صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 83

موضوع: چطور همسرم را فراموش کنم

6974
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    چطور همسرم را فراموش کنم

    سلام دوستان

    من حدود 7 سال زندگی کردم که ماحصل این زندگی یک پسر 3.5 ساله هست و الان 5 ماه هست که از همسرم جدا زندگی میکنم ، یعنی اون زندگی رو ول کرد و رفت...خانومم رو دوسش داشتم و البته هنوز هم با تمام بدیهایی که بهم کرده زیاد نه، ولی بازم دوسش دارم....اما توی این مدت بلاهایی سرم آورده که اصلا نمیتونم ببخشمش چون فوق العاده سنگدل و بی رحم شده و البته به گفته خودش هیچ حسی هم نسبت به من نداره....از لحاظ عقلانی اصلا نباید باهاش زندگی کنم.......(ناگفته نماند چندین بار برای برگشتش سعی کردم اما نشد)

    واقعا سر هیچی زندگی ما بهم خورد....اینو جدی میگم.... من تهران ازدواج کردم ولی زندگیم توی شهر دیگه بود......بعد از 6 سال زندگی به خوشی کامل ، من یک اشتباه کردم و به اصرار خانومم برای بهتر شدن شرایط زندگیمون برای زندگی به تهران رفتیم، منهم با خودم گفتم این همه سال اون برای من توی این شهر زندگی کرد و منهم بخاطر اون به حرفش گوش میکنم و میریم تهران زندگی میکنیم تا اون هم پیش خونوادش باشه ..... ولی محبت من کارو خراب کرد.......از هفته ای که 7 روز بود 3 تا 4 روزشو خونه مامانش بود.....به من میگفت برم منم با خودم میگفتم خب گناه داره بزار بره.....میگفت برم خونه خاله ، دخترخالم میگفتم برو.....خلاصه هر جا دوست داشت میرفت البته با اجازه من.....

    یکم توضیحات هم از خودم بدم توی قضاوتتون بدرد میخوره


    اهل دود نیستم
    اهل مشروب نیستم
    اهل رفیق بازی نیستم
    عاشق خانواده هستم و البته فرزندم
    وضع مالیم هم بد نیست
    من کارم طراحی وبسایت هست و درامدم بد نیست (نه در سطح عالی)
    ورزشکار حرفه ای هستم وخوشتیپ و قدبلند(ببخشید از خودم تعریف میکنم)
    مربی ورزش های رزمی هستم....مقام قهرمانی دارم
    اهل دختربازی نبودم ، حتی یک مورد......که خودش رفته به وکیلش گفته شوهرم اهل زنبازی نبوده و معتاد هم نیست و ورزشکاره !!!! منهم گفتم طلاقت نمیدم اگه میتونی برو بگیر....


    خلاصه موضوع دعوا :
    یک شب که خسته و کوفته اومدم سر کار اومدم خونه پسرم بهم گیر داد که میخوام با عمه تلفنی صحبت کنم و منهم گفتم باشه باباجون بزار من تلفن عمه رو بگیرم شما باهاش صحبت کنی.....اونهم مدام در گوش من جیغ میکشید....تا من خواهرم رو پیدا کردم 10 دقیقه ای طول کشید و خانوم من حتی بچه رو اروم نمیکرد فقط نشسته بود و نگاه میکرد....خلاصه من با سر پسرم داد زدم و گفتم چشم ، بزار دارم عمه رو برات میگیرم....اونهم گریه کرد و رفت توی اتاق که از اونجا به بعد خانومم شروع کرد و گفت چرا سر بچه داد زدی و ....... حدود 2 دقیقه با خانومم بحث کردم و توی عصبانیت یک فحش از دهنم پرید بهش گفتم و خوابیدم و فردا صبح رفتم سر کار ، که زنگ زد و گفت نمیتونم باهات زندگی کنم و به پدر و مادرش خبر داد و بقیه اش رو خودتون حدس بزنید........ وقتی دیدم خیلی مسر هست توی رفتن من گفتم اگه بخوای بری باید بی خیال بچه بشی (اینو گفتم که نره و بی خیال بشه) ولی بعد از اومدن پدر و مادرش ، بچه رو توی خواب گذاشت و بدون یک قطره اشک به همراه خونوادش رفت و تا 3 ماه حتی یک زنگ نزد حال بچش رو بپرسه (در صورتی که روزی که رفت من به همشون اس دادم که هر وقت دلتون تنگ شد میتونین بیان و بچم رو ببینین و یا باهاش حرف بزنین،اما دریغ از یک تماس).....فردای روزی که رفتن با من تماس گرفتن که ما دادگاه هستیم بیا برای طلاق توافقی(البته خواسته اونها این بود که هم طلاق بدم و هم مهریه و همهمه حق و حقوقاتو!!!!!) ....منم به پدرش گفتم که زن و بچم رو دوست دارم و زندگیم رو به این راحتی خراب نمیکنم و اصلا طلاق نمیدم...... که دیگه از اینجا اونها شروع کردن به استفاده اهرم های فشاری که داشتن و حسابی من رو اذیت کردن بدون اینکه من حتی کوچکترین اذیتی بکنم یا بی احترامی بهشون بکنم ولی اونها همه نوع کار انجام دادن.....جهزیه رو یواشکی بردن....مهریه رو اجرا گذاشتن.... حضانت بچه رو گرفتن و .......
    ناگفته نماید 3 نفر ریش سفید هم فرستادم ولی فایده نشد و هر دفعه که کسی میرفت اونها سنگ تر می شدند......
    به خانومم هم اعتماد کامل دارم که با کسی رابطه نداره.....
    خانوم من توی زندگی خیلی مهربون و دل رحم بود طوری که من هر جا مینشستم از زنم و زندگیم تعریف میکردم و عاشقش بودم و شده بودیم الگوی بقیه......اما الان دیگه نمیتونم بخوامش....


    الان هم بچه رو ازم گرفته تا اول 7 سالگی، با هم توافق کردیم 45 روز پسرم اونطرف باشه و 20 روز هم جای من و من هم هر روز بتونم باهاش تلفنی صحبت کنم(براش موبایل گرفتم باهاش هر روز صحبت میکنم)
    الان رفته بچه رو گذاشته مهد کودک از صبح ساعت 7.30 تا عصر ساعت 5 ، همونجا صبحانه و نهار بهش میدن و میخوابه و......!!!! و خودش هم میره سر کار (توی 7 سال زندگی مشترکمون با وجود مشکلات حتی یک روز هم نرفت سر کار ولی الان داره میره سر کار)...... بدون اجازه
    ویرایش توسط erfani : 07-14-2015 در ساعت 12:54 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18810
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    195
    تشکر شده 341 بار در 140 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    سعی کن زودتر به خودت بیای دوست من

    اگر هم برگرده دیگه ارزششو نداره چون تو سخت ترین موقعیت ولت کردو تنهات گذاشت

    نزار بیشتر از این موهات سفید شه .

  3. کاربران زیر از Taghi Jooon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    ممنون
    دقیقا درسته و نظر خودمم هم همینه ولی چطور به خودم بیام؟؟؟؟؟

    هر کار میکنم حواسم پرت نمیشه...کلا شخصیتی دارم که در برابر بی معرفتی و نامردی خیلی داغون میشم... حالا وقتی زنم هم هست دیگه بیشتر ناراحت میشم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18810
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    195
    تشکر شده 341 بار در 140 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    زنت هست ؟ زنت بود متاسفانه

    چجوری به خودم بیام یعنی چی ؟ مگه بچه ای یه بچه 3_4 سال داری یه پدری الان خیلی از این حرفا باید قوی تر باشی

  6. کاربران زیر از Taghi Jooon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    سلام شایدتنهاییات باعث شده خیلی بهش فکرکنی چرابه ازدواج مجددفکرنمیکنی عاشقش بشی وزندگی جدیدسروسامان بدی واسه خودت نظرمن اینه

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    ممنونم از اینکه توی این بحث شرکت کردین

    بله تنها هستم و به خاطر همین موضوع هم میتونه باشه.......
    میدونی هی فراموشش میکنم ولی چون بچم دستش هست به بهانه های مختف باید با هم صحبت کنیم و این اذیتم میکنه و هی داغ دلمو تازه میکنه.....
    و اگر بتونم کس دیگه ای رو توی زندگیم راه بدم شاید این مشکلات برام تموم شد ولی میترسم رابطه قدیمیم ، رابطه جدیدم رو تحت الشعاع قرار بده........برای همین میخوام اول فراموشش کنم و بعد ازدواج کنم.......

  9. کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    سلام شایدتنهاییات باعث شده خیلی بهش فکرکنی چرابه ازدواج مجددفکرنمیکنی عاشقش بشی وزندگی جدیدسروسامان بدی واسه خودت نظرمن اینه

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@NTI@GO نمایش پست ها
    زنت هست ؟ زنت بود متاسفانه

    چجوری به خودم بیام یعنی چی ؟ مگه بچه ای یه بچه 3_4 سال داری یه پدری الان خیلی از این حرفا باید قوی تر باشی
    متاسفانه خیلی احساسی هستم و به خاطر اینکه زندگیم خیلی کشکی بهم خورد انقدر ناراحتم.....
    فکرشو بکن زندگی ما از بی مشکلی بهم خورد.....!!!!!!

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    ولی فاموش کردن زمان میبره بایداونقدقوی باشی ولی رو راست باش توازدواج بعدیت کا بدونه ادم رو راست وصادقی وگرنه شایدراجعبه شمابدفکرکنه وبه همسرسابقتون حق بده شایداول اقدام به ازدواج میکردین راحترفراموشش میکردین به شرطی که تحت تاثیرگذشته اتون نباشی نمیدونم نظرم چقددرسته

  13. کاربران زیر از havva بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    ممنون////از لحاظ رو راستی و صداقت در حد خیلی عالی هستم چون حتی یک دروغ کوچیک هم توی این 7 سال نگفتم و حتی یکبار هم بهش خیانت نکردم و اهل هیچی هم نیستم ، منظورم انواع دود هست////ولی تنها اشتباهم این بود که خیلی خودم رو وابسته نشون دادم و اون هم از همین ابزار (فرزندم) الان داره برای اذیت کردن من استفاده میکنه.......دوری از بچم خیلی برام سخته......چون ما توی یک شهر زندگی نمیکنیم....الان هم هر 45 روز میتونم 20 روز بچمو ببینم ....شاید اگر بچم پهلوم بود زودتر فراموش میکردم.........

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16374
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    23
    تشکر شده 101 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط erfani نمایش پست ها
    ممنونم از اینکه توی این بحث شرکت کردین

    بله تنها هستم و به خاطر همین موضوع هم میتونه باشه.......
    میدونی هی فراموشش میکنم ولی چون بچم دستش هست به بهانه های مختف باید با هم صحبت کنیم و این اذیتم میکنه و هی داغ دلمو تازه میکنه.....
    و اگر بتونم کس دیگه ای رو توی زندگیم راه بدم شاید این مشکلات برام تموم شد ولی میترسم رابطه قدیمیم ، رابطه جدیدم رو تحت الشعاع قرار بده........برای همین میخوام اول فراموشش کنم و بعد ازدواج کنم.......
    دوست گرامی کاملا درست فکر می کنید.
    بهتره تا کاملا از حیطهی احساسی این رابطه خارج نشدین به فکر شروع یه رابطه ی جدید نیافتین چون تحت الشعاع قرار میگیره. برای فراموش کردن هرچه زودتر رابطه ی قبلی توصیه جالبی وجود داره که الان براتون کپی می کنم.

  16. کاربران زیر از yalda_arezou بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16374
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    23
    تشکر شده 101 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است.عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می‌خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می‌شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته‌اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی‌ها این کار را انجام داده‌ و با موفقیت روبه‌رو شده‌اند. ما روش آن را به شما آموزش می‌دهیم.

    مراحل

    بخش اول: تغییر دیدگاهتان

    1 - بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشیداگر تصور می‌کنید نمی‌توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق‌العاده‌ای را با هم گذرانده‌اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده‌اید. حالا که تصمیم گرفته‌اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی‌اش را ببینید._ اگر به شما دروغ می‌گوید یا فریبتان می‌دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی‌آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی‌تان را پیش ببرید._ همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی‌توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می‌توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده‌اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید._ به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق‌های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می‌آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی‌تان چطور می‌تواند باورتان کند؟

    2 - درک کنید که آدم‌های دیگری هم هستند، فقط شما نمی‌بینید
    احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید._ همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌مان پیش می‌رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی‌شان با آدم‌های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می‌کنند._ سعی کنید خوش‌بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می‌شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش‌بین بودم کمکتان می‌کند زودتر فراموش کنید.

    3 - بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف‌مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته‌اید

    این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی‌دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده‌اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست‌داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد._ اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته‌اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می‌دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟_ درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی‌خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می‌خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.

    4 - اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته‌اید و هیچ جوابی دریافت نکرده‌اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است
    .
    _با یک فرد بی‌طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی‌طرف سبک‌ترتان می‌کند و کمک می‌کند زودتر فراموش کنید._ با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه‌ای ندارید. راه‌های فرار خلاقانه‌ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت‌ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می‌کند.

    5 - تصمیم بگیرید می‌خواهید همچنان دوست بمانید یا نه
    به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه‌تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می‌کنند آسان‌تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
    بخش دوم : برگرداندن استقلال شخصی
    1 - به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می‌شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید._ با محلی‌ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده‌ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی‌ها معاشرت کنید، به داستان‌هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید._ زمان‌هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی‌تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی‌تان بیاید می‌تواند با شما شاد شود؟
    2 - به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده‌تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند - از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده‌تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت._ برای اتفاقاتی که می‌افتد به نزدیک‌ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می‌بیند که خودتان نمی‌توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف‌های دلتان در اختیار شما قرار می‌دهد و باعث می‌شود فکر کنید ارزشمندید.
    3 - همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس‌ها، یادداشت‌ها، فیلم‌ها، هدیه‌ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می‌شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت‌کننده‌ای است اما روحیه‌تان را بهتر خواهد کرد._ به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری‌هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری‌ها بیندازید.
    4 - همانطور که غصه می‌خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله‌اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته‌ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده‌اید که توانستید آن را فراموش کنید._ چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می‌بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است._ فقط از طریق نوشتن نیست که می‌توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه‌های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق‌العاده خواهد بود.
    5 - از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می‌خورید که تصور می‌کنید به جسمتان آسیب می‌زند، حتماً با یک [replacer_a] صحبت کنید.6 - وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه‌ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم‌های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند._ خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر وارد رابطه‌های سرسری شوند کمک می‌کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم‌های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه‌هایی نشوید چون ارزشش را ندارد._ از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل‌شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید._ خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی‌تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می‌کند.
    نکات :_ کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی‌تان تبدیل نکنید._ وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی‌گذراند تلف نکنید._ اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد._ یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می‌توانید از آن استفاده کنید._ اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی‌اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود._ زمان بهترین دارو است._ به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید._ تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام‌های قبلی‌تان را چک نکنید._ فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین‌ها هستید!

  18. کاربران زیر از yalda_arezou بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    ممنون از وقتی که گذاشتین مفید بود.....
    ولی اگر کسی هست که مشکل مشابه من رو داشته باشه و بگه چطور با این موضوع کنار امده ممنون میشم

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    uuuuuuupppppppp

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16568
    نوشته ها
    412
    تشکـر
    164
    تشکر شده 286 بار در 181 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    سلام اقای عرفانی یکی از نزدیکان من این مشکل رو داشت و من از نزدیک دیدم که چه زجری کشید

    واقعیت اینه که وقتی کسی رو دوست داری فراموش کردنش زمان میبره.

    سخته ولی ممکنه. باید به خودت زمان بدی

    و توی این زمان به هیچ وجه به ازدواج دوباره فکر نکنی

    باید اول رابطه قبلی فراموش بشه و بعد رابطه جدید شروع بشه

    بعضی چیزهارو فقط زمان میتونه حل کنه.
    امضای ایشان
    سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند

  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا94 نمایش پست ها
    سلام اقای عرفانی یکی از نزدیکان من این مشکل رو داشت و من از نزدیک دیدم که چه زجری کشید

    واقعیت اینه که وقتی کسی رو دوست داری فراموش کردنش زمان میبره.

    سخته ولی ممکنه. باید به خودت زمان بدی

    و توی این زمان به هیچ وجه به ازدواج دوباره فکر نکنی

    باید اول رابطه قبلی فراموش بشه و بعد رابطه جدید شروع بشه

    بعضی چیزهارو فقط زمان میتونه حل کنه.

    سلام کیانا خانوم
    میتونم نظرتون رو بپرسم چرا نباید توی این دوران به فکر ازدواج دوباره باشم؟؟

    ممنون که توی این بحث شرکت کردین و ممنون از راهنمایی خوبتون
    ویرایش توسط erfani : 07-12-2015 در ساعت 11:17 AM

  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16568
    نوشته ها
    412
    تشکـر
    164
    تشکر شده 286 بار در 181 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط erfani نمایش پست ها
    سلام کیانا خانوم
    میتونم نظرتون رو بپرسم چرا نباید توی این دوران به فکر ازدواج دوباره باشم؟؟

    ممنون که توی این بحث شرکت کردین و ممنون از راهنمایی خوبتون
    همی اقایی که گفتم از بستگان نزدیک ما بود به مشاور ازدواج مراجعه کرد و مشاور بهش گفت تا وقتی تو فکر زن قبلیت هستی

    رابطه جدید نمیتونه موفق باشه. گفته بود روحت با قبلیه خواهد بود و فقط جسمت با فرد جدید

    واین فرد جدید هم متوجه میشه که شما حواست جای دیگه ست و از این موضوع عذاب میکشه

    گفته بود باید رابطه قبلیت تو ذهنت خیلی کمرنگ بشه و فقط گذر زمان میتونه کمرنگش کنه

    حرفهای این مشاورو جدی بگیرید. فعلا به خودتون زمان بدین
    امضای ایشان
    سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند

  24. کاربران زیر از کیانا94 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا94 نمایش پست ها
    همی اقایی که گفتم از بستگان نزدیک ما بود به مشاور ازدواج مراجعه کرد و مشاور بهش گفت تا وقتی تو فکر زن قبلیت هستی

    رابطه جدید نمیتونه موفق باشه. گفته بود روحت با قبلیه خواهد بود و فقط جسمت با فرد جدید

    واین فرد جدید هم متوجه میشه که شما حواست جای دیگه ست و از این موضوع عذاب میکشه

    گفته بود باید رابطه قبلیت تو ذهنت خیلی کمرنگ بشه و فقط گذر زمان میتونه کمرنگش کنه

    حرفهای این مشاورو جدی بگیرید. فعلا به خودتون زمان بدین

    چشم
    بسیار سپاسگزارم از راهنمایی های خوبتون.....البته رابطه قبلیم خیلی کمرنگ شده و فقط ته ذهنم یکمقدار بهش فکر میکنم.......

  26. کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    باز هم بهش پیام زندگی مشترک بده اگه قبول نکرد طلاق بده و به زندگی جدید فکرکن .

  28. کاربران زیر از absh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16436
    نوشته ها
    102
    تشکـر
    3
    تشکر شده 44 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    دوست عزیز به نظر من تنها راهش جایگزین کردن یه فرد دیگه به جای همسر سابقتون در زندگیتون است وگرنه حالا حالاها نمیتونید فراموش کنید. خیلی سخته

  30. کاربران زیر از Asal ziba بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    میتونم بپرسم دقیقا سر چه چیز هایی بهم خورد؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  32. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    خودشون گفتن از درد بی دردی

    به قول شاعر :

    مرد را دردی اگر باشد خوش است ... درد بی دردی علاجش آتش است.

    کسی که لیاقت داشتن یه زندگی اروم رو نداشته همون بهتر که بره .خیالت از بابت فرزندت هم راحت باشه اون مادره بچش رو اذیت نمی کنه .اگر حضانتش رو برای همیشه به همسرتون ندادید .

    میتونید بچه رو تا پایان هفت سالگی از ایشون بگیرید .به نظرمن بهتره تا تکلیف حضانت فرزندتون مشخص نشده ازدواج نکنید .اینطوری با خیال راحت تری میتونید وارد رابطه جدید بشین .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  33. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    البته من دقت نکردم که فرزندتون پسره از نظر قانون شما میتونید بچه رو از ایشون بگیرید ولی به نظر من با مادرش باشه بهتره چون الان از مادر جداش کنید تا پایان عمر اظطراب جدایی رهاش نمی کنه .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  35. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    میتونم بپرسم دقیقا سر چه چیز هایی بهم خورد؟؟
    سلام خانوم پریماه و ممنون از شرکت کردن توی این بحث....

    واقعا سر هیچی زندگی ما بهم خورد....اینو جدی میگم.... من تهران ازدواج کردم ولی زندگیم توی شهر دیگه بود......بعد از 6 سال زندگی به خوشی کامل ، من یک اشتباه کردم و به اصرار خانومم برای بهتر شدن شرایط زندگیمون برای زندگی به تهران رفتیم، منهم با خودم گفتم این همه سال اون برای من توی این شهر زندگی کرد و منهم بخاطر اون به حرفش گوش میکنم و میریم تهران زندگی میکنیم تا اون هم پیش خونوادش باشه ..... ولی محبت من کارو خراب کرد.......از هفته ای که 7 روز بود 3 تا 4 روزشو خونه مامانش بود.....به من میگفت برم منم با خودم میگفتم خب گناه داره بزار بره.....میگفت برم خونه خاله ، دخترخالم میگفتم برو.....خلاصه هر جا دوست داشت میرفت البته با اجازه من.....

    یکم توضیحات هم از خودم بدم توی قضاوتتون بدرد میخوره


    اهل دود نیستم
    اهل مشروب نیستم
    اهل رفیق بازی نیستم
    عاشق خانواده هستم و البته فرزندم
    وضع مالیم هم بد نیست
    من کارم طراحی وبسایت هست و درامدم بد نیست (نه در سطح عالی)
    ورزشکار حرفه ای هستم وخوشتیپ و قدبلندم(ببخشید از خودم تعریف میکنم)
    مربی ورزش های رزمی هستم....مقام قهرمانی دارم
    اهل دختربازی نبودم ، حتی یک مورد......که خودش رفته به وکیلش گفته شوهرم اهل زنبازی نبوده و معتاد هم نیست و ورزشکاره !!!! منهم گفتم طلاقت نمیدم اگه میتونی برو بگیر....


    خلاصه موضوع دعوا :
    یک شب که خسته و کوفته اومدم سر کار اومدم خونه پسرم بهم گیر داد که میخوام با عمه تلفنی صحبت کنم و منهم گفتم باشه باباجون بزار من تلفن عمه رو بگیرم شما باهاش صحبت کنی.....اونهم مدام در گوش من جیغ میکشید....تا من خواهرم رو پیدا کردم 10 دقیقه ای طول کشید و خانوم من حتی بچه رو اروم نمیکرد فقط نشسته بود و نگاه میکرد....خلاصه من با سر پسرم داد زدم و گفتم چشم ، بزار دارم عمه رو برات میگیرم....اونهم گریه کرد و رفت توی اتاق که از اونجا به بعد خانومم شروع کرد و گفت چرا سر بچه داد زدی و ....... حدود 2 دقیقه با خانومم بحث کردم و توی عصبانیت یک فحش از دهنم پرید بهش گفتم و خوابیدم و فردا صبح رفتم سر کار ، که زنگ زد و گفت نمیتونم باهات زندگی کنم و به پدر و مادرش خبر داد و بقیه اش رو خودتون حدس بزنید........ وقتی دیدم خیلی مسر هست توی رفتن من گفتم اگه بخوای بری باید بی خیال بچه بشی (اینو گفتم که نره و بی خیال بشه) ولی بعد از اومدن پدر و مادرش ، بچه رو توی خواب گذاشت و بدون یک قطره اشک به همراه خونوادش رفت و تا 3 ماه حتی یک زنگ نزد حال بچش رو بپرسه (در صورتی که روزی که رفت من به همشون اس دادم که هر وقت دلتون تنگ شد میتونین بیان و بچم رو ببینین و یا باهاش حرف بزنین،اما دریغ از یک تماس).....فردای روزی که رفتن با من تماس گرفتن که ما دادگاه هستیم بیا برای طلاق توافقی(البته خواسته اونها این بود که هم طلاق بدم و هم مهریه و همهمه حق و حقوقاتو!!!!!) ....منم به پدرش گفتم که زن و بچم رو دوست دارم و زندگیم رو به این راحتی خراب نمیکنم و اصلا طلاق نمیدم...... که دیگه از اینجا اونها شروع کردن به استفاده اهرم های فشاری که داشتن و حسابی من رو اذیت کردن بدون اینکه من حتی کوچکترین اذیتی بکنم یا بی احترامی بهشون بکنم ولی اونها همه نوع کار انجام دادن.....جهزیه رو یواشکی بردن....مهریه رو اجرا گذاشتن.... حضانت بچه رو گرفتن و .......
    ناگفته نماید 3 نفر ریش سفید هم فرستادم ولی فایده نشد و هر دفعه که کسی میرفت اونها سنگ تر می شدند......
    به خانومم هم اعتماد کامل دارم که با کسی رابطه نداره.....
    خانوم من توی زندگی خیلی مهربون و دل رحم بود طوری که من هر جا مینشستم از زنم و زندگیم تعریف میکردم و عاشقش بودم و شده بودیم الگوی بقیه......اما الان دیگه نمیتونم بخوامش....


    الان هم بچه رو ازم گرفته تا اول 7 سالگی، با هم توافق کردیم 45 روز پسرم اونطرف باشه و 20 روز هم جای من و من هم هر روز بتونم باهاش تلفنی صحبت کنم(براش موبایل گرفتم باهاش هر روز صحبت میکنم)
    الان رفته بچه رو گذاشته مهد کودک از صبح ساعت 7.30 تا عصر ساعت 5 ، همونجا صبحانه و نهار بهش میدن و میخوابه و......!!!! و خودش هم میره سر کار (توی 7 سال زندگی مشترکمون با وجود مشکلات حتی یک روز هم نرفت سر کار ولی الان داره میره سر کار)...... یعنی رسما بچم نه پدر بالاسرشه و نه مادر ......این منو نااحت میکنه......فقط میخواد از بچه به عنوان اهرم فشار استفاده کنه.....فاصله شهر من تا تهران 1000 کیلومتر هست.......خودم باید بیام دنبال بچم و خودم هم باید برش گردونم......حتی حاضر نشد بچه رو توی فرودگاه یا راه اهن به من تحویل بدن....گفتن درب کلانتری محل فقط.......خلاصه خیلی اذیتم میکنن
    ویرایش توسط erfani : 07-13-2015 در ساعت 01:43 PM

  37. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    البته من دقت نکردم که فرزندتون پسره از نظر قانون شما میتونید بچه رو از ایشون بگیرید ولی به نظر من با مادرش باشه بهتره چون الان از مادر جداش کنید تا پایان عمر اظطراب جدایی رهاش نمی کنه .

    با تشکر از شما خانوم ستیلا

    قانون میگه چه پسر و چه دختر تا 7 سالگی حضانت با مادر هست...... و گرنه من بچه بهش نمیدادم چون تمام زندگیم پسرمه

    متوجه نشدم چرا گفتین اگه پسرم با مادرش باشه بهتره؟




    الان هم بچه رو ازم گرفته تا اول 7 سالگی، با هم توافق کردیم 45 روز پسرم اونطرف باشه و 20 روز هم جای من و من هم هر روز بتونم باهاش تلفنی صحبت کنم(براش موبایل گرفتم باهاش هر روز صحبت میکنم)
    الان رفته بچه رو گذاشته مهد کودک از صبح ساعت 7.30 تا عصر ساعت 5 ، همونجا صبحانه و نهار بهش میدن و میخوابه و......!!!! و خودش هم میره سر کار (توی 7 سال زندگی مشترکمون با وجود مشکلات حتی یک روز هم نرفت سر کار ولی الان داره میره سر کار)...... یعنی رسما بچم نه پدر بالاسرشه و نه مادر ......این منو نااحت میکنه......فقط میخواد از بچه به عنوان اهرم فشار استفاده کنه.....فاصله شهر من تا تهران 1000 کیلومتر هست.......خودم باید بیام دنبال بچم و خودم هم باید برش گردونم......حتی حاضر نشد بچه رو توی فرودگاه یا راه اهن به من تحویل بدن....گفتن درب کلانتری محل فقط.......خلاصه خیلی اذیتم میکنن

  38. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    خودشون گفتن از درد بی دردی

    به قول شاعر :

    مرد را دردی اگر باشد خوش است ... درد بی دردی علاجش آتش است.

    کسی که لیاقت داشتن یه زندگی اروم رو نداشته همون بهتر که بره .خیالت از بابت فرزندت هم راحت باشه اون مادره بچش رو اذیت نمی کنه .اگر حضانتش رو برای همیشه به همسرتون ندادید .

    میتونید بچه رو تا پایان هفت سالگی از ایشون بگیرید .به نظرمن بهتره تا تکلیف حضانت فرزندتون مشخص نشده ازدواج نکنید .اینطوری با خیال راحت تری میتونید وارد رابطه جدید بشین .

    زندگی ما خیلی آروم بود ......به طوریکه خودش رفته بود و به وکیلش گفته بود ما توی زندگی 7 ساله که داشتیم 3 دفعه دعوامون شده اونهم خیلی کوتاه و جزیی!!!!!
    حضانت رو تا اول 7 سالگی بهش دادم و بعد از اون هم بدون هیچ عذر و بهونه ای به من واگذار بشه....

    نمیتونم تا 2.5 سال دیگه بدون خونواده باشم......دق میکنم..... من عاشق زندگیم بودم و دوست دارم دوباره تشکیل زندگی بدم تا جون بگیرم.....اینطوری برام خیلی سخته.....ولی عجولانه هم تصمیم نباید بگیرم همین الان 3 نفر رو برای ازدواج بهم پیشنهاد دادن از خانوم خودم جوون تر و خوشکل تر !!! که من فعلا بهشون فکر نمیکنم چون میخوام ذهنم از اینطرف راحت بشه و بعد بهشون فکر کنم...... ولی خانومم این وسط ضرر کرد چون من دوسش داشتم و حتی یکبار هم بهش خیانت نکردم برعکس مردهای دیگه!!!!!!!

  39. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    حتی یکذره به فکر این نیستی که زندگیتان از اول درست کنید؟؟؟؟؟
    من همش حس میکنم این وسط خانومتون یه جیزیش بوده و نتونسته به شما بگه رفتاراش دلیل داره ولی اون دلیل چیه؟؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  40. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    سلام و درود بر شما

    من مطالبتون و خوندم و راستش خیلی افسوس خوردم

    بنظر من کاری ک نباید میشده حالا شده

    و شما باید به فکر خودتون باشین

    این زندگی تموم شده

    و اینکه هر جا میرفتین تعریف خانومتون رو میکردین دلیل بر این نمیشه ک خانومتون هم مث شما بهتون علاقه داشته

    شاید میزان علاقه ی شما بیشتر بوده باشه

    چون محاله کسی یکی رو دوس داشته باشه و دلیل رو بر ترک کردن بدونه

    شما باد خودتون زندگیتون رو تغییر بدین

    سعی کنین چیدمان خونتون رو عوض کنین

    اگه امکانش هست وسایلاتون رو عوض کنین

    به ظاهرتون رسین

    لباسی قدیمی رو دور بریزین

    خونتون رو رنگ بزنین

    مسافرت برین

    با موسیقی خودتون رو سرگرم کنین، چون باعث تخلیه ی انرژی تون میشه

    و ی عزیزی ب من گفتن که ذکر الا بذکر الله تطمئن القلوب رو تکرار کنین البته اگه فرد معتقدی هستین

    قطعا معجزشو تووی زندگیتون خواهید دید

    ویرایش توسط سوگل1 : 07-13-2015 در ساعت 01:51 PM
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


  42. کاربران زیر از سوگل1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    حتی یکذره به فکر این نیستی که زندگیتان از اول درست کنید؟؟؟؟؟
    من همش حس میکنم این وسط خانومتون یه جیزیش بوده و نتونسته به شما بگه رفتاراش دلیل داره ولی اون دلیل چیه؟؟؟
    1-اگر به فکر زندگیم نبودم انقدر تلاش نمیکردم که زندگیم دوباره درست بشه........
    2-دقیقا همینطوره که شما میگین.....واقعا یک چیزیش هست ولی هیچکس نتونست بفهمه...الان هم دیگه مهم نیست.... چون خیلی توی این مدت خرابکاری کرد و همینطور هم داره ادامه میده...
    البته چیزهایی فهمیدم ولی نمیتونم بهش تهمت بزنم جون مطمین نیستم......فقط میدونم با کسی نبوده چون بهش اعتماد کامل داشتم
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  44. کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    به خاطر آسیبی که بچه میبینی گفتم که بهتره فعلا با مادرش باشه .به نظر من در مورد حضانت بچه ها نباید به قانون خیلی تکیه کنیم .بچه باید با شخصی زندگی کنه که ارامش بیشتری داشته باشه وکمتر آسیب ببینه .گاهی وقت ها یه پدر بهتر از پس فرزند دخترش برمیاد وبهتر میتونه از دخترش نگهداری کنه تا یه مادر .حالا دادگاه میاد حضانت رو به مادر میده تا پایان هفت سالگی .سعی کنید بیست روزی که نزد شماست براش وقت بزارید .وکمبود وقتی که نیستید رو جبران کنید حتی کمبود محبت مادر رو .از این نظر که گفتم فعلا اقدام نکنید تا مشخص شدن وضعیت پسرتون اگه پسرتون با شما زندگی میکرد همسر ایندتون بهتر میتونست با موضوع کنار بیاد تا این که دو سال دیگه برید وبچه رو بیارید .از طرفی همسر قبلیتون وقتی بفهمه که قصد ازدواج دارید احتمالا ساکت نمیشینه وقطعا بچه رو تحریک می کنه بر علیه شما .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  46. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوگل1 نمایش پست ها
    سلام و درود بر شما

    من مطالبتون و خوندم و راستش خیلی افسوس خوردم (ممنون از شما و متاسفم برای خودم)

    بنظر من کاری ک نباید میشده حالا شده ( نظر من هم همینه با اینکه خیلی سخته )

    و شما باید به فکر خودتون باشین ( دارم سعی خودم رو میکنم )

    این زندگی تموم شده ( موافقم چون دیگه حرمتی نمونده )

    و اینکه هر جا میرفتین تعریف خانومتون رو میکردین دلیل بر این نمیشه ک خانومتون هم مث شما بهتون علاقه داشته ( خانوم من عاشق من بود بطوریکه 5 سال دنبال من بود که باهاش اذدواج کنم فقط نمیدونم توی 3 ماه اخر زندگیمون چی شد که اینطوری شد )

    شاید میزان علاقه ی شما بیشتر بوده باشه ( شاید ولی میدونم دو طرفه بود )

    چون محاله کسی یکی رو دوس داشته باشه و دلیل رو بر ترک کردن بدونه ( همین منو گیج کرده )

    شما باد خودتون زندگیتون رو تغییر بدین ( دقیقا )

    سعی کنین چیدمان خونتون رو عوض کنین ( خونه ای ندارم فعلا )

    اگه امکانش هست وسایلاتون رو عوض کنین

    به ظاهرتون رسین ( من همیشه به ظاهرم خیلی خوب میرسم یعنی از بچگیم عاشق این قضیه بودم )

    لباسی قدیمی رو دور بریزین ( خیلی هاشو ریختم )

    خونتون رو رنگ بزنین

    مسافرت برین ( انقدر مسافرت رفتم که دیگه حالشو ندارم چون باید توی این 2.5 سال حداقل 70 بار بیام تهران و برگردم و این منو اذیت میکنه و هدف اونا هم همینه که اذیت بشم )

    با موسیقی خودتون رو سرگرم کنین، چون باعث تخلیه ی انرژی تون میشه ( دقیقا الان هم همین کارو میکنم و با گوش کردن به اهنگهای فقط خارجی انرژی میگیرم و ورزش میکنم و توی روحیم خیلی موثر هست )

    و ی عزیزی ب من گفتن که ذکر الا بذکر الله تطمئن القلوب رو تکرار کنین البته اگه فرد معتقدی هستین ( بله حتما آرامش دهنده هست و اینکارو خواهم کرد )

    قطعا معجزشو تووی زندگیتون خواهید دید




    با تشکر از شما که توی این بحث شرکت کردین.....

    جوابها را در بالا دادم....

    با سپاس
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  47. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    ممنونم ...... حرف شما کاملا درسته و برای همین برای بچه برنامه ریزی کردم که اینجا بهترین تفریخات رو داشته باشه و براش وقت بزارم......چون واقعا کمبود محبت داره...میدونم
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  48. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    به نظر من یه مدت دست نگه دارید شاید مثل خانم ایدا پشیمون بشه .ایشون هم زندگی مشابه زندگی شما داشتن .ازدواج با همسر سابق رو میتونید همین جا سرچ کنید .ایشون هم با یه فرزند سه ساله وضعیتی مشابه شما داشتن .شاید خانم شما هم پشیمون بشه .من خیلی از زندگی هارو دیدم که بعد از جدایی زنگیشون رو شیرین تر از قبل شروع کردن .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  49. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    به خاطر آسیبی که بچه میبینی گفتم که بهتره فعلا با مادرش باشه .به نظر من در مورد حضانت بچه ها نباید به قانون خیلی تکیه کنیم .بچه باید با شخصی زندگی کنه که ارامش بیشتری داشته باشه وکمتر آسیب ببینه .گاهی وقت ها یه پدر بهتر از پس فرزند دخترش برمیاد وبهتر میتونه از دخترش نگهداری کنه تا یه مادر .حالا دادگاه میاد حضانت رو به مادر میده تا پایان هفت سالگی .سعی کنید بیست روزی که نزد شماست براش وقت بزارید .وکمبود وقتی که نیستید رو جبران کنید حتی کمبود محبت مادر رو .از این نظر که گفتم فعلا اقدام نکنید تا مشخص شدن وضعیت پسرتون اگه پسرتون با شما زندگی میکرد همسر ایندتون بهتر میتونست با موضوع کنار بیاد تا این که دو سال دیگه برید وبچه رو بیارید .از طرفی همسر قبلیتون وقتی بفهمه که قصد ازدواج دارید احتمالا ساکت نمیشینه وقطعا بچه رو تحریک می کنه بر علیه شما .

    ممنونم ...... حرف شما کاملا درسته و برای همین برای بچه برنامه ریزی کردم که اینجا بهترین تفریخات رو داشته باشه و براش وقت بزارم......چون واقعا کمبود محبت داره...میدونم
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  50. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط erfani نمایش پست ها
    1-اگر به فکر زندگیم نبودم انقدر تلاش نمیکردم که زندگیم دوباره درست بشه........
    2-دقیقا همینطوره که شما میگین.....واقعا یک چیزیش هست ولی هیچکس نتونست بفهمه...الان هم دیگه مهم نیست.... چون خیلی توی این مدت خرابکاری کرد و همینطور هم داره ادامه میده...
    البته چیزهایی فهمیدم ولی نمیتونم بهش تهمت بزنم جون مطمین نیستم......فقط میدونم با کسی نبوده چون بهش اعتماد کامل داشتم


    من فقط میگم حیففف این زندگی که خراب بشه

    کاش کاش میشد درست بشه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  51. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    به نظر من یه مدت دست نگه دارید شاید مثل خانم ایدا پشیمون بشه .ایشون هم زندگی مشابه زندگی شما داشتن .ازدواج با همسر سابق رو میتونید همین جا سرچ کنید .ایشون هم با یه فرزند سه ساله وضعیتی مشابه شما داشتن .شاید خانم شما هم پشیمون بشه .من خیلی از زندگی هارو دیدم که بعد از جدایی زنگیشون رو شیرین تر از قبل شروع کردن .

    خانوم من و خونوادش الان پشیمون هستن بطوریکه پدر خانومم ( کسی که دست دخترش رو گرفت و برد ) مستقیم به خودم گفت ما تمام سعیمون رو میکنیم که زندگی شما درست بشه و این به زمان نیاز داره ....... ولی من دیگه نمیخوام با این زن زندگی کنم چون دیگه اصلا بهش اعتماد ندارم و توی ذهنم تبدیل شده به یک روباه مکار که هر لحظه امکان داره دوباره فریبم بده که خیلی اینکارو کرده و نمیخوام دوباره باهام بازی بشه چون توی این مدت مرگمو جلوی چشام دیدم.....انقدر دلم و غرورم شکسته که نگو...... انقدر اشک ریختم جلوی خودش که نگو...... انقدر اشک ریختم توی تنهاییم که نگو......انقدر خونوادم زجر کشیدن که نگو........حتی اگه به پاهام هم بیفته باید دیگه نخوامش و نمیخوامش .....این قول رو به خودم دادم......با اینکه خیلی اذیت میشم
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  53. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    من فقط میگم حیففف این زندگی که خراب بشه

    کاش کاش میشد درست بشه

    ببخشید شما رو هم ناراحت کردم
    کاش میشد واقعا کاش میشد .......... ولی من تمام سعیم رو کردم که زندگیم خراب نشه ولی خودش لغط به بخت خودش و البته من و پسرم زد....... من حداقل درد وجدان ندارم و نخواهم داشت چون بخاطر پسرم و البته خانومم هر کاری تونستم انجام دادم ولی نشد....
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  54. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط erfani نمایش پست ها
    ببخشید شما رو هم ناراحت کردم
    کاش میشد واقعا کاش میشد .......... ولی من تمام سعیم رو کردم که زندگیم خراب نشه ولی خودش لغط به بخت خودش و البته من و پسرم زد....... من حداقل درد وجدان ندارم و نخواهم داشت چون بخاطر پسرم و البته خانومم هر کاری تونستم انجام دادم ولی نشد....

    نمیدونم چرا حس میکنم زندگیتان درست میشه الان نه شاید یه چند وقت دیگه یکی دوسال دیگه
    شاید این طلاق بعد یه مدتی یه تلنگری به خانومتون بزن

    بعضی موقع تو یه زندگی طلاق باید اتفاق بیافته که قدر زندگی رو بدونن

    و این حس رو میکنم که خانومتون پشیمون میشه.

    هیچ وقت حسام بهم دوروغ نمیگن و امیدواررررم این سری هم. درست باشه


    به این زودی تصمیم هیچکاری نگیرید حتی حتی فکر ازدواج با کس دیگه ای نباشید 5ماه از طلاق شما میگذره.
    بذاریم اوضاع یکم بهتر بشه

    بعضی موقع طلاق یه فرصت دوبارست برای زندگی

    . همه چیزززز به مرور زمان مشخص میشه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  55. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    نمیدونم چرا حس میکنم زندگیتان درست میشه الان نه شاید یه چند وقت دیگه یکی دوسال دیگه
    شاید این طلاق بعد یه مدتی یه تلنگری به خانومتون بزن

    بعضی موقع تو یه زندگی طلاق باید اتفاق بیافته که قدر زندگی رو بدونن

    و این حس رو میکنم که خانومتون پشیمون میشه.

    هیچ وقت حسام بهم دوروغ نمیگن و امیدواررررم این سری هم. درست باشه


    به این زودی تصمیم هیچکاری نگیرید حتی حتی فکر ازدواج با کس دیگه ای نباشید 5ماه از طلاق شما میگذره.
    بذاریم اوضاع یکم بهتر بشه

    بعضی موقع طلاق یه فرصت دوبارست برای زندگی

    . همه چیزززز به مرور زمان مشخص میشه


    خیلی ها که در جریان زندگی من هستن همین حس رو دارن ولی دیگه چه فایده ای داره وقتی من نمیخوام باهاش زندگی کنم.... و مطمینم که پشیمون میشه چون من کاری نکردم که بخواد ولم کنه!!!!!


    موضوع بعدی اینه که من هنوز طلاق ندادم فقط دور از هم داریم زندگی میکنیم با کش مکش های دادگاه و ..........
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  56. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط erfani نمایش پست ها
    خیلی ها که در جریان زندگی من هستن همین حس رو دارن ولی دیگه چه فایده ای داره وقتی من نمیخوام باهاش زندگی کنم.... و مطمینم که پشیمون میشه چون من کاری نکردم که بخواد ولم کنه!!!!!


    موضوع بعدی اینه که من هنوز طلاق ندادم فقط دور از هم داریم زندگی میکنیم با کش مکش های دادگاه و ..........
    ببین داری خودتو گول میزنی

    خودتو میدونی که دوستش داری اگه هم برگرده سر زندگیش که ارتش نمیکنی از خونه بیرون شاید اولش ازش دلخور باشی ولی کم کم میشه کمرنگی کرد
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  57. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    آره درسته دوسش دارم ولی نه دیگه زیاد

    برای همین هم تصمیم گرفتم با عقلم تصمیم بگیرم نه با قلبم...
    من تمام کارهایی که انجام داده و حرفهایی که زده و بلاهایی که سرم دراورده رو یادداشت کردم که بتونم درست تصمیم بگیرم......

    الان هم قلبم همین حرفه شما رو میزنه ولی عقلم میگه نه .....چون این رابطه دیگه تقش درومده.....در هر صورت توکل کردم بخدا و هر چی اون بخواد همون بشه و خیر باشه برام
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  58. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    اقای عرفانی من یه مادرم هیچ کس نمتونه جای مادر رو برای فرزندتون پر کنه .هیچ کس حتی مهربانترین مادربزرگ ها .

    ببخشید تا بخشیده شوید اگه احساس ندامت کرد یه فرصت کوچولو بهش بدین .شاید به قول خودتون خیلی موارد بهتر از خانمتون برای شما پیدا بشه ولی هیچ کدام نمیتونه جای مادر رو برا بچه پرکنه .
    اگه معتقدین سوره نساء رو برای بهبود روابط بین خودتون وهمسرتون بخونید .تا هشت بار توصیه شده برای افزایش مهر ومحبت بین همسران .
    نهایتا اگه تاثیری نداشته باشه در روابط شما ارامش از دست رفته رو با قران به دست میارید .بعد از ماه رمضان منم کمکتون می کنم .به امتحانش می ارزه .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  59. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    سلام آقای عرفانی ، واقعا ناراحت شدم از اینکه یه زندگی چقدر راحت از هم پاشیده شده ، واقعا به قول خودتون شما مشکل حادی نداشتید که خانمتون باشما اینکارو کردو تصمیم به جدایی گرفت ، اینکه بهتون بگم با خانمتون صحبت کنید دوباره ، حالا که پشیمون هستن به خاطر اون بچه دوباره زندگی رو از سر بگیرید میدونم دیگه دلتون به این زنو زندگی خوش نیستو یه همتو تلاش زیادی میخواد که دوباره حستون رو برگردونید نسبت به خانمتون ولی

    من اینی که میگم حالا نمیدونم درمورد شما صادق بوده یا نه ، خانما تو زندگی نیاز به توجه همسرشون دارن ، دوست دارن مدام مورد توجه همسرشون باشن ، اگه شما خسته از سرکار میومدید خونه ، خانمتون همش تو خونه بوده منتظربوده تا شما بیاید باهاش حرف بزنید ، با روی خوش از در بیاید تو ، تو خونه بهش محبت کنی ، شما این وقتو توجه و محبت رو در حد انتظار خانمتون براورده کردید؟؟؟

    چون یه زن اگه بی توجهیه شوهرشو ببینه یه مدت تحمل میکنه ، سرد میشه ، با کوچکترین جرقه گر میگیره ، حالا من میگم شاید خانمتون خواهانه توجه بیشتر از جانب شما بوده و برآورده نشده و با بحث کوچیک اونشب از کوره در رفته و گفته که نمیتونه دیگه باهاتون زندگی کنه.

    البته اینکه اینمدت انقدر شمارو اذیت کرده و انقدر پافشاری کرده برای جداییجای تامل داره و اینکه پنج ماهه بدون شما دووم اورده واقعا تعجب آوره. ولی من در کل عرض کردم که شاید یکم بی توجهی دیده از جانب شما یا اینکه برای هم صحبتیه با هم وقت کم گذاشتید.

  61. 3 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    اقای عرفانی من یه مادرم هیچ کس نمتونه جای مادر رو برای فرزندتون پر کنه .هیچ کس حتی مهربانترین مادربزرگ ها .

    ببخشید تا بخشیده شوید اگه احساس ندامت کرد یه فرصت کوچولو بهش بدین .شاید به قول خودتون خیلی موارد بهتر از خانمتون برای شما پیدا بشه ولی هیچ کدام نمیتونه جای مادر رو برا بچه پرکنه .
    اگه معتقدین سوره نساء رو برای بهبود روابط بین خودتون وهمسرتون بخونید .تا هشت بار توصیه شده برای افزایش مهر ومحبت بین همسران .
    نهایتا اگه تاثیری نداشته باشه در روابط شما ارامش از دست رفته رو با قران به دست میارید .بعد از ماه رمضان منم کمکتون می کنم .به امتحانش می ارزه .


    با نظر شما کاملا موافقم ولی اگر بخوام به برگشتنش فکر کنم خیلی اذیت میشم و دیگه توان اینو از لحاظ روحی ندارم......و مطمینم اون هم بر نمیگرده چون روی برگشت هم نداره......چون خودش میدونه چیکار کرده.....

    بله معتقد هستم و الان هم دارم با قران و نماز خودم رو به آرامش میرسونم.......ممنونم منتظر کمک شما هستم....خیلی لطف کردین
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  63. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط love نمایش پست ها
    سلام آقای عرفانی ، واقعا ناراحت شدم از اینکه یه زندگی چقدر راحت از هم پاشیده شده ، واقعا به قول خودتون شما مشکل حادی نداشتید که خانمتون باشما اینکارو کردو تصمیم به جدایی گرفت ، اینکه بهتون بگم با خانمتون صحبت کنید دوباره ، حالا که پشیمون هستن به خاطر اون بچه دوباره زندگی رو از سر بگیرید میدونم دیگه دلتون به این زنو زندگی خوش نیستو یه همتو تلاش زیادی میخواد که دوباره حستون رو برگردونید نسبت به خانمتون ولی

    من اینی که میگم حالا نمیدونم درمورد شما صادق بوده یا نه ، خانما تو زندگی نیاز به توجه همسرشون دارن ، دوست دارن مدام مورد توجه همسرشون باشن ، اگه شما خسته از سرکار میومدید خونه ، خانمتون همش تو خونه بوده منتظربوده تا شما بیاید باهاش حرف بزنید ، با روی خوش از در بیاید تو ، تو خونه بهش محبت کنی ، شما این وقتو توجه و محبت رو در حد انتظار خانمتون براورده کردید؟؟؟

    چون یه زن اگه بی توجهیه شوهرشو ببینه یه مدت تحمل میکنه ، سرد میشه ، با کوچکترین جرقه گر میگیره ، حالا من میگم شاید خانمتون خواهانه توجه بیشتر از جانب شما بوده و برآورده نشده و با بحث کوچیک اونشب از کوره در رفته و گفته که نمیتونه دیگه باهاتون زندگی کنه.

    البته اینکه اینمدت انقدر شمارو اذیت کرده و انقدر پافشاری کرده برای جداییجای تامل داره و اینکه پنج ماهه بدون شما دووم اورده واقعا تعجب آوره. ولی من در کل عرض کردم که شاید یکم بی توجهی دیده از جانب شما یا اینکه برای هم صحبتیه با هم وقت کم گذاشتید.

    سلام خانوم love
    لطف کردین که توی این بحث شرکت کردین

    شرمنده ام که باعث ناراحتیتون شدم.....واقعا ما مشکلی نداشتیم....علتی هم که انقدر حالم بد هست همینه....چون توی شوکم
    خونواده خانومم به صراحت گفتن که پشیمون هستن ولی خانومم با غرور کاذبی که داره هنوز چیزی نگفته......چون روی برگشت نداره.....چون تمام پلها رو خراب کرده و نمیتونه به برگشت فکر کنه....

    خانما تو زندگی نیاز به توجه همسرشون دارن ، دوست دارن مدام مورد توجه همسرشون باشن ، اگه شما خسته از سرکار میومدید خونه ، خانمتون همش تو خونه بوده منتظربوده تا شما بیاید باهاش حرف بزنید ، با روی خوش از در بیاید تو ، تو خونه بهش محبت کنی ، شما این وقتو توجه و محبت رو در حد انتظار خانمتون براورده کردید؟؟؟

    شما فرض رو بر این بزارین که من اینکارها رو انجام نمیدادم!!! به نظرتون این دلیل میشه برای ترک زندگی !!!
    من از صیح ساعت 8 میرفتم سر کار تا 10 شب که برمیگشتم خسته و کوفته خونه ولی این خانوم همیشه پای شبکه جم بود و حتی وقتی باهاش حرف میزدم به من توجه نمیکرد!!!! دیگه نمیدونم چی بگم...... دلم خیلی پره.....
    2 ماه پیش که بچه رو ازم گرفت بهش یک فرصت دیگه دادم بخاطر بچم و به خاطر زندگیم ، با تمام بدیهایی که بهم کرده که برگرده ولی بازم ناز کرد و از اونجا به بعد بود که دیگه شروع کردم به فراموش کردنش.......با خودم گفتم من که مشکلی ندارم اون باید بفهمه که چیکار کرده ......من چیزی توی زندگی کم نزاشتم.......بخدا کارهایی براش کردم که هر موقع یادم میفته جیگرم آتیش میگیره و به حال خودم و زندگیم گریم میگیره....
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  64. کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    آقای عرفانی حق با شماست ، باور کنید درکتون میکنم که چقدر تموم شدنه این زندگی براتون سخت هست ، میدونید ، خودمو زدم جا شما ، من هم شش سال از زندگیم میگذره ، میدونم تو این شش سال چه سختیهایی کشیدید ، میدونم زندگی چقدر پستی بلندی داره ، میدونم با تلاش این زندگی رو به اینجا رسوندید ، ناراحتیم از همینه که خانمتون چرا انقدر راحت این زندگی رو ول کرد ، من در طول تاپیکتون متوجه فداکاریو دلسوزیه شما شدم ، حتی توجهتون شاید بیش از حد بوده یا حداقل در حدی بوده که یه زن انتظار داره ، متوجه توجه به خانمتون شدم ،اصلا اصلا اصلا کار خانمتون رو هم تائید نمیکنم ولی من اینو میخوام بگم ، شاید مشکلاتو خواسته هاشونو به شما نمیگفتن ، کم کم ناراحتیاشون روی هم انباشته شد تا به اینجا رسید که البته ، رها کردنه این زندگی کار بچگانه ایه.
    واقعا ناراحت شدم که گفتید از سرکار میومدیدو خانمتون نسبت به شما بی تفاوت بوده ، آفرین به شما که تمام راهها رو برای بازگشت ایشون رفتید. قدر خوشیو ندونست خانمتون ، شایدم از توجه بیش از حد شما اینطور شده.

    هیچ زنی نمیتونه پنج ماه دوری از همسرشو تحمل کنه ، هرچقدر هم ناراحت باشه ( البته که ناراحتیه ایشون و دلیل رفتنشون بچگانه بود ) بعد از یه مدت دلش باید تنگ میشد یا حداقل انقدر شما تلاش کردید برای برگشتشون باید میپذیرفت.

    شما میگید بهش اطمینان دارید اصلا اصلا قصد تهمت زدن ندارم ، ولی شاید فقط یک جایگزین میتونه دلیو انقدر سنگ کنه.شرمندم از گفتنش.

  66. 2 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17806
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    9
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    آقای عرفانی پسر عمه ام از همسرش که صاحب دو بچه هم بودند طلاق گرفت. فراموش کردنش خیلی برایش سخت بود . همه به او پیشنهاد ازدواج دوباره را دادند و او قبول کرد و تا مرحله ی آزمایش خون و تاریخ عقد پیش رفتند. چند روز پیش همسر قبلیش اومد سراغش و خدا میدونه چه حرفهایی زدند که کامل از ازدواج مجدد پشیمان شد و حالا میخواند دوباره با همسر قبلیشون ازدواج کنند. اما قلب یه دختر پاک شکست و آبرویش ریخت . خواهشا اگر هنوز ذره ای از محبت همسر قبلیتون توی ذهنتون هست به فکر ازدواج مجدد نباشید و با احساسات یک نفر دیگه بازی نکنید.

  68. 3 کاربران زیر از daryajoon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryajoon نمایش پست ها
    آقای عرفانی پسر عمه ام از همسرش که صاحب دو بچه هم بودند طلاق گرفت. فراموش کردنش خیلی برایش سخت بود . همه به او پیشنهاد ازدواج دوباره را دادند و او قبول کرد و تا مرحله ی آزمایش خون و تاریخ عقد پیش رفتند. چند روز پیش همسر قبلیش اومد سراغش و خدا میدونه چه حرفهایی زدند که کامل از ازدواج مجدد پشیمان شد و حالا میخواند دوباره با همسر قبلیشون ازدواج کنند. اما قلب یه دختر پاک شکست و آبرویش ریخت . خواهشا اگر هنوز ذره ای از محبت همسر قبلیتون توی ذهنتون هست به فکر ازدواج مجدد نباشید و با احساسات یک نفر دیگه بازی نکنید.


    سلام....ممنونم از اینکه توی این بحث شرکت کردین

    من دقیقا این موضوع رو مد نظرم قرار میدم و هیچ وقت با دل یک دختر بازی نمیکنم چون اگر میخواستم تا الان اینکارو کرده بودم.....
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  70. کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط love نمایش پست ها
    آقای عرفانی حق با شماست ، باور کنید درکتون میکنم که چقدر تموم شدنه این زندگی براتون سخت هست ، میدونید ، خودمو زدم جا شما ، من هم شش سال از زندگیم میگذره ، میدونم تو این شش سال چه سختیهایی کشیدید ، میدونم زندگی چقدر پستی بلندی داره ، میدونم با تلاش این زندگی رو به اینجا رسوندید ، ناراحتیم از همینه که خانمتون چرا انقدر راحت این زندگی رو ول کرد ، من در طول تاپیکتون متوجه فداکاریو دلسوزیه شما شدم ، حتی توجهتون شاید بیش از حد بوده یا حداقل در حدی بوده که یه زن انتظار داره ، متوجه توجه به خانمتون شدم ،اصلا اصلا اصلا کار خانمتون رو هم تائید نمیکنم ولی من اینو میخوام بگم ، شاید مشکلاتو خواسته هاشونو به شما نمیگفتن ، کم کم ناراحتیاشون روی هم انباشته شد تا به اینجا رسید که البته ، رها کردنه این زندگی کار بچگانه ایه.
    واقعا ناراحت شدم که گفتید از سرکار میومدیدو خانمتون نسبت به شما بی تفاوت بوده ، آفرین به شما که تمام راهها رو برای بازگشت ایشون رفتید. قدر خوشیو ندونست خانمتون ، شایدم از توجه بیش از حد شما اینطور شده.

    هیچ زنی نمیتونه پنج ماه دوری از همسرشو تحمل کنه ، هرچقدر هم ناراحت باشه ( البته که ناراحتیه ایشون و دلیل رفتنشون بچگانه بود ) بعد از یه مدت دلش باید تنگ میشد یا حداقل انقدر شما تلاش کردید برای برگشتشون باید میپذیرفت.

    شما میگید بهش اطمینان دارید اصلا اصلا قصد تهمت زدن ندارم ، ولی شاید فقط یک جایگزین میتونه دلیو انقدر سنگ کنه.شرمندم از گفتنش.

    هیچ زنی نمیتونه پنج ماه دوری از همسرشو تحمل کنه ، هرچقدر هم ناراحت باشه ( البته که ناراحتیه ایشون و دلیل رفتنشون بچگانه بود ) بعد از یه مدت دلش باید تنگ میشد یا حداقل انقدر شما تلاش کردید برای برگشتشون باید میپذیرفت.

    الان که اینو دارم میخونم خدا میدونه که بغض گلومو گرفته و نمیتونم چیزی بگم و نمیدونم چطور انقدر سنگدل شده.... چون خیلی مهربون بود
    کسی که بچش رو توی خواب گزاشت و رفت و تا 3 ماه هم یک زنگ نزد حال بچش رو بپرسه دیگه دلتنگیش برای من توقع زیادیه!


    شما میگید بهش اطمینان دارید اصلا اصلا قصد تهمت زدن ندارم ، ولی شاید فقط یک جایگزین میتونه دلیو انقدر سنگ کنه.شرمندم از گفتنش.
    [/quote]

    خواهش میکنم.......من بهش اطمینان دارم ولی این هم یک احتمال هست...... انشا الله اینطور نبوده باشه و گرنه میمیرم..... البته ناگفته نماند الان عجله ای برای گرفتن طلاق نداره و هنوز درخواست طلاق هم نداده چون چیزی نداره که بگه .... چون من کاری نکردم که مستحق این رفتار باشم...... فقط باید توکل کنم به خدا
    مشکل ما این بود که ایشون پدر و مادر بی شعوری داشتن،،،، چون اونها اومدن و دست دخترشون رو گرفتن و با تمایل خانومم اونجا رو ترک کردن
    ویرایش توسط erfani : 07-14-2015 در ساعت 12:21 AM
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  72. 2 کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18928
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    70
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطور همسرم را فراموش کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط love نمایش پست ها
    آقای عرفانی حق با شماست ، باور کنید درکتون میکنم که چقدر تموم شدنه این زندگی براتون سخت هست
    الان هم مشکل من این هست که شدم مثل بچه کوچیک و همش گریم میگیره و هی بدیهایی که بهم کردن میاد توی ذهنم و خاطرات خوبی که داشتم و زحماتی که برای این زندگی کشیدم و هزار تا چیز دیگه...... و چون نمیدنم چرا ترکم کرده بیشتر عذاب میکشم....میگم کاش بد بودم کاش مثل بقیه شوهرا بودم که حداقل الان ناراحت نمیشدم.....


    الان هم بخاطر فرزندم هر چند روز چه بخوام چه نخوام با خانومم صحبت میکنم ولی آخرین تماسی که باهاش اتمام حجت کردم 40 روز پیش بود که بهش گفتم :تو بودی که توی این زندگی ضرر کردی من بعنوان یک مرد خیلی بیشتر از وظیفم سعی خودم رو کردم تا این زندگی از هم نپاشه و هیچ درد وجدانی ندارم که کوتاهی کردم و پسرم هم بالاخره 2.5 سال پیش من هست....ولی این تویی که 2.5 سال دیگه نه بچه داری و نه شوهر و نه من هنوز طلاقت دادم ، با درد وجدانت میخوای چیکار کنی ، تو آینده این بچه رو تباه کردی ولی من هم آینده خودمو میسازم و هم بچمو و از الان زندگی تازه ای برای خودم شروع میکنم و اون هم فقط گوش میکرد به حرفام........ و دیگه تا الان بحتی باهاش نکردم.....فقط چند شب پیش تماس گرفت که پول بریز میخوام بچه رو ببرم دندون پزشکی....


    میخوام بدونم آیا اون افرادی که الان توی اون خونه دارن در کنار بچم زندگی میکنن و باعث از هم پاشیده شدن زندگی ما شدن چه حالی دارن....آیا واقعا درد وجدان ندارن.......آیا رسم انسانیت اینه!!!!!!

    نمیدنم.... نمیتونم بفهممشون....درکشون نمیکنم..... ولی من خودم خیلی دل رحم هستم.....من اگه یک روز به موبایل پسرم زنگ نزنم دیوونه میشم......دلشوره میگیرم.....حالم خراب میشه .......ولی اون که مادرشه 3 ماه بچش رو گزاشت توی خواب و رفت.......من اینا رو نمیفهمم........خدا لعنت کنه باعث و بانیشو
    امضای ایشان
    به کسی که تنهات گذاشت بگو..... این تو بودی که باختی نه من !!!
    من کسی رو از دست دادم که عشقش پوشالی بود اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.

  74. 2 کاربران زیر از erfani بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد