سلام. وقت بخیر. خسته نباشید.
من دختری 24 ساله و مجرد هستم. من یک پسردایی دارم هم سن خودم. از بچگی تقریباً با هم بودیم. تا همین یک سال پیش تقریبا با هم صمیمی بودیم. من خیلی دوسش دارم. حتی خانوادم هم از اینکه ما با هم ازدواج کنیم هیچ مشکلی ندارند. ولی اون از دوست داشتن من خبر نداره. نمیدونم چطوری بهش نشون بدم که واسه زندگی قبولش دارم. ازتون میخوام راهنماییم کنید.
باتشکر
اسماء
خب به مادرتون بگین که با داییتون صحبت کنه دربارش و داییتونم به پسرداییتون بگه:-)
Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
دلم به مستحبی خوشست
که جوابش
واجبست...
السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...
راستش این اتفاق شبیهش واسه من و دختر خالم اتفاق افتاده ولی ما سنمون کمتره من و دختر خالم هم سنیم از بچگی باهم بازی میکردیم ولی بزرگ که شدیم خیلی سرد شدیم تا این چند وقت که من هی فک میکردم دختر خالم به نحوی بهم توجه میکنه ولی به چشم اتفاق نگاش کردم و به خاطر فکرای بدی که میکردم خیلی بهش بی توجهی میکردم تا امسال که وقتی با خالم یک هفته شمال رفتیم بازم اون نگاها و اون حرکات ولی هیچ وقت حیا و ارزش خودشو پایین نیاورد تا اینکه من شک کردم و امتحانش کردم و ...با هم دوست شدیم تا فهمیدم که گفت چقدر دوسم داشته و من همش بهش بی محلی میکردم و اون کارایی که من به چشم اتفاق نگا میکردم همش نقشه ی اون بوده منم بهتون پیشنهاد میکنم مستقیم به فامیلتون نگید واستون خوب نیست ولی سعی کنید با کارای غیر مستقیم بهش بفهمونین دوسش دارید اگه دیدید اون بهتون حتی یکم توجه میکنه اونم از شما خوشش میاد
سلام. آخه مامانم از این که بخواد راجع به پسر یکی صحبت بکنه بدش میاد. میگه اگه نخوان ما خراب میشیم. بینشون موندم. حتی بارها با پسر داییم راجع به ازدواج صحبت کردم یا یه طوری بهش پیام دادم که بفهمه دوسش دارم ولی یا متوجه نمیشه یا خودش رو به اون راه میزنه. موندم چیکار کنم. شما راه دیگه ای ندارید؟
ممنون از راهنماییتون. ولی مامان من زیاد از این کارها خوشش نمیاد. میگه اگه اونها نخوان ما خراب میشیم.نوشته اصلی توسط باران باران
اینقدر میترسم در مورد من فکر بد بکنه که خدا میدونه. هر وقت دعوتمون میکنن یا اونها میان اصلاً نمیتونم مقابلش بشینم. میرم تو اتاقم. ولی باورتون شاید نشه یه بار هم به من نگاه نمیکنه. کلافه شدم به خدا. اینقدر که من بهش پیام عاشقانه واسش فرستادم فکر نکنم کسی واسش فرستاده باشه. ولی نمیدونم چرا اون به روی خودش نمیاره. شما الان فکر بد در مورد دختر خالتون نمی کنید از اینکه بهتون گفته دوستون داره؟
من به خاطر اینکه در مورد دختر خالم فکرای بدی میکردم حتی نگاشم نمیکردم در صورتیکه اون تمام حواسش به من بود تازه اون خونواده های ما اینقدر مذهبی هستن که نگو ونپرس.. ولی اینقدر با کاراش سعی کرد بهم بفهمونه که دوسم داره که بالاخره نظر من در موردش تغییر کرد وقتی شمارشو گرفتم و با هم ارتباط بر قرار کردیم همون اول گفت که تو همه چیز منی و ارزوی منی و....
اولش در موردش فکرای خوبی نکردم ولی به مرور زمان فهمیدم که اون دختر خیلی پاکیه و من عاشق اخلاقش شدم اینقدر که خالمم فهمید و حتی دختر خالم قسم خورد که به پسر دیگه ای حتی نگاه نکنه نظر من اینه در کل شاید اقا پسری که دوسش دارید در موردتون فکر بدی میکنه هیچوقت مستقیم بهش ابراز علاقه نکنید ولی سعی کنید باهاش صمیمی تر بشید حتی اگه با رفتار سردش مواجه شدید مثلا ملاکاشو واسه ازدواج بپرسید یا در مورد کتابی با هاش ارتباط بر قرار کنید اگر متوجه رفتارش نشدید صراحتا نظرشو درباره ی خودتون بپرسید ولی نگذارید کسی متوجه این علاقه بشه چون اگه به داییتون بگید و بعد ازدواج صورت نگیره شما ضرر می کنید و سعی کنید جلوش احساس کوچیکی نکنید و خودتونو با شخصیت و بزرگ جلوه بدید البته این در مورد منه و شرایط هر کس متفاوته و این خوب نیست که اگه اونا میان شما برید تو اتاق و سعی کنید ارتباط با اون خیلی طبیعی و عادی باشه و دیگران فک کنند رابطتون طبیعیه
من به خاطر اینکه در مورد دختر خالم فکرای بدی میکردم حتی نگاشم نمیکردم در صورتیکه اون تمام حواسش به من بود تازه اون خونواده های ما اینقدر مذهبی هستن که نگو ونپرس.. ولی اینقدر با کاراش سعی کرد بهم بفهمونه که دوسم داره که بالاخره نظر من در موردش تغییر کرد وقتی شمارشو گرفتم و با هم ارتباط بر قرار کردیم همون اول گفت که تو همه چیز منی و ارزوی منی و....
اولش در موردش فکرای خوبی نکردم ولی به مرور زمان فهمیدم که اون دختر خیلی پاکیه و من عاشق اخلاقش شدم اینقدر که خالمم فهمید و حتی دختر خالم قسم خورد که به پسر دیگه ای حتی نگاه نکنه نظر من اینه در کل شاید اقا پسری که دوسش دارید در موردتون فکر بدی میکنه هیچوقت مستقیم بهش ابراز علاقه نکنید ولی سعی کنید باهاش صمیمی تر بشید حتی اگه با رفتار سردش مواجه شدید مثلا ملاکاشو واسه ازدواج بپرسید یا در مورد کتابی با هاش ارتباط بر قرار کنید اگر متوجه رفتارش نشدید صراحتا نظرشو درباره ی خودتون بپرسید ولی نگذارید کسی متوجه این علاقه بشه چون اگه به داییتون بگید و بعد ازدواج صورت نگیره شما ضرر می کنید و سعی کنید جلوش احساس کوچیکی نکنید و خودتونو با شخصیت و بزرگ جلوه بدید البته این در مورد منه و شرایط هر کس متفاوته و این خوب نیست که اگه اونا میان شما برید تو اتاق و سعی کنید ارتباط با اون خیلی طبیعی و عادی باشه و دیگران فک کنند رابطتون طبیعیه
...؟؟؟
Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
دلم به مستحبی خوشست
که جوابش
واجبست...
السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...
خواهش می کنم دوستم ;-) نمی تونین محرمانه بهش بگین؟ چون نوع کلمه هایی که استفاده میشه یا نوع لحن تو اینجور موارد خیلی مؤثره که طرف مقابل حسن نیت رو درک کنه ...
Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
دلم به مستحبی خوشست
که جوابش
واجبست...
السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...
سلام
به مشاور خوش آمديد
در رابطه با موضوعى که مطرح کردين بايد بگم که به نظرم ايشونم بالاخره متوجه اينهمه ابراز علاقه و يا نگاههاى محبت آميز شده, و قطعا اگه اونم مايل به ادامه ى رابطه و ازدواج باهاتون بود فکر نميکنم لحظه اى درنگ ميکرد
درضمن لازمه يادآور بشم که باتوجه به اينکه رابطه ى فاميلى داريد و ازطرفى هم نتيجه ى اينکار قابل پيش بينى نيست, مطرح شدن چنين مسئله از طرف شما روى خوشى نداره و منطقى به نظر نمياد
باز هم درخدمتم
سلام. نه بابا. اونقدر تودار هست که آدم جرأت نمیکنه. همچین حرفی بزنه. بارها بوده یک بحثی شده که من آخرش بهش غیرمستقیم گفتم دوسش دارم یا بهش علاقه دارم. میگه منظور؟ بعد تو میگی بهش بگم از تو خوشم میاد نظرت در مورد من چیه؟!!!!!! واسه همین کلافه شدم.
سلام. ممنون از لطفتون.
ولی بارها بوده وقتی یک چند روزی بهش پیام نمیدادم تا ببینم چیکار میکنه اگه من بهش پیام ندم، یا ازش دور بشم، خودش پیام داده. خودم هم با اینکه بهش مستقیم بگم من تو رو واسه ازدوج قبول دارم یا دوست دارم مخالفم. چون میدونم اگه این وصلت سر نگیره پای آبروی من درمیونه. حتی بارها خواستم با کسی درمیون بذارم بره بهش بگه ولی باز هم اینکار رو نکردم. فقط دارم دعا میکنم و توکل کردم به خدا. ولی اگه یه روزی بفهمم داره ازدواج میکنه نمیتونم یک ثانیه هم زندگی بکنم. ازتون میخوام بیشتر راهنماییم کنین. ممنون میشم.
سلام.
اون هم مثل شماست. وقتی با هم حضوری صحبت می کنیم یا جایی نشسته هستیم زیاد نگاهم نمیکنه.
من و اون تقریباً با هم صمیمی هستیم. هفته ای دو یا سه شب به هم پیام میدیم یا گاهی اوقات با هم بحث می کنیم در مورد همه چی فقط از دل هم و احساسی که نسبت به هم داریم حرفی نزدیم. بارها بوده چند شب بهش پیام نمیدادم تا امتحانش کنم و فکر نکنه آویزونشم. خودش پیام داده. حالا نمیدونم دبگه چیکار کنم.....
بنظرم سعی کنید به طور غیر مستقیم بهش بفهمونید که دوسش دارین اگه ایشونم عکس العمل نشون داد و متوجه شدید که دوستون داره که با خونواده ها درمیون بذارید اما اگه ایشون به شما احساسی نداره سعی کنین فراموشش کنین
این موضوع واسه خود من هم اتفاق افتاد اما هر کاری کردم نتونستم حالیش کنم دوستش دارم کاش یه بار بهش گفته بودم لااقل یه نه می شنیدم واسه همیشه راحت بودم .اون ازدواج کرد و رفت ومن هنوز بهش فکر میکنم حتی حالا با وجود 2 تابچه . اگه واقعا دوستش داری ارزش نه شنیدن را داره حداقلش اینه که بعد افسوس نمیخوری یه بار صداش کن و بهش بگو اگه یه دختری عاشق یه پسری بشه چیکار باید بکنه تا حالیش کنه که دوستش داره ؟؟؟بالاخره یه جوابی میده . بگو تو کمکم میکنی بهش بگم . رو یه تیکه کاغذ اسم و فامیلش را بنویس و بهش بده .نه نامه عاشقانه ای نوشتی نه خطایی فقط یه اسم و یه فامیل هیچ چیز دیگه ای ننویس لطفا فقط همین(یه اسم و فامیل )بعد تنهاش بذار تا فکر کنه اگه اونم مایل باشه درست میشه
پیشنهاد میکنم کاری نکنید که باز آرد پشیمانی، همون که روانشناس گفت اگه لیاقت داشته باشه خودش پا پیش میذاره اگه هم نداشته باشه به شما توصیه میکنم بی خیالش شین خدارو شکر پسر زیاده گررچه خوب و بد داره و نمیشه به هرکسی اعتماد کرد ولی به هر حال خوب هم هست .
به حرف روانشناس گوش بدی بهتره...
زندگی جاریست و در بین راه پستی بلندی هایی وجود دارد، اگر راه عبور خود را پیدا کنیم عبور از موانع بسیار آسان است....
یکی میشه کمکم کنه
با مادرتون صحبت كنيد
تودو دستی داری خودتو بدبخت میکنی عشق و ئوست داشتم کیلو چنده
توراباغیرمی بینم
صدایم درنمی آید
دلم میسوزدوکاری
زدستم برنمی آید......
فصل جفت گیری ک برسه همه چی حل میشه خودش....
عزیزم به نظر من هم ارزش نه شنیدن داره غیر مستقیم بهش بگو نظر دوستمون درباره نوشتن اسم و فامیلش رو برگه رو قبول دارم.وقبل از اینکه برگه رو بهش بدی بگو رازم بهت گفتم ولی تو رو خدا رسوای فامیلم نکن.
سلام دوست عزیز
به نظر من با توجه به چیزهایی که تعریف کردی پسر دایی تون متوجه علاقه شما نسبت به خودش شده پس حالا یکم غرور داشته باش و ارزش خودت رو پایین نیار، به این فکر کن که رفتین زیر یک سقف به چه قیمتی؟ یه زن هرچه قدر که دست نیافتنی تر باشه برای یک مرد با ارزش تره و مرد بیشتر میره دنبالش خودت هم تجربه کردی نمونه اش پیام ندادی و اون بهت پیام داده یعنی به یادته و بهت توجه داره حالا منظورش از این کارها چیه خدا میدونه. بهت قول میدم که بهت توجه داره فقط غرورت رو حفظ کن وتوی مهمونیها و هر جا که هستی و اون هم هست در تیر رس نگاهش قرار بگیر و توی جمع حظور داشته باش ولی به پسر داییت توجهی نشون نده و با دیگران صحبت کن و یا یه کتاب بخون .خوش تیپ و آراسته باش و همیشه شاد و به دور از استرس .
اون موقع میبینی که چطور به طرفت میاد .یادت باشه غرور داشته باش و هیچ وقت دیگه بهش ابراز علاقه نکن ( مستقیم). بجای پیامک های دوست دارم هرازگاهی پیامک های متنی براش بفرست متن های قشنگ نه عاشقانه.
اینجا غرور خوبه تو با رفتار خوب و متین خودت باعث میشی که به طرفت جذب بشه. موفق باشی
سلام.اگرواقعا دوستش دارید اول بفهمید اون چ حسی به شما داره اگر دوطرفه بود ومتوجه شدید که شمارو دوست داره به مامان یا کسیکه باهاش راحت هستید درمیان بگذارید.عشق یه طرفه ادمو میسوزونه.یاعلی.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟