نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

8390
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    با درود ...
    خانواده همسرم بسیار مذهبی هستن .. هیچکس رو جز خودشون قبول ندارن .. مخصوصا مادرشوهرم از خودشون همه چیز تمام تر نمیشناسن ..
    هر بار که اونجا میریم ( البته سالی 4 یا 5 بار ) من تا مدتها به هم میریزم چون بی پروا و خیلی بی ادب توهین میکنن به من .. از راه که وارد میشم سر تا پای منو چک میکنن که مثلا جوراب پام باشه .. لاک به دستم نباشه و ..

    اینا از اول با من مشکل داشتن چون من مانتویی هستم و از نظر ایشون پسرشون رو اغفال کردم . و به قولی وصله تنشون نیستم .. ما با شناخت کامل و علاقه در سن 29 و 30 سالگی ازدواج کردیم .. همه این مسائل رو من میدونستم و سعی کردم سازش کنم .. همسرم بسیار از من پشتیبانی میکنن البته بدون اینکه به اونها هم توهین بشه حتی اگر به ما علنا توهین کرده باشن ...

    جدیدا وقتی شوهرم از کنارم میره مادرشوهرم شروع میکنه که مثلا مشهد رفته بودین هتل رفته بودین یا خونه عموت ؟؟ با خانوات رفته بودین یا تنها ؟؟؟ که ببینه ما چقدر پول خرج کردیم که شروع کنه ایراد گرفتن .. حتی ما ماشین هم عوض کردیم ریختن سر ما که چه واجب بود یا چقدر ولخرجید و اینجوری به هیچ کجا نمیرسید .. در صورتیکه هم من و هم شوهرم کار میکنیم و درآمد زندگیمون خوبه ولی همسرم از اونها پنهان کرده که چقدر درآمد داریم چون میدونه که بعدش باید دائم حساب پس بده ...

    ایشون خیلی کنترلینگ هستن و خسیس و طرز فکری دارن که انگار عروس میاد و همه پولهای پسرشو واسه خودش و خونوادش خرج میکنه ..
    داماد کوچیکه رو هم ایشون خوششون نیومده بود ازش چون وضع مالی خوبی نداشتن و لاغر بودن .. چنان بلاهایی سرشون آوردن که ایشون الان تیک عصبی دارن .. وقتی نارحت میشن یا تو موقعیت بد قرار میگیرن چشمشون و شونشون میزنه ..
    من هم واقعا عصبی میشم و فقط به خاطر همسرم که خیلی ماهه تحمل میکنم وگرنه لحظه ای پیش این آدما نمیشه موند ...

    بهترین جهیزیه و بهترین کادوها رو داشتیم سر ازدواجمون ولی خودشون آب از دستشون نچکید... بگذریم ..

    خواهر شوهرم خیلی بیمارگونه مذهبی هستن .. مثلا چون من مانتویی هستم و از نظر اونها بد وقتی خونشون هستیم اگر فاصله من با همسرشون از 3 متر به دو متر برسه یا خیلی بی ادب میاد میگه بیزحمت فلان جا بشین یا میاد وسط ما میشینه حتی اگر جایی که قرار میگیره وسط اتاق باشه..
    به من میگه همیشه لاک میزنی ؟؟ نماز مگه نمیخونی ؟؟ یا میگه مانتویی ها اینطورین و اونطورین و من هم از ده تا حرفش به یکیش متاسفانه توان پاسخگویی دارم و مثلا گفتم چشم اگه پاک باشه مشکلی پیش نمیاد...


    خیلی حرفا هست .. خیلی به من توهین میکنن .. از همه چیز من بدشون میاد... مثلا یه مانتویی میپوشم مادرشوهرم خیلی بی تربیت میگه همیشه اینو بچوش قدتو بلند نشون میده .. یا از این قبیل مشکلات ..

    از دو شب پیش تا الان حال من خرابه .. همسرم هم خیلی ناراحته .. ولی نمیدونیم چه کنیم .. من تصمیم گرفتم دیگه اونجا نرم ... ولی همسرم بره یا گاهی خیلی کم دخترم رو ببره که باز جای گله نباشه ..
    دیگه نمیتونم این رفتارارو تحمل کنم ... به نظرم لزومی نداره به خودم اینهمه رنج بیهوده بدم .. فقط به صرف پدری یا مادریشون هم که حساب کنید (البته پدری و مادری بعید میددونم اینقدر خوخواهانه باشه ) من سه ساله دارم تحمل میکنم .. اینا شخصیتشون اینجوریه و بعید میدونم که رفتاراشون به چشم خودشون زننده باشه که بخوان تغییرش بدن چون همیشه طلب کار هستن ...

    از شما استدعا دارم به من جواب بدین ...
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  2. 2 کاربران زیر از مادر باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    به منم جواب بدید منتظرم خیلی ناراحتم
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  4. کاربران زیر از مادر باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    537
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    منم با یه خانواده ای ازدواج کردم که خیلی مقدس بازی در میارن ولی همش ریا کاریه واز موقعی که وارد خانوادشون شدم از دین وایمانی که داشتم دلسرد شدم وهر غلطی می کنن مخفیانه ولی با سجاده اب کشیدن خودشون رو پیش دیگران خوب نشون میدن از همه شون متنفرم بخصوص مادر شوهرم که همیشه خودشو ریس همه می دونه خیلی منو وجاری هامو اذیت می کنن نمی دونم خدا نمی بینه
    به خدا خسته شدم ودوست دارم این قدر غرور وافاده دارند به سر شون بیاد که دیگران رو عذاب ندن
    از چند روز پیشم که پسرش رو داماد کرده مدام ما رو پیش عروس کوچیکه تحقیر می کنه عروس شم حال خوبه یه دهاتیه که هیچی نیس نمی دونم به چی می نازه فقط بخاطر اینکه پسرش پولداره دختره عقده ای به ما فخر می فروشه

  6. کاربران زیر از tabasom25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط tabasom25 نمایش پست ها
    منم با یه خانواده ای ازدواج کردم که خیلی مقدس بازی در میارن ولی همش ریا کاریه واز موقعی که وارد خانوادشون شدم از دین وایمانی که داشتم دلسرد شدم وهر غلطی می کنن مخفیانه ولی با سجاده اب کشیدن خودشون رو پیش دیگران خوب نشون میدن از همه شون متنفرم بخصوص مادر شوهرم که همیشه خودشو ریس همه می دونه خیلی منو وجاری هامو اذیت می کنن نمی دونم خدا نمی بینه
    به خدا خسته شدم ودوست دارم این قدر غرور وافاده دارند به سر شون بیاد که دیگران رو عذاب ندن
    از چند روز پیشم که پسرش رو داماد کرده مدام ما رو پیش عروس کوچیکه تحقیر می کنه عروس شم حال خوبه یه دهاتیه که هیچی نیس نمی دونم به چی می نازه فقط بخاطر اینکه پسرش پولداره دختره عقده ای به ما فخر می فروشه


    کاش یه مشاور غیر مذهبی و منطقی به جفتمون جواب بده
    من پیش مشاور به حساب خوب رفتم ولی اینقدر متعصب و مذهبی بود همش جواب منو با آیه و سوره میداد..

    نه اینکه بگم بده ولی من جواب علمی و منطقی و به روز میخوام ..
    دو روزه سر میزنم ولی هنوز جواب نگرفتم
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  8. کاربران زیر از مادر باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    به نظر من وقتی همسرتونو دوست داشته باشین و اون با شما یکدل باشه به پاس شکرگزاری از این حالت آزارهای دیگران را نادیده بگیرین و شماها اولین کسانی نیستین که با زخم زبان آزارمیبینید اسلام برای راحتی و دفاع از حق و مبارزه با ستم نازل شد و یک عده اسلام را دستاویزی می کنند برای ستمگری و آزار و اذیت. به نظرم وقتی اونها آزارتون می دن فکر کنین چند تا از احشام دارن از خودشون عکس العملهایی نشون می دن و اگر به خودتان بگیرید در واقع آنها را به هدفشان رسانده اید.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  10. کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    [quote=باران باران;3166]به نظر من وقتی همسرتونو دوست داشته باشین و اون با شما یکدل باشه به پاس شکرگزاری از این حالت آزارهای دیگران را نادیده بگیرین و شماها اولین کسانی نیستین که با زخم زبان آزارمیبینید اسلام برای راحتی و دفاع از حق و مبارزه با ستم نازل شد و یک عده اسلام را دستاویزی می کنند برای ستمگری و آزار و اذیت. به نظرم وقتی اونها آزارتون می دن فکر کنین چند تا از احشام دارن از خودشون عکس العملهایی نشون می دن و اگر به خودتان بگیرید در واقع آنها را به هدفشان رسانده اید.

    این که فرمودید بسیار درسته ..
    من لزومی داره باهاشون رفت و آمد کنم ؟؟ آخه اینجور ارتباطات به چه دردی میخوره ؟؟ چرا ما باید اینقدر خودمونو تحقیر کنیم تا مثلا احترام کسانی رو که ذره ای از احترام بویی نبردن رو نگه داریم ..
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  12. کاربران زیر از مادر باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    چرا فکر نمیکنن هر کس عقاید خودشو داره ؟؟

    چرا یک بعدی به همه چیز نگاه میکنن ؟؟ چرا هر چیزی رو که برای خودشون بد میدونن برای دیگران بد نمیدونن ؟؟

    چرا فکر میکنن دنیا همون چیزیه که اونا فکر میکنن ؟؟

    شخصیت من اصلا این مقدار بی احترامی رو بر نمیداره ..
    من نمیخوام منو دوست داشته باشن .. ولی حداقل در ارتباطات بین آدمها حق و حقوق دیگران رو هم مثل خودشون رعایت کنن ..
    از دید من هم زندگی اونا و حتی لباس پوشیدن و حرف زدنشون بسیار مشکل داره ولی من حق بهشون میدم که راحت باشن و اونجوری که میخوان ...

    خدایا خسته شدم ... این چه روابطیه آخه ؟؟
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  14. کاربران زیر از مادر باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    به نظر شخص من وجهیه مذهبی یا ادبی یا علمی یا حتی وجه گرفتن در مسائل منفی و حتی فسق بهانه است و بعضیها کلاً آزار دارن یا شاید هم چون منافعشون رو در خطر می بینن دنبال به زور بیعت گرفتن هستن و گرنه قرآن می فرماید: " هیچ اجبار و اکراهی درپذیرفتن دین نیست " و از سویی حتی پیغمبر (ص) را خطاب قرار داده است که: "تو انذاردهنده هستی هر کس بخواهد پذیرا می شود و هر کس نخواهد روی بر می گرداند و مورد مؤاخذه قرار می گیرد. پس دلیلی برای بهانه کردن دین برای آزار و اذیت وجود ندارد و شما باید اتفاقاً در جمع اونها به نظرم حضور داشته باشید چون همسرتون رو که دوستتون داره و دوستش دارید در اون جمع هست و نباید ایشونو تنها بزارید و یا به این خاطر خدای نکرده بینتون کدورت و دوری عاطفی پیش بیاد ...

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  16. کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    مشاور عزیز سوالمو خوندی ولی نمیدونم چرا جواب ندادی ...
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  18. کاربران زیر از مادر باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    چرا جواب منو نمیدید?
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط مادر باران نمایش پست ها
    با درود ...
    خانواده همسرم بسیار مذهبی هستن .. هیچکس رو جز خودشون قبول ندارن .. مخصوصا مادرشوهرم از خودشون همه چیز تمام تر نمیشناسن ..
    هر بار که اونجا میریم ( البته سالی 4 یا 5 بار ) من تا مدتها به هم میریزم چون بی پروا و خیلی بی ادب توهین میکنن به من .. از راه که وارد میشم سر تا پای منو چک میکنن که مثلا جوراب پام باشه .. لاک به دستم نباشه و ..

    اینا از اول با من مشکل داشتن چون من مانتویی هستم و از نظر ایشون پسرشون رو اغفال کردم . و به قولی وصله تنشون نیستم .. ما با شناخت کامل و علاقه در سن 29 و 30 سالگی ازدواج کردیم .. همه این مسائل رو من میدونستم و سعی کردم سازش کنم .. همسرم بسیار از من پشتیبانی میکنن البته بدون اینکه به اونها هم توهین بشه حتی اگر به ما علنا توهین کرده باشن ...

    جدیدا وقتی شوهرم از کنارم میره مادرشوهرم شروع میکنه که مثلا مشهد رفته بودین هتل رفته بودین یا خونه عموت ؟؟ با خانوات رفته بودین یا تنها ؟؟؟ که ببینه ما چقدر پول خرج کردیم که شروع کنه ایراد گرفتن .. حتی ما ماشین هم عوض کردیم ریختن سر ما که چه واجب بود یا چقدر ولخرجید و اینجوری به هیچ کجا نمیرسید .. در صورتیکه هم من و هم شوهرم کار میکنیم و درآمد زندگیمون خوبه ولی همسرم از اونها پنهان کرده که چقدر درآمد داریم چون میدونه که بعدش باید دائم حساب پس بده ...

    ایشون خیلی کنترلینگ هستن و خسیس و طرز فکری دارن که انگار عروس میاد و همه پولهای پسرشو واسه خودش و خونوادش خرج میکنه ..
    داماد کوچیکه رو هم ایشون خوششون نیومده بود ازش چون وضع مالی خوبی نداشتن و لاغر بودن .. چنان بلاهایی سرشون آوردن که ایشون الان تیک عصبی دارن .. وقتی نارحت میشن یا تو موقعیت بد قرار میگیرن چشمشون و شونشون میزنه ..
    من هم واقعا عصبی میشم و فقط به خاطر همسرم که خیلی ماهه تحمل میکنم وگرنه لحظه ای پیش این آدما نمیشه موند ...

    بهترین جهیزیه و بهترین کادوها رو داشتیم سر ازدواجمون ولی خودشون آب از دستشون نچکید... بگذریم ..

    خواهر شوهرم خیلی بیمارگونه مذهبی هستن .. مثلا چون من مانتویی هستم و از نظر اونها بد وقتی خونشون هستیم اگر فاصله من با همسرشون از 3 متر به دو متر برسه یا خیلی بی ادب میاد میگه بیزحمت فلان جا بشین یا میاد وسط ما میشینه حتی اگر جایی که قرار میگیره وسط اتاق باشه..
    به من میگه همیشه لاک میزنی ؟؟ نماز مگه نمیخونی ؟؟ یا میگه مانتویی ها اینطورین و اونطورین و من هم از ده تا حرفش به یکیش متاسفانه توان پاسخگویی دارم و مثلا گفتم چشم اگه پاک باشه مشکلی پیش نمیاد...


    خیلی حرفا هست .. خیلی به من توهین میکنن .. از همه چیز من بدشون میاد... مثلا یه مانتویی میپوشم مادرشوهرم خیلی بی تربیت میگه همیشه اینو بچوش قدتو بلند نشون میده .. یا از این قبیل مشکلات ..

    از دو شب پیش تا الان حال من خرابه .. همسرم هم خیلی ناراحته .. ولی نمیدونیم چه کنیم .. من تصمیم گرفتم دیگه اونجا نرم ... ولی همسرم بره یا گاهی خیلی کم دخترم رو ببره که باز جای گله نباشه ..
    دیگه نمیتونم این رفتارارو تحمل کنم ... به نظرم لزومی نداره به خودم اینهمه رنج بیهوده بدم .. فقط به صرف پدری یا مادریشون هم که حساب کنید (البته پدری و مادری بعید میددونم اینقدر خوخواهانه باشه ) من سه ساله دارم تحمل میکنم .. اینا شخصیتشون اینجوریه و بعید میدونم که رفتاراشون به چشم خودشون زننده باشه که بخوان تغییرش بدن چون همیشه طلب کار هستن ...

    از شما استدعا دارم به من جواب بدین ...
    باسلام
    به مشاور خوش آمدید
    از تأخیر پیش آمده عذرخواهی میکنم
    ببینید من نمیدونم نحوه ی ازدواج شما با شوهرتون چطور بوده و اینکه آیا قبل از ازدواج و در دوره ی خواستگاری آیا از این رفتارهای خانواده ی ایشون اطلاع پیدا کردید و بعد ازدواج کردین یا نه بعد از ازدواج متوجه این رفتارها شدین؟
    یعنی خانواده ی ایشون با ازدواج شما مخالف بودن؟
    مسئله ی بعدی اینه که توی جامعه افراد بسیاری و با عقاید متفاوتی (از مذهبی افراطی و متعصب گرفته تا آدم بی دین و کافر) زندگی میکنن، اما باید بگم که نسبت افرادیکه بطور افراطی یک عقیده رو دارن به نسبت افراد دیگه که حداقل تا حدودی در حد وسط قرار دارن کمتره ، و افراطی بودنشون هم (چه خیلی مذهبی و چه بی دین) دلایل متعددی میتونه داشته باشه بعنوان مثال: عادت به این نوع زندگی،

    به طور کلی احساسات بیش از اندازه در هر چیز، میتونه باعث بشه که فرد در جهت خلاف عقلانیت عمل کنه و در فرد تعصبی رو به وجود میاره که عقل رو از عمل باز میداره. بنابراین در مذهب هم اگر احساسات بر عقل غلبه کنه باعث میشه بسیاری از مسایل را تحت الشعاع خودش قرار بده.

    و نکته ی دیگه جایگزینی شعار به جای شعور است که باعث میشه فرد به هر قیمتی و با استفاده از شعارهایی که حتی ممکنه حقیقتی هم نداشته باشن، خودشو از مهلکه بیرون بکشه. بنابراین بین عقل و احساس و شعار و شعور و رفتار توده ای به جای رفتار آکادمیک، فاصله ای وجود داره.

    و اینها باعث میشه افراد در جهل باقی بمونن و تنها به ظواهر اهمیت بدهند. بعنوان مثال خیلیها از دین فقط والضالین نماز و رنگ مشکی چادرشو یاد گرفتن
    معمولا کسانی که دچار افراط هستند تمایل دارند که سایرین را هم به این سمت بکشند تا همه یکجور رفتار کنند. و از آن جا که افراط و تفریط در یک حد باقی نمی ماند و مرزهای خود را گسترش میدهد، معمولا از افراطیون کارهای عجیبی سر می زند.

    و در اینگونه موارد نباید چنین باشد که رابطه به نفع یکی و به ضرر دیگری باشد. باید در این گونه روابط مقداری گذشت داشت و هر دو طرف باید از مواضع خود تاحدودی کوتاه بیایند. چرا که تعامل یک عمل دوسویه است. در یک عمل دو طرفه هر کسی مقداری از سهم خود چشم پوشی می کند تا به طرف مقابل نزدیک شده و به تعادل برسند. و در این میان شما تاحدودی چشم پوشی کرده و باوجود توهینها و تحقیرهای اونها هنوز باهاشون بخاطر همسرتون رابطه برقرار میکنید، اما اونها هنوز حاضر نشدن حتی یک قدم بردارن...

    علاوه بر همه ی این موارد باید بگم که شما وظیفه ی اصلیتون شوهرتون و فرزندتون هستن و در وهله ی اول باید سعی کنید که به رابطه ی عاطفیتون لطمه ای وارد نشه بلکه روز به روز هم عمیقتر و باثبات تر بشه.
    لازمه یادآور بشم که شما درقبال خانواده ی ایشون فقط وظیفه دارید که احترامشون رو نگه دارید و همونطور که توی اون یکی تاپیک گفتم سعی کنید بوسیله ی کاهش رفت و آمدتون کمترین اصطکاک رو با خانواده ی ایشون داشته باشید (بعنوان مثال اگه میرید خونشون سعی کنید حتی الامکان صحبتی نکنید که با عقایدشون سنخیتی نداشته باشه، چرا که بسیاری از این افراد هیچگونه تغییری نخواهند کرد و از طرفی حتی موضع سختتری نیز نسبت به شما اتخاذ خواهند کرد)

    سعی کنید تمرکزتون بر همفکری بیش از پیش همسرتون با خودتون باشه
    این نکته خیلی مهمه که صحبتها و تبادل نظرات بین شما دونفر به هیچ وجه به خانواده ی ایشون درز نکنه، یعنی اگه مثلا شما تصمیم گرفتید دیگه خونه ی اونا نرید ، همسرتون اینطوری عنوان کنن که خودشون تمایلی به حضور شما در جمع خانواده شون ندارن ، چرا که خانواده شون با احترام نذاشتن به شما باعث ناراحتی همسرتون میشن و مثلا غرورشون اجازه نمیده که درباره ی مسائل شخصی مثل پوشش شما بخواد توسط اونها دیکته بشه

    اما حواستون هم باشه که مبادا خود همسرتون روی این مسئله حساس بشه
    بعنوان مثال شما برای ایشون تکلیف تعیین نکنید که ایشون با خانواده ش ارتباط داشته باشه یا نداشته باشه، چرا که باعث ایجاد موضع منفی خواهد شد ...

  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ravanshenas نمایش پست ها
    باسلام
    به مشاور خوش آمدید
    از تأخیر پیش آمده عذرخواهی میکنم
    ببینید من نمیدونم نحوه ی ازدواج شما با شوهرتون چطور بوده و اینکه آیا قبل از ازدواج و در دوره ی خواستگاری آیا از این رفتارهای خانواده ی ایشون اطلاع پیدا کردید و بعد ازدواج کردین یا نه بعد از ازدواج متوجه این رفتارها شدین؟
    یعنی خانواده ی ایشون با ازدواج شما مخالف بودن؟
    مسئله ی بعدی اینه که توی جامعه افراد بسیاری و با عقاید متفاوتی (از مذهبی افراطی و متعصب گرفته تا آدم بی دین و کافر) زندگی میکنن، اما باید بگم که نسبت افرادیکه بطور افراطی یک عقیده رو دارن به نسبت افراد دیگه که حداقل تا حدودی در حد وسط قرار دارن کمتره ، و افراطی بودنشون هم (چه خیلی مذهبی و چه بی دین) دلایل متعددی میتونه داشته باشه بعنوان مثال: عادت به این نوع زندگی،

    به طور کلی احساسات بیش از اندازه در هر چیز، میتونه باعث بشه که فرد در جهت خلاف عقلانیت عمل کنه و در فرد تعصبی رو به وجود میاره که عقل رو از عمل باز میداره. بنابراین در مذهب هم اگر احساسات بر عقل غلبه کنه باعث میشه بسیاری از مسایل را تحت الشعاع خودش قرار بده.

    و نکته ی دیگه جایگزینی شعار به جای شعور است که باعث میشه فرد به هر قیمتی و با استفاده از شعارهایی که حتی ممکنه حقیقتی هم نداشته باشن، خودشو از مهلکه بیرون بکشه. بنابراین بین عقل و احساس و شعار و شعور و رفتار توده ای به جای رفتار آکادمیک، فاصله ای وجود داره.

    و اینها باعث میشه افراد در جهل باقی بمونن و تنها به ظواهر اهمیت بدهند. بعنوان مثال خیلیها از دین فقط والضالین نماز و رنگ مشکی چادرشو یاد گرفتن
    معمولا کسانی که دچار افراط هستند تمایل دارند که سایرین را هم به این سمت بکشند تا همه یکجور رفتار کنند. و از آن جا که افراط و تفریط در یک حد باقی نمی ماند و مرزهای خود را گسترش میدهد، معمولا از افراطیون کارهای عجیبی سر می زند.

    و در اینگونه موارد نباید چنین باشد که رابطه به نفع یکی و به ضرر دیگری باشد. باید در این گونه روابط مقداری گذشت داشت و هر دو طرف باید از مواضع خود تاحدودی کوتاه بیایند. چرا که تعامل یک عمل دوسویه است. در یک عمل دو طرفه هر کسی مقداری از سهم خود چشم پوشی می کند تا به طرف مقابل نزدیک شده و به تعادل برسند. و در این میان شما تاحدودی چشم پوشی کرده و باوجود توهینها و تحقیرهای اونها هنوز باهاشون بخاطر همسرتون رابطه برقرار میکنید، اما اونها هنوز حاضر نشدن حتی یک قدم بردارن...

    علاوه بر همه ی این موارد باید بگم که شما وظیفه ی اصلیتون شوهرتون و فرزندتون هستن و در وهله ی اول باید سعی کنید که به رابطه ی عاطفیتون لطمه ای وارد نشه بلکه روز به روز هم عمیقتر و باثبات تر بشه.
    لازمه یادآور بشم که شما درقبال خانواده ی ایشون فقط وظیفه دارید که احترامشون رو نگه دارید و همونطور که توی اون یکی تاپیک گفتم سعی کنید بوسیله ی کاهش رفت و آمدتون کمترین اصطکاک رو با خانواده ی ایشون داشته باشید (بعنوان مثال اگه میرید خونشون سعی کنید حتی الامکان صحبتی نکنید که با عقایدشون سنخیتی نداشته باشه، چرا که بسیاری از این افراد هیچگونه تغییری نخواهند کرد و از طرفی حتی موضع سختتری نیز نسبت به شما اتخاذ خواهند کرد)

    سعی کنید تمرکزتون بر همفکری بیش از پیش همسرتون با خودتون باشه
    این نکته خیلی مهمه که صحبتها و تبادل نظرات بین شما دونفر به هیچ وجه به خانواده ی ایشون درز نکنه، یعنی اگه مثلا شما تصمیم گرفتید دیگه خونه ی اونا نرید ، همسرتون اینطوری عنوان کنن که خودشون تمایلی به حضور شما در جمع خانواده شون ندارن ، چرا که خانواده شون با احترام نذاشتن به شما باعث ناراحتی همسرتون میشن و مثلا غرورشون اجازه نمیده که درباره ی مسائل شخصی مثل پوشش شما بخواد توسط اونها دیکته بشه

    اما حواستون هم باشه که مبادا خود همسرتون روی این مسئله حساس بشه
    بعنوان مثال شما برای ایشون تکلیف تعیین نکنید که ایشون با خانواده ش ارتباط داشته باشه یا نداشته باشه، چرا که باعث ایجاد موضع منفی خواهد شد ...






    مشاور عزیز و خوب ما بعد از دو سال آشنایی همراه با همکاری به هم علاقه مند شدیم. همسرم خیلی خوبه و راحت بگم بینظیره. . از خانوادشون فقط مادرشون مخالف بودن چون ایشون میخواستن خودشون عروس انتخاب کنن و روش هاشون طوریه که میرن چند جا و میپسندن و پسر با دختر حرف میزنه و خلاصه سنتی. .. همسرم میگن با این نوع همسریابی مشکل داشتن و به نظرشون بیشتر داد و ستد هست تا ازدواج. از نظر ایشون من سنم خیلی بالا بود ( متولد 60 هستم و همسرم 59 ) قدم کوتاه بود (160) تحصیلات نداشتم ولی از نظر سابقه کاری و دانش از یک ليسانسه هم خیلی بیشتر اطلاعات دارم البته توی رشته خودم و مهمتر از همه مانتویی بودن من. .
    از نظر ایشون من پسرشون رو اغفال کردم. . و در حال کندن هستم. بگذریم
    من اینهارو در جریان بودم و خودمو با شرایطشون هر چند که خیلی برام سخت بود تطبيق دادم ولی چادر سر نکردم
    اما ایشون همچنان انتظارات بیجا از من دارن
    ایشون به شدت کنترینگ هستن از سلام و علیک و بشین و پاشو تا حتی غذا چى بخورید نخورید ایراد میگیرن
    من اونجا که میرفتم کمتر حرف میزدم ارتباطم هم به کمک همسرم خیلی کم کردم اما ایشون هنوز منو میبینن چک میکنن حرفای نامربوط میزنن انتظار دارن باهاشون بگو بخند داشته باشم

    با رفتارای چند شب پیششون لرزه به تنم افتاده بعید نیست منم مثل دامادشون مشکل جدی پیدا کنم
    قرص آرام بخش هم چون شیر میدم نميتونم بخورم
    تمام راه کارهای شما بهترین هستن اما قبلا طی شدن
    من ديگه شخصیت برام نمونده از خودم بدم اومده که گذاشتم باهام اینطوری رفتار کنن
    من میخوام خیلی واضح و روشن از طرف همسرم بهشون عنوان بشه که به خاطر رفتارای نامناسبشون من ديگه نميتونم کنارشون قرار بگیرم

    خوبه? درسته?
    یکدنیا از وقتتون و صبوریتون سپاسگزارم
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    اینم بگم جا نمونه چون مهمه
    عید مادرشوهرم بلاهایی سرم آورد که اشک همسرم هم درومد
    ما قطع ارتباط کردیم تا دو ماه پیش که گویا بنابر صحبتهای همسرم باهاشون بسیار پشیمان شدن و ازین پس مثل یک فرد عادی با من رفتار میکنن
    تا دو جلسه هم همین بود تا شب عید چند روز پیش که باز شروع کرد. ...


    خیلی خیلی ممنونم شما امید من هستین تو این روزای پر درد با اشتیاق مدام آخرین ارسالات رو چک میکنم

    خدا خیرتون بده
    بازم ممنونم
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    134
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    0
    تشکر شده 26 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    به نظر من رابطتت را باهاشون قطع کن البته اگه شوهرت مخالفتی نمیکنه چون باعث میشه هروز غذاب بکشی وبه جای توجه به شوهر ودخترت مدام حرفای اونا توی زندگیت باشه یا رابطت را باهاشون کم کن لازم نیست وقتی با ادم همچین رفتاری میکنن هر هفته بری ببینیشون بهتره کم کم رابطه را کمش کنی وزیاد هم به حرفاشون اهمیت نده چون همونطور که گفتی شوهرت ادم خوبیه پس زندگی شیرینت را باحرفای چرند دیگران خراب نکن
    امیدوارم مشکلت زود زود زود حل بشه

  25. کاربران زیر از saye بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    439
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    4
    تشکر شده 29 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط saye نمایش پست ها
    به نظر من رابطتت را باهاشون قطع کن البته اگه شوهرت مخالفتی نمیکنه چون باعث میشه هروز غذاب بکشی وبه جای توجه به شوهر ودخترت مدام حرفای اونا توی زندگیت باشه یا رابطت را باهاشون کم کن لازم نیست وقتی با ادم همچین رفتاری میکنن هر هفته بری ببینیشون بهتره کم کم رابطه را کمش کنی وزیاد هم به حرفاشون اهمیت نده چون همونطور که گفتی شوهرت ادم خوبیه پس زندگی شیرینت را باحرفای چرند دیگران خراب نکن
    امیدوارم مشکلت زود زود زود حل بشه



    مرسی سایه جون از توجهت
    من شوهر بینظیری دارم تنها نقطه کور زندگی من اینا هستن با این افکار و عقاید

    کمک بزرگی کردی
    امضای ایشان
    یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1215
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    21
    تشکر شده 56 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    sokot behtarin javabe tori raftar kon ke aslan vasat mohem nist chi migan mohabateto be hamsaret bishtar kon va aslan be harfashon fekr nakon nazar digaran asabit konan va kontorole zendegito be dast begiran

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6825
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    23
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    چندروز پيش با مادر همسرم رفته بودم عروسي .يه خانمي اونجا بود كه مثل اينكه هم مسجديه مادر همسرم بود.ميگفت ببين چجوري ميرقصه.به در ميگفت ديوار بشنوه.من به يه چيزو كشف كردم.قبل از اينكه ازت ايراد بگيرن ازشون ايراد بگير البته تو همون زمينه.مثلا مادر همسرمن برخلاف بقيه مذهبي ها ماهواره دارن يا پسرش نماز نميخونه.اگه يه بار بهشون يادآوري كنم دست از سرم برميدارن ولي حال و حوصله اينكارارو ندارم.شما امتحان كن

  29. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6798
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با مادرشوهر و خواهر شوهر

    چه شوهر خوبی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد