سلام و وقت به خیر
من و همسرم 7 ساله که ازدواج کردبم و تا همین چند روز پیش زندگیمون شیرین و آروم بود و من از چشمهاب خودم بیشتر به شوهرم اعتماد و اطمینان داشتم.
چند ماه اخیر همسرم با بازیهای موبایل حسابی سرگرم بود (کلش آف کلنز) و من هم که کاملا اعتماد داشتم هیچ وقت در پی کنترل کردن و چک کردن گوشی موبایلش نبودم و اصلا به ذهنم هم خطور نمیکرد که با چنین چیزی مواجه بشم!
چند وقت اخیر احساس می کردم که کمی رفتارهاش عجیب شده مثلا تا نصفه شب بیدار می موند و گوشی دستش بود و میگفت دارم بازی میکنم...یا یه کار خیلی عجیب که تو این 7 سال هیچ وقت پیش نیومده بود این بود که یه شب تو ماه رمضون که مهمون داشتیم و مهمونی تا ساعت 1 شب طول کشید، شوهرم از مهمونها عذرخواهی کرد و رفت که بخوابه!!!
و گه گاه هم میگفت این ماه رمضون هم گذشت و من آدم نشدم. می گفتم چرا این حرفو میزنی؟ میگفت خوب بالاخره منم گناهکارم و خطا کارم و....
این رو هم بگم همسر من همیشه نماز می خونه و کلا آدمیه که به یه سری اصول پایبندی داره.
خلاصه تو این هفته اخیر هم با عرض معذرت خیلی خیلی روابط زناشوییمون زیاد شده بود و دائم می خواست! و البته من هم پا به پاش میرفتم.
کمی به رفتارش مشکوک شده بودم ولی نمی خواستم باور کنم تا پریروز که صبح از خواب بیدار شدم دیدم تو هال نشسته و باز گوشی دستشه.اومد سراغم و .... بعد که پا شد که بره حموم...رفتم سراغ گوشی.
توی برنامه لاین دیدم با یه دختری چت کرده و متاسفانه! حرفای ************ی زدن....داغون شدم دنیا دور سرم می چرخید. ولی از حرفهاشون متوجه شدم که انگار دفعه اوله که اینطوری دارن حرف میزنن. چون به این موضوع اشاره کرده بودن.
از حموم که اومد و گوشی رو تو دست من دید فهمید که چه خبره...منم که مات مونده بودم و صدام خفه شده بود فقط آروم اشکام میریخت رو صورتم.
نشست رو رمین و به غلط کردن افتاد .هزار بار گفت غلط کردم اشتباه کردم..همش از خدا می خواستم نجاتم بده...شاید همینکه تو اینا رو دید خدا خواسته که من بیشتر پیش نرم و خلاصه هزار بار ازم معذرت خواهی کرد و گفت اصلا نمی دونه که چرا اون حرفا رو زده و از خودش خجالت میکشه و خودشو لعنت کرد که چرا تو این قضیه افتاده.
منم بهش گفتم اصلا از تو انتظار نداشتم. مگه چیزی برات کم گذاشتم؟ از هر لحاظ؟
خلاصه با آرامش و البته با اشکایی که میریخت رو صورتم باهاش حرف زدم و اونم گفت که دیگه تکرار نمیکنه و از اشتباهش خیلی پشیمونه و تمام برنامه های لاین و اینستاگرام و ...از گوشی حذف کرد و گفت دیگه تموم شد و من خیلی از رفتارم خجالت زده هستم.و به من یه فرصت دوباره بده.
من با اینکه خیلی دلم می خواد از ذهنم بره بیرون و رفتارم عادی باشه ولی خیلی برام سخته. یادآوردن حرفایی که تو چت زده بود داغونم میکنه. نمی دونم چیکار باید بکنم؟ خیلی به راهنماییتون نیازمندم.
احساس میکنم زندگی 7 ساله ام تباه شده..دیگه اون اعتماد رو ندارم و این عذابم میده.