طلاق بگیرم ؟

[kia3]

سلام ،
من چندوقت پیش به اصرار خانوادم با پسر یکی از اقوام ازدواج کردم .پسر ظاهرا خوبیه ولی من هیچ حسی بهش ندارم .وقتی بهم زنگ میزنه ،پیام میده عصبی میشم چه برسه به اینکه بیاد دنبالم که بریم بیرون
همه میگن پسر سالمیه باش بمون .ولی از نظر احساسی نمیتونم هیچ رابطه ای باش برقرار کنم و وقتی که برای رفع نیازهاش میاد سمتم واقعا میخوام بمیرم و هیچ لذتی نمیبرم . همش فکر میکنم زندگیمو نابود کرده .
آیا با گذر زمان درست میشه یا باید طلاق بگیرم؟

[manizhe]

عزیزم این واقعا بستگی به خودت داره که چقدر میتونی باهاش ارتباط برقرار کنی. تا زمانی که به این موضوع فکر میکنی که دوسش نداری یا برات غیر قابل تحمله در مواجه شدن با پیام و هرگونه تماس با ایشون خودت بیشتر اذیت میشی.
ولی احساس میکنم دلت جای دیگه ایی هست... که اگه اینطور باشه بعید میدونم بتونی رابطه ی عاطفی قشنگی رو با همسرت داشته باشی ...

[ملکه شیشه ای]

سلام ،
من چندوقت پیش به اصرار خانوادم با پسر یکی از اقوام ازدواج کردم .پسر ظاهرا خوبیه ولی من هیچ حسی بهش ندارم .وقتی بهم زنگ میزنه ،پیام میده عصبی میشم چه برسه به اینکه بیاد دنبالم که بریم بیرون
همه میگن پسر سالمیه باش بمون .ولی از نظر احساسی نمیتونم هیچ رابطه ای باش برقرار کنم و وقتی که برای رفع نیازهاش میاد سمتم واقعا میخوام بمیرم و هیچ لذتی نمیبرم . همش فکر میکنم زندگیمو نابود کرده .
آیا با گذر زمان درست میشه یا باید طلاق بگیرم؟

سلام
به نظرم طلاق بگیر یعنی چی که تو خونوادم طلاق وحشتناکه مگه خونوادت میخان ازدواج اجباریو تحمل کنن؟؟؟
خونوادت زورت کردن عروسی کنی حالا اگه جرعت نداشته باشی حرفتو بزنی تا اخر عمرت مجبوری پای همین حرف زور بمونی
جلوشون وایسا مگه میخان چیکار کنن؟؟یکم به ایندت فکر کن چند سال دیگه چطوری میخای کنار مردی که دوسش نداری زندگی کنی؟؟چطوری میخای برای بچش مادری کنی؟؟؟
بچه عشق میخاد زندگی تفاهم میخاد بدون اینا بدبختیتون تضمینه
به نظر من مشکل شما قبل از دوست داشتن یا نداشتن اینه که شخصیتتون سرکوب شده حق طبیعیتون برای ابراز نظر واسه بزرگترین تصمیم زندگیت ازت گرفته شده
به جای اینکه روی خاسته خودت ازدواج کنی به خاطر خونوادت ازدواج کردی حالا شخصیت سرکوب شدت بهت اجازه نمیده اون مردو دوست داشته باشی هرچقدرم که خوب باشه....
پس خودت به این سرکوب شدن ادامه نده الان موقع حرف شنیدن و سکوت نیست باید از حق خودت دفاع کنی...

خصوصیتونم چک کنید

[لبخندتلخ]

ولي من معتقدم حالا كه ميگي پسر سالميه ، ذره ذره تو دل خودت جاش بدي و باهاش نرم تر باشي
چرا بايد ننگ طلاق رو تحمل كني؟ داغ طلاق تا ابد رو پيشونيت ميمونه
مي دونم ازواجت زوري بوده ولي حالا كه طرف خوب از آب در اومده چرا كه نه ؟ ادامه بده
ولي
ولي
ولي
اگه هيچ رقمه نمي توني دوستش داشته باشي، حتما طلاق بگير
اون پسر بدبخت گناه كرده زن گرفته؟ اونم نياز هاي عاطفي و جنسي اش توسط تو سركوب شده.چرا بايد هميچين همسري داشته باشه؟ همسري كه حتي دوس نداره لمسش كنه
بنابراين قشنگ بشين با خودت فكر كن بزرگ فكر كن.اگر واقعااااا ادامه دادن دشواره ، كات كن.اينطوري داري هم خودتو هم اون بيچاره شوهرتو زجر ميدي.
منطقي باش و بدون تصميم براي طلاق تصميم خيلي بزرگيه و مسخره بازي نيست
چون بعد از اين با هركي بخواي ازدواج كني بايد بگي قبلا ازدواج كرده بودم و ...
فقط حواست باشه ، پسر خوب خيلي نايابه... به 40 سال ديگه ات هم فكر كن... مبادا پشيمون بشي

[saeed021]

طلاق بگیر خانم...شوهرتون چ گناهی کرده با یه خانم که دلش پیش یکی دیگس ازدواج کرده و زجر میبینه؟؟ دلم برای اون بدبخت میسوزه..

[mahdianshakib]

سلام.
توو یه تاپیک دیگه یه نوشته ای ازتون خوندمواقعا متاثر شدم.
خانم محترم تا زمانی که ذهن شما از آقا مصطفی پر شده هیچ وقت نمیتونید عشق کس دیگه ای رو توو دلتون راه بدید.
خواهش میکنم یا آقا مصطفی رو از دهنتون بیرون کنید و یا اینکه از این ازدواج سر باز بزنید.

راه حل شما طلاق گرفتن نیست.
راه حل شما روشن کردن تکلیفتون با خودتونه.
اینه که شما رو از این مخمصه نجات میده.

و در آخر چند سوال:

چه تضمینی برای شما وجود داره بعد از طلاق و جدا شدن از این وضعیتتون اون آقا مصطفی پای شما بمونه؟
آیا وقتی طلاق گرفتید و آقا مصطفی رو زدید و ایشون هم به ادامه ی ارتباط شما با خودش تن نداد با چه رویی می خوایید
تو روی خانواده تون نگاه کنید؟
به این فکر کردید که آقا مصطفی با خودش فکر میکنه وقتی شما به این راحتی در مورد همسرتون تصمیم میگیرید؛
این اتفاق برای خودش می افته؟

[sepideh.t]

نظر همسرت راجع به طلاق چیه؟ اصلا متوجه میشه که تمایلی بهش نداری؟ اگر متوجه شده چه واکنشی نشون میده؟

[farokh]

سلام ،
من چندوقت پیش به اصرار خانوادم با پسر یکی از اقوام ازدواج کردم .پسر ظاهرا خوبیه ولی من هیچ حسی بهش ندارم .وقتی بهم زنگ میزنه ،پیام میده عصبی میشم چه برسه به اینکه بیاد دنبالم که بریم بیرون
همه میگن پسر سالمیه باش بمون .ولی از نظر احساسی نمیتونم هیچ رابطه ای باش برقرار کنم و وقتی که برای رفع نیازهاش میاد سمتم واقعا میخوام بمیرم و هیچ لذتی نمیبرم . همش فکر میکنم زندگیمو نابود کرده .
آیا با گذر زمان درست میشه یا باید طلاق بگیرم؟

دوست عزیز قدم اول در ازدواج اینه که شما به دل هم بشینید وقتی چنین اتفاقی نیفتاده چه انتظاری دارید که در آینده درست بشه

شما برای خرید یک لباس کلی از خودتون وسواس نشون میدید ولی برای یک عمر زندگیتون هیچ عکس العملی از خودتون نشون ندادید

و امروز در تردید و شک بسر میبرید ... بهتره با مشاوری مجرب صحبت کنید و منطقی فکر کرده و قاطع رفتار کنید