سلام دوستای گلم
منو یادتون هست ؟ همونکه می خواستین یه فس بزنینم
دوستان گفتند خبر بدم که چیشد منم امدم که خبر بدم
کل خانوادرو جمع کردم و باهاشون صحبت کردم گفتمکه ک قصد دارم دباره با رویا ازدواج کنم رنگ از رخ مادرو پدر پرید و خواهر صحنه رو ترک کرد از عصبانیت!
ولی کوتاه نیومدم و گفتم که تصمیمم رو گرفتم که الان که حدود 4 سال شایدم بیشتر گذشته از اینکه من عاشق رویا شدم عشقم کم نشده بلکه زیادم شده
شروع کردن خط و نشون کشیدن اما قبول نکردم و مودبانه گفتم که بدو اون نمیتونم زندگی کنم...
(در زمان نامزدی من با رویا خونه ای خریداری کرده بودم اما با مادرو پدرم زندگی میکنم) حتی پدرم گفت اگر دوباره اسمشو بیاری باید بری خونه خودت زندگی کنی!
من دست برنداشتم و گفتم مگه چه بدی به شما کردن!
پدر در کمال بی رحمی گفت
بدیش این بوده که می خواسته اصالت توو عوض کنه ( منطورش لباس پوشیدنم بوده !!!!! )
بدیش این بوده که سرخورد بوده توی هرچیزی نطر میداده حتی تعداد سکه مهریه اش !!!! تعداد سکه شد 333 بنده خدا رویا گفت من عدد هفت رو دوست دارم یا بزارین 307 یا 377 !!!!!
بدیش این بوده که بجا اینکه ما تاریخ تایین کنیم واس مراسم پدرش گفت این تاریخ چطوره!!!در صورتی که ما باید تایین میکردیم!!!
بدیش این بوده که امل بوده!!!!!!و می خواسته جشن جدا باشه!!!!
و هزارو یک دللیل مسخره دیگه که هر بچه ای رو می اوردین باز حقی به پدر نمیداد!
خلاصه من زیر بار نرفتم
مادرم اسرار داره با دختر خوهارش عروسی کنم ... حتی خانوادگی منزل ما اومدند با دستگل و شیرینی !!!! دختری به خاستگاری من اومد در واقع!!
اما من کلافه شدم و خونه رو ترک کردم الان منزل خودمم
چند روز پیش یه جلسه مشاوره رفتم
ایشون گفت که کارخوبی کردم اومدم اینجا و اینکه گفتند دوتا راه دارم یا اینکه پدرمو بیارم اینجا
یا اینکه با رویا صحبت کنمو قید خانواده بزنم و بعد ازدواج باهاشون اشتی کنم
راه اول به هیچ عنوان نشد
راه دوم رو انتخاب کردم
به زحمت با یکی از فامیلاشون صحبت کردمو فهمیدم دانشگاه میره(قربونش برم رشته هنر قبول شد همونی که می خواست)
خلاصه ساعت تایم کلاسش رفتم نزدیکی دانشگاه و دیدمش که داره میاد بیرون
از ماشین پیاده شدم و سر راهش ایستادم
تا منو دید وایساد...
جفتمون مسخ شدیم
نمیدونم چقدر زمان گذشت اما تا منو دید همونجوری مات موند و بعد چن لحطه برگشت و دویید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دویید و رفت داخل مترو!!!
دیگه پیداش نکردم حتی باز رفتم اما دانشگاه نرفته بود!
خیلی سخته جا نزدم اما موندم چکار کنم
شماره موبایلشم به هیچ عنوان بهم نداد فامیلشون