نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: قطع شدن رابطه عاشقانه

2281
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    512
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    قطع شدن رابطه عاشقانه

    سلام و خسته نباشید
    حدود یک سال به پسری بودم که بی نهایت دوستش دارم. ولی متاسفانه در حال حاضر جدا شدیم. 6 ماهه که خبری ندارم. هر ثانیه به او فکر می کنم و زندگیم تحت تاثیر قرار گرفته. جدا نمی دونم چه کار کنم؟ یعنی منو فراموش کرده؟ مگه میشه؟ یعنی و هم اینقدر به فکر من هست؟ لطفا راهنماییم کنید. ممنونم

  2. کاربران زیر از shima7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط shima7 نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشید
    حدود یک سال به پسری بودم که بی نهایت دوستش دارم. ولی متاسفانه در حال حاضر جدا شدیم. 6 ماهه که خبری ندارم. هر ثانیه به او فکر می کنم و زندگیم تحت تاثیر قرار گرفته. جدا نمی دونم چه کار کنم؟ یعنی منو فراموش کرده؟ مگه میشه؟ یعنی و هم اینقدر به فکر من هست؟ لطفا راهنماییم کنید. ممنونم
    سلام
    به مشاور خوش آمدید
    لطفا برای اینکه بتونم با دید وسیعتری به شرایطتون مشکلتون رو بررسی کنم و برای حلش راهکارهای مناسب رو در اختیارتون بزارم ، به سؤالات زیر جواب بدین:
    سن شما و ایشون؟
    تحصیلات و شغل هر دو؟
    از آشناییتون و روابطتون و اینکه چی شد روابطتون قطع شد برام بیشتر توضیح بدین
    ...

  4. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    512
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    حتما. هر دو 30 ساله هستیم. ایشون دانشجو مهندسی نرم افزار هستن و به عنوان متخصص شبکه در یک شرکت مشغول به کار هستند. من هم لیسانس ادبیات انگلیسی هستم و مدرس زبان هستم در موسسه. ایشون همکار خواهرم هستن و من هم یک ماهی در شرکت خواهرم اینا مشغول به کار بودم که ایشون رو دیدم وازشون خوشم اومد. با هم اشنا شدیم. در ابتدا همه چیز خوش بینانه بود و حتی ایشون حرف از ازدواج هم می زد. ولی بعد از چند ماه به خاطر اشتباهاتی مه من مرتکب شدم احساس می کنم همه چیز عوض شد. من زیادی محبت کردم و هر کاری می خواست انجام می دادم. ولی خدا شاهده برای احساسی بود که بهش دارم . خیلی ها هم این وسط بودن که نمی خواستن ما با هم باشیم!! نمی دونم چرا! ایشون با رییسشون رفت و اممد خانوادگی داشتن، من هم برای اینکه به ایشون بیشتر نزدیک باشم با این خانواده دوست شدم هر چند از نظر فرهنگی اصلا مورد تایید من نبودن. فکر می کردم با نزدیک شدن به اونا بیشتر می تونم ببینمش! متاسفانه حریمی بین رییسشون و ذنش وجود نداشت یعنی ارتباطات زیادی ازاد داشتن و ادعا هم می کردن همو دوس دارن. من اگر چه دوستم بهم گفته بود به کسی نگم که با هم هستیم اما من به عنوان درد و دل با زن رییسش صحبت کردم و همه چیز رو در مورد رابطمون گفتم . ناگفته نمونه که زن رییسش خودشو دل سوز و دوست من معرفی می کرد! تا اینکه فهمیدم زن رییسش هم به دوست من نظر داره و دوست داره باهاش باشه! خیلی مضحک بود . البته این قضیه رو دوستم هم فهمیده بود و حتی می گفت زن رییسش می خواد باهاش.... تا اینکه رفتیم شمال با دوستم و رییس و زنش و بچه های دیگه. اونجا هم باز اون زن کارشکنی می کرد و البته یه زن دیگه که بدون شوهرش اومده بود. متاسفانه بعضی از بچه های گروه حریم حالیشون نبود. اونجا دوست صمیمی دوستم ازم تقاضای اشنایی کرد و من رد کردم و گفتم با دوستش هستم و دلم پیش اونه. او هم گفت که دوستم بهش گفته که هر وقت خودش اطراف من نیست هوامو داشته باشه. دوستش بهم گفت معلومه دوستت داره ولی نمی دونم چرا علنی نمی کنه و باهات نیست جلو دیگران. بعد هم که مشکل خواهر من دامن زد به همه چی و او تنهام گذاشت. خواهرم با کسی ازدواج داشت می کرد که ادم خوبی نبود و خانوادم قبولش نداشتن. یک شب که دامادمون و خواهرم تو اتاق من بودن گوشی من هم تو اتاق بود و دامادمون گوشیمو برداشته بود و همه پیام های منو خونده بود. گوشیمو با خودش برده بود تهران و بهم فردا صبحش زنگ زد که همه چیزو به خانوادم می گه، خواهرم هم که با اون بود در حقم بدی کرد. داماد تهدیدم کرد و گفت خواهرمو طلاق می ده و کارهای دیگه ازم خواست... منم رفتم تهران روبری شرکت خواهرم و داماده گرفت منو زد و فحاشی کرد... شب خودم رابطم با دوستمو به خانوادم گفتم و اونها پشت من در اومدن. و بهشون گفتم که دوستمو دوست دارم و پدر مادرم گفتم مشکلی نیست ولی اگر دوست داره پس کجاست. من قبل از اینکه برم تهران به دوستم زنگ زدم و همه چیزو گفتم ، لو هم گفت مسیله خانوادگیه و من دخالت نکنم بهتره!! 1 ماه بهد از اون قضیه هم حالم خیلی بد بود زنگ زدم بهش و گفتم چرا رفتی؟ گفت من دوستت دارم و دلمو می ذارم زیر پام چون نمی خوام اذیت بشی!! رابطه ی ما داره دیگرانو اذیت می کنه گفتم مثلا کی؟ گفت خواهرت! ( خواهرم و دوستم همکار و دوستای خوبین) من و خانوادم رابطمون با خواهرم قطعه الان 6 ماهه. یک هفته است که خواهرم زنگ می زنه بهم و دوست داره باهام حرف بزنه! من مشکلی با این ادم نداشتم ، دیگران نذاشتن. یه روزم بهم گفت من هر کس رو تو زندگیم دوست داشتم تا فهمیده دوستش دارم ولم کرده و رفته، از کجا معلوم تو نری!!! قابل ذکر هست که هم من و هم اون قبل ار شروع رابطه ، رابطه ی بدی داشتیم و هر دو هم از رابطه ی هم خبر داشتیم . یعنی همون اول رابطه از رابطه ی قبلمون گفتیم به هم. لطفا کمک کنید. من خیلی خودمو محاکمه می کنم و هزار تا چرا تو ذهنمه. اگر امکان داره یه کم زودتر جواب بدید. ممنونم
    ویرایش توسط shima7 : 10-21-2013 در ساعت 05:45 PM

  6. کاربران زیر از shima7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط shima7 نمایش پست ها
    حتما. هر دو 30 ساله هستیم. ایشون دانشجو مهندسی نرم افزار هستن و به عنوان متخصص شبکه در یک شرکت مشغول به کار هستند. من هم لیسانس ادبیات انگلیسی هستم و مدرس زبان هستم در موسسه. ایشون همکار خواهرم هستن و من هم یک ماهی در شرکت خواهرم اینا مشغول به کار بودم که ایشون رو دیدم وازشون خوشم اومد. با هم اشنا شدیم. در ابتدا همه چیز خوش بینانه بود و حتی ایشون حرف از ازدواج هم می زد. ولی بعد از چند ماه به خاطر اشتباهاتی مه من مرتکب شدم احساس می کنم همه چیز عوض شد. من زیادی محبت کردم و هر کاری می خواست انجام می دادم. ولی خدا شاهده برای احساسی بود که بهش دارم . خیلی ها هم این وسط بودن که نمی خواستن ما با هم باشیم!! نمی دونم چرا! ایشون با رییسشون رفت و اممد خانوادگی داشتن، من هم برای اینکه به ایشون بیشتر نزدیک باشم با این خانواده دوست شدم هر چند از نظر فرهنگی اصلا مورد تایید من نبودن. فکر می کردم با نزدیک شدن به اونا بیشتر می تونم ببینمش! متاسفانه حریمی بین رییسشون و ذنش وجود نداشت یعنی ارتباطات زیادی ازاد داشتن و ادعا هم می کردن همو دوس دارن. من اگر چه دوستم بهم گفته بود به کسی نگم که با هم هستیم اما من به عنوان درد و دل با زن رییسش صحبت کردم و همه چیز رو در مورد رابطمون گفتم . ناگفته نمونه که زن رییسش خودشو دل سوز و دوست من معرفی می کرد! تا اینکه فهمیدم زن رییسش هم به دوست من نظر داره و دوست داره باهاش باشه! خیلی مضحک بود . البته این قضیه رو دوستم هم فهمیده بود و حتی می گفت زن رییسش می خواد باهاش.... تا اینکه رفتیم شمال با دوستم و رییس و زنش و بچه های دیگه. اونجا هم باز اون زن کارشکنی می کرد و البته یه زن دیگه که بدون شوهرش اومده بود. متاسفانه بعضی از بچه های گروه حریم حالیشون نبود. اونجا دوست صمیمی دوستم ازم تقاضای اشنایی کرد و من رد کردم و گفتم با دوستش هستم و دلم پیش اونه. او هم گفت که دوستم بهش گفته که هر وقت خودش اطراف من نیست هوامو داشته باشه. دوستش بهم گفت معلومه دوستت داره ولی نمی دونم چرا علنی نمی کنه و باهات نیست جلو دیگران. بعد هم که مشکل خواهر من دامن زد به همه چی و او تنهام گذاشت. خواهرم با کسی ازدواج داشت می کرد که ادم خوبی نبود و خانوادم قبولش نداشتن. یک شب که دامادمون و خواهرم تو اتاق من بودن گوشی من هم تو اتاق بود و دامادمون گوشیمو برداشته بود و همه پیام های منو خونده بود. گوشیمو با خودش برده بود تهران و بهم فردا صبحش زنگ زد که همه چیزو به خانوادم می گه، خواهرم هم که با اون بود در حقم بدی کرد. داماد تهدیدم کرد و گفت خواهرمو طلاق می ده و کارهای دیگه ازم خواست... منم رفتم تهران روبری شرکت خواهرم و داماده گرفت منو زد و فحاشی کرد... شب خودم رابطم با دوستمو به خانوادم گفتم و اونها پشت من در اومدن. و بهشون گفتم که دوستمو دوست دارم و پدر مادرم گفتم مشکلی نیست ولی اگر دوست داره پس کجاست. من قبل از اینکه برم تهران به دوستم زنگ زدم و همه چیزو گفتم ، لو هم گفت مسیله خانوادگیه و من دخالت نکنم بهتره!! 1 ماه بهد از اون قضیه هم حالم خیلی بد بود زنگ زدم بهش و گفتم چرا رفتی؟ گفت من دوستت دارم و دلمو می ذارم زیر پام چون نمی خوام اذیت بشی!! رابطه ی ما داره دیگرانو اذیت می کنه گفتم مثلا کی؟ گفت خواهرت! ( خواهرم و دوستم همکار و دوستای خوبین) من و خانوادم رابطمون با خواهرم قطعه الان 6 ماهه. یک هفته است که خواهرم زنگ می زنه بهم و دوست داره باهام حرف بزنه! من مشکلی با این ادم نداشتم ، دیگران نذاشتن. یه روزم بهم گفت من هر کس رو تو زندگیم دوست داشتم تا فهمیده دوستش دارم ولم کرده و رفته، از کجا معلوم تو نری!!! قابل ذکر هست که هم من و هم اون قبل ار شروع رابطه ، رابطه ی بدی داشتیم و هر دو هم از رابطه ی هم خبر داشتیم . یعنی همون اول رابطه از رابطه ی قبلمون گفتیم به هم. لطفا کمک کنید. من خیلی خودمو محاکمه می کنم و هزار تا چرا تو ذهنمه. اگر امکان داره یه کم زودتر جواب بدید. ممنونم

    يعنى ايشون هنوز درحال حاضر توى همون شرکت مشغول به کار هستن؟
    و اينکه دوستتونم هنوز توى اون شرکته؟
    بايد بگم که احتمال داره که ايشونم هنوز به شما فکر کنن و از طرفى هم ممکنه اينطور نباشه.
    درضمن اينکه شما بخواين مجددا اين رابطه رو ادامه بديد و يا اينکه خبرى مستقيما از خودش بگيريد اصلا به صلاح نيست چرا که در هر حال چه ايشون مايل به ادامه باشه چه نباشه , در آينده حاشيه هايى براتون خواهد داشت که آزاردهنده خواهند بود (بعنوان مثال اگه ديگه به شما فکر نکنن, اينکارتون بيشتر از قبل باعث تشديد حالات ناراحتى و افسردگيتون ميشه و به نوعى يه شکست ديگه ممکنه به نظرتون بياد. اما اگه اين رابطه ادامه پيداکنه هم ممکنه در آينده به دلايلى همش از سوى ايشون مورد سرزنش قرار بگيريد و بهتون سرکوفت بزنن که تو دوباره اين رابطه رو شروع کردى و خواستى با من باشى و اينطورى تحقيرتون کنن)

  8. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    538
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    عرض سلام و ادب و احترام؛ اولاً سركار خانم بفرمائيد كه چند سالتونه. چون اين مسئله سن توي گفتار من خيلي تأثيرگذاره.

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    561
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    با سلام
    من برای مشاوره حضوری باید به کجا مراجعه کنم ؟

  11. کاربران زیر از mehdifardi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    512
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    سلام و خسته نباشید
    بله ایشون هنوز در اون شرکت کار می کنن و همکار خواهرم هستند. منظورم از دوستم همون مردیه که باهاشون بودم. البته خواهرم تو این چند تماسی که با من داشت گفت که اصلا برای دوستم مهم نیست که با من نیست و هیچ سراغی از من نمیگیره! البته خواهرم این حرفا را بدون اینکه من بپرسم گفت. و در ضمن من دیگه به خواهرم اطمینان ندارم! پس من به نظر شما همچنان باید در بی خبری باشم و کلا فراموش کنم؟!

  13. کاربران زیر از shima7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    566
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    با عرض سلام و خسته نباشید
    من 4 ماه است که یک نفر رو دوست دارم او هم مرا دوست دارد ولی الان حدود 3 هفته است که حال و حوصله ی منو نداره. میگه مشکلاتم زیاده. چجوری میتونم کمکش کنم؟

  15. کاربران زیر از کرد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط کرد نمایش پست ها
    با عرض سلام و خسته نباشید
    من 4 ماه است که یک نفر رو دوست دارم او هم مرا دوست دارد ولی الان حدود 3 هفته است که حال و حوصله ی منو نداره. میگه مشکلاتم زیاده. چجوری میتونم کمکش کنم؟

    سلام
    به مشاور خوش آمديد
    براى اينکه بتونيم راهکارهاى مناسب رو در اختيارتون قرار بديم نيازمند اطلاعات بيشترى از شما و شرايطتون هستيم, پس به سؤالات زير پاسخ دهيد:
    سن شما و ايشون؟
    تحصيلات و شغل هر دو؟
    نحوه ى آشنايى تون؟
    آيا ايشون واقعا مشکلاتى دارن؟ شما از مشکلات ايشون خبر داريد؟
    کمى بيشتر برامون توضيح بدين

  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    566
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ravanshenas نمایش پست ها
    سلام
    به مشاور خوش آمديد
    براى اينکه بتونيم راهکارهاى مناسب رو در اختيارتون قرار بديم نيازمند اطلاعات بيشترى از شما و شرايطتون هستيم, پس به سؤالات زير پاسخ دهيد:
    سن شما و ايشون؟
    تحصيلات و شغل هر دو؟
    نحوه ى آشنايى تون؟
    آيا ايشون واقعا مشکلاتى دارن؟ شما از مشکلات ايشون خبر داريد؟
    کمى بيشتر برامون توضيح بدين
    من دختری متولد 70 هستم و ایشون پسری متولد 68 هستند تحصیلات هر دو دیپلم است. او آرایشگر و من دفتر فنی دارم ( فتوکپی و طراحی ). بله از مشکلات او خبر دارم او دوبار ازدواج کرده و الان زن سوم دارد که 4 سال است عقد هستند زن او متولد 62 است و اصلا زنش را دوست ندارد و به من می گوید که می خواهم طلاقش دهم ولی مهریه اش زیاد است 100 میلیون از مهریه اش را تا حالا داده است و بقیه اش را هم می گوید که می دهد تا از شر خودش و خانواده اش خلاص شود. او با مادرش هم مشکل دارد هر روز با هم جر و بحث دارند مادرش وقت و بی وقت از او شکایت می کند و مامور برای او دم مغازه اش می آورد مغازه ما نزدیک به هم است و یک مغازه بین ما فاصله دارد.لطفا کمکم کنید او را خیلی دوست دارم

  18. کاربران زیر از کرد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط کرد نمایش پست ها
    من دختری متولد 70 هستم و ایشون پسری متولد 68 هستند تحصیلات هر دو دیپلم است. او آرایشگر و من دفتر فنی دارم ( فتوکپی و طراحی ). بله از مشکلات او خبر دارم او دوبار ازدواج کرده و الان زن سوم دارد که 4 سال است عقد هستند زن او متولد 62 است و اصلا زنش را دوست ندارد و به من می گوید که می خواهم طلاقش دهم ولی مهریه اش زیاد است 100 میلیون از مهریه اش را تا حالا داده است و بقیه اش را هم می گوید که می دهد تا از شر خودش و خانواده اش خلاص شود. او با مادرش هم مشکل دارد هر روز با هم جر و بحث دارند مادرش وقت و بی وقت از او شکایت می کند و مامور برای او دم مغازه اش می آورد مغازه ما نزدیک به هم است و یک مغازه بین ما فاصله دارد.لطفا کمکم کنید او را خیلی دوست دارم
    در ابتدا صادقانه به شما عرض ميکنم که اين ارتباط از ابتدا کاملا اشتباه بوده چرا که ايشون متأهل هستند و شما با اين کارتون وارد زندگى يه نفر ديگه شدين و ايشونم در حق زنش داره خيانت ميکنه(هرچقدر هم که زنشو دوست نداشته باشه و بخواد طلاقش بده, اين دليل نميشه که بهش خيانت کنه,به هرحال اون هنوز زنشه)
    و چطور به مرديکه اولا سه بار ازدواج کرده ميتونيد براحتى دل ببنديد!!! و مسئله ى بعدى که خيلى هم مهمه اينه که ايشون الان به زنش خيانت کرده, از کجا ميتونيد مطمئن باشيد که فردا به شما وفادار ميمونه و بهتون خيانت نميکنه؟
    اينطور که معلومه خيلى احساسى با مسئله برخورد ميکنيد و اگه کمى منطقى فکر کنيد ميتونيد شرايط رو بررسى کرده و تصميم عاقلانه اى بگيريد

  20. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید


    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    566
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ravanshenas نمایش پست ها
    در ابتدا صادقانه به شما عرض ميکنم که اين ارتباط از ابتدا کاملا اشتباه بوده چرا که ايشون متأهل هستند و شما با اين کارتون وارد زندگى يه نفر ديگه شدين و ايشونم در حق زنش داره خيانت ميکنه(هرچقدر هم که زنشو دوست نداشته باشه و بخواد طلاقش بده, اين دليل نميشه که بهش خيانت کنه,به هرحال اون هنوز زنشه)
    و چطور به مرديکه اولا سه بار ازدواج کرده ميتونيد براحتى دل ببنديد!!! و مسئله ى بعدى که خيلى هم مهمه اينه که ايشون الان به زنش خيانت کرده, از کجا ميتونيد مطمئن باشيد که فردا به شما وفادار ميمونه و بهتون خيانت نميکنه؟
    اينطور که معلومه خيلى احساسى با مسئله برخورد ميکنيد و اگه کمى منطقى فکر کنيد ميتونيد شرايط رو بررسى کرده و تصميم عاقلانه اى بگيريد
    با عرض سلام و تشکر از راهنمایی های شما. من با خود تمام این حرفها رو زدم و اون اول رابطه رو شروع کرد و زنش هم میدونه که دوسش نداره و هیچ حسی بهش نداره. نمیدونم چکار کنم واقعا دوسش دارم. میگه من شبیه اونی هستم که نتونسته بهش برسه.

  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    512
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    سلام وخسته نباشید
    لطفا نظر نهایییتون را در مورد مشکل من بیان کنید. ممنونم

  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنماییم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط shima7 نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشید
    بله ایشون هنوز در اون شرکت کار می کنن و همکار خواهرم هستند. منظورم از دوستم همون مردیه که باهاشون بودم. البته خواهرم تو این چند تماسی که با من داشت گفت که اصلا برای دوستم مهم نیست که با من نیست و هیچ سراغی از من نمیگیره! البته خواهرم این حرفا را بدون اینکه من بپرسم گفت. و در ضمن من دیگه به خواهرم اطمینان ندارم! پس من به نظر شما همچنان باید در بی خبری باشم و کلا فراموش کنم؟!
    ببینید از اونجائیکه توی پستهای قبل هم از خواهرتون گفته بودین که نمیشه زیاد روی حرفاشون حساب باز کرد و باتوجه به مواردیکه از این آقا بیان کردین باید بگم اینطور که معلومه ایشون از اون دسته افرادی هستند که تقریبا میشه گفت روابطشون حریمی نداره و این نوع روابط بسیار آزاردهنده خواهد بود
    درضمن درصورتیکه به شما علاقه ای داشت مطمئن باشید میومد دنبالتون و یا حداقل سراغتونو میگرفت و باید بگم تمام این حرفا که گفته
    لو هم گفت مسیله خانوادگیه و من دخالت نکنم بهتره!! 1 ماه بهد از اون قضیه هم حالم خیلی بد بود زنگ زدم بهش و گفتم چرا رفتی؟ گفت من دوستت دارم و دلمو می ذارم زیر پام چون نمی خوام اذیت بشی!! رابطه ی ما داره دیگرانو اذیت می کنه گفتم مثلا کی؟ گفت خواهرت!
    به نظر میرسه همه بهانه ای بیش نیست و بقول معروف دست به سرتون کرده...

    درکل پیشنهادم اینه که روی خودتون و روحیه تون کار کنید و سعی کنید این رابطه رو از یاد ببرید
    باز هم درخدمتم

  25. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد