نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: سردشدن و انصراف از ازدواج

1797
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17864
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردشدن و انصراف از ازدواج

    سلام دوستان
    مدت 4ماه است که بافردی نامزدهستم البته یکماه قبل ازخواستگاری ارتباط تلفنی داشتیم ایشان یه عقدناموفق داشتن ومن ساکن تهران وایشان ساکن ارومیه درابتدای آشنایی کارشان تهران بود اما درروزخواستگاری اعلام کردن که کارخونه ای درارومیه به کمک پدرشون تاسیس کردن حدوددوساله که احتمال قوی برای س************ت وادامه زندگی به اونجاخواهندرفت متاسفانه من پذیرفتم چون اولین خواستگاری بود که اینقدربه دلم نشست واحساس میکردم بهترین شخص وازهمه نظر عالی که خداجلوی راهم قرارداده .ازابتدااصرارداشتن که سریع عقدوعروسی کنیم که بامخالفت خانواده من مواجه شدن وخانوادم خواستارآشنایی بیشترخانواده ها ومادونفرشدن به سختی وبه شرط صیغه محرمیت هردوخانواده راضی شدن وخوب فوت مامان بزرگ عزیزم کمک کردتااین مدت طولانی تربشه ماازراه دورتلفنی واسکایپ باهم درتماس بودیم البته 2باربه اتفاق خانواده یکبارباخواهرم ودفعه آخرخودم به تنهایی به ارومیه رفتم اوایل رابطه خیلی گرمی داشتیم ومن ازبودن باهاش لذت میبردم البته مادامیکه درتهران بودیم این رابطه گرمترولذتبخش تربودتا توارومیه مادرایشان حکمران خانواده بودن وهمه به نوعی ازایشان حساب میبردن تواین مدت خیلی باانواده ایشان مهربان بودم کلا شخصیت آروم وکم حرفی دارم وسعی کردم احترام تمام اعضا خانواده ایشان را حفظ کنم وخودشون به پسرشون میگفتن برونمازشکربجابیارکه همچین دختری راخداسرراهت قرارداده البته مامانش همیشه ازاینکه من کم حرفم گله داشت اولا شخصیت من اینطورهست وثانیا باخانواده ای تازه آشنا شدم که زبان ترکی صحبت میکردن ومن ...یکی دوباراین اقابه من گفت که تونمیتونی بیای ارومیه باتوجه به روحیاتی که داری دوری ازخانواده اذیتت میکنه من گفتم اشکالی نداره ولی تا مدتی که اونجاهستیم تصمیم به بچه دارشدن نمیگیریم که خوب پذیرفت وگفت یه کاریش میکنم پدرم یبارتوصحبتها گفته بود که کمک میکنن تابتونه کارخوانه رایه جایی اطراف تهران بناکنه ومن بااین امید ک دیگه رفتنی درکارنیست خوشحال بودم هرباراین آقاازمن میپرسیدپس چی شد پدرنمیخواد به قولش عمل کنه که من دست آخرگفتم روپای خودت بایست پدردرشرایطی نیستن که به مافعلا کمک کنن شاید درآینده نزدی ولی الان نه .بعد به من گفت تازه اگرم بخواد کمکی کنه حتما منت میگذاره و جواب خواهر وبرادرای دیگتو باید بدیم خلاصه این شروع درگیریهای لفظی ماشد ودرآخرگفت که اصلا نمیام تهران حتی اگرپدربخوادکمک کنه و اصلا دلموزدی (من ابتدای آشنایی وامی برای ایشان جورکردم که مبلغ کمی هم نیست دوستش داشتم نمیتونستم ببینم همش به اینکه نداره و...درگیرباشه)منم عصبانی شدمو بهش گفتم من قبل ازهیچ آشنایی یه همچین لطفی به توکردم من دختر بسازی هستم وباتوقع پایین حتی برای خرید مراسم عقد کاروزندگی ودانشگاه گذاشتم یک هفته رفتم ارومیه چون پول نداشت ومیخواست اکثرخریدهاروچکی وبااستفاده ازاشنایی انجام بده تو خریدم سخت نگرفتم ونزاشتم کسی دلگیر بشه اما واقعا نمیدونم چرااینکاروبامن کرد خیلی برام فراموش لحظاتیکه باهم داشتیم سخته ادم مهربونو سختکوشی بود برای رفاه خانوادش ازهیچی دریغ نمیکرد اما ازلحاظ احساسی اونقدرکه من زبون بازی میکردم اون نه .یعنی ازابتدامنو دوست نداشت یا تو این مدت من کاری کردم که سردبشه این افکارآزارم میده ونمیتونم به خواستگارجدیدفکرکنم وکلا اعتمادبه نفسم اومده پایین احساس میکنم قدرت حفظ زندگی وخوشبختیمو نداشتم کمکم کنید چطورفراموش کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سردشدن وانصراف ازازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سابینا نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مدت 4ماه است که بافردی نامزدهستم البته یکماه قبل ازخواستگاری ارتباط تلفنی داشتیم ایشان یه عقدناموفق داشتن ومن ساکن تهران وایشان ساکن ارومیه درابتدای آشنایی کارشان تهران بود اما درروزخواستگاری اعلام کردن که کارخونه ای درارومیه به کمک پدرشون تاسیس کردن حدوددوساله که احتمال قوی برای س************ت وادامه زندگی به اونجاخواهندرفت متاسفانه من پذیرفتم چون اولین خواستگاری بود که اینقدربه دلم نشست واحساس میکردم بهترین شخص وازهمه نظر عالی که خداجلوی راهم قرارداده .ازابتدااصرارداشتن که سریع عقدوعروسی کنیم که بامخالفت خانواده من مواجه شدن وخانوادم خواستارآشنایی بیشترخانواده ها ومادونفرشدن به سختی وبه شرط صیغه محرمیت هردوخانواده راضی شدن وخوب فوت مامان بزرگ عزیزم کمک کردتااین مدت طولانی تربشه ماازراه دورتلفنی واسکایپ باهم درتماس بودیم البته 2باربه اتفاق خانواده یکبارباخواهرم ودفعه آخرخودم به تنهایی به ارومیه رفتم اوایل رابطه خیلی گرمی داشتیم ومن ازبودن باهاش لذت میبردم البته مادامیکه درتهران بودیم این رابطه گرمترولذتبخش تربودتا توارومیه مادرایشان حکمران خانواده بودن وهمه به نوعی ازایشان حساب میبردن تواین مدت خیلی باانواده ایشان مهربان بودم کلا شخصیت آروم وکم حرفی دارم وسعی کردم احترام تمام اعضا خانواده ایشان را حفظ کنم وخودشون به پسرشون میگفتن برونمازشکربجابیارکه همچین دختری راخداسرراهت قرارداده البته مامانش همیشه ازاینکه من کم حرفم گله داشت اولا شخصیت من اینطورهست وثانیا باخانواده ای تازه آشنا شدم که زبان ترکی صحبت میکردن ومن ...یکی دوباراین اقابه من گفت که تونمیتونی بیای ارومیه باتوجه به روحیاتی که داری دوری ازخانواده اذیتت میکنه من گفتم اشکالی نداره ولی تا مدتی که اونجاهستیم تصمیم به بچه دارشدن نمیگیریم که خوب پذیرفت وگفت یه کاریش میکنم پدرم یبارتوصحبتها گفته بود که کمک میکنن تابتونه کارخوانه رایه جایی اطراف تهران بناکنه ومن بااین امید ک دیگه رفتنی درکارنیست خوشحال بودم هرباراین آقاازمن میپرسیدپس چی شد پدرنمیخواد به قولش عمل کنه که من دست آخرگفتم روپای خودت بایست پدردرشرایطی نیستن که به مافعلا کمک کنن شاید درآینده نزدی ولی الان نه .بعد به من گفت تازه اگرم بخواد کمکی کنه حتما منت میگذاره و جواب خواهر وبرادرای دیگتو باید بدیم خلاصه این شروع درگیریهای لفظی ماشد ودرآخرگفت که اصلا نمیام تهران حتی اگرپدربخوادکمک کنه و اصلا دلموزدی (من ابتدای آشنایی وامی برای ایشان جورکردم که مبلغ کمی هم نیست دوستش داشتم نمیتونستم ببینم همش به اینکه نداره و...درگیرباشه)منم عصبانی شدمو بهش گفتم من قبل ازهیچ آشنایی یه همچین لطفی به توکردم من دختر بسازی هستم وباتوقع پایین حتی برای خرید مراسم عقد کاروزندگی ودانشگاه گذاشتم یک هفته رفتم ارومیه چون پول نداشت ومیخواست اکثرخریدهاروچکی وبااستفاده ازاشنایی انجام بده تو خریدم سخت نگرفتم ونزاشتم کسی دلگیر بشه اما واقعا نمیدونم چرااینکاروبامن کرد خیلی برام فراموش لحظاتیکه باهم داشتیم سخته ادم مهربونو سختکوشی بود برای رفاه خانوادش ازهیچی دریغ نمیکرد اما ازلحاظ احساسی اونقدرکه من زبون بازی میکردم اون نه .یعنی ازابتدامنو دوست نداشت یا تو این مدت من کاری کردم که سردبشه این افکارآزارم میده ونمیتونم به خواستگارجدیدفکرکنم وکلا اعتمادبه نفسم اومده پایین احساس میکنم قدرت حفظ زندگی وخوشبختیمو نداشتم کمکم کنید چطورفراموش کنم

    دوست عزیز بلاخره قراره چه اتفاقی بیفته ؟ این رابطه به نتیجه میرسه و فقط دچار سردی شده یا کلا" کات کردید؟

    به جای گفتن ریزه کاریهای خرید چکی اصل ماجرا رو در نظر بگیرید

    به این فکر کنید که اختلاف فرهنگی میتونه مشکلساز باشه و در نهایت این شما هستید که باید با درک شرایط حاضر وارد زندگی بشید

    مشکل ایشون نداشتن یک درامد پایداره و مردان در این مشکلات مالی و اقتصادی شدیدا" پرخاشگر و تند میشن

    و تا وقتی که چنین مشکلی باشه چنین برخوردها و تنش هایی اتفاق میفته

    بهتره مشاوره حضوری و دو نفره ای رو با مشاوری مجرب انجام بدید تا بتونید مشکلات خودتون رو از منظر فردی سوم و اگاه و بی طرف بررسی کنید

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18127
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    5
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    عزیطم فقط با یک بار درگیری لفظی میخوای قید همه چی رو بزمی؟!

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6252
    نوشته ها
    287
    تشکـر
    216
    تشکر شده 191 بار در 126 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    من 3 سال با همسرم دوست و نامزد بودیم میتونم بگم هر روزش دعواهای شدید داشتیم که مقصر اصلی واقعا من بودم.

    الان یکساله از ازدواجمون میگذره ولی الان خدارو شکر دعواهامون خیلی خیلی کمتر شده. اونوقت شما با یه بار دعوای لفظی به این سادگی میخواید کات کنید؟

    فردا در برابر اون همه سختی و مشکلات زندگی چیکار میخواید بکنید پس؟ واقعا عجیبه. اگر عشقی وسط باشه و به بلوغ فکری رسیده باشید چیزی خراب نمیشه

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17406
    نوشته ها
    124
    تشکـر
    81
    تشکر شده 173 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    سلام
    من نمیخوام هدف به شما بدم
    چون اینجوری مسئولم آینده اتون میشم
    اما ی موضوعی هست که باید از همین آلان بدونید
    تو زندگی مشترک میلیون ها بار این دعوا ها و سوتفاهم ها هست و تنها چیزی که این سوتفاهم هارو برطرف میکنه گذشت و محبت و درک متقابله
    اگر تو ی رابطه ای اون 3 تا نبود یعنی عشقم نیست
    و اگر تو رابطه ای عشق نباشه به هیچ جا نخواهد رسید

    این ی امتحانه برای جفت شما
    تا بهم ثابت کنید چ احساسی بهم دارید و واکنشتون جلوی این سوتفاهم ها چیه ؟؟؟
    بعضی ها با لج و لج بازی طرف مقابل و به مرز دیووونگی میکشن و رابطه رو به بدترین شکل ممکن تمومش میکنن.
    بعضی هام با عقل و منطق سعی میکنن شرایط و کنترل و درست کنن.
    انتخابش با شماست

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17864
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    من اصلا قصدبه هم زدن نداشتم .هنوزم بعدازگذشت 2ماه ازتمام شدن رابطمون بازم دوسش دارم این آقا خودش برید ودوخت و نمیدونم به خانوادش چی گفت که هیچکسی جزپدرش پادرمیونی نکرد برای اتصال این رابطه من میدونم تو زندگی مشکلات زیادی پیش میاد وباید بادرایت وهمفکری همدیگه حلش کرداما به شرط اینکه هردوطرف واقعا همدیگرودوست داشته باشن وبخوان .وقتی با صراحت میگه که ازچشمم افتادی .بااون همه محبت وابراز علاقه که بهش کردم ونفهمیدچکارمیتونم بکنم دوستم نداره اصرارم بیفایده است به قول دوست خوبمfarokhایشان هنوز به استقلال مالی نرسیده ونمیدونه اززندگی چی میخواد بلندپروازه ومیخواد زود وبه هرقیمتی به قله برسه منم نمیتونم کارودرس وخانوادمو به مخاطره بیاندازم برای کسی که اینقدرسخت میگیره به خودشو دیگران کسیکه بخاطرکارش دوروزبرای خرید وبودن باهمسرش وقت نمیگذاره دارم میجنگم تافراموشش کنم تواین زمینه منو راهنمایی کنید لطفا

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سابینا نمایش پست ها
    من اصلا قصدبه هم زدن نداشتم .هنوزم بعدازگذشت 2ماه ازتمام شدن رابطمون بازم دوسش دارم این آقا خودش برید ودوخت و نمیدونم به خانوادش چی گفت که هیچکسی جزپدرش پادرمیونی نکرد برای اتصال این رابطه من میدونم تو زندگی مشکلات زیادی پیش میاد وباید بادرایت وهمفکری همدیگه حلش کرداما به شرط اینکه هردوطرف واقعا همدیگرودوست داشته باشن وبخوان .وقتی با صراحت میگه که ازچشمم افتادی .بااون همه محبت وابراز علاقه که بهش کردم ونفهمیدچکارمیتونم بکنم دوستم نداره اصرارم بیفایده است به قول دوست خوبمfarokhایشان هنوز به استقلال مالی نرسیده ونمیدونه اززندگی چی میخواد بلندپروازه ومیخواد زود وبه هرقیمتی به قله برسه منم نمیتونم کارودرس وخانوادمو به مخاطره بیاندازم برای کسی که اینقدرسخت میگیره به خودشو دیگران کسیکه بخاطرکارش دوروزبرای خرید وبودن باهمسرش وقت نمیگذاره دارم میجنگم تافراموشش کنم تواین زمینه منو راهنمایی کنید لطفا
    به نظرم ره درستو انتخاب کردی.از خدا بخواه که تنهات نذاره و توی فراموشیش کمکت بکنه.این ی اصله که ادم وقتی ی چیزی رو از دست میده ی چیز بهتر بدست میاره.البته این به قدرت ریسک ادما بستگی داره.تو حالا باید منتظر ی فرد بهتر باشی.با خودت بگو من لیاقت بهترین هارو دارم.
    مشکل ازاون بوده پس لازم نیست خودتو اذیت کنی .اون شرایط ازدواج نداشته نه تو.
    امضای ایشان
    ...!

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16464
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    128
    تشکر شده 105 بار در 63 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سابینا نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مدت 4ماه است که بافردی نامزدهستم البته یکماه قبل ازخواستگاری ارتباط تلفنی داشتیم ایشان یه عقدناموفق داشتن ومن ساکن تهران وایشان ساکن ارومیه درابتدای آشنایی کارشان تهران بود اما درروزخواستگاری اعلام کردن که کارخونه ای درارومیه به کمک پدرشون تاسیس کردن حدوددوساله که احتمال قوی برای س************ت وادامه زندگی به اونجاخواهندرفت متاسفانه من پذیرفتم چون اولین خواستگاری بود که اینقدربه دلم نشست واحساس میکردم بهترین شخص وازهمه نظر عالی که خداجلوی راهم قرارداده .ازابتدااصرارداشتن که سریع عقدوعروسی کنیم که بامخالفت خانواده من مواجه شدن وخانوادم خواستارآشنایی بیشترخانواده ها ومادونفرشدن به سختی وبه شرط صیغه محرمیت هردوخانواده راضی شدن وخوب فوت مامان بزرگ عزیزم کمک کردتااین مدت طولانی تربشه ماازراه دورتلفنی واسکایپ باهم درتماس بودیم البته 2باربه اتفاق خانواده یکبارباخواهرم ودفعه آخرخودم به تنهایی به ارومیه رفتم اوایل رابطه خیلی گرمی داشتیم ومن ازبودن باهاش لذت میبردم البته مادامیکه درتهران بودیم این رابطه گرمترولذتبخش تربودتا توارومیه مادرایشان حکمران خانواده بودن وهمه به نوعی ازایشان حساب میبردن تواین مدت خیلی باانواده ایشان مهربان بودم کلا شخصیت آروم وکم حرفی دارم وسعی کردم احترام تمام اعضا خانواده ایشان را حفظ کنم وخودشون به پسرشون میگفتن برونمازشکربجابیارکه همچین دختری راخداسرراهت قرارداده البته مامانش همیشه ازاینکه من کم حرفم گله داشت اولا شخصیت من اینطورهست وثانیا باخانواده ای تازه آشنا شدم که زبان ترکی صحبت میکردن ومن ...یکی دوباراین اقابه من گفت که تونمیتونی بیای ارومیه باتوجه به روحیاتی که داری دوری ازخانواده اذیتت میکنه من گفتم اشکالی نداره ولی تا مدتی که اونجاهستیم تصمیم به بچه دارشدن نمیگیریم که خوب پذیرفت وگفت یه کاریش میکنم پدرم یبارتوصحبتها گفته بود که کمک میکنن تابتونه کارخوانه رایه جایی اطراف تهران بناکنه ومن بااین امید ک دیگه رفتنی درکارنیست خوشحال بودم هرباراین آقاازمن میپرسیدپس چی شد پدرنمیخواد به قولش عمل کنه که من دست آخرگفتم روپای خودت بایست پدردرشرایطی نیستن که به مافعلا کمک کنن شاید درآینده نزدی ولی الان نه .بعد به من گفت تازه اگرم بخواد کمکی کنه حتما منت میگذاره و جواب خواهر وبرادرای دیگتو باید بدیم خلاصه این شروع درگیریهای لفظی ماشد ودرآخرگفت که اصلا نمیام تهران حتی اگرپدربخوادکمک کنه و اصلا دلموزدی (من ابتدای آشنایی وامی برای ایشان جورکردم که مبلغ کمی هم نیست دوستش داشتم نمیتونستم ببینم همش به اینکه نداره و...درگیرباشه)منم عصبانی شدمو بهش گفتم من قبل ازهیچ آشنایی یه همچین لطفی به توکردم من دختر بسازی هستم وباتوقع پایین حتی برای خرید مراسم عقد کاروزندگی ودانشگاه گذاشتم یک هفته رفتم ارومیه چون پول نداشت ومیخواست اکثرخریدهاروچکی وبااستفاده ازاشنایی انجام بده تو خریدم سخت نگرفتم ونزاشتم کسی دلگیر بشه اما واقعا نمیدونم چرااینکاروبامن کرد خیلی برام فراموش لحظاتیکه باهم داشتیم سخته ادم مهربونو سختکوشی بود برای رفاه خانوادش ازهیچی دریغ نمیکرد اما ازلحاظ احساسی اونقدرکه من زبون بازی میکردم اون نه .یعنی ازابتدامنو دوست نداشت یا تو این مدت من کاری کردم که سردبشه این افکارآزارم میده ونمیتونم به خواستگارجدیدفکرکنم وکلا اعتمادبه نفسم اومده پایین احساس میکنم قدرت حفظ زندگی وخوشبختیمو نداشتم کمکم کنید چطورفراموش کنم
    سلام

    به نظر من مسئله اونقدر مهمی نبوده که بخاطرش بخواین یه زندگی رو بهم بزنید.یه جرو بحث بوده دیگه. از قدیم هم گفتن تو دعوا حلوا خیرات نمیکنن یه چیز شما میگی یه چیزی ایشون از روی عصبانیت میگن تموم میشه میره ولی وقتی هر دو طرف سرد میشن با خودشون میگن حرف بدی به طرفمون زدیم.به نظر من یه کم بیشتر فکر کنید اگر قرار باشه همیشه با این مسائل پیش پا افتاده رابطه ای رو کات کنید هیچ وقت نمیتونید یه زندگی مشترک داشته باشید.و فکر نکنید الان اینو ردش کنید بره یکی دیگه بیاد دیگه مشکل ها حل میشه نه واقغا اینطور نیست. حتی اگر شاهزاده سوار بر اسب سفید هم بیاد باید قبول کنید این شاهزاده طرف تاریکی هم داره.پس بهتره منطقی و واقع بین باشیم وسعی کنیم مسئله رو حل کنیم تا اینکه بیایم صورت مسئله رو پاک کنیم و با خودمون فکر کنیم مسئله حل شده.البته بازم زندگی خودتون هست و صلاح کار خویش خسروان دانند فقط جهت اطلاع عرض کردم.

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17864
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردشدن و انصراف از ازدواج

    ممنون ازهمه دوستانیکه کامنت میگزارن وتوجه میکنن مدت 2ماه ازقطع ارتباط ما گذشته نه خانواده ایشان نه خانواده من پاپیش نگذاشتن درسته موضوع مهمی واقعا بین ماپیش نیامد ولی این آقا نمیتونه درشرایط سخت تصمیم درستی بگیره بارها کار عوض کرده ازاین شاخه به اون شاخه تو ازدواجم حتما میخوادهمینکاروبکنه .شایدبهترین راه فراموشی ودرس گرفتن باشه البته بیشترین ضربه رامتاسفانه دخترتوجامعه مامتجمل میشه راضیم به رضای خدا

  11. کاربران زیر از سابینا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد