نوشته اصلی توسط
یخ دربهشت
سلام خسته نباشید
من یه دختر18 ساله ام یه خواهر 7ساله دارم مادرم خیلی زن خوبیه بی نظیره اما پدرم معتاد به شیشه هستش وخلافکار باتوهماش اذیتمون میکنه بخاطرخلافش 3بار پلیساریختن خونمون مادرم هیچکسو نداره تاازپدرم جداشه هیشکیم نتونست بهمون کمک کنه از اونموقع به بعد خودبه خود همش تنهایی بلندبلند میخندم و بعدش گریه میکنم هی میخوام خودمو کنترل کنم ولی نمیشه اصلا دست خودم نیست وقتی چشامو میبندم میبینم تو تیمارستانم و نمیتونم راحت بخوابم همش بغض دارم وخیره میشم به یه جا نمیدونم باید چیکارکنم خسته شدم