طلاق یا ادامه زندگی

[حمید فتحعلی]

سلام وقت بخیر. سال 88 بعد از 11 سال زندگی مشترک با همسر اولم و داشتن یه پسر به دلایل زیادی که بین ما بود با خواسته همسرم و در اوج دوست داشتنش طلاق توافقی گرفت و جدا شد. بعد از جدایی 1سال بعد با خانمی اشنا شدم و با صداقت کامل علت جدایی اولمو بهش گفتم. حتی شرایط بد مالی رو هم میدونست و حاضر شد با من ازدواج کنه بعد از یک سال عقد با هم بودیم به مدت 8 ماه زندگی مشترک ما شروع شد. همسر اول من بعد از ازدواج من بچه رو بهانه کرد و با وجود پسرم زندگی ما خیلی به مشگل برخورد و متاسفانه همسرم منزل رو ترک کرد و تا امروز 5 پرونده تو دادگاه خانواده برای من درست کرده مهریه نفقه .....متاسفانه با خانواده همسرم درگیر هم شدم الان وضعیت خوبی ندارم تو خانه مادرم زندگی میکنم زن اولم دوباره با من رابطه برقرار کرده اما با دست پس میزنه با پا پیش میکشه باید به پزشک اعصاب مراجعه کنم اما وضعیت مالی خوبی ندارم و متاسفانه نمیدونم چیکار باید بکنم زن اولم بچم طلاق خواستن همسر دومم واقعا موندم و نمیدونم چیکار کنم تا بتونم یه تصمیم درست بگیرم ممنون میشم راهنماییم کنید

[s.vs]

سلام وقت بخیر. سال 88 بعد از 11 سال زندگی مشترک با همسر اولم و داشتن یه پسر به دلایل زیادی که بین ما بود با خواسته همسرم و در اوج دوست داشتنش طلاق توافقی گرفت و جدا شد. بعد از جدایی 1سال بعد با خانمی اشنا شدم و با صداقت کامل علت جدایی اولمو بهش گفتم. حتی شرایط بد مالی رو هم میدونست و حاضر شد با من ازدواج کنه بعد از یک سال عقد با هم بودیم به مدت 8 ماه زندگی مشترک ما شروع شد. همسر اول من بعد از ازدواج من بچه رو بهانه کرد و با وجود پسرم زندگی ما خیلی به مشگل برخورد و متاسفانه همسرم منزل رو ترک کرد و تا امروز 5 پرونده تو دادگاه خانواده برای من درست کرده مهریه نفقه .....متاسفانه با خانواده همسرم درگیر هم شدم الان وضعیت خوبی ندارم تو خانه مادرم زندگی میکنم زن اولم دوباره با من رابطه برقرار کرده اما با دست پس میزنه با پا پیش میکشه باید به پزشک اعصاب مراجعه کنم اما وضعیت مالی خوبی ندارم و متاسفانه نمیدونم چیکار باید بکنم زن اولم بچم طلاق خواستن همسر دومم واقعا موندم و نمیدونم چیکار کنم تا بتونم یه تصمیم درست بگیرم ممنون میشم راهنماییم کنید

سلام. نگارش متن شما یکم بد بود و فهمیدن ماجرا کمی سخت شده! ولی با توجه به چیزهایی که فهمیدم لازمه که متوجه خطر دادگاه نفقه باشید. در قانون جدید حمایت از خانواده مجازات ترک انفاق سنگین شده ( از حداکثر 5ماه و ده روز به حداکثر 2 سال زندان افزایش پیدا کرده). از خانمتان به علت عدم تمکین شکایت کردید؟ اگرنه دنبال گرفتن نشوز ایشان باشید و تا آن زمان ماهیانه مبلغی با عنوان نفقه به حسابشان بریزید ( دستی پرداخت نکنید فقط از طریق واریز و ذکر کنید برای نفقه). در دادگاه مهریه هم فورا لایحه ای مبنی بر عدم استطاعت بدهید تا نتوانند حکم جلب بگیرند.
شکایتهای دیگه ایشان چی بوده؟

[farokh]

سلام وقت بخیر. سال 88 بعد از 11 سال زندگی مشترک با همسر اولم و داشتن یه پسر به دلایل زیادی که بین ما بود با خواسته همسرم و در اوج دوست داشتنش طلاق توافقی گرفت و جدا شد. بعد از جدایی 1سال بعد با خانمی اشنا شدم و با صداقت کامل علت جدایی اولمو بهش گفتم. حتی شرایط بد مالی رو هم میدونست و حاضر شد با من ازدواج کنه بعد از یک سال عقد با هم بودیم به مدت 8 ماه زندگی مشترک ما شروع شد. همسر اول من بعد از ازدواج من بچه رو بهانه کرد و با وجود پسرم زندگی ما خیلی به مشگل برخورد و متاسفانه همسرم منزل رو ترک کرد و تا امروز 5 پرونده تو دادگاه خانواده برای من درست کرده مهریه نفقه .....متاسفانه با خانواده همسرم درگیر هم شدم الان وضعیت خوبی ندارم تو خانه مادرم زندگی میکنم زن اولم دوباره با من رابطه برقرار کرده اما با دست پس میزنه با پا پیش میکشه باید به پزشک اعصاب مراجعه کنم اما وضعیت مالی خوبی ندارم و متاسفانه نمیدونم چیکار باید بکنم زن اولم بچم طلاق خواستن همسر دومم واقعا موندم و نمیدونم چیکار کنم تا بتونم یه تصمیم درست بگیرم ممنون میشم راهنماییم کنید

خب این مشکل بسیاری از آقایونه که شاید بهتره بگیم در دام ازدواج گرفتار میشن

بهترین توصیه به شما در این حالت قطع رابطه با همسر قبلی و جلب رضایت از همسر دوم و فعلی خودتونه

اگر ایشون ببینه که شما برای برگرشتش به زندگی تلاش میکنید و رابطه خودتون رو با همسر اول کامل قطع کردید

مطمئن باشید رضایت خواهد داد

خیلی روشن بهتون بگم ... شما مشکلات حقوقی زیادی دارید پس باید رابطه خودت رو با کسی که عامل این گرفتاری ها هست قطع کنید

باید با همسر فعلیتون صحبت کنید و اعتمادش رو با هدیه ای جلب کنید ...

در مورد نفقه جلسات دادگاه رو شرکت کنید و با آوردن شاهد در پرداخت نفقه رای دادگاه رو بشکنید ...

برای مهریه وقتی که حکم قطعی شد دادخواست اعسار از پرداخت بدید و مهریه رو قسط بندی کنید

و بعد از چند ماه پرداخت دوباره درخواست بدید و در نهایت با آوردن شاهد برای سختی در پرداخت و هزینه های زندگی به 5 ماه یک سکه کاهشش بدید

پس به جای ناراحتی و داشتن رابطه تاریخ مصرف گذشته با همسر اول ، هوشیار باشید و آگاهانه قدم بردارید

[حمید فتحعلی]

با تشکر از جواب شما. مراحل قانونی رو جهت مهریه و استرداد جهیزیه و نفقه تا این لحظه طی کردم. حتی بخاطر این خانم حضانت مادام العمر پسرم را به مادرش واگذار کردم. مشگل من به راحتی بگم بحث قانونی نیست. همسرم به هیچ عنوان رضایت نمیده. حاضر شدم تو دفتر اسناد رسمی هر شرطی که داره بپذیرم و تعهد بهش بدم اما به هیچ عنوان قبول نمیکنه. حتی جلوی قاضی عنوان کرد که دادگاه رو قبول نداره. بیشترین اذیت من خود درگیری که خودم دارم. 1 برای چی اومد تو زندگی من؟ 2 چرا انقدر احمق و ساده هستم که زود به همه چیز اطمینان میکنم؟ 3 بچه خودم رو از دست دادم و الان 5 ماه که پسرم رو ندیدم و شدید دل تنگشم بخاطر همسرم اینکارو کردم بعد جوابش به من اینه تو که از گوشت و خون خودت میگذری به راحتی منو ترک میکنی نمیدونه من حاظر شدم بخاطر اون و ارامشش این عذاب رو تحمل کنم. 4 تمام درامدم رو ماه به ماه واریز به حسابش کردم و پیرینت حساب به دادگاه دادم باز یه چیز دیگه میگه.5 همش به خودم دشنام میدم و میدونم که دیگه روی ارامش تا اخر عمر نمیبینم و دیگه نمیتونم یه خانواده تشکیل بدم با 40 سال از عمرم که رفته. شبها گریه روزها اعصاب خراب تمام امیدم خدا شده و هر لحظه از اون کمک میخوام. گیر کردم بد جوری نه راه پس دارم نه راه پیش. از همه بدتر احساس بدی که دیگران بهم دارن و منو مقصر میدونن و هیچ کمکی که نمیکنن با نیش و کنایه زخم هم بهم میزنن.

[farokh]

با تشکر از جواب شما. مراحل قانونی رو جهت مهریه و استرداد جهیزیه و نفقه تا این لحظه طی کردم. حتی بخاطر این خانم حضانت مادام العمر پسرم را به مادرش واگذار کردم. مشگل من به راحتی بگم بحث قانونی نیست. همسرم به هیچ عنوان رضایت نمیده. حاضر شدم تو دفتر اسناد رسمی هر شرطی که داره بپذیرم و تعهد بهش بدم اما به هیچ عنوان قبول نمیکنه. حتی جلوی قاضی عنوان کرد که دادگاه رو قبول نداره. بیشترین اذیت من خود درگیری که خودم دارم. 1 برای چی اومد تو زندگی من؟ 2 چرا انقدر احمق و ساده هستم که زود به همه چیز اطمینان میکنم؟ 3 بچه خودم رو از دست دادم و الان 5 ماه که پسرم رو ندیدم و شدید دل تنگشم بخاطر همسرم اینکارو کردم بعد جوابش به من اینه تو که از گوشت و خون خودت میگذری به راحتی منو ترک میکنی نمیدونه من حاظر شدم بخاطر اون و ارامشش این عذاب رو تحمل کنم. 4 تمام درامدم رو ماه به ماه واریز به حسابش کردم و پیرینت حساب به دادگاه دادم باز یه چیز دیگه میگه.5 همش به خودم دشنام میدم و میدونم که دیگه روی ارامش تا اخر عمر نمیبینم و دیگه نمیتونم یه خانواده تشکیل بدم با 40 سال از عمرم که رفته. شبها گریه روزها اعصاب خراب تمام امیدم خدا شده و هر لحظه از اون کمک میخوام. گیر کردم بد جوری نه راه پس دارم نه راه پیش. از همه بدتر احساس بدی که دیگران بهم دارن و منو مقصر میدونن و هیچ کمکی که نمیکنن با نیش و کنایه زخم هم بهم میزنن.

نگران نباشید چون مردم در هر حالتی پشت سر حرف میزنن حالا چه خوب چه بد ...

خب حالا که نفقه رو پرداخت میکنید و ایشون تمکین نمیکنه دادخواست عدم تمکین بدید

اگر در دادگاه نتونه دلیل عدم تمکین رو اعلام کنه شما میتونید مجوز ازدواج دوم رو بدست بیارید

وقتی این حالت پیش بیاد و ایشون تمکین نکنه ، نفقه قطع خواهد شد ...

در ضمن نگران نباشید چون زندگی در هر حالتی که شما بهش نگاه کنید جریان داره

و سن شما هم فقط یک عدده ... افرادی هستند که قصدشون زندگی کردنه و محترم هستند و نه کسب درآمد از مهریه و نفقه ...

پس امیدوار باشید و اجازه ندید چیزی شمارو ناراحت و ناامید کنه ... فقط سعی کنید رشته های این زندگی بیهوده رو قطع کنید نه اینکه درستش کنید

اینو بهتون قول میدم که به زودی چرخش روزگارو هم شما و هم ایشون ببینید

[زینب 1444]

سلام خواهش میکنم کمکم کنید .
سال 84 بدون هیچ اشنایی و علاقه ایی با همسرم ازدواج کردم و تا کنون هم به خاطر دخترم و اینکه خانواده ام طلاق را مناسب نمیدانند تحمل کردم ولی حدود چند ماهه که دچار افسردگی شدید و حملات پانیک شدم بطوری که اگر با همسرم در جایی باشم بشدت حالم بد میشود .
حدود 4 ماه که تحت نظر روانپزشکم و مشاوراتی هم انجام دادم ولی روز به روز این بی علاقگی ام ادامه میبابد بطوری که حس میکنم به جای ادامه زندگی با همسرم مرگ بهترین راه است لطفا راهنمایی کنید که ایا طلاق میتونه مشکل منو حل کنه

[ملکه اسمان]

سلام خواهش میکنم کمکم کنید .
سال 84 بدون هیچ اشنایی و علاقه ایی با همسرم ازدواج کردم و تا کنون هم به خاطر دخترم و اینکه خانواده ام طلاق را مناسب نمیدانند تحمل کردم ولی حدود چند ماهه که دچار افسردگی شدید و حملات پانیک شدم بطوری که اگر با همسرم در جایی باشم بشدت حالم بد میشود .
حدود 4 ماه که تحت نظر روانپزشکم و مشاوراتی هم انجام دادم ولی روز به روز این بی علاقگی ام ادامه میبابد بطوری که حس میکنم به جای ادامه زندگی با همسرم مرگ بهترین راه است لطفا راهنمایی کنید که ایا طلاق میتونه مشکل منو حل کنه

سلام.برا اینکه جواب بگیرین باید یه تایپیک جداگانه با عنوان موضوع خودتون بزنین.

ای پیرترین جوان تاریخ...
بیا.

[زینب 1444]

سلام خواهش میکنم کمکم کنید .
سال 84 بدون هیچ اشنایی و علاقه ایی با همسرم ازدواج کردم و تا کنون هم به خاطر دخترم و اینکه خانواده ام طلاق را مناسب نمیدانند تحمل کردم ولی حدود چند ماهه که دچار افسردگی شدید و حملات پانیک شدم بطوری که اگر با همسرم در جایی باشم بشدت حالم بد میشود .
حدود 4 ماه که تحت نظر روانپزشکم و مشاوراتی هم انجام دادم ولی روز به روز این بی علاقگی ام ادامه میبابد بطوری که حس میکنم به جای ادامه زندگی با همسرم مرگ بهترین راه است لطفا راهنمایی کنید که ایا طلاق میتونه مشکل منو حل کنه

[fateme.68]

سلام خواهش میکنم کمکم کنید .
سال 84 بدون هیچ اشنایی و علاقه ایی با همسرم ازدواج کردم و تا کنون هم به خاطر دخترم و اینکه خانواده ام طلاق را مناسب نمیدانند تحمل کردم ولی حدود چند ماهه که دچار افسردگی شدید و حملات پانیک شدم بطوری که اگر با همسرم در جایی باشم بشدت حالم بد میشود .
حدود 4 ماه که تحت نظر روانپزشکم و مشاوراتی هم انجام دادم ولی روز به روز این بی علاقگی ام ادامه میبابد بطوری که حس میکنم به جای ادامه زندگی با همسرم مرگ بهترین راه است لطفا راهنمایی کنید که ایا طلاق میتونه مشکل منو حل کنه

سلام
میشه بگین همسرتون چه خصوصیتی دارن ک ناراحت تون میکنه یااینکه بنظرتون چه انتظاری از ی همسر داری ک ایشون انجام نمیدن
خواسته ها و معیارهاتون را یادداشت کنید و ببینید شوهرتون کدوم معیارهای شما را دارن و همان را مدام تو ذهنتون تکرار کنید وبهش افتخار کنید تا کم کم اون علاقه بوجود بیاد
عشق بعد از ازدواج واقعی تر و پایدارتر هست.
اکثر طلاق های امروزه بخاطره علاقه های قبل از ازدواج و انتخاب با دید بسته اس
لحظه های شاد زندگیت را مدام مرور کن و خودت را خوشبخت ترین همسر دنیا بدون
گلم شادی در قلب تو قفل شده ، آزادش کن تا زندگیت را دربر بگیره.

[aty1359]

سلام خسته نباشید
من ۳۵ سالمه و ازدواج اولم بخاطر خیانت واعتیاد همسرم به جدایی کشید وبعد از ۳ سال تنهایی ازدواج دوم با ۱۷ سال تفاوت سنی انجام شد البته اول باهم صیغه شدیم و رابطه بسیار خوبی داشتیم وخیلی سریع ازدواج کردیم و همه چی خوب و عالی بود تا اینکه یواش یواش همسرم به من بی توجه وبی محبت شد
وهمه جوره از من فقط توق داره که من تمام حرفهای ایشون رو گوش کنم اما اون نه.به گفته خودش من باید خودم رو همه جوره وفق بدم
چون ایشون مدیر کارخونه بوده و الان بازنشستس و طوری رفتار میکنه که انگار من کارگرشم
ومن بعد از نه ماه زندگی خسته شدم در ضمن من به خواسته ایشون با دوستان قطع رابطه کردم و با اقوامم هیچ رابطه ای ندارم فقط خوانوادم و میبینم وهیچ کجا نمیزاره برم و هرجام که میریم باهم و برای انجام کارها یا خرید تفریح اصلا نداریم نه باشگاهی نه گردشی هیچی
افسردگی گرفتم چکار کنم؟

[aty1359]

میشه جواب من بدید

[پریماه.]

سلام خسته نباشید
من ۳۵ سالمه و ازدواج اولم بخاطر خیانت واعتیاد همسرم به جدایی کشید وبعد از ۳ سال تنهایی ازدواج دوم با ۱۷ سال تفاوت سنی انجام شد البته اول باهم صیغه شدیم و رابطه بسیار خوبی داشتیم وخیلی سریع ازدواج کردیم و همه چی خوب و عالی بود تا اینکه یواش یواش همسرم به من بی توجه وبی محبت شد
وهمه جوره از من فقط توق داره که من تمام حرفهای ایشون رو گوش کنم اما اون نه.به گفته خودش من باید خودم رو همه جوره وفق بدم
چون ایشون مدیر کارخونه بوده و الان بازنشستس و طوری رفتار میکنه که انگار من کارگرشم
ومن بعد از نه ماه زندگی خسته شدم در ضمن من به خواسته ایشون با دوستان قطع رابطه کردم و با اقوامم هیچ رابطه ای ندارم فقط خوانوادم و میبینم وهیچ کجا نمیزاره برم و هرجام که میریم باهم و برای انجام کارها یا خرید تفریح اصلا نداریم نه باشگاهی نه گردشی هیچی
افسردگی گرفتم چکار کنم؟

لطفا تایپک جدا بزنید

[aty1359]

چطوری ؟

[پریماه.]

چطوری ؟

یه لینک زیر برید و تایپک بزنید

مشکلتون هم دقیق تر بنویسید
http://forum.moshaver.co/newthread.p...ewthread&f=139