نوشته اصلی توسط
mansal
سلام،6سال پیش بعداز بیکار شدنم بدلیل ورشکستگی دربازار بشدت افسرده وبداخلاق شدم وباهمسرم نیز دچار مشکل شدم -چون مخارج مان به گردن او افتاده بود شدیدا" بامن بدرفتاری میکرد واز همه طرف سرزنشم میکرد که آدم بی عرضه ایم وخونواده ی مزخرفی دارم و ازنظر ژنتیک هم بسیار معیوبم و...- این مسایل بقدری برایم گران میومد که نفهمیدم چطور معتاد شدم ظرف 4ماه بدلیل اعتیاد ودعواهای مرتب وسوتغذیه وبیکاری وخونه نشینی وزنم از 90 به 50 رسید ودچار ضعف شدید شده بودم ومثل یه پیرمرد 90ساله ی مریض دست وپاهام میلرزید صدام میلرزید واصلا" نابود شده بودم همون موقع هم همسرم ترکم کرد برگشتم به خونه مادربزرگم -بدلیل نداشتن پدر ونبودن مادر از کودکی توسط ایشان نگهداری شده بودم- تونستم اعتیادم رو بادرمانهای نگهدارنده کنترل کنم اما شرایط روحی وروانیم هیچوقت اکی نشد ونتونستم دوباره مشغول کاربشم وخودمو پیداکنم تا... امروز که شدیدا" ازخودم ناامید شده ام دخترم 10سالش شده ومن نگران اینم که چندسال دیگه چطور میتونم توصورتش نگاه کنم وبگم بابات دیگه نتونست روپاش بلند بشه... انگیزه ی بیرون رفتن ازخونه روندارم انگیزه ای برای تلاش ندارم باوجودی که شدیدا" نیازبه کاروتلاش رو احساس میکنم اما هیچ نیرویی برای شروع مجدد در وجودم نیست انگاردیگه اراده درمن مرده... لطفا" راهنماییم کنید. باتشکر