با درود ...
خانواده همسرم بسیار مذهبی هستن .. هیچکس رو جز خودشون قبول ندارن .. مخصوصا مادرشوهرم از خودشون همه چیز تمام تر نمیشناسن ..
هر بار که اونجا میریم ( البته سالی 4 یا 5 بار ) من تا مدتها به هم میریزم چون بی پروا و خیلی بی ادب توهین میکنن به من .. از راه که وارد میشم سر تا پای منو چک میکنن که مثلا جوراب پام باشه .. لاک به دستم نباشه و ..
اینا از اول با من مشکل داشتن چون من مانتویی هستم و از نظر ایشون پسرشون رو اغفال کردم . و به قولی وصله تنشون نیستم .. ما با شناخت کامل و علاقه در سن 29 و 30 سالگی ازدواج کردیم .. همه این مسائل رو من میدونستم و سعی کردم سازش کنم .. همسرم بسیار از من پشتیبانی میکنن البته بدون اینکه به اونها هم توهین بشه حتی اگر به ما علنا توهین کرده باشن ...
جدیدا وقتی شوهرم از کنارم میره مادرشوهرم شروع میکنه که مثلا مشهد رفته بودین هتل رفته بودین یا خونه عموت ؟؟ با خانوات رفته بودین یا تنها ؟؟؟ که ببینه ما چقدر پول خرج کردیم که شروع کنه ایراد گرفتن .. حتی ما ماشین هم عوض کردیم ریختن سر ما که چه واجب بود یا چقدر ولخرجید و اینجوری به هیچ کجا نمیرسید .. در صورتیکه هم من و هم شوهرم کار میکنیم و درآمد زندگیمون خوبه ولی همسرم از اونها پنهان کرده که چقدر درآمد داریم چون میدونه که بعدش باید دائم حساب پس بده ...
ایشون خیلی کنترلینگ هستن و خسیس و طرز فکری دارن که انگار عروس میاد و همه پولهای پسرشو واسه خودش و خونوادش خرج میکنه ..
داماد کوچیکه رو هم ایشون خوششون نیومده بود ازش چون وضع مالی خوبی نداشتن و لاغر بودن .. چنان بلاهایی سرشون آوردن که ایشون الان تیک عصبی دارن .. وقتی نارحت میشن یا تو موقعیت بد قرار میگیرن چشمشون و شونشون میزنه ..
من هم واقعا عصبی میشم و فقط به خاطر همسرم که خیلی ماهه تحمل میکنم وگرنه لحظه ای پیش این آدما نمیشه موند ...
بهترین جهیزیه و بهترین کادوها رو داشتیم سر ازدواجمون ولی خودشون آب از دستشون نچکید... بگذریم ..
خواهر شوهرم خیلی بیمارگونه مذهبی هستن .. مثلا چون من مانتویی هستم و از نظر اونها بد وقتی خونشون هستیم اگر فاصله من با همسرشون از 3 متر به دو متر برسه یا خیلی بی ادب میاد میگه بیزحمت فلان جا بشین یا میاد وسط ما میشینه حتی اگر جایی که قرار میگیره وسط اتاق باشه..
به من میگه همیشه لاک میزنی ؟؟ نماز مگه نمیخونی ؟؟ یا میگه مانتویی ها اینطورین و اونطورین و من هم از ده تا حرفش به یکیش متاسفانه توان پاسخگویی دارم و مثلا گفتم چشم اگه پاک باشه مشکلی پیش نمیاد...
خیلی حرفا هست .. خیلی به من توهین میکنن .. از همه چیز من بدشون میاد... مثلا یه مانتویی میپوشم مادرشوهرم خیلی بی تربیت میگه همیشه اینو بچوش قدتو بلند نشون میده .. یا از این قبیل مشکلات ..
از دو شب پیش تا الان حال من خرابه .. همسرم هم خیلی ناراحته .. ولی نمیدونیم چه کنیم .. من تصمیم گرفتم دیگه اونجا نرم ... ولی همسرم بره یا گاهی خیلی کم دخترم رو ببره که باز جای گله نباشه ..
دیگه نمیتونم این رفتارارو تحمل کنم ... به نظرم لزومی نداره به خودم اینهمه رنج بیهوده بدم .. فقط به صرف پدری یا مادریشون هم که حساب کنید (البته پدری و مادری بعید میددونم اینقدر خوخواهانه باشه ) من سه ساله دارم تحمل میکنم .. اینا شخصیتشون اینجوریه و بعید میدونم که رفتاراشون به چشم خودشون زننده باشه که بخوان تغییرش بدن چون همیشه طلب کار هستن ...
از شما استدعا دارم به من جواب بدین ...