صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 66

موضوع: تناسب در ازدواج

5269
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    تناسب در ازدواج

    [replacer_img]


    یک نکته:



    یکی از معیارهای مهم در ازدواج و انتخاب همسر، کفویت و تناسب است. به این معنا که هرچه دختر و پسر

    و خانواده‎هایی که قصد وصلت دارند از لحاظ اعتقادی، فکری،فرهنگی،مالی و... با یکدیگر همتایی و کفویت داشته باشند،

    یکدیگر را بهتر درک می‎کنند و سازگاری و تفاهم بیشتری خواهند داشت. غالب ازدواج‎هایی که متأسفانه

    منجر به اختلاف‎ها و تنش‎های جدی، مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق می‎شود از آنجا ناشی می‎شود

    که از ابتدا زوج‎ها چندان کفویتی نداشته‎اند. از این جهت یکی از موضوعاتی که باید به طور جدی با تحقیق،

    گفتگو و معاشرت احراز شود این است که خانواده‎ها و خصوصاً دختر و پسر متناسب و برازنده‎ی هم باشند.



    یک ماجرا:



    امیرحسین پسری 24 ساله و دانشجوست که خانواده‎ای متدین و مذهبی دارد.

    او مدتی است که به یکی از هم‎کلاسی‎های خود به نام مهسا در دانشگاه علاقه‎مند شده است.

    مهسا از لحاظ اعتقادی، تفاوت‎های آشکاری با امیرحسین و خانواده‎اش دارد. با این همه امیرحسین

    که از لحاظ عاطفی بسیار وابسته شده است به خانواده‎اش اصرار دارد که من همین دختر را می‎خواهم

    و یا او و یا هیچ کس دیگر.خانواده‎ی او که این اختلاف فرهنگی و اعتقادی فراوان را می‎بینند و هیچ کفویت

    و تناسبی را احساس نمی‎کنند سعی می‎کنند که با استدلال پسرشان را از این ارتباط و ازدواج منصرف سازند،

    اما او گویی نه می‎شنود و نه می‎بیند.



    یک سوال:
    به نظر شما خانواده‎ی امیرحسین چگونه باید عمل کنند و اگر شما جای آنها بودید چه می‎کردید؟





  2. 7 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    سلام. بنظر من مهم اون دو نفر هستن که بتونن با عقاید همدیگر کنار بیان بد خانواده ها مهم هستن ولی اصل اساسی این است که دونفر با عقاید هم کنار بیان . نقش خانواده ها خیلی مهم هست ولی اگر بتونن کنترل کنند و نظر و حرف بقیه روی زندگیشون تاثیر نداشته باش پس میتون یک زندگی خوبی رو شروع کنند.

  4. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    سلام
    خب اگه من بودم حتمابه خواستگاریش میرفتم ودرجلسات خواستگاری میتونستم
    هم به پسرم وهم به خودم نشون بدم که آیامیتونن باهم همسطح بشن یانه
    چون مخالفت سریع ممکنه باعث بشه که امیرحسین لجباز بشه ونتونه خوب ودقیق تصمیم بگیره
    پس باخواستگاری رفتن میشه اطمینان حاصل کرد
    که توچندجلسه وصحبت های دوطرف کدم راه مناسبتره
    وقتی امیرحسین تفاوتهای اوناروببینه بهترمیتونه واسه ادامه یا ختم روابطش تصمیم بگیره
    امضای ایشان
    هرروزخوشبخترین انسان روی زمین ازخواب برمیخیزم

  6. کاربران زیر از ziziorton بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17235
    نوشته ها
    346
    تشکـر
    66
    تشکر شده 306 بار در 174 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    من اجازه میدادم تا مدتی نامزد بشن تا بهتر هم دیگرو بشناسن... تا طرفین به این نتیجه برسن که هم کف نیستند
    امضای ایشان
    حضرت محمد(ص) فرمودند:
    برای هر چیزی قلبی است و قلب قران سوره یس است.

  8. کاربران زیر از دریا071 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    سلام. بنظر من مهم اون دو نفر هستن که بتونن با عقاید همدیگر کنار بیان بد خانواده ها مهم هستن ولی اصل اساسی این است که دونفر با عقاید هم کنار بیان . نقش خانواده ها خیلی مهم هست ولی اگر بتونن کنترل کنند و نظر و حرف بقیه روی زندگیشون تاثیر نداشته باش پس میتون یک زندگی خوبی رو شروع کنند.
    سلام.

    به نظرتون کسی که حدود 24 سال با یه عقیده ای زندگی کرده و تمام ذهنیتش شکل گرفته میتونه تغییر عمده ای در روند زندگیش بده؟

    در ضمن به نظر من یکی از معیار های مهم ازدواج پدر و مادر هستن .

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17235
    نوشته ها
    346
    تشکـر
    66
    تشکر شده 306 بار در 174 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    ولی اگه کسی بتونه همسرشو هدایت کنه خیلی ثواب کرده
    امضای ایشان
    حضرت محمد(ص) فرمودند:
    برای هر چیزی قلبی است و قلب قران سوره یس است.

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ziziorton نمایش پست ها
    سلام
    خب اگه من بودم حتمابه خواستگاریش میرفتم ودرجلسات خواستگاری میتونستم
    هم به پسرم وهم به خودم نشون بدم که آیامیتونن باهم همسطح بشن یانه
    چون مخالفت سریع ممکنه باعث بشه که امیرحسین لجباز بشه ونتونه خوب ودقیق تصمیم بگیره
    پس باخواستگاری رفتن میشه اطمینان حاصل کرد
    که توچندجلسه وصحبت های دوطرف کدم راه مناسبتره
    وقتی امیرحسین تفاوتهای اوناروببینه بهترمیتونه واسه ادامه یا ختم روابطش تصمیم بگیره
    قرار هست شما جای پدر و مادر امیر حسین باشید.

    با این دید و کوله باری از تجربه و دیدن بسیاری از زندگی هایی که به مشکل بر خوردن چجوری می خوایید

    منصرفش کنید کلا؟

    با اینکه میدونید این ازدواج به صلاح نیست.

    رویارویی این دو نفر وابستگی بیشتر داره براشون.

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    کسیکه اینقدوابستس مشکل میشه بهش چیزیوثابت کرد...
    آقای مهدیان شمانگفتین که این علاقه دوطرفه هست یانه
    چون اینم خیلی مهمه
    امضای ایشان
    هرروزخوشبخترین انسان روی زمین ازخواب برمیخیزم

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17235
    نوشته ها
    346
    تشکـر
    66
    تشکر شده 306 بار در 174 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    یه ایده دیگه دارم پسرمو میبردمش محکمه های طلاق تا با زوج های مشکل دار از نزدیک اشنا بشه و ازشون سوال کنه
    امضای ایشان
    حضرت محمد(ص) فرمودند:
    برای هر چیزی قلبی است و قلب قران سوره یس است.

  14. 2 کاربران زیر از دریا071 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    سلام
    چیزی ک الان تو جامعه عرف شده خانواده ها تسلیم بچه ها میشن
    بنظر من مدتی به ایشون وقت بدن و ازشون بخوان ک هروقت بتونه روی پای خودش وایسته و خودش خرجش را بده حاضرن به خاستگاریش برن
    ودر این مدت خانواده ها باهم رفت وآمد کنن تا پسر ودختر از نزدیک باواقعیت و تفاوت ها مواجه بشن .
    آقای مهدیان جواب این مسابقه تون هم یک کلمه ای هست؟!

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا071 نمایش پست ها
    من اجازه میدادم تا مدتی نامزد بشن تا بهتر هم دیگرو بشناسن... تا طرفین به این نتیجه برسن که هم کف نیستند
    نامزد؟؟!!!!

    این که وابستگی بینشون رو خیلی بیشتر از این میکنه.

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا071 نمایش پست ها
    ولی اگه کسی بتونه همسرشو هدایت کنه خیلی ثواب کرده
    چجوری میتونید ایشون رو متقاعد کنید که این ازدواج به نفعشون نیست.؟؟

  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ziziorton نمایش پست ها
    کسیکه اینقدوابستس مشکل میشه بهش چیزیوثابت کرد...
    آقای مهدیان شمانگفتین که این علاقه دوطرفه هست یانه
    چون اینم خیلی مهمه
    شما فرض کنید طرف مقابلش خیلی وابستگی نداره.
    ولی خب بدش هم نمیاد از امیر حسین.

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    خب دراین صورت امیرحسین رومیبرم پیش یک مشاور
    امضای ایشان
    هرروزخوشبخترین انسان روی زمین ازخواب برمیخیزم

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    چیزی ک الان تو جامعه عرف شده خانواده ها تسلیم بچه ها میشن
    بنظر من مدتی به ایشون وقت بدن و ازشون بخوان ک هروقت بتونه روی پای خودش وایسته و خودش خرجش را بده حاضرن به خاستگاریش برن
    ودر این مدت خانواده ها باهم رفت وآمد کنن تا پسر ودختر از نزدیک باواقعیت و تفاوت ها مواجه بشن .
    آقای مهدیان جواب این مسابقه تون هم یک کلمه ای هست؟!
    تقریبا بله.
    رفت آمد بیشتر یعنی دلبستگی بیشتر بین دختر و پسر
    بیشتر یه راهکار برای اینجور مشکلات هست.

  21. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ziziorton نمایش پست ها
    خب دراین صورت امیرحسین رومیبرم پیش یک مشاور
    اینم راهکار خیلی خوبیه.
    چه مادر خوبی.

    جدی یکی از راهکار ها همینه.

  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا071 نمایش پست ها
    ولی اگه کسی بتونه همسرشو هدایت کنه خیلی ثواب کرده
    این کار سختی هست.
    اما شدنیه.

  23. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    تقریبا بله.
    رفت آمد بیشتر یعنی دلبستگی بیشتر بین دختر و پسر
    بیشتر یه راهکار برای اینجور مشکلات هست.
    اما من احساس میکنم باعث دلزدگی میشه
    چون رفتار خانواده و دختره با عقایدش مغایرت داره پس واقع بین میشه.
    البته اگه خانواده اش را مقابل خودش نبینه و درکنار خودش ببینه.

  24. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    اما من احساس میکنم باعث دلزدگی میشه
    چون رفتار خانواده و دختره با عقایدش مغایرت داره پس واقع بین میشه.
    البته اگه خانواده اش را مقابل خودش نبینه و درکنار خودش ببینه.
    در 90 درصد این گونه علاقه ها چشم طرف بسته میشه.
    و این بستن چشم به روی حقیقت رفتار بد رو خیلی نمیبینه.
    کما اینکه یکی از دوستای خود بنده این اتفاق افتاد براشون.
    واقعا خانواده ها با هم زمین تا آسمون تفاوت دارن.
    تا جایی که از پدر همسرش قبل ازدواج تو گوشی هم خورد.اما چشمش رو روی تمام حقایق بستن و با هم ازدواج کردن.
    و الان کاملا پشیمون هستن از این وصلت.
    ارتباط اصلا راهکار خوبی نیست و جز ضرر برای طرفین چیز دیگه ای نداره.
    البته شاید در برخی موارد هم جواب بده.
    توو علم روانشناسی هیچ چیزی قطعیت نداره.

  26. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9885
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    166
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    یه آدم 24 ساله بچه نیست. حتی اگه از ارتباط هم منع بشه، اون باز کار خودشو میکنه. بنظر من خانواده فقط باید: 1- هشدار بدن 2- مسئولیت همه چیزو گردن خودش بندازن
    ولی اگه جوونشون باز سماجت کرد، نباید مانع بشن

  27. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط anicka نمایش پست ها
    یه آدم 24 ساله بچه نیست. حتی اگه از ارتباط هم منع بشه، اون باز کار خودشو میکنه. بنظر من خانواده فقط باید: 1- هشدار بدن 2- مسئولیت همه چیزو گردن خودش بندازن
    ولی اگه جوونشون باز سماجت کرد، نباید مانع بشن
    یعنی به نظر شما پشت پسرشون رو خالی کنن؟

    بعد از 24 سال نسبت به فرزندشون بی تفاوت باشن؟

    شما وقتی یه ماشین داره میوفته توو جوب ، داد میزنید بهش خبر میدید .

    حالا به نظرتون نباید کاری کرد برای ازدواجی که از هیچ نظری به صلاح نیست؟

    ازدواجی که به صلاح هیچ کدوم از طرفین نیست.

    جدای از اعتقادات طرفین ، این خانواده ها هم کفو نیستن.

  28. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9885
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    166
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    یعنی به نظر شما پشت پسرشون رو خالی کنن؟

    بعد از 24 سال نسبت به فرزندشون بی تفاوت باشن؟

    شما وقتی یه ماشین داره میوفته توو جوب ، داد میزنید بهش خبر میدید .

    حالا به نظرتون نباید کاری کرد برای ازدواجی که از هیچ نظری به صلاح نیست؟

    ازدواجی که به صلاح هیچ کدوم از طرفین نیست.

    جدای از اعتقادات طرفین ، این خانواده ها هم کفو نیستن.
    من که گفتم هشدار بدن. نصیحت کنن. ولی نه بیشتر! خود خدا که از پدر و مادر هم به ما مهربونتره میگه : لا اکراه فی الدین
    به زور که نمیشه کسی رو حفظ کرد!

  29. کاربران زیر از anicka بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    من اگه بودم ميگفتم يه شيش ماهي باهم عقد باشن .خود پسره دستش بياد داره با كي باقي عمرشو ميسازه.ولي خب اگه يه وقت باهم رابطه اي چيزي برقرار كردن مسؤليت ماجرا ديگه با خود پسره است و چه خوشش بياد چه نياد،بايد اون خانومو قبول كنه.
    درسته روش من زياد قابل قبول نيست ولي اگه به پسره بيش از حد اصرار كنن، فكر ميكنه حالا دختره چه لعبتيه كه دارن ازش ميگيرنش! والا! بايد راهنمايي كرد ولي به ظرفيت طرف مقابل هم توجه كرد

  31. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط anicka نمایش پست ها
    من که گفتم هشدار بدن. نصیحت کنن. ولی نه بیشتر! خود خدا که از پدر و مادر هم به ما مهربونتره میگه : لا اکراه فی الدین
    به زور که نمیشه کسی رو حفظ کرد!
    لا اکراه فی الدین مجوزی برای بی دین شدن نیست

    سوال این تاپیک رو بخونید یک بار دیگه.

    قراره یه راهکار بدید که بتونه امیر حسین رو منصرف کنه از این ازدواج.

    این تاپیک جنبه ی آموزشی داره.

    نه توو این موضوع در هر موضوع دیگه ای بلاخره نیاز میشه کسی رو متقاعد کنید که کارش اشتباه هست.

  32. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط لبخندتلخ نمایش پست ها
    من اگه بودم ميگفتم يه شيش ماهي باهم عقد باشن .خود پسره دستش بياد داره با كي باقي عمرشو ميسازه.ولي خب اگه يه وقت باهم رابطه اي چيزي برقرار كردن مسؤليت ماجرا ديگه با خود پسره است و چه خوشش بياد چه نياد،بايد اون خانومو قبول كنه.
    درسته روش من زياد قابل قبول نيست ولي اگه به پسره بيش از حد اصرار كنن، فكر ميكنه حالا دختره چه لعبتيه كه دارن ازش ميگيرنش! والا! بايد راهنمايي كرد ولي به ظرفيت طرف مقابل هم توجه كرد
    درسته اما یه چیزی که خیلی مهمه این هست که ارتباط بیشتر این دو نفر یعنی وابستگی بیشتر به هم.

    این وابستگی هم برای دو نفرشون هست.

    توو این رابطه اگر پسر ول کنه بره به نظرتون دختر از نظر روحی ضربه نمی خوره؟

  34. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9885
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    166
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    چرا یه دختر دیگرو هم به طور همزمان بهش پیشنهاد نمی کنن؟

  35. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    با محبت و دوستی باهاش حرف بزن
    جبهه گیری نکنن و نصیحت نکنن
    طوری باهاش حرف بزنن ک خودش معیارهاش را بخاطر بیاره و تفاوت را احساس کنه.
    ی قرار دادن تو موقعیت هایی ک برای پسرش اهمیت داره و درآینده پیش میاد تو زندگیش
    باید ذهنش رابیدار کنن با درگیر کردن ذهنش

  36. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    خب راس ميگين. پس تكليف دختره چي ميشه؟
    عاقا مساله سخت شد كه ...!
    من ذهنم بيش از اين ياري نميده .فقط ميدونم ايجور ازدواج ها عاقبت ندارن و مي دونم نبايد پسره رو زياد تحت فشار بذارن كه يه وقت مشكل بيشتر نشه...

  38. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    با محبت و دوستی باهاش حرف بزن
    جبهه گیری نکنن و نصیحت نکنن
    طوری باهاش حرف بزنن ک خودش معیارهاش را بخاطر بیاره و تفاوت را احساس کنه.
    ی قرار دادن تو موقعیت هایی ک برای پسرش اهمیت داره و درآینده پیش میاد تو زندگیش
    باید ذهنش رابیدار کنن با درگیر کردن ذهنش
    اولش رو خیلی خوب اومدین.
    مهربانی یکی از مواردی هست که باید باشه.

  39. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط لبخندتلخ نمایش پست ها
    خب راس ميگين. پس تكليف دختره چي ميشه؟
    عاقا مساله سخت شد كه ...!
    من ذهنم بيش از اين ياري نميده .فقط ميدونم ايجور ازدواج ها عاقبت ندارن و مي دونم نبايد پسره رو زياد تحت فشار بذارن كه يه وقت مشكل بيشتر نشه...
    بعله.
    تحت فشار قرار دادن هم اصلا خوب نیست.

  41. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط anicka نمایش پست ها
    چرا یه دختر دیگرو هم به طور همزمان بهش پیشنهاد نمی کنن؟

    اینم راه خوبیه.

  43. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    باهاش همراه بشن و خودشون را باهاش موافق نشون بدن و بصورت محافظه کاری نظراتشون را به عنوان ی فکر بیان کنن نه تحمیل نه نصیحت،طوری ک پسرشون را به فکر فروببره

  45. 3 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    باهاش همراه بشن و خودشون را باهاش موافق نشون بدن و بصورت محافظه کاری نظراتشون را به عنوان ی فکر بیان کنن نه تحمیل نه نصیحت،طوری ک پسرشون را به فکر فروببره
    این فکرتون عالیه.

    اما یه مورد دیگه ای هم میتونه تاثیر بذاره .

    اونو می خوام بگید.

  47. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    بهش اعتماد بنفس و حس بزرگی بدن
    مثلا اینکه تو پسر عاقلی هسی و ما بهت اعتماد و اطمینان کامل داریم و میدونیم ک همیشه کار عاقلانه ای انجام میدی و باعث روسفیدی و سربلندی ما میشی.

  49. 3 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    سلام
    اخ جون بازم مسابقه
    من اگه مامان یه همچین پسر کله شقی باشم اولش میبرم یه جا که بشه راحت باش گپ زد
    بعدشم همه خوبیای اون دختره رو میگفتم حتی اونایی که خودشم خبر نداره و من ازروی تجربه ی مادرانه چندین و چند سالم فهمیدمباید بدونه ما دشمن اون دختره نیسیم
    بعدشم میذاشتم اون حرف بزنه باید یکم از خواب خیالا و حسای خوب و نقشه هایی که برای اون کشیده خالی بشه
    بعدم ازش میخام برنامه 10 سال دیگشو برام بگه
    مثلا اینکه مهمونیاشون چه شکلیه؟بچه هاشون قراره چطوری تربیت شده باشن؟؟رفت و امدای اون خانومه چطوریه؟و ازین چیزا
    کلا عشق تو سال اول ادمو پر میکنه ولی بعد ازون واقعیتا جلو میان و لازمه ادما به هم بخورن و از نظر منطقی شبیه هم باشن تا بتونن زندگی کنن این چیزیه که اگه به امیرحسین بگن قبول نمیکنه ولی اگه خودش بهش برسه دیگه درست میشه همه چی

  51. 2 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2920
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    1,589
    تشکر شده 2,212 بار در 443 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    بنظر من پدر مادرش زیادی نی نی به لالاش گذاشتن.اگه من جای پدر امیر حسین بودم اول خیلی منطقی و دوستانه بهش حقایق رو میگفتم اگه حالیش نشد از ارث محرومش میکنم بعدم از خونه میندازمش بیرون اونوقت با جیب خالی بره پیش مهسا خانوم اونم سریع ردش میکنه اونم ردش نکنه باباش ردش میکنه. حالا امیر حسین قصه ما متوجه میشه که چه اشتباهی کرده و پشیمان و نادم به آغوش خانواده برمیگرده تا خودمون براش یه همسر مناسب پیدا کنیم.کلا جوونای مملکت ما گشنگی نکشیدن که عشق یادشون بره.20 و چندسال خونه باباشون میخورن و میخوابن فکر میکنن زندگی الکیه.این جوونی که حرف چارتا بزرگتر تو گوشش نره باید خودش زمین بخوره تا بفهمه اشتباه میکنه.


    حالا جایزه منو بدین برم
    ویرایش توسط ASSASSIN : 06-11-2015 در ساعت 01:29 AM
    امضای ایشان


    "Be the Change you wish to see in the World"


  53. 3 کاربران زیر از ASSASSIN بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  54. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ASSASSIN نمایش پست ها
    بنظر من پدر مادرش زیادی نی نی به لالاش گذاشتن.اگه من جای پدر امیر حسین بودم اول خیلی منطقی و دوستانه بهش حقایق رو میگفتم اگه حالیش نشد از ارث محرومش میکنم بعدم از خونه میندازمش بیرون اونوقت با جیب خالی بره پیش مهسا خانوم اونم سریع ردش میکنه اونم ردش نکنه باباش ردش میکنه. حالا امیر حسین قصه ما متوجه میشه که چه اشتباهی کرده و پشیمان و نادم به آغوش خانواده برمیگرده تا خودمون براش یه همسر مناسب پیدا کنیم.کلا جوونای مملکت ما گشنگی نکشیدن که عشق یادشون بره.20 و چندسال خونه باباشون میخورن و میخوابن فکر میکنن زندگی الکیه.این جوونی که حرف چارتا بزرگتر تو گوشش نره باید خودش زمین بخوره تا بفهمه اشتباه میکنه.


    حالا جایزه منو بدین برم
    بره معتاد بشه
    خوکشی کنه
    یا بلایی سردختره بیاره
    اونوقت چی
    دلم واسه بچه ات کباب شد
    داداش اگه چوبی چماقی چیزی میخوای هستاااااا

  55. 3 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    سلام

    خب منم موافق اینم که هرچه شباهت ها بیشتر باشه بهتره ، مخصوصاً بعضی هاشون رو نمیشه نادیده گرفت .

    ( واقعاً خیلی سخته که بخوای چنین افرادی راهنمای کنی ، توی دنیای واقعی حسشون کردم )


    در مرحله اول نباید رد بشن و حرفشون و یا نظرشون رو تکذیب کرد .

    باید باهاشون خوب مذاکره کنی ، یک ارتباط موثر باید برقرار بشه ....

    در زمینه اول باید خوب بهشون گوش داد و اجازه بدیم تمام حرفاشون رو بزنن و ما هم با توجه و گوش دادنم بهشون نشون بدیم که براش ارزش قائل هستیم و نظرش با اهمیته و مورد توجه قرارش بدیم .

    باهاش ابراز همدردی و همدلی کنیم ، بهش احترام بزاریم و همه آرامش رو حفظ کنیم ، به نحوه ای رفتار نکنیم که قراره چیزی رو میخوایم بهشون تحمیل کنیم .

    بعد اینکه خوب حرفاش رو شنیدیم و گوش دادیم ، و گذاشتیم تخلیه احساسی بشه ، و اونم درک کرد که هدف ما جز خوبیش چیزی نیست اون وقت با یک شویه مناسب دلایل مخالفتمون رو بیان میکنیم ،به صورت منطقی و عقلانی با لحنی خوب .

    و تا جای که میتونیم از مشکلاتی که باهاش پیش رو میشه آگاهش میکنیم ، و بهش اجازه میدیم که بیشتر در مورد مسئله فکر کنه ...

    واقعاً هم کار سختیه و موفق شدن توی این کار ( اگه احساس میکنیم توانای راهنمای و مذاکره رو باهاش نداریم مشاوره هم گذینه خوبیه )


    خیلی دوست دار بدونم راهکار شما چیه ؟؟
    توی دنیای واقعی برای یک از اطرافیان پیش اومد ما که دخالتی نداشتیم ، اما کل آشنایان و خانواده اش نتونستن هدایتش کنن .

  57. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2920
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    1,589
    تشکر شده 2,212 بار در 443 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    بره معتاد بشه
    خوکشی کنه
    یا بلایی سردختره بیاره
    اونوقت چی
    دلم واسه بچه ات کباب شد
    داداش اگه چوبی چماقی چیزی میخوای هستاااااا
    اعتیاد و خودکشی و اینا کار آدمای سست عنصره من پسرمو میشناسم محکم تر از این حرفاس [replacer_img]

    ولی بی شوخی اینی که شما میگی یه طرفشه طرف دیگش هم اینه که خودش رو پای خودش وامیسه و زحمت میکشه وقتی زحمت بکشه برا زندگیش عقلش بکار میفته که داره برای یه زندگی پوچ جون میکنه و سرش به سنگ میخوره.بهرحال راهکار من در هر صورت جواب میده.

    بقیه راه ها مثل نصیحت و مشاوره و... رو هم که بقیه گفتن فقط همین مونده بود.
    امضای ایشان


    "Be the Change you wish to see in the World"


  59. 2 کاربران زیر از ASSASSIN بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    سلام دوستان
    چه ایده جذاب و جالب و آموزنده ای دست مریزاد جناب مهدیان
    واقعا تو دنیای واقعی سر ب راه کردن چنین کسانی واقعا سخته
    منم مثل اکثر دوستان تجربه چنین افرادی رو داشتم ک متاسفانه راه استفاده شده توسط خانواده اشتباه بوده و اون توافق باازدواج بوده ک درواقع به خانواده تحمیل شده این ازدواج
    بعضی وقتا باید چندین راه رو ب کار برد تا ب جواب رسید
    مهم ترینش اینه که در همه راه ها امیرحسین کاملا حس کنه خانواده پشتشه و دوستش دارن
    راه های فاطمه جون و ملکه شیشه ای عزیز رو من باهاشون موافقم در کنار رفتن مشاور
    و اینکه از امیرحسین بخوان روی یه کاغذ تمام دلایلی ک باعث شده علاقه مند ب مهسا بشه رو بنویسه
    و بهشون فکر کنه وتو یه برگه دیگه هم تمام خصوصیات اصلی ک دوست داشته همسرش داشته باشه رو بنویسه,
    معرفی یه کتاب خوب هم در کنار اینهاخیلی کمک کننده است و نباید تو مدتی ک فکر میکنه هیچگونه تماسی با مهسا داشته باشه,بعضی اوقات دوربودن از رابطه اون شور احساسی رو کمتر میکنه و فرد میتونه منطقی تر فکر کنه,همه این روشها با توافق امیرحسین باید صورت بگیره تا نتیجه عکس نده,اینکه خود امیرحسین ب این نتیجه برسه ک علاقه اش اشتباهه درستترین نتیحه اس
    حتی شاید حرف زدن با بزرگتری تو فامیل ک امیرحسین واسش احترام قایل باشه ,بتونه کمک کنه
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  61. 3 کاربران زیر از آباجی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    بهش اعتماد بنفس و حس بزرگی بدن
    مثلا اینکه تو پسر عاقلی هسی و ما بهت اعتماد و اطمینان کامل داریم و میدونیم ک همیشه کار عاقلانه ای انجام میدی و باعث روسفیدی و سربلندی ما میشی.
    این روش هم خوبه.
    اما یه مشکلی که داره این هست که در هر مسئله ای خانواده و خصوصا پدر و مادر امیر حسین رو به همین اندازه عاقل میدونن؟
    یعنی توو هر مسئله ای ازش مشورت میگیرن که ایشون در عمل احساس کنه واقعا عاقل هست.و یاحد اقل از طرف پدر و مادرش عاقل دونسته میشه؟

    و یا امیر حسین فقط احساس میکنه دارن زیر بغلش هندونه میذارن؟

  63. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    سلام
    اخ جون بازم مسابقه
    من اگه مامان یه همچین پسر کله شقی باشم اولش میبرم یه جا که بشه راحت باش گپ زد
    بعدشم همه خوبیای اون دختره رو میگفتم حتی اونایی که خودشم خبر نداره و من ازروی تجربه ی مادرانه چندین و چند سالم فهمیدمباید بدونه ما دشمن اون دختره نیسیم
    بعدشم میذاشتم اون حرف بزنه باید یکم از خواب خیالا و حسای خوب و نقشه هایی که برای اون کشیده خالی بشه
    بعدم ازش میخام برنامه 10 سال دیگشو برام بگه
    مثلا اینکه مهمونیاشون چه شکلیه؟بچه هاشون قراره چطوری تربیت شده باشن؟؟رفت و امدای اون خانومه چطوریه؟و ازین چیزا
    کلا عشق تو سال اول ادمو پر میکنه ولی بعد ازون واقعیتا جلو میان و لازمه ادما به هم بخورن و از نظر منطقی شبیه هم باشن تا بتونن زندگی کنن این چیزیه که اگه به امیرحسین بگن قبول نمیکنه ولی اگه خودش بهش برسه دیگه درست میشه همه چی
    سلام.
    شما مادر خوبی هستید که اینجوری با پسرتون رفتار میکنید.
    و این راهکار هم واقعا شاید جواب بده.
    ولی یه سوال ؟؟!!
    خودمون رو گول نمیزنیم :تا چه حد خانواده ها در مسائلشون با فرزنداشون اینجوری و انقدر قشنگ ، حرف میزنن و مشورت میگیرن؟
    بازم توو این مورد جواب میده؟

  64. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ASSASSIN نمایش پست ها
    بنظر من پدر مادرش زیادی نی نی به لالاش گذاشتن.اگه من جای پدر امیر حسین بودم اول خیلی منطقی و دوستانه بهش حقایق رو میگفتم اگه حالیش نشد از ارث محرومش میکنم بعدم از خونه میندازمش بیرون اونوقت با جیب خالی بره پیش مهسا خانوم اونم سریع ردش میکنه اونم ردش نکنه باباش ردش میکنه. حالا امیر حسین قصه ما متوجه میشه که چه اشتباهی کرده و پشیمان و نادم به آغوش خانواده برمیگرده تا خودمون براش یه همسر مناسب پیدا کنیم.کلا جوونای مملکت ما گشنگی نکشیدن که عشق یادشون بره.20 و چندسال خونه باباشون میخورن و میخوابن فکر میکنن زندگی الکیه.این جوونی که حرف چارتا بزرگتر تو گوشش نره باید خودش زمین بخوره تا بفهمه اشتباه میکنه.


    حالا جایزه منو بدین برم
    سلام.

    اوه اوه اوه چه بابای خطرناکی.

    حالا نزنی امیر حسینتو.

  66. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام

    خب منم موافق اینم که هرچه شباهت ها بیشتر باشه بهتره ، مخصوصاً بعضی هاشون رو نمیشه نادیده گرفت .

    ( واقعاً خیلی سخته که بخوای چنین افرادی راهنمای کنی ، توی دنیای واقعی حسشون کردم )


    در مرحله اول نباید رد بشن و حرفشون و یا نظرشون رو تکذیب کرد .

    باید باهاشون خوب مذاکره کنی ، یک ارتباط موثر باید برقرار بشه ....

    در زمینه اول باید خوب بهشون گوش داد و اجازه بدیم تمام حرفاشون رو بزنن و ما هم با توجه و گوش دادنم بهشون نشون بدیم که براش ارزش قائل هستیم و نظرش با اهمیته و مورد توجه قرارش بدیم .

    باهاش ابراز همدردی و همدلی کنیم ، بهش احترام بزاریم و همه آرامش رو حفظ کنیم ، به نحوه ای رفتار نکنیم که قراره چیزی رو میخوایم بهشون تحمیل کنیم .

    بعد اینکه خوب حرفاش رو شنیدیم و گوش دادیم ، و گذاشتیم تخلیه احساسی بشه ، و اونم درک کرد که هدف ما جز خوبیش چیزی نیست اون وقت با یک شویه مناسب دلایل مخالفتمون رو بیان میکنیم ،به صورت منطقی و عقلانی با لحنی خوب .

    و تا جای که میتونیم از مشکلاتی که باهاش پیش رو میشه آگاهش میکنیم ، و بهش اجازه میدیم که بیشتر در مورد مسئله فکر کنه ...

    واقعاً هم کار سختیه و موفق شدن توی این کار ( اگه احساس میکنیم توانای راهنمای و مذاکره رو باهاش نداریم مشاوره هم گذینه خوبیه )


    خیلی دوست دار بدونم راهکار شما چیه ؟؟
    توی دنیای واقعی برای یک از اطرافیان پیش اومد ما که دخالتی نداشتیم ، اما کل آشنایان و خانواده اش نتونستن هدایتش کنن .
    باز هم مشورت با خودش.
    این یکی از جواب ها هست اما فکر من این هست که مشورت با چه کسی؟
    با کسی که بارها تحقیرش کرده؟
    یا با کسی که ازش حرف شنوی دارن؟

    اما گزینه ی مشاوره هم خیلی گزینه ی خوبی هست.
    اما به طوری که خود امیر حسین گرایش پیدا کنه به طرف مشاور.
    نه اینکه به اجبار ببریمش.
    چون باز هم تدافعی رفتار میکنه.

  68. 2 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    سلام.
    شما مادر خوبی هستید که اینجوری با پسرتون رفتار میکنید.
    و این راهکار هم واقعا شاید جواب بده.
    ولی یه سوال ؟؟!!
    خودمون رو گول نمیزنیم :تا چه حد خانواده ها در مسائلشون با فرزنداشون اینجوری و انقدر قشنگ ، حرف میزنن و مشورت میگیرن؟
    بازم توو این مورد جواب میده؟

    نمیدونم
    بستگی داره از اول چطوری رفتار کرده باشن اگ از اولش تونسته باشن با بچه هاشون مثل یه دوست رفتار کنن تو این موردم میتونن...
    من دیگه هیچی به ذهنم نمیاد
    راهش چیه؟

  70. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط آباجی نمایش پست ها
    سلام دوستان
    چه ایده جذاب و جالب و آموزنده ای دست مریزاد جناب مهدیان
    واقعا تو دنیای واقعی سر ب راه کردن چنین کسانی واقعا سخته
    منم مثل اکثر دوستان تجربه چنین افرادی رو داشتم ک متاسفانه راه استفاده شده توسط خانواده اشتباه بوده و اون توافق باازدواج بوده ک درواقع به خانواده تحمیل شده این ازدواج
    بعضی وقتا باید چندین راه رو ب کار برد تا ب جواب رسید
    مهم ترینش اینه که در همه راه ها امیرحسین کاملا حس کنه خانواده پشتشه و دوستش دارن
    راه های فاطمه جون و ملکه شیشه ای عزیز رو من باهاشون موافقم در کنار رفتن مشاور
    و اینکه از امیرحسین بخوان روی یه کاغذ تمام دلایلی ک باعث شده علاقه مند ب مهسا بشه رو بنویسه
    و بهشون فکر کنه وتو یه برگه دیگه هم تمام خصوصیات اصلی ک دوست داشته همسرش داشته باشه رو بنویسه,
    معرفی یه کتاب خوب هم در کنار اینهاخیلی کمک کننده است و نباید تو مدتی ک فکر میکنه هیچگونه تماسی با مهسا داشته باشه,بعضی اوقات دوربودن از رابطه اون شور احساسی رو کمتر میکنه و فرد میتونه منطقی تر فکر کنه,همه این روشها با توافق امیرحسین باید صورت بگیره تا نتیجه عکس نده,اینکه خود امیرحسین ب این نتیجه برسه ک علاقه اش اشتباهه درستترین نتیحه اس
    حتی شاید حرف زدن با بزرگتری تو فامیل ک امیرحسین واسش احترام قایل باشه ,بتونه کمک کنه
    سلام.

    ممنون لطف دارید شما.

    شما یه ااره ای آخر حرفاتون کردید.

  71. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    نمیدونم
    بستگی داره از اول چطوری رفتار کرده باشن اگ از اولش تونسته باشن با بچه هاشون مثل یه دوست رفتار کنن تو این موردم میتونن...
    من دیگه هیچی به ذهنم نمیاد
    راهش چیه؟
    تمام مشکل خانواده های ما این هست که درست نمیتونیم رفتار کنیم.

    وگرنه دیگه نیازی به راهکاری که الان میگم نبود.

    الان میگم.

  72. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    این روش هم خوبه.
    اما یه مشکلی که داره این هست که در هر مسئله ای خانواده و خصوصا پدر و مادر امیر حسین رو به همین اندازه عاقل میدونن؟
    یعنی توو هر مسئله ای ازش مشورت میگیرن که ایشون در عمل احساس کنه واقعا عاقل هست.و یاحد اقل از طرف پدر و مادرش عاقل دونسته میشه؟

    و یا امیر حسین فقط احساس میکنه دارن زیر بغلش هندونه میذارن؟
    معمولا الان تواکثر خانواده ها فرزندسالاری حکم فرماس و اکثر خانواده ها نظر بچه هاشون را میپرسن و ازشون مشورت میگیرن (امیدوارم پدرو مادر امیرحسین اینطور باشن)
    لااقل من دور و ور خودم اینطور میبینم البته بجز بابای خودرای من خخخخخخ

  74. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نفر سوم

    واقعا خیلی جالبه که خیلی از دوستان نظراتشون شبیه به هم هست.

    و اکثرا هم درست راهکار میدین.

    اما یه واقعیتی که شاید در 98 درصد خانواده های ایرانی به چشم میخوره تحقیر کردن فرزندان هست.

    حالا این تحقیر کردن از همون سال های اولیه زندگی هست و تا زمانی که ازدواج کنن و در خیلی از موارد هم بعد

    از ازدواج باز هم روند تحقیر فرزند وجود داره.

    تحقیر کردن مصادیق خیلی زیادی داره.تحقیر کردن حتما فهش دادن در جمع نیست.و یا بی احترامی کردن به فرزند نیست.

    مشورت نکردن در مسائل اصلی زندگی هم میتونه نوعی تحقیر محسوب بشه.

    خیلی از دوستان به این اشاره کردند که باید با امیر حسین صحبت کرد و نطراتش رو خواست.و بهش نظراتمون رو بگیم.

    یکی از مضراتی که تحقیر کردن داره این هست که نفوذ کلام رو از ما میگیره.

    و زمانی که می خواییم نکته ی مثبتی رو بگیم دیگه در جان طرف مقابل ما نمیشینه.

    برای همین هست که در بسیاری از مشاوره های خانواده بین زن و شوهر و یا والدین و فرزندان شکایت از این هست

    که اصلا برای حرف من ارزش قائل نیست و حرفم رو گوش نمیکنه.

    دقت کرده باشید همیشه یه کسی در زندگی آدم هست که نفوذ کلام خاصی در انسان داره.

    چون ما احساس میکنیم از طرف اون شخص گزند و آسیبی ( روحی ) به ما نمیرسه.

    برای همین حرف شنوی از اون شخص از همه ی افراد نزدیکمون بیشتر داریم.

    حالا این شخص میتونه خواهر ، برادر، دوست صمیمی ، پدر بزرگ و یا مادر بزرگ و یا هر کس دیگه ای باشه.

    یکی از راهکار های خیلی خیلی موثر در این مساله و مسائل مشابه این؛ پیدا کردن شخص سومی هست که

    نفوذ کلام فوق العاده ای داشته باشه.

    در ضمن این که راه هایی که شما گفتید هم کارایی داره و باید همزمان باشد.

    و یکی دیگه هم که اشاره کردی مشاور رفتن هست.اما این مشاوره باید به گونه ای باشه که خود امیر حسین احساس نیاز کنه بره پیش مشاور.

    وگرنه دوباره حالت تدافعی میگره به خودش.و این فکر رو میکنه که شما رفتید با اون مشاور هماهنگ کردید.

    اما یه نکته ی آخر در مورد نفر سوم هم نباید نادیده گرفته بشه .

    اون هم اینه که امیر حسین نباید متوجه بشه نفر سوم از مخالفت شما خبر دار هست. و باید به صورت غیر مستقیم این فرایند صورت بگیره.



    برای جایزه هم برای همه یه صلوات بفرستید توو دلتون.

    ایشالا هر کی نفرسته همین الان سوسک بشه.

    الهم صلی علی محمد و آل محمد.

  75. 6 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  76. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یک ماجرا ، یک مسابقه (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    معمولا الان تواکثر خانواده ها فرزندسالاری حکم فرماس و اکثر خانواده ها نظر بچه هاشون را میپرسن و ازشون مشورت میگیرن (امیدوارم پدرو مادر امیرحسین اینطور باشن)
    لااقل من دور و ور خودم اینطور میبینم البته بجز بابای خودرای من خخخخخخ
    فرزند سالاری با مشورت کردن خیلی تفاوت داره.

    اینکه فرزند بخواد به زور به خواسته ش برسه خیلی فرق میکنه با این که پدر و مادر بخوان خودشو با میل خودشو و با رضایت کامل با فرزندشون حرف بزنن.

صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد