عکس العمل برای خواستگاری

[ye nafar]

سلام من دختری18ساله هستم ب طوراتفاقی باپسری20ساله درفضای مجازی آشناشدم ک بعد متوجه شدم ایشون پسرخاله شوهرخالم هستن اول ارتباطمو با ایشون قطع کردم ولی اصرارایشون باعث ادامه این رابطه شدتا جایی ک شمارمو خواست البته قابل ذکر ک برخلاف بیشترپسرها ایشون مثل خودم تا ب حال با کسی حتی رابطه دوستی نداشته من از آبروی خانواده خود میترسیدم ب همین دلیل از ایشون خواستم خانوادشونو در جریان بذارن و گفتند ک یک ساله درسشونو تموم میکنن و با خانواده میآیند در باره خونه و شغل هم مشکلی ندارند دیشب موقع پیام دادن پدرم متوجه شد و من کاملا صادقانه همه چیز رو ب خانوادم گفتن میدانم پدرومادرم بسیار ناراحت شدند اما ب من گفتند ک اگر واقعامحمد منومیخواد حتی اگه شرایطش جورنباشه باید بیادباخانوادش خلاصه ماهم دیگرو خیلی دوست داریم و محمدب جان مادرش و برادرش قسم خورده از من دست نکشه اما من میترسم بخاطر سن کمش خانوادش پا پیش نذارن و مخالفت کنند حالا در این چالشم ک اگر بهش بگم باخانوادت پا پیش بذار چ عکس العملی نشون میده آیا میآد؟یا...واقعا اگر ب قولش عمل نکنه من دیگه نمیتونم ب کسی اعتماد کنم لطفا راهنماییم کنید من چ کار کنم ذهنم خیلی مشغوله

[naghme]

سلام من دختری18ساله هستم ب طوراتفاقی باپسری20ساله درفضای مجازی آشناشدم ک بعد متوجه شدم ایشون پسرخاله شوهرخالم هستن اول ارتباطمو با ایشون قطع کردم ولی اصرارایشون باعث ادامه این رابطه شدتا جایی ک شمارمو خواست البته قابل ذکر ک برخلاف بیشترپسرها ایشون مثل خودم تا ب حال با کسی حتی رابطه دوستی نداشته من از آبروی خانواده خود میترسیدم ب همین دلیل از ایشون خواستم خانوادشونو در جریان بذارن و گفتند ک یک ساله درسشونو تموم میکنن و با خانواده میآیند در باره خونه و شغل هم مشکلی ندارند دیشب موقع پیام دادن پدرم متوجه شد و من کاملا صادقانه همه چیز رو ب خانوادم گفتن میدانم پدرومادرم بسیار ناراحت شدند اما ب من گفتند ک اگر واقعامحمد منومیخواد حتی اگه شرایطش جورنباشه باید بیادباخانوادش خلاصه ماهم دیگرو خیلی دوست داریم و محمدب جان مادرش و برادرش قسم خورده از من دست نکشه اما من میترسم بخاطر سن کمش خانوادش پا پیش نذارن و مخالفت کنند حالا در این چالشم ک اگر بهش بگم باخانوادت پا پیش بذار چ عکس العملی نشون میده آیا میآد؟یا...واقعا اگر ب قولش عمل نکنه من دیگه نمیتونم ب کسی اعتماد کنم لطفا راهنماییم کنید من چ کار کنم ذهنم خیلی مشغوله

سلام

شما به هرحال باید ازش بخوای که خانواده را در جریان بذاره،
درغیر این صورت نمیتونی بفهمی چقدر قصدش برای ازدواج جدیه

و در هرصورت اینطور بلاتکلیف موندن در یک رابطه اشتباهه، هرچه ارتباطتون طولانی تر بشه وابستگی بیشتر و جدا شدن سخت تر میشه
پس اگه قراره به هردلیلی (از جمله مخالفت خانواده) وصلت سر نگیره هرچه زودتر تکلیف روشن بشه بهتره

نگران نباش اگه واقعا به قصد ازدواج بخوادت هزجور شده هم خونواده را راضی میکنه و هم نهایت تلاشش رو برای فراهم کردن شرایط ازدواج

اگه فک میکنی چه از لحاظ سنی و چه اقتصادی هنوز شرایط اردواج را ندارین این تاپیک رو بخون : http://forum.moshaver.co/f24/%D8%A7%...C%D8%AF-14830/

[reza1]

سلام منم حرفای نغمه رو کاملاً تایید میکنم .

بهش بگین که اگه قصدشون ازدواجه حتماً با خانواده صحبت کنن و حضوری بیان ، با مشورت با بزرگترهاتون پیش برین .

اگه واقعاً شکی برای ازدواج با شما نداشته باشه با خانواده اش صحبت میکنه ...

بهتره ارتباط دوستانه تون هم قطع کنید ، تا اگه قرار نیست توی آینده هم نقشی داشته باشین وابستگی شدید در آینده آزارتون نده .

سعی کیند احساسی هم به موضوع نگاه نکید ، وقتی اومد خواستگاری به چشم یک خواستگار برسیش کنید نه عاشق احساسی ، چون شما هیچ شناختی از همدیگه ندارین و نمیشه تو دنیای مجازی کسی رو شناخت .

تصمیم گیری برای ازدواج یکی از برجسته ترین کار های که تو زندگی هر شخصی اتفاق می افته ، پس عاقلانه و منطقی باشید تا وقتتون رو هدر نره و انتخاب درستی کرده باشین .

[atrin1]

عزیزم جدا از نظراته خوبی که بچه ها دادن،باید بت بگم زیاد رو قولو قسمه پسرا حساب باز نکن...من خودم به عینه دیدم پسریو که قسم به جون عزیزترین آدمای زندگیش خورده ولی به موقش خیلی راحت زیر قسمش زده و گفته کفارشو میدم!!!نه اینکه پسره بدی باشه ها....نه......فقط فرض کن خیلی راحت بعد از یه سال برگشته گفته"یه سال پیش دوستت داشتم ولی الان ندارم"!!پس حواست باشه به هیچی و هیچ کس جز خونوادت اعتمادت نکن!ضمنا یه پسر اگه یه دخترو واسه ازدواج بخواد،شک نکن حتی اگ سنگ از آسمون بباره،واسه خواستگاری میره،اگرم شرایطشو نداشته باشه،از ترسه از دست دادنه دختره،مطمن باش قدمه اولو برمیداره و کاری میکنه شیرینی خورده ی هم شن حداقل!

[ye nafar]

سلام دوستان ممنون از نظرات خوبتون.ولی از اون شب ک خانوادم متوجه شدن من هیچ ارتباطی باایشون نداشتم که بهش بگم بایدکاری بکنه قبل از این اتفاق هم من میگفتم جداشیم ک اون زودتر دست ب کاربشه الان میترسم فک کنه ک من همه چیوتموم کردم ولی خب من نمیخوام من دوسش دارمحالا یکی ازدلایلی ک من بهش دل بستم اینه ک اولا فامیله ومیدونم تاب حال باکسی نبوده و این برام خیلی مهمه و اینکه اگه قراربودمنوبازی بده میرفت سراغ یه غریبه ن من واقعیتش خانوادم هم همین حرفای شمارومیزنن ولی من میگم حداقل بفهمه ک جریان چی بوده فک کردم برم ب دوستش بگم ولی بعدا پشیمون شدم چون من دختری نیستم ب راحتی باهرپسری صحبت کنم الان شما میگین من چیکارکنم بشینم منتظرش باشم!!!یا ی جوری بهش خبربدم ک خانواده من متوجه شده؟؟؟واقعا نمیدونم چیکارکنم فقط ب اون فک میکنم الان ک نظرات شمارومیخونم میبینم اشتباه کردم و نباید زود دلبسته میشدم خواهش میکنم بهم بگین من الان فقط منتظربمونم؟یابهش بگم ک خانوادم فهمیده خیلی ممنون دوستان واقعا متشکرم چون من حرفاموفقط میتونم اینجاصادقانه بگم