ازدواج مجدد با همسر سابق

[aida68]

سلام من گذشته خیلی سختی داشتم اما 19 سالم بود شوهرمو دیدم انگار معجزه شده ازدواج کردیم توی این 6سال مادرم و خانواده من خیلی اذیتش کردند خانواده اونا خانواده خوبی بودند اما خب من تحت تآثیر مادرم و خانواده ام قرار گرفتم شوهرم چون دوسم داشت حرفی نمیزد 1سال آخر زندگیمون من مرتکب اشتباهات بزرگی شدم و شوهرم مجبورم کرد به طلاق رضایت بدم و از هم جدا شدیم اما همین که مهر طلاق خشک شد فهمیدم خیلی دوسش داشتم و بدون اون نمیتونم زندگی کنم ما یه پسر 3 ساله داریم توی چند ماه اخیر خیلی التماس کردم اما خانواده شوهرم نمیذارن ما برگردیم سر زندگیمون و شوهرم خیلی خانواده اش واسش ارزش دارند و نمی خواد از دستشون بده اما این وسط گیر کرده همه کار به خاطرش کردم و میکنم اما خانواده اش همچنان مخالفن دیگه نمیدونم چه کار کنم من میخوام برگردم سر زندگیم شوهرمم دوسم داره اما نمیدونم راه برگشت و چه جوری پیدا کنم....

[reza1]

سلام

رابطه همان طور که راحت میشکنه به این راحتی جوش نمیخوره

شما هم اگه میتونید با همسرتون صحبت کنید و بگین که از گذشته پشیمون و ازش درس گرفتین ، و دوستش دارین و الان که پیشتون نیست خیلی ناراحتین

باهاش صحبت کنید و ازش بخواین که خونواده اش رو راضی کنه

با بردباری و صحبت کردن رضایتشون رو کسب کنید

[aida68]

سلام مرسی اما گفتنش راحته با صحبت پیش رفتم ولی فایده نداشت خانواده اش میگن نمیشه شما دیگه به درد هم نمیخورید اما مگه میشه به همین راحتی بیخیال شد خودشم تا به حال تنوسته مستقیم باهاشون حرف بزنه اخه خانواده اش سنتی هستن و بچه ها به راحتی حرفشون رو نمیزنن گیر کردم واقعا نمیدونم چی کار باید کرد....

[fateme.68]

سلام
میشه توضیح بدین ک سرچی جدا شدین؟!

[aida68]

سر اشتباهات من معمولا با دستای دانشگاهم زیاد بیرون میرفتیم و تلفنی صحبت میکدیم که البته زیاد شد و مشکل ساز و اینم بگم جمع ما مختلط بود...

[Senator]

جیک جیک مستونت بود،فکر زمستونت بود؟
ابجی همه اون رفیقایی که به خاطرش زندگیتوازا دست دادی میرن سر خونه زندگیشون اونموقع تو چی؟اینارو نگفتم که داغتو تازه کنم
گفتم اگه دوباره برگشتی به رابطتت دیگه حساسیت شوهرتو درک کنی نمیگم دور رفیقاتو خط بکش ولی اول شوهرتو دلشو بدست بیار،الانم واسش بجنگ
چون هیشکی دگ برات اون نمیشه جای خالیش تو قلبت میمونه من تجربش کردم ،برات دعا میکنم
بعد اونا

سر اشتباهات من معمولا با دستای دانشگاهم زیاد بیرون میرفتیم و تلفنی صحبت میکدیم که البته زیاد شد و مشکل ساز و اینم بگم جمع ما مختلط بود...

[fateme.68]

برو با مادرشوهرت حرف بزن ک اشتباه کردی و سرت به سنگ خورده و حالا فهمیدی ک چقد شوهرت را دوست داری و به پسرت رحم کنن و بزارن دوباره عروسشون بشی.

[کیانا94]

ایدای عزیز چون مشکل عمده ای بین شما و همسرت نبوده. میشه امید به بازگشت همسرت داشت

ولی صبر و حوصله زیادی میخواد چون مادرش مخالفه

تا یه مدت پست میزنن ولی تو خسته نشو. رابطه تو با اون دوستات کم کن و دیگه باهاشون بیرون نرو

شوهرت باید مطمین بشه که دیگه تو جمع های مختلط نمیری. اگه مطمین بشه مادرشو راضی میکنه

[sepideh.t]

سعی کن اول خونوادش رو راضی کنی. به خاطر بچه ت هم که شده همه سعی ت رو بکن. البته گویا مقصر شما بودی و من واسه همینه که میگم همه کار بکن. خونواده ش اگه راضی بشن دیگه خودش مرحله سختی به حساب نمیاد. میشه دلش رو راحت نرم کرد. تو هم تمام تلاشت رو بکن که اشتباهاتت رو تکرار نکنی و کاراتو کنار بذاری.

درست نیست که خانومی با شرایط شما بدون شوهرش تو جمع های مختلط باشه دوست عزیزم

[aida68]

سلام دوستای گلم از راهنمایی همگی ممنون نمیدونم اما الان خیلی پشیمونم و دارم تمام تلاشمو واسه برگردوندن شوهرم میکنم خیلی دوسش دارم و از همه مهمتر پسرم خیلی آسیب دیده خیلی واسم دعا کنید خانواده اش راض شن نمیدونم حتی چادر هم شدم اما هنوز تآثیری نداشته....

[aida68]

شوهرم خانواده مذهبی داره و زمانی ازدواج کردیم کم مشکل نداشتیم اما مشکلمون به این بزرگی نبود وقتی بعد از 5 سال به دلیل دخالت های خانواده کمی از هم دور شده بودیم من وارد دانشگاه شدم و وارد دنیای مجازی از تنهایی و اینکه بارها بهش گفته بودم احساس میکنم از هم دور شدیم اما همیشه ساده از کنار گذشت تو دنیای مجازی و گروه دانشگاه شد تمام سرگرمیم و ادمی توی دنیای مجازی بود که از این فرصت من سو استفاده کرد و باعث وابستگی شد و تلفن ها و بیرون رفتنام با دوستای دانشگاهم و اون بیشتر شد اما هیج زمان به خاطرمم نرسید شوهرم از این موضوع دیوونه میشه و یا فکر میکردم یه شوخیه و موضوع خاصی نیست که بخواد مشکل سازشه و درست از جایی که فکر نمیکردم خوردم و همسرم قبول این موضوع واسش سخت بود و طلاقم داد الانم میگه برای من خیانت چه جنسی چه اینجوری یکیه خیانت خیانته الانم میگه نمی تونه برگرده ولی من نمیتونم ما یه پسر داریم درسته من اشتباه کردم اما پشیمونم و راه درست و انتخاب کردم اما اون اصلا واسش مهم نیست دارم دیوونه میشم نمیفهمم چطور راضیش کنم

[RANAA]

شما اشتباه بزرگی کردی . بخشیدنش بستگی به شوهرتون داره هر کی یه جور با قضیه کنار میاد.به نظر من با شوهر سابقتون حرف بزنید راجب بچتون و وضعیت روحی فعلیش و تاثیرش تو آینده ش و .. و بگو به خاطر بچه مون بریم پیش مشاور.تمرکزش رو رو بچه تون جلب کنین چون واقعا اون مهمتره و حتما برید پیش مشاور خانواده.اون بهتر کمکمتون میکنه.

[farhad7]

سلام. دوستان گفتنی ها را گفتند به نظر من هم اول از همه از بیرون رفتن با دوستانتان کمتر کنید و سعی کنید بیشتر با دوستان مونث باشید تا دیگه اتفاقی نیافتد و دوم اینکه بروید صحبت کنید با خانواده شوهرتان و بگین به خاطر پسرتون برگردد تا باهم از نو یک زندگی خوب و بدون اشتباه را شروع کنید. امیدوارم مشکلتان حل شود و همیشه موفق باشید.

[ملکه شیشه ای]

سلام
اینکه شوهرتون اینهمه وقت صبرکردند و باهاتون کنار اومدن ولی الان دیگه ازتون دلسرد شدن معنیش اینه همونقدری که یه مدت براتون صبر کرد همونقدر الان قیدتونو زده خیلی ناراحته
اعتماد و غرورش شکسته و بحث لجبازی و این چیزام نیست بلکه خیلی مهمتره....
وقتی یه اشتباهو نمیتونی حل کنی معنیش اینه که برای حل کردنش کافی نیستی لازم داری تغییر کنی پس شما لازم داری واسه این مشکلت تغییر کنی
تو زندگیت تمرکز کن ببین کجاها اشتباه کردی کدوم خصوصیتاتون واسه زندگی مشترکتون بد تموم شده یا کدوم خصوصیتاتونو دوست دارین به خاطر شوهرتون کنار بذارید
بعدش باید خودتونو به شوهرتون ثابت کنید این که تغییر کردین و از طرفیم اشتباهای قبلو نمیکنید
حالا که طلاق گرفتین این کار سخت میشه چون شما زیاد با هم نیستین اگه یه جوری بتونی این مشکلو حل کنید کارت راحت میشه مثلا ازش بخاه یه روز از هفته 4-5 ساعت باهم وقت بگذرونید بهونشم هر چی که خودت میدونی باعث میشه قبول کنه بذار مثلا اگه نگران بچتونه بگو به خاطر بچه یا اگه دلرحمه بگو به عنوان اخرین خواسته یا خلاصه هرچی که میدونی قبول میکنه....
تو اون مدت بذار تغییرایی که کردیو ببینه و باورش شه دیگه ادم سابق نیستین
از طرفیم اون یه مرده . مردا بیشتر تحت تاثیر محبت و تعریف و تمجید و این چیزان برعکس ما خانوما که عاشق غرور و سرسخت بودن مردا میشین پس تا جایی که به فیلم بازی کردن وادارت نمیکنه باهاش نرمش به خرج بده جلوش جبهه نگیر باهاش دعوا نکن خواسته هاتو تحمیل نکن و ازین کارا
یه کاغذ بردار همه ی چیزایی که شوهرتون تحت تاثیر میذاره روش بنودیس از طرفیم تحقیق کن ببین کلا جنس مردا چه طوری هستن و چه خصوصیتایی دارن مقاله هایی که درموردشون هست یا کتاب یا این چیزارو بخون تا اخرش به یه جمع بندی از خصوصیتای مردونه و خاص شوهرت برسی بعد نسبت به همون اشتباهای خودتو تو زندگی پیدا کن و بعدشم تصمیم بگیر میخای بعد ازین چطوری باشی و یا بدون چطوری میتونی شوهرتو تحت تاثیر بذاری
از طرفیم یکم با خودت خلوت کن موضوع اینه که شما سالها اشتباه کردین و بد کردین هم به خودتون هم به بچتون هم به شوهرتون هم به خانواده شوهرتون
خودت باید بیشتر از شوهرت از خودت طلبکار باشی بابت اشتباهات اگه هنوز واقعا خودتو مقصر نمیدونی یا پشیمون نیستی وقتشه یکم با خودت خلوت کنی تا خودتو بازخواست کنی و بابت بد بودنت ناراحت باشی...
الان وقت تغییر کردنه و پی بردن به اشتباهات و تصمیمای جدید گرفتن....
بعد ازون دنبال یه راهکار خوب باش چیزایی که میدونی ریسکشون کمتره مثل همون که گفتم یه روز از هفته باهاش وقت بگذرون یا اینکه یکی از کاربرا گفتن که با مادرش حرف بزنی یا کلا تو خونواده خودش هرکس میدونی راضی کردنش راحت تره ازطرفیم حرفش برش داره اونو قانع کن که پشیمونی و میخای برگردی سر زندگیت
از خانوادشم معذرت بخاه چه این زندگی جوش بخوره چه نخوره تو در حق اونا بد کردی و الان باید حداقل با حرفات جبران کنی
اینم بدون تو همه تلاشتو باید به خاطر خودت و زندگیت و بچت بکنی و اخرشم این شوهرته که تصمیم میگریه میتونه ببخشتت یا نه
میتونه نبخشه و هیچوقت برنگرده احتمال اینم که برگرده هست پس خودتو برای هردوش اماده کن
امیدوارم از پسش بربیای

[aida68]

سارا جون ممنونم امیدوارم حل شه انشالا خیلی سخته فکرم همش مشغوله ولی کاری هم از دستم برنمیاد بدست آوردنش سخت تر شده اما باید تلاش کنم برام دعا کن هم خدا هم شوهرم بهم یه فرصت دیگه بدن.

[ملکه شیشه ای]

سارا جون ممنونم امیدوارم حل شه انشالا خیلی سخته فکرم همش مشغوله ولی کاری هم از دستم برنمیاد بدست آوردنش سخت تر شده اما باید تلاش کنم برام دعا کن هم خدا هم شوهرم بهم یه فرصت دیگه بدن.

منم امیدوارم حل شه ایدا جان
انشالاه که درست میشه تو همین تایپیک خبرشو بهمون میدی مام خوشحال میشیم

[نازنین 1394]

سلام
دوستم همه ما هاممکنه خطا بکنیم چون آدمیزاد هستم .من فکر می کنم مشکل فقط تو نبودی . بنظرم بزرگترهای فامیل خودت یا اونا ( ببین کی بیشتر روشون تاثیر داره)
ازشون خواهش کن وساطت کنند . بعضی و قتها و بعضی چیزها رو ما داغون میکنیم اما دیگه به سختی آباد میشه.راه جلب اعتماد سخته اما موفق می شی

[fariba.m]

سلام دوست عزیز من برخلاف نظر بچه ها نظرم چیزه دیگه است من میگم اگه شوهر بخواد میتونه مگه ماها وقتی کسی رو میخوایم خودمون رو به آب و آتیش نمیزنیم تازه ما دخترم حرفمون مثل پسرها برو نداره شوهرتون باید خودش بخواد تا خانواده اش رو راضی کنه این که آی اونا سنتی اند و این چیزا مهم نیست پسرا بخوان میتونن ببخشید اگه اینجوری گفتم

[aida68]

امشب برای اولین بار فهمیدم دیگه دوسم نداره فهمیدم ازم متنفر شده و فقط میخواد انتقام بگیره خیلی بی انصافه نذاشت ایین هفته بچمو ببینم اخه این کجای قانون انسانیت نوشته باید از یک مادر اینجوری انتقام گرفت خیلی حالم بده این انصاف نیست امشب برای اولین دیگه نخواستم برگرده دلم میخواد پسرمو بدزدم و فرار کنم قلبم میسوزه چول خواست بهش دادم گفت مشکل مالی دارم بهش کمک کردم تا بفهمه هنوز دوسش دارم اما نفهمیدم میخواست انتقام بگیره هم مهره امو هم کل پولامو بهش دادم و باهامبازی کرد امشب فهمیدم میخواد انتقام بگیره و برگشتی تو راه نیست کاش بمیرم من بدون پسرم میمیرم

[yalda_arezou]

آروم باش
سعی کن به اعصابت مسلط باشی
چرا میخواد انتقام بگیره؟ یعنی انتقام چیو بگیره؟ مگه چیکارش کردی؟
آیا ازش رسما طلاق گرفتی؟ دادگاه در مورد حضانت پسرت چه رایی داده؟

[شقایقم]

از کجا فهمیدی ؟
شاید داری اشتباه میکنی

[sepideh.t]

آروم باش عزیز دلم. به خدا توکل کن

سعی کن با فکر پیش بری و یه کم مسلط باشی. هم به خودت هم به شرایطت

ما هم حتما برات دعا میکنیم

[aida68]

دوست خوبم تو پروفایلم پست ازدواج با همسر سابق هست اره ما رسما جدا شدیماما بهم قول داده بود یه مدت از هم جدا باشیم واسه برگشت اقدام کنه

[aida68]

نمیدونم خیلی توی این مدت اذییت شدم گرچه شاید باید تقاص اون مدت اشتباهاتو پس بدم و مجازاتم تموم شه مشکلاتم یکی دو تا نیست .....

[aida68]

نمیدونم شاید اشتباهات من سنگش کردن یا شاید داره ادبم میکنه اما همینقد میدونم تا کسی از کسی متنفر نشه به عذاب کشیدنش به التماس کردنش به جدا کردنش از بچش رضا نمیده داره انتقام اشتباهاتمو میگیره میدونم خیلی کینه ای....

[aida68]

سلام خوبین؟دیشب به فکرم رسید بهترین کار اینه حالا که نمیبینمش یه نامه عذرخواهی یه جوری که اینقد موثر باشه بفهمه میخوام بهش ثابت کنم واقعا عوض شدم دوسش دارم به اشتباهام پی بردم که باز دلش آروم شه واسش بنویسم اما هرچی فکر می کنم نمیدونم چیا بنویسم آخه خیلی سخته نه اینکه باهاشم حرف نمیزنم این نامه میتونه کاری کنه بره تو فکر یه کم دست از لجبازیش برداره خب دوستای گلم یه چیزی بگین معجزه کنه...

[sooshiyant]

كسي نميتونه بگه چي بنويسين
رجوع كن به قلب خودت و هرچيزي به نظرت مياد كه ميتونه روش اثر بزاره بنويس..هرچي مينويسي راست و از ته قلبت باشه.
شنيدي ميگن حرفي كه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند..

[ستیلا]

بهترین راهش اینه که از یه فرد مورد اعتماد واحترام در بستگان همسرتون واگه کسی نبود از بستگان خودتون کمک بگیرید .اول با همسرتون صحبت کنن واگه ایشون راضی شدن بعدا با خانوادشون صحبت کنند. به شرط این که دیگه اشتباهات قبل رو تکرار نکنید .

[manizhe]

وقتی تو رو مجبور به طلاق کرده برای چی باید انتقام بگیره؟
شاید داره اذیتت میکنه که بیشتر باهاش در تماس باشی و حتی بخاطر دیدن پسرت بیشتر بهش مراجعه کنی...
فقط آروم باش و توکل کن به خدا ، از خود خدا بخواه که دوباره پسرتو زندگیتو بهت برگردونه.

[aida68]

دقیقا همینه انشالاا مرسی عزیزم

[reza1]

سلام خوبین؟دیشب به فکرم رسید بهترین کار اینه حالا که نمیبینمش یه نامه عذرخواهی یه جوری که اینقد موثر باشه بفهمه میخوام بهش ثابت کنم واقعا عوض شدم دوسش دارم به اشتباهام پی بردم که باز دلش آروم شه واسش بنویسم اما هرچی فکر می کنم نمیدونم چیا بنویسم آخه خیلی سخته نه اینکه باهاشم حرف نمیزنم این نامه میتونه کاری کنه بره تو فکر یه کم دست از لجبازیش برداره خب دوستای گلم یه چیزی بگین معجزه کنه...

سلام


نامه ایده خوبیه میتونه تاثیر مثبت بزاره ، مخصواً که با حوصله و چند با خونده میشه و روی تمام کلماتش فکر میکنه .
مخصوصاً عذر خواهی ، عذر خواهی حتی به صورت کلامی هم موثره .

فقط یک نکته رو تو نامه رعایت کنید حفظ شخصیت خودت ، یعنی خودتو کوچیک نکن معذر خواهی کن قبول کن که اشتباه کردی و به علاقه ات به همسرت و ادامه زندگی بهش بگو اما چه گفتار و چه نوشتار خودتو کوچیک نشمارید .
قوی و محکم باشین ، مردا از زن های قوی خوششون میاد .

به نظر منم نامه بنویس ، متنش دیگه با خودتون با توجه به شناختت از شخصیت و احساسات همسرت ، با حوصله و آرامش یک نامه موثر بنویس . . .

انشالله که موفق میشین .

[aida68]

یه مشاور خانواده خوب پیدا کردم اما خب ویزیتش یه کم بالاست میترسم برم اما دکتر بهش زنگ بزنه و نیاد اونوقت بی فایده است چی کار کنم به نظرت؟

[reza1]

یه مشاور خانواده خوب پیدا کردم اما خب ویزیتش یه کم بالاست میترسم برم اما دکتر بهش زنگ بزنه و نیاد اونوقت بی فایده است چی کار کنم به نظرت؟

باید از قبل باهاش صحبت کنید ، شاید واقعاً اون زمان کار داشته باشن و نتون بیان .

به نظر من تسلیم نشین ، مطمعنن با تلاش و بردباری به هدفتون میرسید ...

[aida68]

نه آخه قراره من برم اول بعد بهش زنگ بزنه از این جهت میگم ممکنه نیاد که لجبازه میگه من حرف این دکترارو قبول ندارم فلسفه خونده اعصاب نداره....

[aida68]

بهم میگه بعد از ماه رمضون برنامه دارم می خوام داماد شم یعنی الکی میگه ؟خندید اما نفهمیدم جدی بود یا شوخی ؟اگه راست بگه چی؟

[aida68]

دلم گرفته خیلی الان بهش احتیاج دارم اما نه زنگی نه پیامی هیچی گذشته آزارم میده فراموش کردن خاطرات سخته کاش توی این ماه رمضون ه اتفاق خوب می افتاد کاش....

[aida68]

چه جوری خانواده اش ر راضی کنم بذارن برگردیم سر خونه زندگیمون اونا شدیدن مخالفن واییی خدا جونم دارم دیوونه میشم....

[ستیلا]

عزیزم سعی کن خودش رو راضی کنی ..ایشون خودش خانواده رو راضی می کنه .همین که شما پشیمونی
ودوست داری برگردی خودش یه امتیاز مثبته برای شما .شما با ایشون تماس تلفنی دارید هنوز ؟

[aida68]

سلام عزیزم نه مشکلم اینه خودش کلا قید همه چیزو زده حالا نمیدونم به خاطر خانواده اش هست یا به خاطر خودش ولی تصمیم اینه برم پیش پدر و مادرش معذرت خواهی تا ببینم خدا چی میخواد....

[aida68]

سلام دوستان قراره هفته آینده با مامان و چند نفر بریم خونه پدرشوهرم اما نمیدونم چی باید بهش بگم قانع شه میدونم زود میزنم زیر گریه وای خدا کنه همه چیز خوب بشه

[پریماه.]

خوبه که بزنی زیر گریه


ببین حرف دلت و راحت بگو

اشتباه کردی عذر خواهی کن

بگو من حالا قدر زندگیمو میفهمم

[aida68]

نمیدونم انشالا همه چیز خوب پیش بره

[aida68]

[replacer_a]

پله ها را دو تا یکی پایین می آید. به خودش می گوید حتی دفتر خاطراتم را هم مرور نخواهم کرد. احساس پیروزی دارد. خوش حال است که مسیرش دیگر از آن طرف نیست، راه خانه پدری را پیش می گیرد... به آزادی و رهایی فکر می کند. به روزهای پیش رو...در خانه، چشم کسی از شادی برق نمی زند، اتاقی برایش فراهم نیست. فرمانروای هیچ قلبی نیست. روزها می گذرد، دنبال گمشده ای دور خودش می چرخد... نه روی طاقچه قدیمی پیدایش می کند نه لای دیوان حافظ. حتی وسایل قدیمی در زیرزمین هم کمکی نمی کند. گم شده... نیست. عصبانی است. حالا وسوسه تورق دفتر خاطرات رهایش نمی کند. ورق می زند و روزهایی سبز روی کاغذهای زرد زنده می شود. جای جای دفتر خاطرات، تپش قلب هایی را ثبت کرده اند که حالا انگار تیر جدایی میان شان خون می ریزد...«طلاق نامه» را یک بار دیگر ورق می زند. سندی که همه چیزش را از او گرفت؛ خانه اش، فرزندش، آبرویش و حتی همسرش. حالا که درست فکر می کند، همسرش آن قدرها هم آدم بدی نبود، او خودش هم مقصر بود، اگر لجبازی نمی کرد، اگر یکدنده نمی شد، اگر گذشت را چاشنی رفتارش می کرد، اگر باور داشت که نیمه پر لیوان از نیمه خالی اش ارزشمندتر است، اگر فقط خودش را نمی دید، اگر یاد می گرفت مدارا کند، اگر مشکلش ر ا جار نمی زد و کمی خوددار بود، اگر...اما دودل است، نمی داند اگر بگوید پشیمان است و می خواهد برگردد چه می شود، جواب بزرگ ترها را چه بدهد؟ جواب دوستانش را، جواب همکارانش را؟ ولی مهم نیست دیگران چه می گویند، حالا این خودش است که باید تصمیم بگیرد. او می خواهد از شر طلاق و بی آبرویی اش خلاص شود، او دوست دارد به زندگی سابقش برگردد، او باید به همسر سابقش بگوید که انگیزه اش برای طلاق فقط تحت فشار گذاشتن او بوده، او باید اعتراف کند پشیمان است و می خواهد با هم بودن را دوباره تجربه کند.

به نقل از خراسان، زن و مردی که روزی با عشق و علاقه پای سفره عقد نشسته اند، حالا با اصرار بر جدایی در جلسات دادگاه بی محابا همدیگر را به همه بدی ها متهم می کنند و از این که طرف مقابل را تسلیم کرده اند، احساس غرور و پیروزی می کنند. اما این احساس عمر زیادی ندارد. همین که جوهر مهر طلاق خشک شد، تمام حجم مغز زن و مرد پر می شود از افکار پریشان و قلبی که بلاتکلیف است. دنیای بیشتر افراد مطلقه، دنیایی پر از تضادها و دوگانگی ها و افسردگی هاست.

فرصت های از دست رفته
آنها یک حس عجیب هم دارند یعنی در همان حالی که از همسر سابقشان دلخوشی ندارند، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارند و پیش وجدان خود اعتراف می کنند که جنبه هایی از وجود او را که در گذشته دوست داشته اند، هنوز هم می پسندند. اما این احساسات راه به جایی نمی برد، چون میان آن ها و همسرانشان فاصله ای افتاده که به این راحتی ها مرمت نمی شود. برای همین، بیشتر این آدم ها حسرت گذشته را می خورند، چون فکر می کنند می توانسته اند بهتر رفتار کنند اما نکرده اند.

انتخاب بدترین گزینه
برای همین زیادند کسانی که پس از طلاق در محکمه وجدان خود به قضاوت می نشینند و چنین نتیجه می گیرند که شریک سابق زندگی شان آن قدرها هم غیرقابل تحمل نبوده است. آن ها تصمیم می گیرند برای یک بار هم که شده به اشتباهشان اعتراف کنند و همسر سابق شان را رو در رو بنشانند و سوگند بخورند که روزهای جدایی از او به آنان ثابت کرده که طلاق بدترین راهی بوده است که برای حل مشکلاتشان انتخاب کرده اند.

انگیزه هایی برای شروع دوباره
جواد بهادرخان، روانشناس و مشاور خانواده معتقد است، عوامل مختلفی وجود دارد که می تواند جوشش و میل دوباره برای بازگشت به زندگی مشترک به وجود آورد؛ عواملی مثل وجود دلبستگی و مهر میان زوجین و وجود خاطرات گذشته، یا وجود افراد دیگری که با دخالت های شان باعث جدایی این افراد شده اند و زوجین پس از جدایی متوجه این موضوع می شوند و گاهی هم وجود رابطه ای خارج از چارچوب خانواده است که فرد پس از فروپاشی زندگی مشترک به تاثیر منفی آن پی می برد.

این کارشناس در ادامه به علت های دیگری پرداخت: گاهی نقش مشاور و کمک او در ارزیابی علل جدایی و کمک به افراد برای بازسازی شخصیت شان به شکل گیری دوباره زندگی کمک می کند.

بهادرخان آموختن مهارت های حل مسئله و مهارت های ارتباطی را عامل دیگری برای پیوند دوباره زوج ها دانست و به مواردی اشاره کرد که زوجین به دلیل مستقل نبودن در زندگی و این که به اطرافیان اجازه می دهند در زندگی شان دخالت کنند، زمینه طلاق خود را فراهم می سازند.وی از وجود فرزند یا فرزندانی که محصول ازدواج دو نفر بوده اند نیز به عنوان عامل مهمی در بازگشت به زندگی با همسر سابق یاد کرد.

این مشاور خانواده افزود: تجربه تلخ زندگی پس از طلاق فرصت ارزشمندی را ایجاد می کند تا افراد به مرور زندگی قبلی خود بپردازند و علل جدایی و اختلافاتشان را کشف کنند.

این روان شناس طی کردن دوره های آموزشی را برای زوجینی که قصد ازدواج دوباره با همسر سابق خود دارند، بسیار ضروری دانست و گفت: بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کاملا ممکن است و تنها در موارد معدودی که پس از تلاش های لازم و بررسی های حرفه ای و کارشناسانه لازم، مشخص می شود دو نفر واقعا برای زندگی مشترک با یکدیگر مناسب نیستند و از ابتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند، بهتر است افراد، به زندگی مشترکشان بازنگردند.وی از زوجینی یاد کرد که با کسب ویژگی هایی که در ادامه، به آن اشاره می شود توانستند دوباره خیمه زندگی مشترکشان را برپا کنند ، کسانی که توانستند استقلال خود را دوباره به دست بیاورند، در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسر سابق شان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکلات خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکلات رفتاری خود را حل کردند.

بهادرخان از عامل بسیار مهم دیگری هم یاد کرد و آن معنویت و ایمان به خدا در وجود افراد است که به آن ها کمک می کند اصول اخلاقی بیشتری را رعایت کنند و زندگی آرام تری را ادامه دهند. افراد باایمان، قدرت سازگاری بیشتری دارند و در بازسازی دوباره زندگی موفق تر عمل می کنند.

وی پیشنهاد جدی تری نیز به افراد مطلقه داشت: زوج ها پس از جدایی خیلی سریع به ازدواج مجدد روی نیاورند و به خود فرصت بررسی و ارزیابی بدهند.

بهادرخان با توصیه به ترک مقایسه های مردود همسر سابق با دیگران، زوجین را به تقویت ویژگی های مذهبی فراخواند و افزود: ما برخلاف زوج هایی که گمان می کنند و اصرار دارند که به درد هم نمی خورند و باید جدا بشوند، معتقدیم که آن ها می توانند کنار هم زندگی کنند فقط راه درست را بلد نیستند، پس آن ها را به آموختن راه درست زندگی کردن و مهارت های مورد نیاز دعوت می کنیم.

راهی برای اصلاح اشتباهات
همچنین دکتر ناصر صبحی روان شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه در گفت وگو با جام جم آن لاین آغاز زندگی دوباره را راهی برای شروع خوشبختی می داند، البته اگر شروطی که او بیان می کند، محقق شود.

او توضیح می دهد: زن و مردی که پس از طلاق تصمیم می گیرند دوباره با هم زندگی کنند، در صورتی کامیاب خواهند شد که به اشتباهات گذشته خود پی برده و به قصد جبران آمده باشند. البته این روحیه باید در دو طرف وجود داشته باشد، چرا که اگر فقط یک نفر قصد جبران اشتباهات را داشته باشد، دوباره وضع به همان شکل قبلی ادامه خواهد یافت.

او شرح می دهد که اگر زن و مردی واقعا از پدیده طلاق لطمه دیده اند و مطمئن هستند که می خواهند زندگی گذشته خود را بازسازی کنند باید با جدیت برای اصلاح رفتار خود تلاش کنند و بدانند که بیان جملاتی مانند «می دانستم بدون من نمی توانی زندگی کنی، دیدی جز من کسی تو را تحویل نمی گیرد، می دانستم که می روی و خودت برمی گردی و...» شرایطی را به وجود می آورد که در آن، فقط دوباره باید سوخت و ساخت.

[aida68]

از رها کردن نترس...
باور کن هيچ کس نمی تواند...،
چيزي که مال توست را از تو بگيرد
و تمام دنیا...،
نمي توانند چيزي که مال تو نيست را،
برايت حفظ کنند…!
همــه چیــز سـاده استــــــ
زنـدگــی...
عشــق...
دوستـــــــ داشتــن...
عـادتــ کــردن...
رفتــن...
آمــدن...
امــا چیــزی کـه ســــــاده نیستـــ…،
بـاور ایـن سـاده بـودن هـاستـــــــــــ...
در حسرت گذشته ماندن ...
چیزی جز از دست دادن امروز نیست !
تو فقط یکبار هجده ساله خواهی بود ،
یکبار سی ساله ...
یکبار چهل ساله...
و یکبار هفتاد ساله ...
در هر سنی که هستی ،
روزهایی بی نظیر را تجربه می کنی ،
چرا که مثل روزهای دیگر،
فقط یکبار تکرار خواهد شد ...
هر روز از عمر تو زیباست ،
و لذتهای خودش را دارد ...
به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی...

[aida68]

دلم براش تنگ شده اما تصمیم گرفتم یه مدت رهاش کنم تصمیم بگیره وای انتظار خیلی بده خیلی بد

[Asal ziba]

آیدا جون مشکلت حل شد؟

[aida68]

هنوز نه متاسفانه

[Asal ziba]

ایشالاه که زود حل بشه

[aida68]

ممنونم

[helenbahar]

نامه نوشتی آیدا جان؟

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk