نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

968
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    سلام دوستان عزیز.
    من 25 سالمه و از 9-10 سالگی علاقه ی زیادی به یکی از پسرهای فامیلمون داشتم به طوری که همیشه باهم هم بازی بودیم و تا میشد بیشتر اوقاتمون رو با هم میگذروندیم و این دوستی کودکانه کم کم تبدیل به عشق شد تا جایی که وقتی من 14 ساله بودم و اونم 15 ساله بود رسما از پدرم منو خواستگاری کردن ولی پدرم به جواب رد داد و من تا 3-4 سال پیش کاملا از این موضوع بی اطلاع بودم و از اون تاریخ به بعد هرجایی که اون حضور داشت پدرم به من اجازه نمیداد منم برم و منم بی هیچ سوال و جوابی میپذیرفتم با وجودی که در تمام زندگیم هیشکی رو به اندازه ی اون دوست نداشتم و نخواهم داشت ولی از بیان کردن حرف دلم و اینکه منم عاشقشم خجالت میکشیدم.آره بد جوری عاشقشم حتی تو خواب و رویاهامم فقط اونو میبینم و به خاطر عشق شدیدی که بهش دارم تا حالا بهترین خواستگارامو که هر دختری آرزوشو داره رد کردم چون نمیتونستم و هنوزم نمیتونم هیشکی جز اون تو زندگیم بپذیرم . .بعدا اون پسر به دلیل مشکلات خانوادگی که داشتن مجبور به ازدواج شد که الان یه دختر5 ساله حاصل ازدواج ناموفقشه و به دلایلی که هنوز بعد 3سال طلاق برای هیشکی روشن نشده همسر سابقش اونو با بچه رها کرده و ظاهرا دوباره ازدواج کرده! حالا اون اومده سراغ من... پارسال درست یکی دو رو بعد سالروز تولدم یه سره شروع کرد به تماس گرفتن و اس ام اس دادن حتی یه شب که فردا 8صبح امتحان داشتم از 8شب تا 6صبح همون روز امتحان بهم زنگ میزد و صحبت میکرد و برام ترانه میخوند! انقدر قضییه پیچیده شده که نمیدونم ازکجا شروع کنم؟ خب اون یه ازدواج ناموفق داشته و یه دختر بچه داره. به تازگی هم فهمیدم که یه زن به عنوان پرستار آورده که عقدش کرده و میگه ازدواجش با اون خیلی اجباری و فقط برای بچه اش بوده. منم الان تو شرایط خانوادگی نامناسبی هستم و اون از این ماجرا کاملا با خبرهو اولش که پارسال یهو سرو کلش پیدا شد خییییلی خوشحال شدم گفتم خدا بعد 15 سال داره مارو به هم میرسونه و ذوق زده بودم اونم فوق العاده با عش و مهربونی و محبت باهام حرف میزد و همه چی گل و بلبل و عالی بود تا این کا این دفعه که امود شهر ما و دیدمش( آخه اون تو شهر دیگه زندگی میکنه) خیلی باهام سرد و بی احساس شده بود و حتی بهم حرفی رو زد که آتیشم زد و بهم گفت: اگه به هم نرسیم چیکار میکنی؟؟ این حرفش بوی جدایی میده و اینکه انگار ازم دلزده شده!!!!!! ونکته ی آخراینکه 2 سفر قبلی که اومده بود منو برد به خونه ای که واسه یه شب اجاره کرده بود و من احمق علیرغم اینکه دختر با اعتقاد و مذهبی ای هستم چون اون رو محرم و همسرم قطعی خودم میدونستم بهش نه نگفتم و.......

    خیلی احساس بدبختی و شکست میکنم. یعنی اون منو نمیخواد و فقط هوس دلش بود که برطرف شد؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! من با وجو اون زن و بچه باید چیکار کنم؟؟ اصلا باید ادامه بدم یا نه یا چی؟ در مورد بچه میدونستم و یه جورایی حاضر بودم باهاش کنار بیام ولی بهم دیر درمورد زنه گفت و من رو گیر انداخته. واقعا نمیدونم باید چیکار کنم و کار درست چیه؟؟

    لطفا کمکم کنید داغونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15307
    نوشته ها
    249
    تشکـر
    1,185
    تشکر شده 204 بار در 134 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    سلام
    درست نيست ادامه بدي،اون اگه شما رو ميخواست تا قبل از اينکه محرمش بشيد باهاتون رابطه برقرار نميکرد.
    سادگي کرديد

  3. 3 کاربران زیر از atoosa66 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15518
    نوشته ها
    117
    تشکـر
    98
    تشکر شده 77 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    سلام
    اگه سرد بودنش مربوط به بعد از رابطه است دلیلش همین میتونه باشه. اعتمادشو یه شما به عنوان یک خانم پاک از دست داده
    البته ایشون هم با صداقت جلو نیومدن وقتی به قول خودتون شمارو گیر انداختن در ثانی مگه هر کی واسه بچه اش پرستار میگیره باید عقدش کنه؟؟؟
    به نظر عجیب میاد
    از طرف دیگه ایشون تجربه یه زندگی زناشویی رو داشتن که شما نداشتین. حتی علت طلاق از همسر اولشون ممکنه رو رابطه اینده شما تاثیر بزاره مثلا اگه خانمشون خیانت کرده باشن ممکنه ایشون شکاک بشن و شمارو تحت فشار بزارن به خصوص که به رابطه پیش از ازدواج هم تن دادید
    با این اوصاف بهتره از ایشون فاصله بگیرید چون رابطتون از دو طرف میلنگه
    با پافشاری فقط زمینه تحقیر خودتون رو فراهم می کنید.

  5. 3 کاربران زیر از mary.aylin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16510
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    76
    تشکر شده 143 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    سلام دوست عزیز
    اگه بتونی با همسر سابقش صحبت کنی و علت طلاق رو بفهمی خیلی بهتره

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  7. کاربران زیر از helenbahar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6769
    نوشته ها
    517
    تشکـر
    631
    تشکر شده 706 بار در 360 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    وای شما دخترا چقد رفتاراتون عجیب غریبه

    همونی ک میگن عشق آدمو کور و کر میکنه اینه ولی دیگه نه تا این حد

    درسته آدم وختی عاشق کسی میشه همه سعی و تلاششو میکنه تا بهش برسه

    ولی آخه همه چی ک عشق نیست آدم باید ببینه طرف مقابلش سایر شرایط رو هم داره یا نه؟

    بعد جمع آخرش ب ی نتیجه ای برسه ، دخالت دادن یه سر سوزن عقل هم خواهر من بد نیستا

    به نظر من ک این آقا اصن مناسب شما نیست ، یه بچه داره ، بعدشم الان زن داره ، آخه شما با چ معیاری .....
    امضای ایشان
    خداحافظ همه ، حلالم كنين

  9. 2 کاربران زیر از bahram.a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    آخه شرایط بدجوری پیچیده شده. مامانم از علاقه ی بین ما دو تا کاملا باخبره ولی در مورد پرستاربچه که عقدش شده هیچ چیزی نمیدونه! اگه بفهمه قطعا مخالفت میکنه یا که تا زنه رو طلاق نده رضایت به ازدواج بهمون نمیده. بدتر از اون بابامه که کلا از ماجرا ی الان بین من و اون پسره بی خبره و از همه بدتر اینکه ازش اصلا خوشش نمیاد! من مشکلم تازه بعد علنی شدن قضییه شروع میشه و خودمو برای اون روزا حاضر کرده بودم اما با این رفتارای سرد و دلسردکنندش نمیدونم باید چیکارکنم؟
    این که نمیشه بیاد منو بازیچه ی هوس دلش کنه تا مثلا به خواسته اش برسه بعد 14-15 سال که میگفت منو دوس داره و عاشقمه و بعدش بره منو بندازه دور؟! همین الان 2 تا خواستگار دارم که شدیدا تمایل به ازدواج باهام رو دارن ولی من اصلا نمیتونم به هیچکسی غیر از اون حتی فکر کنم. الان که رفتارش انقدر سرد شده باهام منو گذاشته تو شرایطی که کم کم خسته بشم و از طرف من این ارتباطه قطع بشه که بعدا اگه مامانم فهمید مقصر جدایی من باشم! متاسفانه فوق العاده زیرک و با سیاسته و همینش منو میترسونه. ضمنا فکر میکنم که اون روز که برد منو به اون خونه ازم یه فیلم یا عکس هم گرفته. مطمئن نیستم ولی تو اون شرایط یه لحظه دیدیم موبایلشو برای چند ثانیه به سمت من گرفته بود مثل کسی که داره فیلم یا عکس میگیره!
    بدجور گیر کردم نیــــــــــــــــاز دارم خیلی هوشمندانه راهنمایی بشم خودم که دیگه هنگ کردمو راه نجاتی نمیبینم.

    یا باید با این تغییر 180 درجه ای رفاراش کنار بیام و خودمو بسپارم دست سرنوشتی که اون برام داره پیش میاره یا که منم رفتارمو سرد کنمو بهش مثل قبل اهمیت ندم ( که فکر میکنم خودشم همین رو ازم میخواد تا بعدا من مقصر باشم!)که مثلا وقتی شرایطش رو جفت و جور کرد باز برگرده و بیاد سراغم یا که کلا منو فراموش میکنه و انگار نه انگار که باهام قول و قراری گذاشته بوده!
    دوستان عزیزم من نمیدنم باید هنوزم دوسش داشته باشم و برنامه ی ازدواج باهاش داشته باشم یا که نه فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟ اگه برام دردسر بسازه با اون فیلمه یا عکسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من خیلی ساده دل و احمقم و بدجوری کلاگذاشته سرم جوری که هنوزم باورم نمیشه...

    منتظرم راهنمایی هاتون هستم.ممنوم

  11. کاربران زیر از shivakhanum بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8023
    نوشته ها
    1,114
    تشکـر
    4,745
    تشکر شده 2,210 بار در 819 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    شیوا جونم فقط و فقط فراموشش کن
    اون فقط میخاس ب هدفش برسه ک رسید
    خودتم برای ی ادم بی ارزش ناراحت نکن
    ب مامانتم بگو دیگه نمیخوایش

    هیچ کاریم نمیتونه بکنه از لحاظ عکس و فیلمم اگ کاری کنه
    شکایت کنین و اطلاع بدین بیچارش میکنن
    امضای ایشان

    شازده کوچولو گُفت

    گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم

    حوصِله و مَغرور بود

    اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
    I

  13. کاربران زیر از pari@ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    فیلم وعکس؟
    دختر گول خوردی!
    سعی کن باهاش سرد بشی و یجوری اون فیلمو عکسو ازش بگیری.
    وقتی بعد از ارضا شدنش سرد شده معلوم ه که فقط تورو به خاطر هوس میخواسته.یک پسر اگه دختری رو دوست داشته باشه قبل از محرمیت باهاش ارتباط جنسی برقرار نمیکنه.
    یکم ناراحتی وحتی افسردگی بهتر از تباه شدن زندگیه.بهتر از خیلی اتفاقات بده.
    امضای ایشان
    ...!

  15. 2 کاربران زیر از 2015 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6769
    نوشته ها
    517
    تشکـر
    631
    تشکر شده 706 بار در 360 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    نقل قول نوشته اصلی توسط shivakhanum نمایش پست ها
    آخه شرایط بدجوری پیچیده شده. مامانم از علاقه ی بین ما دو تا کاملا باخبره ولی در مورد پرستاربچه که عقدش شده هیچ چیزی نمیدونه! اگه بفهمه قطعا مخالفت میکنه یا که تا زنه رو طلاق نده رضایت به ازدواج بهمون نمیده. بدتر از اون بابامه که کلا از ماجرا ی الان بین من و اون پسره بی خبره و از همه بدتر اینکه ازش اصلا خوشش نمیاد! من مشکلم تازه بعد علنی شدن قضییه شروع میشه و خودمو برای اون روزا حاضر کرده بودم اما با این رفتارای سرد و دلسردکنندش نمیدونم باید چیکارکنم؟
    این که نمیشه بیاد منو بازیچه ی هوس دلش کنه تا مثلا به خواسته اش برسه بعد 14-15 سال که میگفت منو دوس داره و عاشقمه و بعدش بره منو بندازه دور؟! همین الان 2 تا خواستگار دارم که شدیدا تمایل به ازدواج باهام رو دارن ولی من اصلا نمیتونم به هیچکسی غیر از اون حتی فکر کنم. الان که رفتارش انقدر سرد شده باهام منو گذاشته تو شرایطی که کم کم خسته بشم و از طرف من این ارتباطه قطع بشه که بعدا اگه مامانم فهمید مقصر جدایی من باشم! متاسفانه فوق العاده زیرک و با سیاسته و همینش منو میترسونه. ضمنا فکر میکنم که اون روز که برد منو به اون خونه ازم یه فیلم یا عکس هم گرفته. مطمئن نیستم ولی تو اون شرایط یه لحظه دیدیم موبایلشو برای چند ثانیه به سمت من گرفته بود مثل کسی که داره فیلم یا عکس میگیره!
    بدجور گیر کردم نیــــــــــــــــاز دارم خیلی هوشمندانه راهنمایی بشم خودم که دیگه هنگ کردمو راه نجاتی نمیبینم.

    یا باید با این تغییر 180 درجه ای رفاراش کنار بیام و خودمو بسپارم دست سرنوشتی که اون برام داره پیش میاره یا که منم رفتارمو سرد کنمو بهش مثل قبل اهمیت ندم ( که فکر میکنم خودشم همین رو ازم میخواد تا بعدا من مقصر باشم!)که مثلا وقتی شرایطش رو جفت و جور کرد باز برگرده و بیاد سراغم یا که کلا منو فراموش میکنه و انگار نه انگار که باهام قول و قراری گذاشته بوده!
    دوستان عزیزم من نمیدنم باید هنوزم دوسش داشته باشم و برنامه ی ازدواج باهاش داشته باشم یا که نه فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟ اگه برام دردسر بسازه با اون فیلمه یا عکسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من خیلی ساده دل و احمقم و بدجوری کلاگذاشته سرم جوری که هنوزم باورم نمیشه...

    منتظرم راهنمایی هاتون هستم.ممنوم
    یه سئوال اینجا وجود داره آخه شما از کجا مطمعنی بعد از این همه سال همون عشق قدیمی

    باز تو وجود اون آقا وجود داره ، چرا نمیخوای واقعیتو قبول کنی ، اون آقا بعد از شما دو بار ازدواج کرده

    صد در صد تغییر کرده و اون فرد قبلی نیست

    هرچند ب نظر من عشقی هم ک از قبل بین شما وجود داشته عشق واقعی نبوده ،
    چون آدم 15 ساله عشقش نمیتونه واقعی باشه

    خودتونو و آیندتونو نابود نکنین ، شما دارین روی کدوم عشق پا فشاری میکنین ؟؟؟؟

    اگه منتظر تایید هستید من ک نمیتونم تایید کنم ادامه بدین ، قبول کنین ی جای کار این آقا میلنگه ، ولش کن ، این اراده رو داشته باش

    یه نه بزرگ ب خودت و اون بگو تمام
    امضای ایشان
    خداحافظ همه ، حلالم كنين

  17. 4 کاربران زیر از bahram.a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    میخوام ازش انتقام بگیرم اما چه جوری؟

  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6769
    نوشته ها
    517
    تشکـر
    631
    تشکر شده 706 بار در 360 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    نقل قول نوشته اصلی توسط shivakhanum نمایش پست ها
    میخوام ازش انتقام بگیرم اما چه جوری؟
    انتقام شمشیر دو لبه است ، از نظر روحی خودتونم زخمی میکنه

    ببخشینش و فراموشش کنین بخاطر آرامش خودتون ، هیچی مهمتر از آرامشتون نیست
    امضای ایشان
    خداحافظ همه ، حلالم كنين

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    منم بااقی بهرام موافقم.اگه شما انتقام بگیرین اون هم خیلی ساده همه چیز رو توی فامیل میگه و......
    حرف مردم مهم نیست ولی پدر ومادرتون شرمنده میشن.
    به نظرم حتی اگه نمیتونی ببخشیش فراموشش کن.
    امضای ایشان
    ...!

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    بدجور فریب خوردم تمام زندگیم فلج شده و از همه ی کارای زندگیم عقب موندم. باور کردن این همه نقش و بازیگری اونم با منی که عــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــاشقانه دوسش داشتم برام غیر ممکنه به خدا من تو زندگیم خیلی سختی کشیدم و اون تمام امیدآینده ی من و عشق ابدی من بود با این شکست سنگین چجوری کنار بیام؟ من تمام عمرمو تا این لحظه فقـــــــــــــــــــــــ ـــــط دلبسته اون بودم و وفادار بهش و عشقی که بهش داشتم. باورتون نمیشه چقدر از خودم متنفر شدم. وقتی تو آغوشش بودم بهش گفتم من با تمام شرایطت کنار میام و تنها خواسته ی من ازت اینه که هرگز دلمو نشکن که طاقت ندارم و میمیرم. حالا مطمئنم که دیگه توان ادامه ی زندگی رو ندارم

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 15 سال دلبسته ی باد بودم و حالا.....

    شیوا جان.ولی قبول کن که تقصیر خودت بوده.
    اگه توفعلا به فکر خودت باش. کاری به اون نداشته باش.تو مهم هستی.
    وقتی تورو به بازی گرفته پس باید سعی کنی که فراموشش بکنی.بعد انتقام چی میشه؟هیچ .فقط افسردگی میگیری وپشیمون میشی.
    امضای ایشان
    ...!

  23. 2 کاربران زیر از 2015 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد