مقاله اول:
http://forum.moshaver.co/f204/شیعه-د...381/#post96239
مقاله دوم:
شیعه در روایات اهل سنّت (۲)‌ شیعه از زبان پیامبر اکرم

خداوند پیامبر اکرم (صلی ­الله ­علیه ­و آله) را برای هدایت بشر فرستاد. حضرت مسلمانانی را از اطراف با اختلاف زبان و رنگ و نژاد دور یکدیگر جمع نمود. از طرفی خداوند قوانینی را به وسیله ­ی پیامبر، در دسترس مردم قرار داد. حال چگونه ممکن است پیامبر اکرم هنگام رحلت مردم را بدون سرپرست بگذارد و آن ها را در اختلاف رها کند تا متفرّق گردند؟ در حالی که می ­بینیم این عمل با سیره­ ی خود آن حضرت هم منافات دارد.

گاهی که پیامبر (صلی ­الله ­علیه ­و آله) می ­خواست به سفر برود برای مدینه سرپرست معیّن می ­کرد.[۱] همچنین هر لشکری را که می­ فرستاد بدون سرپرست نمی­ گذاشت. علاوه بر این که حضرت از نزدیکی رحلت خود هم خبر داشت و مردم را با خبر کرده بود و چنین نبود که رحلت آن بزرگوار ناگهانی باشد.ممکن است برخی بگویند: همین قرآن برای مردم و هدایت آنان کافی بود و پیامبر مردم را به همین قرآن سپرد و از میانشان رفت.

در جواب می­گوییم: مگر در زمان ابوبکر و عمر کتاب خدا نبود؟ پس چرا آنان به کتاب خدا اکتفا نکردند و برای خود ـ به صورت انتصاب فردی یا شورایی ـ جانشین معرفی کردند؟ آری این مطلب بدیهی است که قانون را باید به دست مجری سپرد و قانون بدون مجری، به تنهایی مردم را از انحراف و سرگردانی نجات نمی ­دهد.

در قرآن کریم آمده است: «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فیکُمْ رَسُولُهُ … »[۲] چگونه کافر می­شوید؟ در حالی که آیات خداوند بر شما تلاوت شده، و رسول خدا هم در میان شماست. از این آیه معلوم می ­شود که دو چیز همراه با هم موجب حفظ مردم از انحراف و کفر است؛ تلاوت قرآن و وجود پیامبر. پس باید بعد از پیامبر نیز خلیفه ­ای باشد تا همچون پیامبر حافظ امّت باشد.

در روایت متواتری که شیعه و سنّی از قول پیامبر نقل کرده­اند آمده است: «إنِّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلَین کتابَ اللهِ وَ عِترَتی … لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ»، من دو چیز گران بها را در میان شما به امانت می­ گذارم، کتاب خدا و عترتم را. این دو از یکدیگر جدا نمی­ گردند تا این که در کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند. تِرمِذی، نسایی، صاحب مدارک و … که از علمای أهل سنت هستند همه، این حدیث را نقل کرده ­اند.

مطلب دیگر این که، کتاب خدا شامل همه ­ی قوانین (به طور تفصیلی و جزء به جزء) نیست، بلکه به سنّت پیامبر نیز احتیاج است. از این روی پیامبر اکرم (صلی ­الله ­علیه ­و آله) فرمودند: «أنا مدینۀُ العلمِ وَ علیٌّ بابُها» من شهر علمم، و علی دروازه ­ی آن شهر است.[۳] از این حدیث بر می ­آید که ما از دو لحاظ به خلیفه نیازمندیم؛

۱ـ از لحاظ حفظ اجتماع و دفع دشمن.

۲ـ از لحاظ علم و اطلاع بر سنت پیامبر اکرم (صلی ­الله ­علیه ­و آله) .


[۱] . به عنوان مثال در سفر تبوک که منافقین زیاد شده بودند «علی (علیه السلام) را در مدینه جانشین خود ساخت» بهتر است در ضمن منبع تاریخی این سخن ذکر شود.



[۲] . سوره­ ی آل عمران، آیه­ ی ۱۰۱٫



[۳] . مستدرک حاکم، ج۳، ص۲۲۶٫






اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک