کرده بودند. محققان بیمارستان عمومی سانفرانسیسکو با بررسی نتایج دعا روی 33 بیمار قلبی رابطه قدرت دعا و سلامتی را مورد تأکید قرار دادند.
    یک تحقیق دیگر در دانشگاه کلمبیا نیویورک نیز از استرالیاییها، آمریکاییها و کاناداییها خواست برای افرادی که در کره درمان IVF انجام می دهند دعا کنند.
    در میان این گروه کره ای نرخ موفقیت قرار گیری جنین در رحم از 8 به 16 درصد افزایش یافت و موارد لقاح موفق از 25 به 50 درصد رسید.

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    مذهب برابر با سلامت روان

    باور به این كه خدایی هست كه موقعیت ها را كنترل می كند و ناظر بر عبادت كننده هاست تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را كاهش می دهد بین مذهبی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیكی وجود دارد .








    سبك زندگی افراد با چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها پیوند می خورد. روانشناسی بهداشت در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و شیوه های مقابله با ناراحتی های روحی و روانی قائل است و معتقد به ایجاد تواناییهای شناختی و رفتارهایی می باشد كه فرد مضطرب به منظور كنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور به كار می گیرد. مذهب مساوی با سلامت روان در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش و توكل و توسل به خداوند برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده اند از آنجایی كه این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند می توانند مقابله های بعدی را تسهیل نمایند بنابراین به كارگیری آنها برای اكثر افراد سلامت ساز است. رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نكات معنی دار زندگی دارد. رفتارهایی از قبیل توكل به خداوند زیارت وغیره ... می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت موجب آرامش درونی فرد

    باور به این كه خدایی هست كه موقعیت ها را كنترل می كند و ناظر بر عبادت كننده هاست تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را كاهش می دهد به طوری كه اغلب افراد مومن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یك دوست بسیار صمیمی توصیف می كنند و معتقدند كه می توان از طریق اتكا و توسل به خداوند اثر موقعیت های غیرقابل كنترل را به طریقی كنترل نمود به همین دلیل گفته می شود كه مذهب می تواند به شیوه فعالی درفرآیند مقابله موثر باشد. به طور كلی مقابله مذهبی متكی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و ازاین طریق دركنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد كمك می كند. داشتن معنا و هدف در زندگی احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به كمك و یاری خداوند در شرایط مشكل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی، حمایت روحانی و... همگی از جمله منابعی هستند كه افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی آسیب كمتری را متحمل شوند. مذهب می تواند در تمامی عوامل نقش موثری در استرس زایی داشته باشد و درارزیابی موقعیت ارزیابی شناختی فرد فعالیت های مقابله منابع حمایتی و... سبب كاهش گرفتاری روانی شود. براین اساس مدتهاست كه تصور می شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیرا نیز روانشناسی مذهب حمایت های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است . براساس مطالعات انجام شده ، بین مذهبی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیكی وجود دارد. در یك بررسی كه 836 بزرگسال با میانگین 73 4 سال شركت داشتند معلوم شد





    كه بین سه شاخص مذهبی بودن (فعالیت های مذهبی غیرسازمان یافته و فعالیت های مذهبی سازمان یافته ) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی همبستگی مثبتی وجود دارد. « هانت » سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرار داد و نشان داد كه مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت كه مذهب یك عامل مهم در جلوگیری از طلاق است مطالعات دیگر تاثیر مداخلات مذهبی را در كاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی نشان داده اند. به عنوان مثال نتایج دو بررسی نشان داد كسانی كه به اعتقادات مذهبی پایبند بودند اضطراب و ناراحتی كمتری را نسبت به كسانی كه به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند گزارش كرده اند. « گارنتر » و همكاران او در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند كه در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد . « هانت » سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرار داد و نشان داد كه مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت كه مذهب یك عامل مهم در جلوگیری از طلاق است . « زاكرمن » و همكاران او در پژوهشی گزارش كردند در افراد سالمندی كه نمره كمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند میزان مرگ و میر 42 % بود در حالی كه این میزان برای افراد سالمندی كه نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند 19 % بود . در مطالعه دیگری « كونینگ » « كلین » و همكاران دریافتند كه سرطان در بین افرادی كه نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی كسب می كنند كمتر شایع است . در بررسی دیگری مشاهده كردند افرادی كه همیشه از مقابله های مذهبی استفاده می كنند نسبت به افرادی كه كمتر و گاهی از این مقابله های استفاده می كنند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی نمرات بالاتری كسب كردند . « موریس » اثر زیارت مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی كرد . او دریافت كه علائم آنها بعد از زیارت رفتن كاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد. نماز خواندن علیرغم این كه اكثر تحقیقات ذكر شده در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجایی كه باور و اعتقاد ما مسلمانان بر این است كه دین اسلام به عنوان یك ایدئولوژی ارائه دهنده كامل ترین و سلامت سازترین سبك زندگی بشریت است و احكام و دستورات آن حوزه های وسیع اخلاقی فردی بهداشتی و اجتماعی را دربرمی گیرد لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی یك ضرورت اساسی به نظر می رسد. بین مذهبی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیكی وجود دارد . در یك بررسی كه 836 بزرگسال با میانگین 73 4 سال شركت داشتند معلوم شد كه بین سه شاخص « مذهبی بودن » و « روحیه داشتن » و « دلگرمی به زندگی » همبستگی مثبت وجود دارد. همچنین در یك بررسی دیگر مشخص شد كه بین ایمان قوی تر و معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس كمتر از مرگ همبستگی وجود دارد .

    ویرایش توسط R e z a : 09-05-2013 در ساعت 07:17 PM

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    نماز و تاثیر آن بر اختلالات هیستریک

    با تكرار نمازهای یومیه، نمازگزار می آموزد برای آن كه بتواند رحمت بیكران خالق آفرینش را به سمت خود متوجه سازد، چاره ای ندارد جز آن كه دستورات سعادت بخش او را اجرا كند و در صدر این دستورات این است که پیوسته به اقامه نماز بپردازد.



    "اذكرونی اذكركم" ( سوره مباركه بقره، آیه شریفه 152)
    مرا یاد كنید و به سوی من توجه نمایید تا شما را یاری كنم و به سویتان توجه نمایم.
    " اختلالات تجزیه ای و تبدیلی" كه برای سهولت بیان در این مقاله(1) مانند منابع قدیمی تر علمی، با اصطلاح كلی "هیستری"(hysteria) خوانده می شوند، دلالت بر طیف گسترده ای از انواع بیماری های جسمی و روانی دارد كه در ارتباط با مفهوم "تلقین" هستند.
    منفعت طلبی، جلب توجه اطرافیان، نیازمندی عمیق به مهر و محبت، حذف خاطرات بد و مقابله با تجربه های نامطلوب و تلخ زندگی و مسائل بسیار دیگری از این قبیل سبب می شوند شخص به صورت "ناخود آگاه" (یعنی بدون آن كه خودش متوجه باشد) علائم بیماری های مختلف جسمی و روانی را تقلید كند و در واقع به یك حالت هیستریك مبتلا گردد؛ به عنوان مثال شخصی كه در یك محیط بسیار پر سر و صدا و شلوغ ، كار یا زندگی می كند ممكن است به طور ناگهانی دچار ناشنوایی كامل(كری عصبی) گردد، حال آن كه دستگاه شنوایی او كاملا طبیعی و سالم است و هیچ اشكالی در آن دیده نمی شود. یا كودكی را در نظر بگیرید كه از ورود به مدرسه، متنفر است، اما هنگامی كه مجبور به رفتن مدرسه می شود، هر صبح قبل از حركت، دچار دردهای شدیدی می شود كه با معاینات پزشكی، مشکلی دیده نمی شود. یا زن جوانی كه دوست ندارد همسرش او را در خانه تنها بگذارد، به همین دلیل به طور ناخودآگاه، دچار حملات شدید تهوع و استفراغ و ... می گردد.
    البته لازم به توجه است كه حالات هیستریك معمولا در افرادی به وقوع می پیوندد كه دارای شخصیت های خاص و به شدت تلقین پذیر(هیستریونیك) هستند.
    ضمنا باید توجه داشت كه مفهوم هیستری با مفهوم تمارض(تظاهر به بیماری كردن) به كلی متفاوت است، چرا كه شخص هیستریك واقعا و بدون آن كه خود بخواهد، علائم بیماری ها را تقلید می كند، اما شخص تمارض كننده، خود به خوبی می داند كه بیمار نیست، اما به دلایلی تظاهر به بیماری می كند.
    مبتلایان به اختلالات هیستریك، ممكن است علائم هر بیماری جسمی و روانی را تقلید نمایند، مثلا دچار فلج شوند، به حملات صرع مبتلا گردند، كور شوند، هویت خود را فراموش كنند و علائم بیماری های روانی مختلف را نشان دهند و ... .
    لازم به توضیح است كه این اختلال به شكل كم و بیش طبیعی، در افراد كاملا سالم نیز ممكن است به چشم بخورد؛ به عنوان مثال یكی از شایع ترین جلوه های آن در میان برخی از دانشجویان پزشكی دیده می شود كه ضمن ورود به هر بخش آموزشی جدید در بیمارستان، علائم بیماران آن بخش را در خود می یابند! مثلا در ورود به بخش قلب، احساس می كنند كه صدای قلبشان غیر طبیعی است، یا در ورود به بخش روماتولوژی(بیماری های روماتیسمی) احساس درد شدیدی در زانو و سایر مفاصل خود می كنند و یا در ورود به بخش روانپزشكی، گمان می كنند كه دچار یك بیماری شدید روانی ، مثلا اسكیزوفرنی(جنون جوانی) هستند!
    البته همانطور كه گفته شد ارتباط ظریف حالات هیستریك با پدیده نیرومند تلقین، توجیه كننده قضیه در تمام موارد است.
    صرف نظر از مشكلات مختلفی كه اشخاص مبتلا به هیستریك برای خود و اطرافیانشان ایجاد می كنند، پیوسته هزینه های كلان و سرسام آوری از بودجه خانواده ها، بیمارستان ها و مراكز بهداشتی صرف آزمایشات تشخیصی و درمان بیهوده و بی نتیجه ی بیماری های ساختگی افراد هیستریك می گردد. لذا چنانچه روش های موثری، برای پرهیز از این قبیل اختلالات و پیشگیری از آنها پیدا شود، نتایج بسیار مطلوبی حاصل خواهد شد.
    زیر بنای بروز اختلالات هیستریك این است که مبتلایان به این اختلال، نیاز مفرطی به جلب توجه اطرافیان دارند و حتی می خواهند مركز همه توجهات قرار بگیرند. این افراد نیاز مبرمی به محبت و تایید اطرافیان در خود احساس می كنند كه البته ارضای این نیاز برای اطرافیان بسیار دشوار است و احیانا هم اگر این توجه و محبت به وسیله كسی به آن ها داده شود ، آن وقت شروع به امتحان آن فرد می كنند، تا حدی كه اغلب منجر به بازگرفتن محبت(توسط شخص محبت كننده) می شوند.(2)
    بر این اساس چنانچه انسان، پیوسته كسی را در دسترس داشته باشد كه آن شخص را قدرتمندترین قدرتمندان و در عین حال مهربان ترین مهربانان بداند و متوجه باشد كه آن قدرتمند مهربان پیوسته به او نگاه می کند و به امور او بیش از هركسی آگاه است و از هیچ نعمت و محبتی نسبت به او دریغ نمی كند، دیگر هرگز محبت و عشقی را از غیر او، انتظار نخواهد داشت، در نتیجه احتمال ابتلا به هیستری در مورد او بسیار كم خواهد بود و این صفت (انتظار نداشتن عشق و محبت جز از خدا) صفت بندگان خالص خدا و نمازگزاران حقیقی است. آنان كه معنی "اذكرونی اذكركم" را به خوبی دریافته اند و می دانند كه در مقابل لبیك آنها به پروردگار عالم(در اقامه نماز و ذكر روزانه پروردگار)، خدای تبارك و تعالی نیز به آنان توجهی فوق حد تصور می كند.
    پس از نظر پیشگیری می توان گفت، امكان ابتلای نمازگزار واقعی به این قبیل اختلالات كه ناشی از نیاز به توجه اطرافیان و غیر خدا می باشد، چیزی در حد صفر خواهد بود. اما از نظر درمان باید به خاطر داشت كه بیماران هیستریك، تلقین پذیرند و به همان سهولت كه به تلقین های مضر جواب می دهند، به تلقین های مفید نیز پاسخ می دهند.(3)
    به این ترتیب تلقین های سازنده روانی توأم با نماز، به خصوص تلقینی كه بوسیله نماز انسان در مقابل مهربان ترین، دلسوزترین و متوجه ترین و در عین حال تواناترین و موثرترین و قدرتمندترین موجود هستی به وجود می آید، می توانند به عنوان درمانگر این قبیل اختلالات مطرح باشند، زیرا با تكرار نمازهای یومیه، نمازگزار می آموزد برای آن كه بتواند رحمت بیكران خالق آفرینش را به سمت خود متوجه سازد، چاره ای ندارد جز آن كه دستورات سعادت بخش او را اجرا كند و در صدر این دستورات این است که پیوسته به اقامه نماز بپردازد.
    به قول حافظ شیرین سخن: گرت هواست كه معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
    هر چند كه ادامه همین سیر و سلوك عاشقانه و تبادل عشق و محبت میان عابد و معبود در نماز سبب می شود، انسان به جایی برسد كه حد آن برای ذهن ها و اندیشه های حقیر و كوچك ما گنهكاران، غیر قابل تصور است.
    جایی كه پیشوای سوم شیعیان، حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) ، در دعای شریف عرفه آن را این گونه ترسیم می كنند:
    انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائك حتی لم یحبوا سواك و لم یلجئوا الی غیرك (4)
    بار پروردگار! تو همان كسی هستی كه اغیار و نامحرمان را از صحنه دل عاشقانت، چنان دور نمودی كه آنان به جز تو دیگری را دوست نداشته باشند و به غیر تو پناه نبرند.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد