نوشته اصلی توسط
fatemeh-s
نمیدونم دوستان چی کار باید بکنم نمیدونم چی باید بگم نمیدونم از مشکلاتی که دارم سر به بیابون بذارم یا خودمو بکشم.از وقتی که بچه بودم فهمیدم که پدرم مردی بی مسئولیته ومارو دوست نداره.علاوه بر مشکل با پدرم بیماریم از یه طرف واینکه نتونستم کاری برای خودم داشته باشم وازدواج کنم از یه طرف.یه عمریه که خرج مارو مادرم میده با حقوق کارمندیش یه سرمایه ای برای خودش جمع کرد وبساز به فروشی میکرد میدونم از اینکه یه زن بخواد چنین کار سنگینی رو انجام بده بعیده ولی مادرم مثل یه مرد کار میکرد تا منو خواهرام در رفاه باشیم بعد که ارتروز گرفت سرمایشو صرف خرید وفروشه اتومبیل کرد همیشه به مادرم میگفتم که چرا کارای مردانه انجام میده ورو خودش اینقدر فشار میاره ولی اون میگفت اگر خرج شمارودر نیارم که درس بخونید ودانشگاه برید چی کار باید بکنم پدرمم فقط همون حقوق بازنشسته ایش هست که اونم کفاف مارو نمیکنه.اگر به پدرم باشه حتی یه قرون هم خرج ما نمیکنه از یه طرف از وقتیکه باز نشسته شده همش دنبال ایراد گرفتن از منو خواهرام هست.مادرم هم از فشار کار مریض شده وناراحتی اعصاب گرفته منم همش براش غصه میخورم بعضی وقتها فکر میکنم که اصلا پدرمو دوست ندارم پدری که هیچ وقت مارو دوست نداشته علاوه براین خجالت میکشم که این حرفو بزنم چونکه هیچ پدری مثل پدرمن نیست که حتی به بدن دختراش هم نظر داشته باشه منو خواهرام اینو میدونیم وسعی میکنیم تو خونه پوشیده باشیم دیگه خسته شدم نمیدونم این چه امتحان سختیه که خدا داره منو میکنه خسته شدم چند بار میخواستم خود کشی کنم ولی به خاطر عشق به خدا ومادرم اینکارو نکردم کمکم کنید ممنون میشم.