سلام دختری 22 ساله هستم که با یک پسر در سطح خودم اشنا شدم و فقط قصد ازدواج داشتیم.همه چیز جور بوده تا اینکه پسر ازمایش داد و متوجه شد که پوکی استخوان داره و حدود 20تا 22 روز این اتفاق افتاده از روزی ک جواب رو گرفت به من گفت که باید برم و پاسوزش نشم.چون فک میکنه ک همه تواناییاشو از دست داده و هیچ کاری نمیتونه انجام بده.تقریبا تعدادی از خانواده من و خانواده اون از ارتباط ما خبر داشتن.و من از اون روز تا الان بهش میگم که نمیرم چون با چندتا دکتر ک حرف زدم گفتن ک درمان داره.و این بعد از شنیدن جواب ازمایش ب شدت افسرده شد .و حتی جواب منم نمیدادو نمیده.تو عمرش عصبی نمیشد ولی تا کسی باهاش حرف بزنه سریع عصبی میشه.و حتی اگه بهش بگی برو دکتر میگه من دلسوزی کسی رو نمیخوام.تا 12 روز پیش نت داشت و من میتونستم انلاین بودنشو ببینم و حتی بهش پیام میدادم و ب زور ج میداد.و همش میگفت ک برو.حتی ب من گفت برو و هیچ علاقه ای بهت ندارم.تا اینکه 12روز پیش بخاطر عصبانیت زیاد و اینکه یکی از اشناهاشون ماجرای ما رو متوجه شده بود و بهش گفته بود ک تو خوب میشی و حق نداری ب دختره بگی برو.اونم عصبی شد و گوشی همراهشو خورد کرد.و الان ی گوشی دیگه ای دستشه طبق گفته دوستش .من فقط بهش پیام میدم و از اون رووز هیچ جوابی ب من نداده.فقط میبینم ک پیاما تحوبل داده میشن.واقعا نگرانشم..هیچ خبری از ندارم.نمیخوام از طریق خانوادش اقدام کنم.چون اولا بهشون دسرسی ندارم دوم اینکه اون بشدت مستقل بود و اگه از طریق خانوادش اقدام کنم مطمئنم ک واقعا عصبی میشه و گوشیش رو خاموش میکنه.من واقعا نگرانشم.میخوام کنارش باشم. حال روحیم اصلن خوب نیست ولی بخطر اون میتونم خودمو کنترل کنم.همه امیدم خداس.میخواستم بدونم من چطور میتونم باهاش ی طوری رفتار کنم ک بفهمه ک من واقعا میخوامش و این ترحم نیست.و چطور باهاش حرف بزنم ک جواب بده پیامای منو..
ممنون..