سلام خسته نباشید.4ساله که آشنا شدیم الان مامانه دوست پسرم قبول نمیکنه ازدواج کنیم بخاطره 7ماه بزرگ بودن من از پسرش.میگه یا من یا دختره اصلن قبول نمیکنه ولی خیلی دوستش دارم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام خسته نباشید.4ساله که آشنا شدیم الان مامانه دوست پسرم قبول نمیکنه ازدواج کنیم بخاطره 7ماه بزرگ بودن من از پسرش.میگه یا من یا دختره اصلن قبول نمیکنه ولی خیلی دوستش دارم.لطفا راهنماییم کنین.
سلامنوشته اصلی توسط parisa.h
به مشاور خوش آمدید
مطلبتونو خوندم
شما و ایشون چند سالتونه؟
تحصیلات و شغل هر دوی شما چیه؟
نظر خود آقا پسر چیه؟ الان که مادرش مخالفت کرده چی میگه و چیکار کرده ؟
برای جلب رضایت خانواده ش چه کارهایی کرده؟
سلام.
من متولد 1366.1.13 هستم.دوست پسرم متولده 1366.9.4
هر دوتامون مهندسی کامپیوتر خوندیم.دوست پسرم کار نتونست پیدا کنه مغازه لوازم آرایشی باز کرده تهران،منم شرکت برنامه نویسی کار میکنم.
من اهل تبریزم
دوست پسرم اهله تهرانه
دانشگاه آشنا شدیم.
با اینکه مامانش مخالفت میکنه ولی باز باهام حرف میزنه و یکم امیدواره که ازدواج کنیم.
احساس میکنم یکم سرد شده ولی خودش میگه که بازم دوستم داره،هرجا رفتم ازش اجازه بگیرم...
نمیدونم چیزی نگفته بهم.فقط میدونم که مامانش بخاطره خانوادم اولش راضی شده بعد که فهمیده بزرگم قبول نکرده.هرچی دوست پسرم گفته قبول نکرده.
لطفن راهنماییم کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
خوب من بعید میدونم علت مخالفت فقط سن باشه . چون میشه گفت شما هم سالید و این برای خیلی از خانواده های تهرانی مسئله مهمی نیست .
شاید یکی از دلایل مخالفت بعد مسافت باشه شما تبریز و دوستتون تهران
درثانی شاید دوستتون چون اون موقع همکلاس بودید به شما عادت کرده و چنین پیشنهادی داده و الان که دورید داره بیشتر به پیشنهادی که داده فکر میکنه
خیلی ها چینن وضعیتی داشتند که وقتی برای مدتی دور شدند رابطشون کمرنگ شده و از ازدواج منصرف شدند.
به نظر من صلاح نیست که خیلی برای ازدواج با خودتون تحت فشار قرار دهیدش چون اگر واقعا مادرش با سن شما مشکل داشته باشه وظیفه دوستتون هست که مادرشو قانع کنه .
رابطمون کمرنگ نشده منم تحته فشار نمیزارم.
میگه چندروز دیگه دوباره با مامانش صحبت میکنه.
مثل قبل باهام رفتار میکنه حرف میزنه
خودش میگه بیشتراز قبل دوسم داره و بهم خیلی وابسته هست
با اینکه مامانش قبول نکرده هیچ تغییری تو رفتارش ندیدم
خوب پس باید یه چاره ای بیندیشید که چطوری میتونید مادرشو قانع کنید.
باید در برابر مخالفت مادرش حرف های منطقی بزنه تا خانوادش فکر نکنن انتخابش اشتباهه
فرضا میتونه چند نفر رو مثال بزنه که با وجود رابطه سنی بیشتر زندگی خوبی دارند. باید متوجه بشید که مسئله سن بهانه هست یا واقعا تنها مکشل مادرش هست
میتونه دوستتنون پیش مشاور بره و اگر مشاور هم نظر مثبتی داشت یه جلسه با مادرش بره
درثانی دوستتون میتونه از یه بزرگتری یا کسی که مادرش قبولش داره بخواد پادرمیونی کنه
ایشالا که هر چی صلاحته بشه .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟