سرد شدن از شوهر

[Bori.k]

سلام
خانمی 33 ساله هستم. 14 سال از زندگی مشترکم میگذره.یه پسر 12 ساله هم دارم. از لحاظ کلی و نگاه اطرافیان زندگی من خیلی ایده‌آله. شوهرم درآمد و شغل مناسب داره و علی رغم سختی هایی که اویل ازدواج از لحاظ مشکلات مالی کشیدیم الان اوضاعمون بهتره. اما چند وقتی هست که دیگه هیچ احساسی به شوهرم ندارم و فقط دنبال بهانه ای هستم که ازش دوری کنم. شدیدا بهش بیتفاوتم. طوری که جدیدا دنبال شخص جدیدی تو زندگیم هستم و اصلا حس پایبند بودن به زندگی مشترک رو ندارم. شوهرم هم کاملا متوجه این تصمیم من شده و وقتی به روم میاره من انکارش میکنم. ولی اگه شرایط شروع یک رابطه جدید پیش بیاد میدونم که اینکارو انجام میدم. درصورتی که شدیدا از عملی به نام خیانت بدم میاد ولی دارم بهش نزدیک میشم. لطفا راهنماییم کنید.

[Bita moein]

سلام
خانمی 33 ساله هستم. 14 سال از زندگی مشترکم میگذره.یه پسر 12 ساله هم دارم. از لحاظ کلی و نگاه اطرافیان زندگی من خیلی ایده‌آله. شوهرم درآمد و شغل مناسب داره و علی رغم سختی هایی که اویل ازدواج از لحاظ مشکلات مالی کشیدیم الان اوضاعمون بهتره. اما چند وقتی هست که دیگه هیچ احساسی به شوهرم ندارم و فقط دنبال بهانه ای هستم که ازش دوری کنم. شدیدا بهش بیتفاوتم. طوری که جدیدا دنبال شخص جدیدی تو زندگیم هستم و اصلا حس پایبند بودن به زندگی مشترک رو ندارم. شوهرم هم کاملا متوجه این تصمیم من شده و وقتی به روم میاره من انکارش میکنم. ولی اگه شرایط شروع یک رابطه جدید پیش بیاد میدونم که اینکارو انجام میدم. درصورتی که شدیدا از عملی به نام خیانت بدم میاد ولی دارم بهش نزدیک میشم. لطفا راهنماییم کنید.

بهتره خالا که تصمیم خودتون رو گرفتید اول مشاوره کنید و بعد با توجه به شرایط ادامه بدید

دلایل سرد شدنتون هر چی که باشه شما بهتر میدونید از چه مشکلاتی نشات میگیره ...

پس کسی نیستید که گول خورده باشید و با فکر دارید پیش میرید

به همین خاطر کاری که میخوایت انجام بدید رو سریع انجام بدید و بدونید پلهای پشت سر شما خراب خواهد شد

به همین خاطر خوب در این مورد فکر کنید

[absh]

سلام
خانمی 33 ساله هستم. 14 سال از زندگی مشترکم میگذره.یه پسر 12 ساله هم دارم. از لحاظ کلی و نگاه اطرافیان زندگی من خیلی ایده‌آله. شوهرم درآمد و شغل مناسب داره و علی رغم سختی هایی که اویل ازدواج از لحاظ مشکلات مالی کشیدیم الان اوضاعمون بهتره. اما چند وقتی هست که دیگه هیچ احساسی به شوهرم ندارم و فقط دنبال بهانه ای هستم که ازش دوری کنم. شدیدا بهش بیتفاوتم. طوری که جدیدا دنبال شخص جدیدی تو زندگیم هستم و اصلا حس پایبند بودن به زندگی مشترک رو ندارم. شوهرم هم کاملا متوجه این تصمیم من شده و وقتی به روم میاره من انکارش میکنم. ولی اگه شرایط شروع یک رابطه جدید پیش بیاد میدونم که اینکارو انجام میدم. درصورتی که شدیدا از عملی به نام خیانت بدم میاد ولی دارم بهش نزدیک میشم. لطفا راهنماییم کنید.

خانم شما بایستی زندگی تون بررسی کنید و از خودتان بپرسید چه چیزی شما را به این حد رسانده. آیا همسرتان مشکلی داره؟ مشکل در ارتباط جنسی است؟یا تنوع طلبی؟ یا ..........
بعد از دریافت دلیل مشورت بگیرید.
چه دلیلی داره که از همسرتان متنفرید

[havva]

سلام خیلیا ارزو دارن زندگی شمارو داشته باشن پسرتون به پدرومادرش نیازداره نذارین قربانی این افکارشمابشه میدونیدچقدبهش صدمه میزنین بااین تصمیم هرچی شمارو ازشوهرتون داره دور میکنه رفعش کنیدبخداارزش نذاره سالهاپشیمونی وبدبختی میدونین خیلیاشوهرشون بهش خیانت میکنه وازین بابت چی میکشن خودتون جای اون بذارین واسش چقدسخته

[farimah]

سلام
خانمی 33 ساله هستم. 14 سال از زندگی مشترکم میگذره.یه پسر 12 ساله هم دارم. از لحاظ کلی و نگاه اطرافیان زندگی من خیلی ایده‌آله. شوهرم درآمد و شغل مناسب داره و علی رغم سختی هایی که اویل ازدواج از لحاظ مشکلات مالی کشیدیم الان اوضاعمون بهتره. اما چند وقتی هست که دیگه هیچ احساسی به شوهرم ندارم و فقط دنبال بهانه ای هستم که ازش دوری کنم. شدیدا بهش بیتفاوتم. طوری که جدیدا دنبال شخص جدیدی تو زندگیم هستم و اصلا حس پایبند بودن به زندگی مشترک رو ندارم. شوهرم هم کاملا متوجه این تصمیم من شده و وقتی به روم میاره من انکارش میکنم. ولی اگه شرایط شروع یک رابطه جدید پیش بیاد میدونم که اینکارو انجام میدم. درصورتی که شدیدا از عملی به نام خیانت بدم میاد ولی دارم بهش نزدیک میشم. لطفا راهنماییم کنید.

باسلام
اگر همسران در کنار داشتن لحظاتی عاشقانه به فکر نزدیکی بیشتر افکار و روش زندگی شان نباشند،
بعد از مدتی که احساسات و نیازهای شان فروکش کرد و جنبه ی منطقی بیشتری گرفت، مشکلات آشکارتر می شوند.
متأسفانه خیلی از ازدواج ها این مسیر را ادامه می دهند و به جایی می رسند که بعد از گذشت سالها و داشتن فرزند دیگر
دو نفر کاملاً از هم دور شده و مانند دو هم خانه ی غریبه زندگی می کنند!
دیگر برای دیدن هم انتظار نمی کشند و گاهی از دیدن هم فرار هم می کنند.
مادر بچه ها و پدر بچه ها، به جای این که باز هم با هم از دنیای شان، فکرها و آرزوهای شان صحبت کنند،
اگر فرصتی برای با هم بودن داشته باشند آن را به مدرسه ی فرزند،
خرید لوازم خانه و شکایت از خانواده ی هم و در مواقع حادتر افسوس آرزوهای بر باد رفته می گذرانند.
خب شاید دلیلش دلخوری ازهمسرتون درگذشته باشه

وقتی دلخوری پیش میاد در قدم اول راهش گذشت کردن و درون ریزی نیست.
باید در موردش با همسرت حرف بزنی. مطمئن باش همسرت علم غیب نداره که از چشمای شما همه چیز رو بفمه.
باید در مورد تمام مسائل و دلخوری هایی که بینتون پیش میاد یاد بگیرید که گفتگوی مثبت و سازنده داشته باشید.
بدون متهم کردن همدیگه دلایل طرف مقابل رو بشنوید. خودتون نارضایتی ها رو بروز بدید
و اجازه بدی همسرت کاملا شفاف همه دلنگرانی های شما رو بدونه و فرصت رفعش رو داشته باشه.
یک رابطه عاشقانه برای پایداری، مسلتزم صرف وقت و انرژیه. ....یه نهال کوچیک رو اگه به یاد خدا رها کنی خشک می شه.
باید هر روز بهش سر بزنی، بهش آب بدی، اگه آفت داشت نجاتش بدی. غیر از اینه؟
برای یک رابطه خوب دو طرفه هم باید وقت گذاشت و یاد گرفت و در عمل به کار بست تا قابلیت پایداری و شکوفایی داشته باشه.
اینکه الان به همسرت بگی" دیگه احساسی بهت ندارم" به هیچ وجه کار معقولی نیست.
مشکل شما اونقدر حاد نیست که نشه به حالت اول برگردوند.
وقتی همسرت با جملاتی مثل" دیگه دوستم نداری" یا " حس می کنم از بودن باهام خوشحال نمی شی"
می خواد نوازش بگیره، حتما این کار رو انجام بده تا اون حس منفی بینتون کمتر بشه.

[Bori.k]

ممنون از پاسخهاتون...
در ادامه بگم که من و شوهرم از لحاظ اخلاقی خیلی شبیه به هم هستیم. دوتا آدم منزوی و درونگرا و خجالتی. هیچگونه هیجانی تو زندگی ما وجود نداره. هرجا بریم هیچ تفاوتی برام نداره. اصلا دوست ندارم باهاش جایی برم چون اصلا آدمی نیست که به اصطلاح خوش مشرب و خوش سفر باشه. همیشه همه چیز در کنار این آدم تکراری و خنثی هست.
به خاطر یکسری از مشکلاتم با خانواده شوهرم ارتباط نداریم. با خانواده خودم هم خیلی محدود. کلا رابطه اجتماعی تو زندگی ما منسوخ شدست. البته قبلا خیلی بود ولی خودم دیگه نخواستم ادامه پیدا کنه... ما سه نفر همیشه همین 3 نفر هستیم. نه جایی میریم نه با کسی دوستیم. برای همین زندگی ما تبدیل به یه کامپیوتر برنامه ریزی شدست. هیچ روز قرار نیست روز خاصی باشه یا اتفاق جدیدی بیفته. همه چیز حول محور ما 3 تا میچرخه. از همه بدتر فقطو فقط پسرم داره آسیب میبینه.

[havva]

خوبه که به این نتیجه رسیدی پس حالاکه فهمیدی تنوع جدیدبده به زندگیت حتی دکورخونت برای تغییرروحیه میتونی تغییربدی تواشپزی ومهمون ودوستای صمیمی پیداکن ازین تاریکی دربیاببین عوض میشه خیلی چیزاحتی شوهرت

[smyt]

برای یکنواختی زندگی میخوای خیانت بکنی؟
چه ربطی به هم داره؟؟
اگه رابطه میخواین یا هر چیز پلید دیگه به یکنواختی ربطش ندین
منم ادمم هزارتا گناه کردم شما رو زیر سوال نمیبرم
فقط میخوام بگم برای تنوع میشه ورزش کرد
میشه رفت کوه
میشه دوستای جدید پیدا کرد
روابط سالم داشت
میشه تور های سالمو تجربه کرد
میشه کلاس موسیقی رفت
و.....
بستگی به علاقتون داره
دخترای زیادی میشناسم که موفق به ازدواج نشدن و سالم زندگی کردن و تاحالا رابطه رو تجربه نکردن شما که متاهلین راحت تر باید از پسش بر بیاین

امیدوارم به یاری خدا راهی که برگشتش خیلی سخته رو نرین

[.نیما]

با سلام
بنظر من شما این مراحل تست کنید و اگر دیدی با انجام اون زندگی برایتون بهتر شد و طوری شد که از اون یکنواختی خارج شد همین منوال رو ادامه بدید

مرحله اول : اگر میتوانید خودتون در زندگی تغییرات ایجاد کنید چون اول چیزی که باید تغییر کند خودتون هستید و بعد تغییر در اطرافیانتون است و زندگیتان.. طوری که واقعا بتوانید لذت ببرید و از زندگی که میکنید بهترین رضایت مندی و رضایت داشته باشید ..

مرحله دوم : اگر واقعا میبینید که با انجام تغییرات که در مرحله اول اشاره شده زدگیتان آن قدر مرارت آور و سخت است ... پیشنهاد من اینست که حتما جدا بشید ..
چرا که اون صحبتی که شما کردید خیلی بد تر از باهم بودن به این وضع هست ..

خودتون تصمیم بگیرید برای زندگیتان .. کدام زندگی براتان بهتر است

آیا زندگی در کثافت ، آلودگی ..
یا زندگی پاک و پاکیزه ..

موفق باشید
به دورد ..

[Ti Ti]

چرا خودت هیجان ایجاد نمیکنی؟عزیزم،شوهر منم اهل این چیزا نیست اما خودم تو زندگی هیجان ایجاد میکنم انقد اینکارو انجام دادم که اونم یاد گرفت،اون کسی بود که حتی روز تولد منم فراموش میکرد ولی من بهترین سوپرایزا رو برای تولدش انجام میدادم، دیشب اون بدون هیچ مناسبتی منو سوپرایز کرد و واقعا شوکه شدم چون اولین بار بود که این کارو میکرد،خوشحالم که برای رابطه ام تلاش کردم چون الان نتیجه اش به خودم برمیگرده،توم برای هیجان تو زندگیت تلاش کن سودش به خودت برمیگرده

[عباس 95]

چرا خودت هیجان ایجاد نمیکنی؟عزیزم،شوهر منم اهل این چیزا نیست اما خودم تو زندگی هیجان ایجاد میکنم انقد اینکارو انجام دادم که اونم یاد گرفت،اون کسی بود که حتی روز تولد منم فراموش میکرد ولی من بهترین سوپرایزا رو برای تولدش انجام میدادم، دیشب اون بدون هیچ مناسبتی منو سوپرایز کرد و واقعا شوکه شدم چون اولین بار بود که این کارو میکرد،خوشحالم که برای رابطه ام تلاش کردم چون الان نتیجه اش به خودم برمیگرده،توم برای هیجان تو زندگیت تلاش کن سودش به خودت برمیگرده

پيشنهاد ميكنم صاحب تاپيك همين كارو انجام بده
شما زن هستيد زن يعني زندگي شما بايد حس طراوت و شادابي و به زندگيتون بياريد مهم نيست شوهرتون چجور ادميه اين زن كه باعث شادي خونواده ميشه
بنظرم بايد خودتون و بسازيد!
و اينكه اگه مشكل مالي نداريد بهترين فرصته براي بچه دار شدن سعي كنيد حداقل سه تا فرزند داشته باشيد اين خيلي تاثير داره و شادي و به خونه اتون مياره!