نوشته اصلی توسط
کتانه
من حدودا یکسال پیش با اقایی جهت ازدواج اشنا میشم ایشون پسر خیلی مودب و موجه و مذهبی هستن که ملاکهای ایده آئل من رو دارن 6ماهی جهت اشنایی بیشتر باهم بصورت تلفنی و البته 3 جلسه حضوری در ارتباط بودیم ومن واقعا ایشونو خیلی دوست دارم و البته متقابله .دیگه تقریبا 5ماه پیش قرار بود بیان واسه خواستگاری و صحبت کردن با خانواده ها(البته ایشون خانوادشونو تاکمی درجریان قرارداده بودن)حدود5ماه پیش یه روز ازطریق برنامه وات ساپ و از شماره ی ناشناسی برای من پیامی امد که شخصی اصرار داشت که من شما رو از قبل میشناسم و میخواست بامن اشنا بشه،(البته من ایشون رو نمیشناختم)بنابر اصرار زیادی که کردن و همچنین اسم من رو هم اوردن،من فقط برای شناخت اینکه این اقا کیه که هم اسم منو میشناسه و هم شمارمو داره ،بهش جواب داد و گفتم فردا بتون زنگ میزنم و میبینمتون.در واقع این اقا همون کسی بود قراربود باهم ازدواج کنیم ومیخواسته منو امتحان کنه...خلاصه اون روز با عصبانیت بمن پیام میده که من بودم و متاسفانه از امتحانت ردشدی وهمه چی تموم شد وهرچیم من بشون توضیح دادم وقسم خوردم که داره درمورد من اشتباه میکنه قبول نکرد و همچنان دلخور وعصبانی بود.وفکرمیکنه من دختری بی بندروخائن هستم که به راحتی با دیگران قرارمللاقات میذارم.درصورتیکه اصلا اینطور نیستم واین اشتباه من در جواب دادن مزاحم فقط برای شناخت طرفی بود که اسممو میدونست.الان5ماهه که از اون اتفاق میگذره و من هر چی هروز بهش با تماس و پیام توضیح میدم که درمورد من قضاوت الکی وعجولانه کرده ،اصلا قبول نمیکنه و فکرش در مورد من عوض شده.از طرفی هم من شدیدا به ایشون علاقه دارم (چون واقعا پسر خوبیه)واین اوضاع منو اشفته و بی خواب و خوراک کرده وکارامو بهم ریخته کرده...ببخشین سرتونو درداوردم...لطفا منو راهنمایی کنید خیلییییی ناراحتم که چکارکنم ایشون متوجه بشن و به زندگی من برگردن.با تشکر از شما و زحمتتون