سلام من گذشته خیلی سختی داشتم اما 19 سالم بود شوهرمو دیدم انگار معجزه شده ازدواج کردیم توی این 6سال مادرم و خانواده من خیلی اذیتش کردند خانواده اونا خانواده خوبی بودند اما خب من تحت تآثیر مادرم و خانواده ام قرار گرفتم شوهرم چون دوسم داشت حرفی نمیزد 1سال آخر زندگیمون من مرتکب اشتباهات بزرگی شدم و شوهرم مجبورم کرد به طلاق رضایت بدم و از هم جدا شدیم اما همین که مهر طلاق خشک شد فهمیدم خیلی دوسش داشتم و بدون اون نمیتونم زندگی کنم ما یه پسر 3 ساله داریم توی چند ماه اخیر خیلی التماس کردم اما خانواده شوهرم نمیذارن ما برگردیم سر زندگیمون و شوهرم خیلی خانواده اش واسش ارزش دارند و نمی خواد از دستشون بده اما این وسط گیر کرده همه کار به خاطرش کردم و میکنم اما خانواده اش همچنان مخالفن دیگه نمیدونم چه کار کنم من میخوام برگردم سر زندگیم شوهرمم دوسم داره اما نمیدونم راه برگشت و چه جوری پیدا کنم....