نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: علاقه شدید به ازدواج

1638
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    علاقه شدید به ازدواج

    سلام دوستان در واقع من این تایپیک رو بخاطر دوستم باز کردم چون مادرش و خانوادش چون من دوست نزدیکش هستم و فرد قابل اعتمادی از نظزشون هستم خواستن که من باهاش صحبت کنم
    دوست من ( دختر هست ) 28 سال دارد دوسال پیش عاشق یکی از همکارانش شد و ا او دوست شد اون پسر 25 سالش است هنگامی که دوست شدن مشخص بود که دوست من بیشتر به اون اهمیت میده پسره مدام با رفقاش بود و قبل از دوست من با 5 تا از همکارای دیگش دوست شده بود!!!و دوست من از این اطلاع داشت!حتی با اینکه اون پنج دختر دوست خودش هم بودنند!!البته مدام به دوست من خیانت می کرد و دوستم مدام مچش رو می گرفت تا اینکه پسره گفت نمی خوامت و بهد یک مدت کوتاه با دختر دیگری نامزد کرد!!!!!!!!!!!!!دل دوست من رو ش************د و حتی نامزد رو توی شرکت میوورد!!!!دوست من م کارش غش و ضعف بود!!!!!!!!!و من کارم بردن اینو به بیمارستان!!یه مدت گذشت شش ماه از نامزدی اون اقا گذشت که نامزدش به دلیلی نامعلوم نامزدی رو بهم زدو رفت تو اون مدت اون پسر افسرده شد و دوست من دوباره رفت سمتش و دلداریش داد هروق اون اقا دلش میگرفت باهاش میرفت بیرون تا اینکه اونقد بهش محبت کرد تا این اقا هم شروع کرد ابراز علاقه کردن به دوست من دوران دوستی باهم مسافرت رفتن!و با هم رابطه داشتن ولی نه جوری که بکارت دوستم از بین بره!ولی رابطه جوری بود که مشخص بود دوست من علاقمندتره حتی این اقا جلو بقیه همیشه هیکل دوستم رو مسخره میکرد!!!
    تا اینکه این اقا دوستم رو برد خونشون!!!! تا به پدرومادرش نشون بده اونا هم خیلی از دوست من خوششون اومدو دوست من به مدت چندماه هروز اونجا بود خیلی هم تو کارها ککشون میکرد اونام دوسش داشتن!!تا اینکه دوستم هی به اون پسر میگفت بیا ازدواج کنیم انقدر گفت تا اون پسر قبول کرد اومدن خاستگاری و خانواده دوستم مخالفت کردن چون همه اون پسرو به اینکه رففیق بازو دختر بازه و مدام مست میکنه می شناختن فردای روز خاستگاری دوستم این اقارو تعقیب کردو دید ررفته دیدن یکی از دوست دخترای قدیمیش و باهاشم چت میکرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    قضیه رو به مادر پسر میگه و مادر پسر پسرو مجبور میکنه عذرخاهی کنه اونم میکنه و دوست من اشتی میکنه!!!
    الان خانواده دوست من مخالفن ولی دوت من اعتصاب غذا کرده و شب روز گریه میکنه میه باید اجازه بدید حتی به اسرار مادر دوستم سه تایی مشاوره رفتن ولی مشاوره ا نتونسته قانعش کنه !! الان من هروز میرم اونجا مادرش ب من میگه منصرفش کن از طرفی دارم میبینم دوستم چجوری اوننو می پرسته و با پسر هم صحبت کردم و اون گفته من دیگه قول دادم که پسر خوبی باشم
    نمی دونم چطور راهنماییشون کنم گاهی میگم نکنه واقن عوض شده باشه و من رابطرو بهم نزنم ؟ گاهی میگم مگه میشه این رابطه زشت درست بشه ؟
    میشه شما کمک کنین؟
    من از پسر گفتم ولی از دوستم نه ( دوسال از پسر بزرگتره که از لحاظ ظاهری و عقلانی کاملا مشهوده و همیشه ارزوی ازدواج داشته و همیشه دنبال شوهر بوده!!از خانوادش بدش میایدو..)
    الان بنطرتون امیدی به این رابطه هست ؟
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازدواج دوستم

    به نظر منم این مرد زندگی نیست

    و اهل خیانت به نظر میاد



    خانواده نقش مهمی تو حمایت دارن در زندگی ولی خانوادشون صلاحش و میخوان و لاغیر.

    به دوستتون یاداوری کنید که هرکسی این رفتاراش در دوران مجردی انجام بده مطمعن باشه که در دوران متاهلی هم انجام میده

    دوست شما از اون دسته هست که هرچی ضربه بخوره
    بازم بازم این اشتباه رو میکنه تا وقتی که بفهمه اخر خط رسیده و بدجور تو گل فرو رفته


    متاسفانه شما نمیتونید برای کاری کنید تا خودش نخواد تا خودش این درک و نکنه که ایندش با این پسره تو خطر



    د
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  3. 3 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    سلام دوستان در واقع من این تایپیک رو بخاطر دوستم باز کردم چون مادرش و خانوادش چون من دوست نزدیکش هستم و فرد قابل اعتمادی از نظزشون هستم خواستن که من باهاش صحبت کنم
    دوست من ( دختر هست ) 28 سال دارد دوسال پیش عاشق یکی از همکارانش شد و ا او دوست شد اون پسر 25 سالش است هنگامی که دوست شدن مشخص بود که دوست من بیشتر به اون اهمیت میده پسره مدام با رفقاش بود و قبل از دوست من با 5 تا از همکارای دیگش دوست شده بود!!!و دوست من از این اطلاع داشت!حتی با اینکه اون پنج دختر دوست خودش هم بودنند!!البته مدام به دوست من خیانت می کرد و دوستم مدام مچش رو می گرفت تا اینکه پسره گفت نمی خوامت و بهد یک مدت کوتاه با دختر دیگری نامزد کرد!!!!!!!!!!!!!دل دوست من رو ش************د و حتی نامزد رو توی شرکت میوورد!!!!دوست من م کارش غش و ضعف بود!!!!!!!!!و من کارم بردن اینو به بیمارستان!!یه مدت گذشت شش ماه از نامزدی اون اقا گذشت که نامزدش به دلیلی نامعلوم نامزدی رو بهم زدو رفت تو اون مدت اون پسر افسرده شد و دوست من دوباره رفت سمتش و دلداریش داد هروق اون اقا دلش میگرفت باهاش میرفت بیرون تا اینکه اونقد بهش محبت کرد تا این اقا هم شروع کرد ابراز علاقه کردن به دوست من دوران دوستی باهم مسافرت رفتن!و با هم رابطه داشتن ولی نه جوری که بکارت دوستم از بین بره!ولی رابطه جوری بود که مشخص بود دوست من علاقمندتره حتی این اقا جلو بقیه همیشه هیکل دوستم رو مسخره میکرد!!!
    تا اینکه این اقا دوستم رو برد خونشون!!!! تا به پدرومادرش نشون بده اونا هم خیلی از دوست من خوششون اومدو دوست من به مدت چندماه هروز اونجا بود خیلی هم تو کارها ککشون میکرد اونام دوسش داشتن!!تا اینکه دوستم هی به اون پسر میگفت بیا ازدواج کنیم انقدر گفت تا اون پسر قبول کرد اومدن خاستگاری و خانواده دوستم مخالفت کردن چون همه اون پسرو به اینکه رففیق بازو دختر بازه و مدام مست میکنه می شناختن فردای روز خاستگاری دوستم این اقارو تعقیب کردو دید ررفته دیدن یکی از دوست دخترای قدیمیش و باهاشم چت میکرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    قضیه رو به مادر پسر میگه و مادر پسر پسرو مجبور میکنه عذرخاهی کنه اونم میکنه و دوست من اشتی میکنه!!!
    الان خانواده دوست من مخالفن ولی دوت من اعتصاب غذا کرده و شب روز گریه میکنه میه باید اجازه بدید حتی به اسرار مادر دوستم سه تایی مشاوره رفتن ولی مشاوره ا نتونسته قانعش کنه !! الان من هروز میرم اونجا مادرش ب من میگه منصرفش کن از طرفی دارم میبینم دوستم چجوری اوننو می پرسته و با پسر هم صحبت کردم و اون گفته من دیگه قول دادم که پسر خوبی باشم
    نمی دونم چطور راهنماییشون کنم گاهی میگم نکنه واقن عوض شده باشه و من رابطرو بهم نزنم ؟ گاهی میگم مگه میشه این رابطه زشت درست بشه ؟
    میشه شما کمک کنین؟
    من از پسر گفتم ولی از دوستم نه ( دوسال از پسر بزرگتره که از لحاظ ظاهری و عقلانی کاملا مشهوده و همیشه ارزوی ازدواج داشته و همیشه دنبال شوهر بوده!!از خانوادش بدش میایدو..)
    الان بنطرتون امیدی به این رابطه هست ؟

    دوست عزیز شما و خانواده دوستتون متوجه شدید که نمیتونید در رفتارش تغییری ایجاد کنید

    مشاوره برای کسی هست که تمایل داره بهش کمک بشه و خودش هم در این راه تلاش میکنه

    بهتره خانواده دوست شما به مخالفتشون پایان بده چون هیچ جوری نمیشه ایشون رو مجاب کرد

    اگر با کسی دیگه هم ازدواج کنه مسلما" چون به این پسر علاقه منده زندگی زیاد دوامی نداره
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19195
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    دوستتون تاخودش این رو با چشم نبینه ومتوجه نشه این فرد قابل اعتماد نیست حرف احدی ر وقبول نمیکنه!!! والبته تاوقتی که اقا پسر ادعای دوست داشتنش رو داشته باشه.
    ولی اگه میدونید که این اقای محترم سرش به سنگ خورده وازش مطمینید که دیگه سراغ اونکارا نمیره جلو پاشون سنگ نندازید...
    یاعلی
    امضای ایشان
    هوای دلم مثل غروبای جمعه گرفتس...
    هوای چشمام مثل هوای بهمن بارونیه
    هوای دلم مثل روزای سرد پاییزی و روزای گرفتشه
    هوای حالم مثل بهاری بی بارونه...مثل زمستونی پر برف وبارون اما بدون خورشید محبت...مثل پایزی با ابرای زیبا وهوای خنک..با برگای زرد زیبای پاییزی....برگایی که ریختن کف دلم...اماهیچ کس رغبت نداره جمعش کنه...هیچ پیاده روی روش انجام نمیشه...هوام مثل تابستونیه که خوردشید محبتش در پی یک غروب ناگهانی طلوعی نخواهد داشت....

  7. 3 کاربران زیر از fatemeh_areyapoor بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    ممنون از پاسخهاتون درگیریهام زیاد شد ولی نطراتتون رو خوندم
    مادرش زنگ میزد به منو من میرفتم اونجا غذا بزور میدادم بهش و باهاش حرف میزدم تا اینکه دیگه جواب تلفنای منم نداد!!
    از خاهرش شنیدم گفته که دوستام به من حسودی میکنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!و دیگه نمیخام دوستی داشته باشم!!!من باورم نمیشه اینها حرفای یه دختر 28 سالس
    خلاصه اینکه همه ازش بریدن و بقول شما قبول نکرد
    صبح شنیدم که دیروز عقد کردن!!حتی منرو هم دعوت نکرد این باور رو داشت که دوستاش چشمش میزنن!!!!!!!!!!!!!!!
    منم براش گل فرستادم و نوشتم

    " امیدوارم همسرت برایت بهترین مرد دنیا بشود و به همه ثابت کند که عاشقانه دوستت دارد"

    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  9. 2 کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    ممنون از پاسخهاتون درگیریهام زیاد شد ولی نطراتتون رو خوندم
    مادرش زنگ میزد به منو من میرفتم اونجا غذا بزور میدادم بهش و باهاش حرف میزدم تا اینکه دیگه جواب تلفنای منم نداد!!
    از خاهرش شنیدم گفته که دوستام به من حسودی میکنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!و دیگه نمیخام دوستی داشته باشم!!!من باورم نمیشه اینها حرفای یه دختر 28 سالس
    خلاصه اینکه همه ازش بریدن و بقول شما قبول نکرد
    صبح شنیدم که دیروز عقد کردن!!حتی منرو هم دعوت نکرد این باور رو داشت که دوستاش چشمش میزنن!!!!!!!!!!!!!!!
    منم براش گل فرستادم و نوشتم

    " امیدوارم همسرت برایت بهترین مرد دنیا بشود و به همه ثابت کند که عاشقانه دوستت دارد"



    واااای عقد کرد؟؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    واااای عقد کرد؟؟؟
    اره !!!!!! دیگه نزدیک بود از خونه فرار کنه
    پیش مشاورره ه رفته بودن
    میگفت دیگه نه خانوادم رو میخام نه دوستام فقط اون پسر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بااورت میشه دختره 28 سالست و پسره 25 ساله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حتی مادرش میگفت قراره همین امسال ازدواج کنن گفت ترسیدیم از خونه فرار کنه که اجازه دادیم عقد کنه
    باورت نمیشه مادرش میگه وسایلاش جمع کرده از دیرو ز رفته خونه مادرشوهرش میخاد اونجا باشه تا روز عروسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    اره !!!!!! دیگه نزدیک بود از خونه فرار کنه
    پیش مشاورره ه رفته بودن
    میگفت دیگه نه خانوادم رو میخام نه دوستام فقط اون پسر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بااورت میشه دختره 28 سالست و پسره 25 ساله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حتی مادرش میگفت قراره همین امسال ازدواج کنن گفت ترسیدیم از خونه فرار کنه که اجازه دادیم عقد کنه
    باورت نمیشه مادرش میگه وسایلاش جمع کرده از دیرو ز رفته خونه مادرشوهرش میخاد اونجا باشه تا روز عروسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    هوووففف چی بگم والا ایشالله ما اشتباه کرده باشیم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9893
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    وای جریان جالب بود چون هردوحالتشو تو خانوادم دیدم . یه موردش پسره خیلی باعرضههههههههه بود.پای همه چی وایساد.یه مورد دیگه هم بود برای خودم که همه جوره پاش وایسادم . همه جووووووووووره حمایتش کردم اما به محض اینکه منو کامل به چنگ آورد ترکم کرد درحالی که لقمه ی خیلی گنده تر از دهنش بودم .

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9893
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    دوست عزیز حرفشو به دل نگیر ، شرایط همون دخترو منم گذروندم . واقعا دوران خیلی سختیه هرکی بخاد خلاف میلشو بگه با اون دشن میشه . من با اینکه جریان خودم تموم شده با اینکه احساس خیانت رو تو وجودش دیدم ولی هنوزم هنوزه ته دلم میگه خانوادم مقصر بودن اطرافیان مقصر بودن پروندن

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9893
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    هنوزم تو شوک سپری می کنم و خانوادم که باعث شدن اون بذاره بره از دستشون ناراحتم . هرچند اگه مرد موندن بود میموند . فقط نگران آینده دوستتونم که این رفتن هاشو به سرش نزنن . چون مادر پسره هنوز هیچی نشده به مادرم گفته بود که دختر شما دست بردار نبود

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahduneh نمایش پست ها
    هنوزم تو شوک سپری می کنم و خانوادم که باعث شدن اون بذاره بره از دستشون ناراحتم . هرچند اگه مرد موندن بود میموند . فقط نگران آینده دوستتونم که این رفتن هاشو به سرش نزنن . چون مادر پسره هنوز هیچی نشده به مادرم گفته بود که دختر شما دست بردار نبود
    خانوم تاپیک مال چند ماه پیش، در مورد این تاپیک هم این می تونم بگم پسره با هفت وهشت دختر بوده حالا با اخری هم می دونیم رابطه جنسی داشته ، دختری که بی تهعد تن به رابطه بده مثل دستمال کآغذی پرت میشه، پسره ازدواج کرده چون خودش روحیه خراب داشته این زندگی که اینا هم شروع کرده سرانجام خوشی نخواهد داشت مگر اینکه واقعا تغییر کرده باشه که اونم....

    شما زیاد به فکر نباش همه چی حل میشه...

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : علاقه شدید به ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    خانوم تاپیک مال چند ماه پیش، در مورد این تاپیک هم این می تونم بگم پسره با هفت وهشت دختر بوده حالا با اخری هم می دونیم رابطه جنسی داشته ، دختری که بی تهعد تن به رابطه بده مثل دستمال کآغذی پرت میشه، پسره ازدواج کرده چون خودش روحیه خراب داشته این زندگی که اینا هم شروع کرده سرانجام خوشی نخواهد داشت مگر اینکه واقعا تغییر کرده باشه که اونم....

    شما زیاد به فکر نباش همه چی حل میشه...
    واسه پارساله فکر کنم تا الان بچه ام اوردن

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد