نمایش نتایج: از 1 به 30 از 30

موضوع: مخالفت خانواده با خواستگار

1929
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    مخالفت خانواده با خواستگار

    سلام. تازه عضو انجمن شدم چندروز هرچی تلاش کردم نتونستم شماره تماس یک مشاور پیدا کنمک بهم کمک کنه تا الان این سایت دیدم ک امیدوارم کمکم کنید....

    من دختری 24 ساله هستم حدودا پنج سال پیش برام خواستگار اومد از اقوام دور پدریم.. منم تازه وارد دانشگاه شده بودم و میخواستم درسم بخونم و هیچ تمایلی به ازدواج نداشتم برای همین جواب منفی دادم.. هرچی بهم زنگ میزد یا واسطه میفرستاد قبول نمیکردم و اونم میگفت من از بچگی عاشقت شدم نمیتونم ازت دل بکنم هرچی میگفتم بهش میگفت هرچندسال ک بگی ب پات میشینم و ازین حرفا.... بعد از دوسال خانم یکی از همکاراش رو فرستاد باهام صحبت کرد و ازم خواست فقط یک بار ب حرفاش گوش بدم منم تو محیط کارش ازش تحقیق کردم همه ازش تعریف میکردن بعد اجازه دادم بهم زنگ بزنه باهاش صحبت کردم تا الان ک حدود سه سال میگذره... تو این مدت هیچ بدی ازش ندیدم یک ادم کاملا احساساتی و عاشق از صمیم قلبش دوستم داره.... چندین خواستگارمو بخاطرش رد کرد... تو این مدت هربار اومد خواستگاریم خونوادم ردش کردن (چون یک مشکل خونوادگی از گذشته باهم دارن) هر دفعه ی انگ بهش چسبوندن ی بارم برادرم باهاش درگیر میشه هرچی از دهنش دراومده بهش گفته ولی اون فقط سکوت کرد و جلو برادرم حرفی نزده خودش میگه فقط بخاطر من و مطمنم هرکس دیگه ای جاش بود با این همه تهمت ک بهش زدن میرفت و پشت سرشم نگا نمیکرد...
    ی ماه پیش یه واسطه فرستاد پیش پدرم اونم راضی شد قراربود بریم واسه ازمایش ک دوباره زدن همه چی رو خراب کردن.. براش حرف دراوردن ک واسه ابروریزی ما اومده هیچکس از خونوادم راضی نیستن و الان بهم میگن ازش دل بکنم و فراموشش کنم وگرنه دیگه دخترمون نیستی ..

    تو این مدت خیلی کارها برام انجام داده یعنی هرچی ازش خواستم نه ک نگفته یه ساعت نشده واسم انجام داده و ازین رابطمون خونوادهامون بی خبرن...

    دارم دیونه میشم بعد این مدت نمیتونم ازش دل بکنم از اونورم نمیتونم از خونوادم بگذرم .... تو رو خدا بگین چکارکنم
    ویرایش توسط shadi13 : 06-12-2015 در ساعت 01:13 AM

  2. کاربران زیر از shadi13 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    سلام
    توی کدوم شهر زندگی میکنید؟؟

  4. کاربران زیر از ابراهیم 69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    مشکلتون فقط به صورت حضوری و از طریق یه روانپزشک خوب حل میشه

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    پدر پسره موافقه با ازدواجتون؟؟؟
    یعنی پدر پسره برای رفع مشکلات بین دو خانواده کاری انجام داده؟؟؟

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    سرهمین جریان گوشی ازم گرفتن و اجازه بودن با دوستامم ندارم ی ماه فقط خونه هستم...

    متاسفانه نمیتونم ب روانپزشک مراجعه کنم

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    در پسره موافقه با ازدواجتون؟؟؟
    یعنی پدر پسره برای رفع مشکلات بین دو خانواده کاری انجام داده؟؟؟

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    پدرش فوت شدن... مادرش و داماد بزرگشون اوایل خیلی میومدن هربار بابام ردشون میکرد... اواخر چندتا از همکاراش و بزرگای شهرفرستاد پیش بابام..

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    خدارحمتشون کنه
    شرایط مالی و بقیه مسائل نامزدتون که مشکلی ندارن؟؟؟

    میدونید ریشه اون مشکل دقیقا چیه؟؟؟

    منظورم امید به حل شدن اون مشکل دارید؟؟؟

  11. کاربران زیر از ابراهیم 69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    وضعیت مالیش نرمال اینکه بتونه ی زندگی اداره کنه هست.. ولی سطح مالی ما نسبت ب ایشون بالاتره...
    خونوادم قبلا دلیل مخالفتشون وضعیت مالی و فرهنگ خونواده ها بیان میکردن جدیدن میگن خودش راه کج میره درصورتی اینجوری نیست روابط عمومیش قویه و ی مشکلی هم داره سادگیش ک افراد زود صمیمی میشه ک خونوادم اینو ی مشکل میدونن

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    اونقدر تو گوشم خوندن ک گاهی وقتا دلم میلرزه بزنم زیرهمه چی ولی وقتی بهش فکر میکنم برنامه ها و کارایی ک واسه ایندمون داره دلم اتیش میگیره و نمیتونم خردش کنم

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    نگفتید؟؟

    میدونید ریشه اون مشکل دقیقا چیه؟؟؟


    منظورم اینه که امید به حل شدن اون مشکل دارید؟؟؟

    آدمای احساساتی کلا برون گراتر از بقیه افراد هستن که با خواستن شما از ایشون میشه این مسئله حل کرد و با دیگران کمتر حرف بزنه

    ببینید ایشون اگر واقعا شما رو دوست داشته باشه تا پای عوض کردن شخصیت خودش به صورت کامل میره

    به نظر من تقریبا صدرصد آدمایی که احساساتی هستند توی جامعه ما زن زلیل صدا زده میشن چون اینقدر همسرشون رو دوست دارن که توی زندگیشون شاید همسرشون رو از خداشون هم بیشتر دوست داشته باشن

    من خودم آدم فوق العاده احساساتی هستم

    از وقتی همسرم دچار مشکل شده و من 21 روزه که باهاش ارتباط ندارم دیگه واقعا نمیتونم به زندگی باشخصی غیر از اون فکر کنم

    انشاالله حل میشه نگران نباشید

    فقط باید بتونید با درایت زمان رو به نفع خودتون بکنید


  15. کاربران زیر از ابراهیم 69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    مشکل اصلی با خونوادش دارن با اخلاق و رفتارشون... من ک نمیتونم اخلاق خونوادش عوض کنم (
    خونوادم میگن اگه فردا تو زندگیتون مشکلی پیش بیاد نمیتونی روی اعضای خونوادش حساب بازکنی

  17. کاربران زیر از shadi13 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    حقیقتش این مسائلی که شما مطرح کردید دلیل منطقی برای مخالفت خانوادتون نیست

    من فکر کنم شما خیلی از مسائل رو نگفتین

    اگر میشه یه مقدار از اتفاقات رو توضیح بدین

    دو راه وجود داره
    1- بپذیرید که خانوادتون دارن درست میگن و دیگه خواستگاراتونو رد نکنید که سنتون بیشتر از این بالا نره چون شما توی سنی هستید که خواستگارای شما دارای سنین بین 25 تا 30 سال هستند و بهترین زمان برای ازدواج مردها هم با در نظر گرفتن شرایط کشور توی همین حدوده
    2- خانوادتون دلیل درستی برای مخالفت ندارن و اونا رو در یه برنامه حساب شده و با زمان مطلوبی راضی کنید

    اگر مایل هستید کمی بیشتر و دقیقتر بنویسید

  19. کاربران زیر از ابراهیم 69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    حقیقتش خونوادش خیلی ازادن یعنی چجوری بگم زیاد در قید بعضی مسایل نیستن.... خواهر نامزدم هم میشه زن دوم عموم و دخترعموم (دخترعمو از خانم بزرگش) میشه زن داداشم ک واقعا بهش حق میدم دل خوشی ازین خونواده نداشته باشه ولی نه تا این حد ک مانع زندگی من بشه... یکی از دلایل مخالفت خونوادمم شده ک میگن با این وصلت زندگی برادرم خراب میشه

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    حقیقتش بگم بعضی حرفای خونوادم قبول دارم میدونم حرفشون منطقیه خب ولی با دلم نمیتونم کنار بیام به خودم میگم فردا تو زندگی مشکلی پیش بیاد میتونم ازپسش بربیام از اونورم میگم اگه نتونستم و جلو خونوادم سرافکنده شدم چکارکنم.... نامزدم میگه بخاطری اینا اینقدر مخالفت دارن و حرف دراوردن بهترین زندگی برات میسازم ک همشون حسرت ب دل بمونن... نمیدونم چقدر رو حرفاش حساب باز کنم...
    تا الان ک هیچ بدقولی ازش ندیدم هرقولی داده انجام داده نمیدونم توزندگی هم همینجوری هست ی فقط حرفه؟؟
    شما ک ازدواج کردین و تجربه دارین چقدر میشه رو این حرفا حساب کنم؟؟ ارزش داره جلو خونوادم وایسم؟؟؟

  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    اون پسره وقتی دید این همه اختلاف هست چرا اقدام کرد؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    میگه عشق و علاقه بدون من نمیتونه زندگی کنه... حتی خودش میگه چند مورد خونوادش پیشنهاد دادن قبول نکرده

  24. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    باید خانواده ها باهم رو درو شن به هر بدبختی که شده
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  25. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    ببخش متوجه نشدم منظورتون؟

  26. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    یعنی اون با خانوادش شما هم با خانوادش رو درو بشینن صحبت کنن حرف های شما دوتا رو هم بشنون
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  27. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6938
    نوشته ها
    257
    تشکـر
    236
    تشکر شده 282 بار در 156 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    شادی خانوم سلام
    البته پدرومادرشمام حق دارن نگران باشن بلاخره واسه بزرگ کردن شمتا کلی رنج کشیدن و حالا هر اتفاقی که تو گذشته اتفاق افتاده باعث شده به خانواده اون پسر بدبین بشن.
    اگه بامادرت راحتتر هستی براش توضیح بده که تو این مدت تونستی بشناسیش
    و بد بودن یه آدم توی خانواده دلیل بر بد بودن تموم اعضای اون خانواده نیست
    واینکه این آینده خودته و توهم حق داری براش تصمیم بگیری البته همه این حرفات باید با حفظ احترام بهشون و ارزشهای خانوادت باشه

  28. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15305
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    ببخشید که کمی طول کشید تا بتونم ج بدم واقعیتش این صفحات این سایت برایم پراکنده می آیند و من نتوانسته ام خوب پیام های شما را ببینم
    دوست عزیز ببینید شما هنوز وارد زندگی نشده اید و تا وقتی وارد زندگی نشوید نمیتوانید بگویید میشه روی حرفش حساب کرد یا نه که با توجه به شرایط مملکت شاید خیلی اتفاقا بیافته که کاری از دستش بر نیاد
    چیزی که مسلما شما بهش نیاز دارید حمایت خانوادتون هستش
    ببینید اگر نتونستید به طور قاطع و کاملا قلبی خانوادتونو راضی به ازدواج کنید فکر نمیکنم که کار مناسبی باشه ازدواج با این شخص
    حالا مسائله ای که هست اینه که طبق گفته هاتون دو دلیل میتونه داشته باشه که تا حالا پای شما مونده
    1- خوش بینانه و مثبت گرایانه: شما رو واقعا دوست داره و از همه لحاظ شخصی بهتر از شما سراغ نداره
    2- بدبینانه و منفی گرایانه: با توجه به اتفاقاتی که در خانواده آنها رخ داده و احتمالا چند تجربه خواستگاری ناموفق هم به آنها اضافه شده که باعث شده به این نتیجه برسه که شما بهتریین گزینه برای ایشون هستید
    ببینید من همیشه به دوستام میگم که رابطه دو جنس مخالف مادامی که هردوشون میدونن موقت هستش همین موقت بودنش باعث میشه احساس دوری از هم دیگه بهشون القا بشه و ناخوداگاه بیشتر از یک زوج برای همدیگر از خودگذشتگی داشته باشند. که همین دو شخص وقتی میرن زیر یک سقف دیگر این وضعیت رخ نمیده و اختلافات بیش از پیش نمایان شده و انتظارات از همدیگر بالاتر میرود.
    خیلی چیزایی هست که توی زندگی خیلی تاثیر میذاره یکیش دست پخت شماست که چه شما بخواهید و چه نخواهید توی زندگیتون موثره و خیلی غذای خوشمزه میتونه به تحکیم یه رابطه کمک کنه یکی دیگه توانایی طرفین توی برطرف سازی نیاز جنسی همدیگست که این یکی از مهمترین دلایل خیلی از خیانت هاست و شما قبل از ازدواج نمیتونید این مسئله رو متوجه بشید حتی اگر خدایی ناکرده وارد همچین رابطه ای بشید هم نمیتونید متوجه قدرت پاسخ گویی شخص مقابلتون باشید به چند دلیل
    1- مادامی که هر لذتی برای کسی تازگی دارد نمیتواند کاستی های را ببیند
    2- شما قدرت مقایسه کردن ایشان با چند نفر دیگر را ندارید. که دلیل آن فقط وجود اسلام نیست دلیل آن ویژگی جسمی خود شماست. (ببخشید گفتن دلیل اصلی آن مناسب این مکان نیست)
    3- ازدواج تنها زمانی که انسان میتواند احساس امنیت کاملی در برقراری چنین ارتباطی داشته باشد.

  29. کاربران زیر از ابراهیم 69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6252
    نوشته ها
    287
    تشکـر
    216
    تشکر شده 191 بار در 126 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    دروغه که میگن آدم بعد از ازدواج میتونه خونواده رو راضی کنه یا اینکه میگن مگه با خونواده طرف ازدواج میکنی...

    تو کشور ما خونواده به صورت مستقیم تاثیر داره. بچه ها نمیتونن با مخالفت اونا کاری بکنن یا اینکه آرامش داشته باشن

    به نظر من به حرف خونواده ت گوش کن اونا مطمئنا به خاطر خودشون زندگی شما رو خراب نمیکنن اگه میگن نه، حتما یه چیزی میدونن

    اگر هم نمیتونی ازش جدا شی سعی کن خونواده رو قانع کنی. ولی هیچ وقت بر خلاف میلشون کاری نکن

  31. کاربران زیر از sepideh.t بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت خانواده با خواستگار

    یعنی اگه الان با مخالفت خونوادم راضی به ازدواج بشم بعدش نمیتونم راضیشون کنم؟؟؟

    واقعا الان سر دوراهیم میدونین وقتی باعقلم فکر میکنم میبینم و میدونم ک حرفای خونوادم درستن و منطقی و دوام این زندگی رو 50% میدونم ولی ته ته دلم باهاشه و نمیتونم ازش دل بکنم ب خودم امید میدم ک میتونه نیازامو برطرف کنه و اگه الان بزنم زیرهمه چی جواب وجدانم چی بدم بعد این همه سال ک دلگرمش کردم اگه چیزش بشه اگه اتفاقی براش بیوفته گناهش دامن منو میگیره

  33. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    اصلا الان چجوری بهش بگم نه چجوری بگم ک قبول کنه؟؟ چجوری بگم ک اتفاقی نیوفته چی بگم بهش

  34. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیونه شدم...توروخدا بگین چکارکنم

    تاحالا جایی خواستگاری نرفته اولین جایی ک رفته اینجاس... البته بهش پیشنهاد دادن قبول نکرده و نرفته...

    اگه واقعا منو دوست داشته باشه بعد از ازدواج اگه مشکلی ک داشته باشم مثل همین اشپزی یا... ک گفتین یعنی باهاش کنار نمیاد ممکنه خیانت کنه با اینکه دوسم داره؟؟؟ ببینید اخه من کسی رو میشناسم که بعد این همه مخالفت بین خونوادهاشون باهم ازدواج کردن چون همو دوست دارن با خیلی از مشکلات همدیگه کنار اومدن و ساختن و تونستن خونوادهاشون راضی کنن خب ازونورم دیدم کسایی ک ب مشکل برخوردن و جدا شدن ناموفق بودن....

  35. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت خانواده با خواستگار

    مشکل اینجاست واقعا نمیتونم و سخته برام فراموشش کنم.... نمیدونم بخدا چ غلطی کنم ن راه پس دارم ن راه پیش

  36. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت خانواده با خواستگار

    از خیلی چیزا میترسم مثلا میگم دارم ب خودم ظلم میکنم وقتی میدونم چقدر دوسم داره و امکان داره باهاش خوشبخت بشم.. چجوری میتونم ب کس دیگه دل ببندم و باهاش زندگی کنم... ازونورم میگم دارم ب خونوادم ظلم میکنم اگه مجبورشون کنم رو حرفشون حرف زدم بی احترامی

  37. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت خانواده با خواستگار

    وقتی ب حرفاش گوش میدم دلیل و منطق هایی ک میاره حرفشو قبول میکنم.. خب ببین وقتی میبینم مثلا بخاطر من خونه گرفته اونجایی ک من گفتم و ریز ب ریز خونه و وسایل داره ب سلیقه من میسازه و از بهترینش و بهم میگه فقط بخاطر اینکه بعد این همه سال خونوادت نگن چیزی کم و کثری هست فردا تو زندگی خوشبختم نمیکنه؟؟؟ گیجم بخدا اصلا چی رو ملاک قرار بدم

  38. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17522
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت خانواده با خواستگار

    همیشه بهم میگه. بخدا اگه عاشقت نبودم اگه دوست نداشتم بعداین حرفا بی شک میرفتم ولی موندم روسفیدت کنم و موندم ب خونوادت ثابت کنم تورو فقط بخاطر خودت میخوام و این حرفا پشت سرم زدن چرنده
    ویرایش توسط shadi13 : 06-19-2015 در ساعت 05:37 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد