با سلام . من 28 سال سن دارم و سه سال هست که ازدواج کردم . اول خصوصیات خودم رو میگم و بعد خصوصیات شوهرم رو میخوام اگه لطف کنید راهنماییم بفرمائید. من شاغل هستم و کارمند دولتم در یک شهرستان کوچک . زمانی که شوهرم اومد خواستگاری من بیکار بود و من تازه در یک آزمون استخدامی قبول شده بودم اما هنوز شروع به کار نکرده بودم.و با اینکه به شدت از طرف خانواده ام مخالفت می شد ولی من به اون جواب مثبت دادم چون واقعا آدم خوبی بود اما بیکار بود و خیلی هم خوشتیپ و ... نبود.اما به هر حال من با تمام مخالفت های کل خانواده جنگیدم و باهاش ازدواج کردم حالا یک سالی هست که اون رفته سرکار ، کارش هم کار خوبیه. از نظر مالی وضعمون خیلی خوبه خداراشکر. اما یه مدتی شوهرم یه حرفایی میزنه که منو نگران میکنه. راستش از خودم تعریف نباشه قیافه و تیپ و استیل من خوبه فقط یه کم قدم کوتاه و در عوض شوهرم خیلی قد بلنده (که این هم یکی از دلایل مخالفت خانواده ام بود ). از نظر حجاب و شخصیت هم خوبم همینطور بیشتر از شوهرم اجتماعی هستم و... خلاصه اینکه شوهرم همیشه میگه تو واقعا آدم خوبی هستی و من لیاقت تو رو ندارم البته همه همینو بهم میگن چون شوهرم یکم خسیس هست اصلا هم اجتماعی نیست و اصلا اهل مسافرت و تفریح نیست . اون منو منطقی و عقلی میپسنده اما عاشقم نیست و انگار ازنظر احساسی دوستم نداره ما الان بچه نداریم اگر ازش طلاق بگیرم شاید میدونم با آدم بهتری هم ازدواج می کنم. اما دوست ندارم زندگیمو خراب کنم و دوست دارم این مشکل رو حل کنم . دیروز همین حرفا رو بهش زدم و همه را تائید کرد و گفت راست میگه ازش پرسیدم مشکلت چیه گفت دوست داشتم اول شاغل بودم بعد ازدواج می کردم ، دوست داشتم همه فامیلا آرزو داشتن من دامادشون میشدم یا دخترای فامیل یه جور دیگه به حسابم میاوردن و با یکی دیگه ازدواج می کردم که عاشقش میشدم نه منطقی میپذیرفتمش و احساس می کنه که دختر بهتری نصیبش می شد. من هم موندم چیکار کنم ولش کنم تا اون بره با یکی ازدواج کنه که دوستش داشته باشه و به آرزوهاش برسه یا بمونم و تلاشم رو بکنم . البته باور کنید چنان دوستش دارم و بهش احترام میزارم هر لباسی که اون دوست داره میپوشم هر تیپی که دوست داره میزنم کارت حقوقم رو بهش دادم و گفتم با صلاحدید تو خرج کنیم و پس انداز کنیم. اما به خاطر اینکه مسافرت نمیره و اجتماعی نیست بحث می کنیم و بازهم تلاش کردم با حرفها و رفتارام درستش کنم اما حقیقتش دیگه خسته شدم نمیدونم چیکار باید بکنم تا اون منو دوست داشته باشه.