نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: عشق در نگاه اول

1405
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16934
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    عشق در نگاه اول

    سلام من دختری 25 ساله هستم . خواستگار زیاد داشتم ولی همه رو رد میکردم یا پدرم رد کرد . ولی آخرین خواستگار که برام اومد وقتی با هم صحبت کردیم به طرز خیلی عجیبی تو نگاه اول عاشقش شدم حتی اون هم همین طور . ولی پدرم این وسط اینقدر اذیت کرد خانواده اون ها ناراحت شدن و رفتن و نمیدونم بازم میان یا نه . ولی من دارم داغون میشم و نمیدونم با این موضوع چطور کنار بیام .
    به خاطر دلم به پسری که عاشقش شدم همش زنگ میزنم ولی اون با اون همه که همش میگفت دوستم داره و به دوست داشتنش شک نکنم به من بی اعتنایی میکنه .
    چیکار کنم که دوباره خودم رو به پسره نزدیک کنم

  2. کاربران زیر از fateme5469 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : عشق در نگاه اول

    سلام
    چه جالب اسمت و زندگیت شبیه منه
    گلم فراموشش کن حتی اگه بهش برسی بعدها اینقد بهت سرکوفت میزنن ک هرلحظه آرزوی مرگ میکنی
    بسپارش دست خدا
    اگه ی چی بگم به مسخره نمیگیری
    اگه انجام نمیدی نده اما مسخره نکن
    ی ختم قرآن را شروع کرد برای درست شدن کارت ، تو ماه های عزیز هستیم

  4. 2 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق در نگاه اول

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme5469 نمایش پست ها
    سلام من دختری 25 ساله هستم . خواستگار زیاد داشتم ولی همه رو رد میکردم یا پدرم رد کرد . ولی آخرین خواستگار که برام اومد وقتی با هم صحبت کردیم به طرز خیلی عجیبی تو نگاه اول عاشقش شدم حتی اون هم همین طور . ولی پدرم این وسط اینقدر اذیت کرد خانواده اون ها ناراحت شدن و رفتن و نمیدونم بازم میان یا نه . ولی من دارم داغون میشم و نمیدونم با این موضوع چطور کنار بیام .
    به خاطر دلم به پسری که عاشقش شدم همش زنگ میزنم ولی اون با اون همه که همش میگفت دوستم داره و به دوست داشتنش شک نکنم به من بی اعتنایی میکنه .
    چیکار کنم که دوباره خودم رو به پسره نزدیک کنم
    درود معیارهای خودتون روبسنجید برای یک زندگی ایده ال و اینده نگر باشید . با یک نگاه و یک صحبت پا پیش افتاده که ادم عاشق سینه چاک نمیشه .
    مگر اینکه از قبل باهم رابطه واین حس درشما بوجود اومده باشه یا فی الحال .
    پدرتون تاکید ومشکلش بااین خواستگارتون یا کلا معیارشون چیست؟
    اگر این مورد رد شده و فاقد معیارهای خانواده شماست رابطه شما تلفنی باایشون درست نست و وابستگی عجیبی رو درشما ایجاد میکنه وهم چیزی جز سبکی خود ت نیست واگرم خواستگار وکیس مناسبی دیگر براتون بیاد بااین اوضاع همچنلن دوگانگی وتردید وشاید نتونید تصمیم درستی بگیرید .
    بهرحال عاقل باشید خواهرم ازدواج یک عمر زندگیه واقع بین باشید یاحق

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16934
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق در نگاه اول

    پدر من هیچ ایرادی نتونست از این آقا بگیره چون از لحاظ خانواده و سطح فرهنگ یکی بودیم و بهش گفت من از تو خوشم نمیاد . تو قلب من نشستی بعد از 3 هفته پدر من راضی شد ولی اون ها گفتن ما دیگه نمیخوایم . تو این سه هفته ما با هم در تماس بودیم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد