نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: خجالت و کمرویی،هراس اجتماعی،افسردگی

683
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19634
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    خجالت و کمرویی،هراس اجتماعی،افسردگی

    سلام..........من یه دختر 20 ساله ام.......نمیخوام وارد جزئیات بشم درمورد مشکلاتم...از اسم تاپیک مشخصه مشکل و دردم چیه...خسته شدم انقدر درموردش نوشتم........
    فقط می خوام بگم من تو این عمر کوتاهم همه چیزم رو باختم....از دست دادم............دیگه به هیچ چیز اعتقاد ندارم.....هیچ پناهی ندارم.....هیچ همدمی دارم......کسی دردم رو نیمفهمه....حتی نزدیک ترین هام!!! هیچ لذتی از زندگی نبردم.........هیچ چیز برام جذابیت نداره....هیچ چیز ذررررره ای آرومم نمیکنه...........حوصله انجام هیچ کاری رو ندارم....از همه چیز و همه کس دلزده م!!! یکی ب من بگه چیکار کنم؟؟؟ جوانی م دستی دستی تباه شد و رفت!!!!!!! من چیکار کنم؟؟!! رفتم مشاوره و هیچ تاثیری نداشت.......حتی اون هم منو نمیفهمید!!!!!!!!! باید از پاییز برم دانشگاه اما مرددم...میترسم...ترس ترس ترس..این ترس لعنتی همه چیییییییییییییزم رو ازم گرفت!!!!! گاهی با خودم میگم میرم دانشگاه و با ترسم مقابله میکنم، روحیه م بهتر میشه و از خونه نشینی و فکر و خیال در میام..اما گاهی هم میگم برم به چه قیمتی؟به قیمت مختل شدن روح و روانم؟؟؟؟؟؟ من نمیتونم تصمیم بگیرم من دیوانه شدم... یکی به من بگه من چیکار کنـــــــــــــم؟؟؟
    خواهش میکنم کمکم کنید... من ساکن رشتم اگه روانپزشک خوب و تاثیرگذار سراغ دارید لطفا بهم معرفی کنید.....تمنا میکنم.........

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19507
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خجالت و کمرویی،هراس اجتماعی،افسردگی

    من فکر می کنم در یک برزخ نا امیدی و حسرت درگیر شدی. شاید زمان این رسیده به جای اینکه در بیرون در جستجوی راه حل باشی به خودت رجوع کنی و اول تکلیفتو با خودت معلوم کنی.
    من تصورم بر این هست بسیاری از برچسب هایی که را با خود حمل می کنی نه واقعیت یا انتخاب خودت که خیلی هاش القایی هست از منابعی دیگر. شاید بیشترین عنصری که الان نیاز داری هدف باشد و قدم در آن راه برداشتن. پیشنهاد می کنم روزی قلم دفتری بردار و در خلوت خودت به صحبت و نوشتن در آن دفتر بپرداز. اگر به خدا اعتقاد داری باهاش صحبت کن یا اگر هم نداری با خودت و یکبار هرجه می خواهی ناله کن و تخلیه کن خودت را. هرچه دل تنگت می خواهد بگو. بعدش برای خودت در زندگی هدف تعریف کن. هدف ها به را به دودسته بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم کن. هدف های بلند مدت هدف هایی که باید همت زیادی برای رسیدن به آنها خرج داد و در آینده نزدیک در دسترس نیستند. و اینجاست که هدف های کوتاه مدت به یاریت می آیند. هدف خوب هست ولی مشکل این هست تازه نگه داشتن و اینکه خاک آلود نشود و شوق رفتن به سمت آنها بسی سخت هست. هدف های کوتاه مدت که می تونه یک چیزی مثل آشپزی باشد تو را شاد پر طراوت نگه می دارند.
    پیشنهادم این هست که به دنبال این نباش که روانپزشکی برایت معجزه کند یا دارویی تو را خوشحال کند. خودت تلاش کن.
    به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و
    گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
    امید را هم در زندگی در نظر داشته باش. امید یک نیروی ماورااطبیعی نیست. در حالت ساده این هست که یک آینده را تجسم کنی و سپس برای فیزیکی کردن ان تلاش کنی
    اگر بخواهم خلاصه بگویم این کلمات مسیر بهروزی ات را رنگ آمیزی می کنند: رهایی، افق، آرامش طراوت
    در پایان هم این شعر و دکلمه را مدنظر قرار بده
    همچو آهوی وحشی تا افق پرواز کن قصه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن
    زندگی زخمهای کهنه دیروز نیست بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن

    این دکلمه هم بارها حال من را تازه کرده
    https://drive.google.com/open?id=0B0u86rUKw2WtSnJrSmhLREx6bk0
    https://drive.google.com/open?id=0B6...3BTcWRLMmkxQ0k

    به امید اینکه روزی به این ها به عنوان تجربه بنگری


  3. کاربران زیر از interiorpoint بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد