نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: بهانه های خیانت شوهر

1548
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    بهانه های خیانت شوهر

    سلام.
    خیلی دارم سعی میکنم که اونو از قلبم بیرونش کنم اما...
    دارم زجر میکشم چون یه عشق معمولی نبود من تمام این سالها رو فــــــــــــــقط با عشق اون زندگی کردم گرچه ممکن بود هیچ موقع برنگرده ولی حداقل با رویای داشتنش خوش بودم اما حالا که این جوری اومد و منو بازیچه ی خودش کرد همش به این فکر میکنم که نکنه فقط میخواست به خواسته ی دلش برسه و از لج بابام که 10 سال پیش بهش نه گفته منو بدست بیاره و لمسم کنه و...؟؟؟؟؟؟؟! یعنی من فریب خوردم ؟؟؟؟؟؟؟؟ انقدر باهام بد صحبت کرد این آخرین دفعه که هنوز تو شوکم!!!!!!!!!!!
    وای اگه باهام بازی کرده باشه .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حرفایی که تا صبح تلفتی بهم میزد و اون عاشقانه ها که واسم میخوند....؟؟..... نه دارم دیروونه میشم رو دست خوردم بدجوری هم رودست خوردم معلق موندم حتی بهم اجازه ی تماس هم نمیده که یه وقت اون زنه....؟؟؟؟؟؟ آخه آدم جدی ایه من فکر میکنم که همش بهانست و خودش نمیخواد.... من باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط shivakhanum نمایش پست ها
    سلام.
    خیلی دارم سعی میکنم که اونو از قلبم بیرونش کنم اما...
    دارم زجر میکشم چون یه عشق معمولی نبود من تمام این سالها رو فــــــــــــــقط با عشق اون زندگی کردم گرچه ممکن بود هیچ موقع برنگرده ولی حداقل با رویای داشتنش خوش بودم اما حالا که این جوری اومد و منو بازیچه ی خودش کرد همش به این فکر میکنم که نکنه فقط میخواست به خواسته ی دلش برسه و از لج بابام که 10 سال پیش بهش نه گفته منو بدست بیاره و لمسم کنه و...؟؟؟؟؟؟؟! یعنی من فریب خوردم ؟؟؟؟؟؟؟؟ انقدر باهام بد صحبت کرد این آخرین دفعه که هنوز تو شوکم!!!!!!!!!!!
    وای اگه باهام بازی کرده باشه .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حرفایی که تا صبح تلفتی بهم میزد و اون عاشقانه ها که واسم میخوند....؟؟..... نه دارم دیروونه میشم رو دست خوردم بدجوری هم رودست خوردم معلق موندم حتی بهم اجازه ی تماس هم نمیده که یه وقت اون زنه....؟؟؟؟؟؟ آخه آدم جدی ایه من فکر میکنم که همش بهانست و خودش نمیخواد.... من باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    دوست عزیز راستش بیشتر شبیه به اینه که درددل کرده باشید تا بخوایت مشکلی رو عنوان کنید

    بهتر بود کمی واضح تر در این مورد صحبت میشد
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    سلام دوستان عزیز.
    من 25 سالمه و از 9-10 سالگی علاقه ی زیادی به یکی از پسرهای فامیلمون داشتم به طوری که همیشه باهم هم بازی بودیم و تا میشد بیشتر اوقاتمون رو با هم میگذروندیم و این دوستی کودکانه کم کم تبدیل به عشق شد تا جایی که وقتی من 14 ساله بودم و اونم 15 ساله بود رسما از پدرم منو خواستگاری کردن ولی پدرم به جواب رد داد و من تا 3-4 سال پیش کاملا از این موضوع بی اطلاع بودم و از اون تاریخ به بعد هرجایی که اون حضور داشت پدرم به من اجازه نمیداد منم برم و منم بی هیچ سوال و جوابی میپذیرفتم با وجودی که در تمام زندگیم هیشکی رو به اندازه ی اون دوست نداشتم و نخواهم داشت ولی از بیان کردن حرف دلم و اینکه منم عاشقشم خجالت میکشیدم.آره بد جوری عاشقشم حتی تو خواب و رویاهامم فقط اونو میبینم و به خاطر عشق شدیدی که بهش دارم تا حالا بهترین خواستگارامو که هر دختری آرزوشو داره رد کردم چون نمیتونستم و هنوزم نمیتونم هیشکی جز اون تو زندگیم بپذیرم . .بعدا اون پسر به دلیل مشکلات خانوادگی که داشتن مجبور به ازدواج شد که الان یه دختر5 ساله حاصل ازدواج ناموفقشه و به دلایلی که هنوز بعد 3سال طلاق برای هیشکی روشن نشده همسر سابقش اونو با بچه رها کرده و ظاهرا دوباره ازدواج کرده! حالا اون اومده سراغ من... پارسال درست یکی دو رو بعد سالروز تولدم یه سره شروع کرد به تماس گرفتن و اس ام اس دادن حتی یه شب که فردا 8صبح امتحان داشتم از 8شب تا 6صبح همون روز امتحان بهم زنگ میزد و صحبت میکرد و برام ترانه میخوند! انقدر قضییه پیچیده شده که نمیدونم ازکجا شروع کنم؟ خب اون یه ازدواج ناموفق داشته و یه دختر بچه داره. به تازگی هم فهمیدم که یه زن به عنوان پرستار آورده که عقدش کرده و میگه ازدواجش با اون خیلی اجباری و فقط برای بچه اش بوده. منم الان تو شرایط خانوادگی نامناسبی هستم و اون از این ماجرا کاملا با خبرهو اولش که پارسال یهو سرو کلش پیدا شد خییییلی خوشحال شدم گفتم خدا بعد 15 سال داره مارو به هم میرسونه و ذوق زده بودم اونم فوق العاده با عش و مهربونی و محبت باهام حرف میزد و همه چی گل و بلبل و عالی بود تا این کا این دفعه که امود شهر ما و دیدمش( آخه اون تو شهر دیگه زندگی میکنه) خیلی باهام سرد و بی احساس شده بود و حتی بهم حرفی رو زد که آتیشم زد و بهم گفت: اگه به هم نرسیم چیکار میکنی؟؟ این حرفش بوی جدایی میده و اینکه انگار ازم دلزده شده!!!!!! ونکته ی آخراینکه 2 سفر قبلی که اومده بود منو برد به خونه ای که واسه یه شب اجاره کرده بود و من احمق علیرغم اینکه دختر با اعتقاد و مذهبی ای هستم چون اون رو محرم و همسرم قطعی خودم میدونستم بهش نه نگفتم و.......

    خیلی احساس بدبختی و شکست میکنم. یعنی اون منو نمیخواد و فقط هوس دلش بود که برطرف شد؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! من با وجو اون زن و بچه باید چیکار کنم؟؟ اصلا باید ادامه بدم یا نه یا چی؟ در مورد بچه میدونستم و یه جورایی حاضر بودم باهاش کنار بیام ولی بهم دیر درمورد زنه گفت و من رو گیر انداخته. واقعا نمیدونم باید چیکار کنم و کار درست چیه؟؟

    لطفا کمکم کنید داغونم

    .................................................. .................................................. ...............
    آخه شرایط بدجوری پیچیده شده. مامانم از علاقه ی بین ما دو تا کاملا باخبره ولی در مورد پرستاربچه که عقدش شده هیچ چیزی نمیدونه! اگه بفهمه قطعا مخالفت میکنه یا که تا زنه رو طلاق نده رضایت به ازدواج بهمون نمیده. بدتر از اون بابامه که کلا از ماجرا ی الان بین من و اون پسره بی خبره و از همه بدتر اینکه ازش اصلا خوشش نمیاد! من مشکلم تازه بعد علنی شدن قضییه شروع میشه و خودمو برای اون روزا حاضر کرده بودم اما با این رفتارای سرد و دلسردکنندش نمیدونم باید چیکارکنم؟
    این که نمیشه بیاد منو بازیچه ی هوس دلش کنه تا مثلا به خواسته اش برسه بعد 14-15 سال که میگفت منو دوس داره و عاشقمه و بعدش بره منو بندازه دور؟! همین الان 2 تا خواستگار دارم که شدیدا تمایل به ازدواج باهام رو دارن ولی من اصلا نمیتونم به هیچکسی غیر از اون حتی فکر کنم. الان که رفتارش انقدر سرد شده باهام منو گذاشته تو شرایطی که کم کم خسته بشم و از طرف من این ارتباطه قطع بشه که بعدا اگه مامانم فهمید مقصر جدایی من باشم! متاسفانه فوق العاده زیرک و با سیاسته و همینش منو میترسونه. ضمنا فکر میکنم که اون روز که برد منو به اون خونه ازم یه فیلم یا عکس هم گرفته. مطمئن نیستم ولی تو اون شرایط یه لحظه دیدیم موبایلشو برای چند ثانیه به سمت من گرفته بود مثل کسی که داره فیلم یا عکس میگیره!
    بدجور گیر کردم نیــــــــــــــــاز دارم خیلی هوشمندانه راهنمایی بشم خودم که دیگه هنگ کردمو راه نجاتی نمیبینم.

    یا باید با این تغییر 180 درجه ای رفاراش کنار بیام و خودمو بسپارم دست سرنوشتی که اون برام داره پیش میاره یا که منم رفتارمو سرد کنمو بهش مثل قبل اهمیت ندم ( که فکر میکنم خودشم همین رو ازم میخواد تا بعدا من مقصر باشم!)که مثلا وقتی شرایطش رو جفت و جور کرد باز برگرده و بیاد سراغم یا که کلا منو فراموش میکنه و انگار نه انگار که باهام قول و قراری گذاشته بوده!
    دوستان عزیزم من نمیدنم باید هنوزم دوسش داشته باشم و برنامه ی ازدواج باهاش داشته باشم یا که نه فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟ اگه برام دردسر بسازه با اون فیلمه یا عکسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من خیلی ساده دل و احمقم و بدجوری کلاگذاشته سرم جوری که هنوزم باورم نمیشه...

    منتظرم راهنمایی هاتون هستم.ممنوم
    .................................................. .................................................. .........
    این توضیحات رو قبلا داده بودم.... با شرایط روحی و روانی ای که دارم و این که پدر و مادرمم از هم جداشدن(به تازگی) ، خیلی تحت فشار هستم و این اتفاق هم داره منو از پا میندازه. اون خودش اومد جلو و کلی منو وایسته تر از قبل کرد و حالا معلقم گذاشته.....نمیدونم باید چیکارکنم؟ میخوام برم یه سیمکارت جدید بگیرم و باهاش تماس بگیرم که دیگه بهانه نکنه که زنه رو شمارم حساسه و میترسه واسش دردسر بشه... به نطر شما این کارو انجام بدم؟؟؟ باهاش تماس بگیرم و چی و با چه لحنی باهاش صحبت کنم. ؟؟؟ موضوع تازه هم اینکه ارتباطش قبلا با مادرم خیلی خوب بود ولی در کمال ناباوری همین 2ساعت پیش با لحن خیــــــــــــــلی توهین آمیر سر یه مسئله ای ( که به من مربوط نیست) با مادرم صحبت کردو رابطش با مامانم هم به هم خورد..... ( مامانم در جریان ارتباط من و اون هست ولی از این سرد شدنه بی خبره)... به نطر شما این کارا رو از قصد میکنه که من رو از خودش دور کنه؟؟؟؟؟؟؟ و اگه آره آخه چه دلیلی داره بعد از اون که خــــــــــــــــــودش اومد و.....؟؟؟؟؟؟؟ ببخشید طولانی شد ولی سخت به راهنماییتون نیاز دارم.ممنونم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    ضمنا عنوان تاپیک من این نبود!( بهانه های خیانت شوهر)!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط shivakhanum نمایش پست ها
    ضمنا عنوان تاپیک من این نبود!( بهانه های خیانت شوهر)!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    وقتی نام موضوع طولانی باشه یا. کوتاه و مختصر و برچسب نباشه مدیر خودشون اسم تایپک رو تغییرمیدن و اسم مناسب میذارن
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6769
    نوشته ها
    517
    تشکـر
    631
    تشکر شده 706 بار در 360 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    تکراریه ک این همون تاپیک قبلی بهت گفتیم دیه چیکار کن شیوا خانوم
    امضای ایشان
    خداحافظ همه ، حلالم كنين

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    بله.اقا بهرام درست گفتن.
    امضای ایشان
    ...!

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    بله ولی من از مشاورین محترم هنوز جوابی نگرفتم.... یه مشاوره ی حرفه ای لازم دارم چون پام رو پوست پیازه و شرایطم فوق العاده پیچیده هست

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    خب مشاوران رو به تاپیکتون دعوت بکنین.
    امضای ایشان
    ...!

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    چجوری؟؟؟؟؟؟؟؟

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    دختر فریب خورده....

    آخه اون که شوهرم نیست این عنوان مناسب تره

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12089
    نوشته ها
    770
    تشکـر
    572
    تشکر شده 462 بار در 297 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    پایین تاپیک که بیای نوشته( دعوت کردن کاربران).بعدش روی کلیک میکنی و اسم کاربری مشاور یا مشاور هارو اونجا مینویسی وتایید رو میزنی.
    امضای ایشان
    ...!

  14. کاربران زیر از 2015 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید

    عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می‌خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می‌شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته‌اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی‌ها این کار را انجام داده‌ و با موفقیت روبه‌رو شده‌اند. ما روش آن را به شما آموزش می‌دهیم.



    مراحل


    بخش اول: تغییر دیدگاهتان


    ۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور می‌کنید نمی‌توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق‌العاده‌ای را با هم گذرانده‌اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده‌اید. حالا که تصمیم گرفته‌اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی‌اش را ببینید.


    • اگر به شما دروغ می‌گوید یا فریبتان می‌دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی‌آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی‌تان را پیش ببرید.


    • همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی‌توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می‌توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده‌اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.


    • به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق‌های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می‌آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی‌تان چطور می‌تواند باورتان کند؟


    ۲. درک کنید که آدم‌های دیگری هم هستند--فقط شما نمی‌بینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.


    • همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌مان پیش می‌رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی‌شان با آدم‌های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می‌کنند.


    • سعی کنید خوش‌بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می‌شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش‌بین بودم کمکتان می‌کند زودتر فراموش کنید.


    ۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف‌مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته‌اید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی‌دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده‌اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست‌داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.


    • اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته‌اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می‌دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟


    • درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی‌خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می‌خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.


    ۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته‌اید و هیچ جوابی دریافت نکرده‌اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.


    • با یک فرد بی‌طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی‌طرف سبک‌ترتان می‌کند و کمک می‌کند زودتر فراموش کنید.


    • با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه‌ای ندارید. راه‌های فرار خلاقانه‌ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت‌ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می‌کند.


    ۵. تصمیم بگیرید می‌خواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه‌تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می‌کنند آسان‌تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.


    بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی


    ۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می‌شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.


    • با محلی‌ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده‌ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی‌ها معاشرت کنید، به داستان‌هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.


    • زمان‌هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی‌تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی‌تان بیاید می‌تواند با شما شاد شود؟


    ۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده‌تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند - از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده‌تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.


    • برای اتفاقاتی که می‌افتد به نزدیک‌ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می‌بیند که خودتان نمی‌توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف‌های دلتان در اختیار شما قرار می‌دهد و باعث می‌شود فکر کنید ارزشمندید.


    ۳. همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس‌ها، یادداشت‌ها، فیلم‌ها، هدیه‌ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می‌شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت‌کننده‌ای است اما روحیه‌تان را بهتر خواهد کرد.


    • به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری‌هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری‌ها بیندازید.


    ۴. همانطور که غصه می‌خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله‌اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته‌ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده‌اید که توانستید آن را فراموش کنید.


    • چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می‌بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.


    • فقط از طریق نوشتن نیست که می‌توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه‌های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق‌العاده خواهد بود.


    ۵. از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می‌خورید که تصور می‌کنید به جسمتان آسیب می‌زند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.


    ۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه‌ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم‌های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.


    • خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر وارد رابطه‌های سرسری شوند کمک می‌کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم‌های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه‌هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.


    • از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل‌شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.


    • خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی‌تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می‌کند.


    نکات


    • کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی‌تان تبدیل نکنید.


    • وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی‌گذراند تلف نکنید.


    • اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.


    • یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می‌توانید از آن استفاده کنید.


    • اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی‌اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود.


    • زمان بهترین دارو است.


    • به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.


    • تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام‌های قبلی‌تان را چک نکنید.


    • فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین‌ها هستید!

    منبع:مردمان - پورتال جوانان ایرانی

  16. کاربران زیر از مرسانا 19 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    سلام .دوست عزیز بزار یه چیز رو همین اول بگم هیچوقت زندگی خودتو رو روی ویرانه های زندگی کسی نساز چون عاقبت خوبی نداره .

    اون اقا اگر واقعا شما رو میخواست تن به ازدواج با کس دیگری نمیداد خودشو میکشت تا بدستت بیاره پس معلوم هنوز مردا رو نشناختی .

    احساساتی عمل نکن بحث یه عمر زندگی نمیشه که ادم هرکاری دلش میخاد انجام بده بدش بیاد بگه من تو رو میخام و باید شرایط منو

    بپذیری این کاملا اشتبا .

    نه با احساس با عقل بسته دیگه این همه با احساس تصمیم گرفتن زندگی که بخاد با احساس شروع با همون احساسم تموم میشه .
    بزار زندگی رو باطرف شروع کنی بد دلببند .

    هیچوقتم خودتو انقدر وابسته کسی نکن وابستگی اصلا خب نیست همه ی ادم ها ی روزی میان ی روزی هم میرن پس هیچ چیزی پایدار نیست .

    احساسات خب و قشنگ نمیگه نباید باش ولی قبلش یکم دو دوتا چهارتا بکن ببین اون اقا اصلا لیاقت داشتن تو رو داره یا نه اون بد این همه

    مدت به خودش اجازه داده که بیاد باز به تو ابراز علاقه کن یعنی شما باید منتظر باشین تا ایشون هر وقت دلش خاست بیاد هر وقت هم

    نخاست بره نشد که زندگی کردن این همه انتظار بابت چی اخه این همه ادم عشق . احساس . دوست داشتن . وابستگی هر چی که

    میخای اسمشو بزار ولی یکم منطقی باش و برای خودت ارزش قائل شو تو هیچیت از بقیه کمتر نیست پس درست تصمیم بگیر بحث ی عمر

    زندگی قرار نیست تو بری زندگی گذشته اونو سر سامان بدی اون اگر واقا دوستت داشت باهات زندگی میکرد .رهاش کن تا بیشتز از این موقعیت های زندگیتو از دست ندادی .

  18. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18413
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    53
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بهانه های خیانت شوهر

    از همتون ممنونم. عزیزانم براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.

    امشب که شب قدر بود من از خدای مهربون خواستم که خودش منو انقدر قوی کنه که بتونم بپــــذیرم اون کسی که ازش یه اسطوره ساخته بودم و یه عشق افسانه ای رو باهاش داشتم، اونی نبود که وانمود میکرد و من شکست خوردم. این سخت ترین مرحله برامه که از همین امشب از خدا خواستم تا کمکم کنه و حلش کنم. با حرفای شما دوستان خوبم هم کلی حالم بهتر شد چون خیلی تنها شدم ( از بد روزگار صمیمی ترین دوستم هم درگیر بیماری سخت شده و... تو رو خدا براش دعا کنید دختر فق العاده پاک و مهربونیه که این روزا مثل اون خیلی کم پیدا میشه )

    ان شا الله به حق همین روزا و شبهای ناب، هیچ وقت هیچ دلی نشکنه چون ترمیمش خیلی دشواره و مثل جای زخم همیشه رد و نشونه اش واسه آدم می مونه و شاید کم رنگ بشه ولی پاک نمیشه....

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد