نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: بی میلی جنسی

2713
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16942
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy بی میلی جنسی

    از روی یه احساس بچگانه که فکر میکردم عشقه تو سن هفده سالگی با پسرعموم عقد کردم .یک ماه بعدش به خاطر اختلافاتی که توی طرز تفکر و نگاهمون به زندگی و رفتارامونو خیلی چیزای دیگه فهمیدم که دوباره یه تصمیم اشتباه تو زندگیم گرفتم. پشیمون شدم از ازدواجم اما از اونجایی تقریبا چنین مشکل مشابهی هم چندسال پیش برای خواهرم افتاد ( تو دوران نامزدیش از نامزدش که پسر عممون بود جداشد و مشکلات زیادی توی روابط فامیلیمون به وجود اومد که چند سالی طول کشید تا درست شد) نتونستم به خونوادم بگم که پشیمونم.
    خلاصه بعد از دوسال عروسی رو عقب انداختن به بهونه درس و کنکور و دانشگاه زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.همسرم علاقه زیادی بهم داره و هرروز دوستت دارم رو تکرار میکنه
    متاسفانه هنوز توی این دوسال یک بار هم بهش نگفتم دوستت دارم.حسم بهش یه حس وابستگیه حتی به همین دوستت دارم گفتناش عادت کردم که اگه یه روز نگه میفهمم که ازم دلخوره.
    اون توی زندگیمون خیلی گذشت کرده از کارام .
    تو دوران عقد انقدر اذیتش میکردم که خودش بیاد و بگه طلاق اما اصلا اینطور نشد.
    حالا تو زندگی مشترکمون مشکل بزرگی به وجود اومده و اون هم رابطمونه که توی این پنج ماهی که زندگیمونو شروع کردیم هیچ تمایلی به ایجاد رابطه ندارم تو این مسئله خیلی اذیتش میکنم اما اون خیلی صبوره و میگه هروقت خودت خواستی اما متاسفانه من هیچ میلی نسبت بهش ندارم. واقعا خودمم خسته شدم همش میگم تا کی صبر داره بالاخره یه روزی صبرش تموم میشه و اگه ولت کنه و بره سراغ یکی دیگه چی ؟اگه بهت خیانت کنه چی؟ میدونم که از ته قلبش دوستم داره .حتی یه بار که بحثمون شد از این که بهش تابحال نگفتم که دوستش دارم بغض کرده بود و میخواست گریه کنه.فوق العاده احساساتیه برعکس من که احساساتی ندارم یا اگر داشته باشم سرکوبش میکنم و بهش اهمیتی نمیدم.
    دوست ندارم زندگیم خراب بشه. لطفا کمکم کنید.

  2. 3 کاربران زیر از * rose * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16942
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی

    امضای ایشان
    گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
    باید نشست و دید چه تقدیر میشود!
    #قیصر_امین_پور

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16934
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی

    خیلی سخته واقعا تو جواب دادن آدم میمونه

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : بی میلی

    سلام
    تاحالا معیارهایی ک درمورد همسر به ذهنتون میرسه را نوشتن و بعد ببینین ک چقد از اون معیارها را همسرخودتون داره و همون معیارها را همش باخودتون یادآوری کنید ملکه ذهن و قلبتون بشه و بخاطره اون معیارها یا خوبیها دوسش داشته باشین و کم کم عاشقش بشین
    فک میکنم شما در قلبتون را به روشون بستین و نمیخواین خوبیها و مهربونی هاش وارد قلبتون بشه و تبدیل به علاقه بشه برای هم این محبت ها وارد ذهنتون میشه و تبدیل به ی عادت میشه شما عادت کردین ک اون به شماعشق و محبت بورزد واگه ی روز نکنه شما عادتتون بهم خورده درحالی ک باید علاقه و محبتشون را به جای ثبت تو ذهنتون تو قلبتون ثبت کنید.

  6. 2 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16942
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی

    ممنون عزیزم تا حالا این طور نگاه نکرده بودم به قضیه
    امضای ایشان
    گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
    باید نشست و دید چه تقدیر میشود!
    #قیصر_امین_پور

  8. کاربران زیر از * rose * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی میلی

    سلام
    خانوم رز شما واقعاً همسر فرشته ای دارید
    به نظرم به جای عوض شدن نفرات تو زندگی زناشوییتون باید نوع و زاویه نگاهت به زندگی و همسرت عوض بشه.
    حس می کنم که شما معیارهای غیر واقعی از ازدواج و همسرتون داشتید.
    ازدواج خوب خیلی از فانتزی های رمان و فیلم متفاوته، یه ویژگی خوبی که یه ازدواج می تونه داشته باشه درک طرفین و گذشت هست که همسرتون داره.
    من احساس می کنم که نیاز دارید که به مشاوره خانواده برید و برای رفع این مسئله تلاش کنید.
    مطمئن باشید که با قطع شدن محبت همسرت به شدت پشیمون خواهی شد، الان چون تحت محبت پیوسته هستید ارزش این کار رو نمیدونید ولی تا اینکه از زیر سایه همسرتون بیرون بیاید متوجه میشید.

    ارزش نمک وقتی مشخص میشه که تو غذا نباشه.
    امضای ایشان


  10. 4 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16010
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی

    به نظر من خیلی ها ارزو دارن همچین همسری مثل شما داشته باشند این شمایید که مشکل دارید منظورم طرز رفتارتونه که اشتباهه حتما به یک مشاور مراجعه کنید. خانم خوب ایا خوبه که زندگیتون ازهم بپاشه چرا زندگی به این خوبی را میخواد خراب کنید وخودتون را بدبخت کنید تونداشتن رابطه جنسی هم بالاخره همسرتون تایه حدی میتونه صبر داشته باشه .چرا دوستش ندارید ایا قبلا کس دیگری رو میخواستید؟

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : بی میلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh-s نمایش پست ها
    به نظر من خیلی ها ارزو دارن همچین همسری مثل شما داشته باشند این شمایید که مشکل دارید منظورم طرز رفتارتونه که اشتباهه حتما به یک مشاور مراجعه کنید. خانم خوب ایا خوبه که زندگیتون ازهم بپاشه چرا زندگی به این خوبی را میخواد خراب کنید وخودتون را بدبخت کنید تونداشتن رابطه جنسی هم بالاخره همسرتون تایه حدی میتونه صبر داشته باشه .چرا دوستش ندارید ایا قبلا کس دیگری رو میخواستید؟
    فاطمه جان این خانم خودش هم میدونه همسر خوبی داره و برای کمک گرفتن اومده نه شماتت
    شما راه حل جلوی پاشون قرار بدین نه اینکه دعواش کنید

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بی میلی جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط * rose * نمایش پست ها
    از روی یه احساس بچگانه که فکر میکردم عشقه تو سن هفده سالگی با پسرعموم عقد کردم .یک ماه بعدش به خاطر اختلافاتی که توی طرز تفکر و نگاهمون به زندگی و رفتارامونو خیلی چیزای دیگه فهمیدم که دوباره یه تصمیم اشتباه تو زندگیم گرفتم. پشیمون شدم از ازدواجم اما از اونجایی تقریبا چنین مشکل مشابهی هم چندسال پیش برای خواهرم افتاد ( تو دوران نامزدیش از نامزدش که پسر عممون بود جداشد و مشکلات زیادی توی روابط فامیلیمون به وجود اومد که چند سالی طول کشید تا درست شد) نتونستم به خونوادم بگم که پشیمونم.
    خلاصه بعد از دوسال عروسی رو عقب انداختن به بهونه درس و کنکور و دانشگاه زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.همسرم علاقه زیادی بهم داره و هرروز دوستت دارم رو تکرار میکنه
    متاسفانه هنوز توی این دوسال یک بار هم بهش نگفتم دوستت دارم.حسم بهش یه حس وابستگیه حتی به همین دوستت دارم گفتناش عادت کردم که اگه یه روز نگه میفهمم که ازم دلخوره.
    اون توی زندگیمون خیلی گذشت کرده از کارام .
    تو دوران عقد انقدر اذیتش میکردم که خودش بیاد و بگه طلاق اما اصلا اینطور نشد.
    حالا تو زندگی مشترکمون مشکل بزرگی به وجود اومده و اون هم رابطمونه که توی این پنج ماهی که زندگیمونو شروع کردیم هیچ تمایلی به ایجاد رابطه ندارم تو این مسئله خیلی اذیتش میکنم اما اون خیلی صبوره و میگه هروقت خودت خواستی اما متاسفانه من هیچ میلی نسبت بهش ندارم. واقعا خودمم خسته شدم همش میگم تا کی صبر داره بالاخره یه روزی صبرش تموم میشه و اگه ولت کنه و بره سراغ یکی دیگه چی ؟اگه بهت خیانت کنه چی؟ میدونم که از ته قلبش دوستم داره .حتی یه بار که بحثمون شد از این که بهش تابحال نگفتم که دوستش دارم بغض کرده بود و میخواست گریه کنه.فوق العاده احساساتیه برعکس من که احساساتی ندارم یا اگر داشته باشم سرکوبش میکنم و بهش اهمیتی نمیدم.
    دوست ندارم زندگیم خراب بشه. لطفا کمکم کنید.

    سلام
    معلومه همسر خوبی دارین و میخواین حفظش کنید و زندگی زناشویتون رو تقویت کنین .
    بدوین که این افکار تو سرتون دارین و نمیخواید همسرتون رو بپذیرین خیلی بده و باید هر چه سریع ریشه این افکار رو تو سرتون خشک کنین
    شما با هر کس دیگه ای هم ازدواج میکردین امکان وجود این افکار بود
    زندگی زناشوی یعنی تعهد ، تحمل ، تعامل و تلاش
    رفتن پیش شماوره حضوری براتون میتونه مفید باشه ، میتونید با شماره های سایت مشاوره تلفنی هم داشته باشین

    سعی کنید همسرتون رو بپذیرین و بهش محبت کنین ، به همدیگه عشق بورزین و از همدیگه لذت ببرین
    محرک زندگی زناشویتون رو پیدا کنید

    همسری که شما دارین برای خیلی ها آرزوس .
    نداشتن تفاهم فکری نباید مانع روست داشتن عشق ورزیدن شما به همسرتون بشه .
    ایده آلیست نباشید . قدر داشته هاتون رو بدونین و ازشون به بهترین شکل ممکن استفاده کنید و لذت ببرید .

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17248
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    4
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی جنسی

    سلام ،منم دقیقا همین مشکل رو دارم .با این تفاوت که هنوز زیر یه سقف نرفتیم
    نمیتونم محبتشو قبول کنم .میدونم رفتارم اشتباهه ولی نمیدونم چجوری باید درستش کنم

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22717
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی جنسی

    سلام روزتون به خیر من نزدیک به دوازده سال از ازدواجم میگذره و از همسرم هم فوق العاده راضی هستم و به ندرت باهاش به مشکل برمی خورم و حاصل این ازدواج هم دوفرزندپسر9ساله و دختر 4 ساله است ولی متاسفانه نزدیک به یکسال هست که دچار بی میلی جنسی شدم و از این شرایط خیلی ناراحت هستم چون همسرم کم کم متوجه این بی میلی من داره میشه و نمیدونم چیکارکنم با یکی از دوستانم که پزشک هستن مشورت کردم گفتن ویتامین ای مصرف کنم که فایده ای نداشت درضمن من 39 ساله هستم و همسرم 41 ساله .ممنون از وقتی که برام میزارید.

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بی میلی جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط fire نمایش پست ها
    سلام روزتون به خیر من نزدیک به دوازده سال از ازدواجم میگذره و از همسرم هم فوق العاده راضی هستم و به ندرت باهاش به مشکل برمی خورم و حاصل این ازدواج هم دوفرزندپسر9ساله و دختر 4 ساله است ولی متاسفانه نزدیک به یکسال هست که دچار بی میلی جنسی شدم و از این شرایط خیلی ناراحت هستم چون همسرم کم کم متوجه این بی میلی من داره میشه و نمیدونم چیکارکنم با یکی از دوستانم که پزشک هستن مشورت کردم گفتن ویتامین ای مصرف کنم که فایده ای نداشت درضمن من 39 ساله هستم و همسرم 41 ساله .ممنون از وقتی که برام میزارید.
    سلام دوست عزیز این تایپک یکی دیگست شما این لینکی که بهتون میدم برید و مشکلتان بنویسید و ارسال کنید

    http://forum.moshaver.co/newthread.p...ewthread&f=143
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بی میلی جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط * rose * نمایش پست ها
    از روی یه احساس بچگانه که فکر میکردم عشقه تو سن هفده سالگی با پسرعموم عقد کردم .یک ماه بعدش به خاطر اختلافاتی که توی طرز تفکر و نگاهمون به زندگی و رفتارامونو خیلی چیزای دیگه فهمیدم که دوباره یه تصمیم اشتباه تو زندگیم گرفتم. پشیمون شدم از ازدواجم اما از اونجایی تقریبا چنین مشکل مشابهی هم چندسال پیش برای خواهرم افتاد ( تو دوران نامزدیش از نامزدش که پسر عممون بود جداشد و مشکلات زیادی توی روابط فامیلیمون به وجود اومد که چند سالی طول کشید تا درست شد) نتونستم به خونوادم بگم که پشیمونم.
    خلاصه بعد از دوسال عروسی رو عقب انداختن به بهونه درس و کنکور و دانشگاه زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.همسرم علاقه زیادی بهم داره و هرروز دوستت دارم رو تکرار میکنه
    متاسفانه هنوز توی این دوسال یک بار هم بهش نگفتم دوستت دارم.حسم بهش یه حس وابستگیه حتی به همین دوستت دارم گفتناش عادت کردم که اگه یه روز نگه میفهمم که ازم دلخوره.
    اون توی زندگیمون خیلی گذشت کرده از کارام .
    تو دوران عقد انقدر اذیتش میکردم که خودش بیاد و بگه طلاق اما اصلا اینطور نشد.
    حالا تو زندگی مشترکمون مشکل بزرگی به وجود اومده و اون هم رابطمونه که توی این پنج ماهی که زندگیمونو شروع کردیم هیچ تمایلی به ایجاد رابطه ندارم تو این مسئله خیلی اذیتش میکنم اما اون خیلی صبوره و میگه هروقت خودت خواستی اما متاسفانه من هیچ میلی نسبت بهش ندارم. واقعا خودمم خسته شدم همش میگم تا کی صبر داره بالاخره یه روزی صبرش تموم میشه و اگه ولت کنه و بره سراغ یکی دیگه چی ؟اگه بهت خیانت کنه چی؟ میدونم که از ته قلبش دوستم داره .حتی یه بار که بحثمون شد از این که بهش تابحال نگفتم که دوستش دارم بغض کرده بود و میخواست گریه کنه.فوق العاده احساساتیه برعکس من که احساساتی ندارم یا اگر داشته باشم سرکوبش میکنم و بهش اهمیتی نمیدم.
    دوست ندارم زندگیم خراب بشه. لطفا کمکم کنید.

    سلام

    عزیز باور کنید که در طول دوران درمان و ویزیت. صدها خانم را به مانند شما دیدم که بعد از چند یا چند دهه زندگی حالا که میخواستند جدا شوند می پرسیدم خوب شما که عاشقش نبودید و علاقه ای بهش

    نداشتید چرا با این آقا ازدواج کردین, پاسخ همگیشان این بود که خوب آخه خیلی دوستم داشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

    در مورد شما عزیز خیلی زود ازدواج کرده اید و ازدواج اصولی نبوده. بچه دار نشید فعلا اصلا. به یک مشاور همکار حاذق خانم رجوع کنید و حتما مشاوره بگیرید و سپس تصمیم بگیرید که چه باید کرد.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شخصیت افراد سمعی,بصری و لمسی
    توسط erfaneh در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-06-2015, 06:29 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد