نمایش نتایج: از 1 به 30 از 30

موضوع: متأهلا بیان تو

4572
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    574
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    متأهلا بیان تو

    سلام مرسی از سایت خوبتون من دختری 22ساله هستم 3ساله ازدواج کردم با اینکه عاشقه پسری بودم و باهاش رابطه داشتم اما به اصرار بابام با پسری که موقعیت خوبی داشت بدون اینکه به دوست پسرم چیزی بگم ازدواج کردم الان همش دلم پیشه اونه نمیخوام گناه کنم میخوام عاشقه شوهرم بشم از زندگی لذت ببرم اما نمیشه تورو خدا کمکم کنی

  2. کاربران زیر از غمگین بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    634
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام اشتباه منو نکن.ارزششو نداره.همه ی مردا مثل همن.گیریم ک معجزه شدو تو ب معشوقت رسیدی.سرکوفتای ازدواجت دنیاتو میسوزونه و تباه میکنه.

  4. 4 کاربران زیر از یلدا20 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    830
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    اونو فراموش کن به زندگیت بچسب درسته خاطرات خوب و دوست داشتنی بوده اما دیگه نمیشه داشته باشیش داشته هاتو بچسب

  6. 2 کاربران زیر از هنما بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    10
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    88
    تشکر شده 70 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    نقل قول نوشته اصلی توسط غمگین نمایش پست ها
    سلام مرسی از سایت خوبتون من دختری 22ساله هستم 3ساله ازدواج کردم با اینکه عاشقه پسری بودم و باهاش رابطه داشتم اما به اصرار بابام با پسری که موقعیت خوبی داشت بدون اینکه به دوست پسرم چیزی بگم ازدواج کردم الان همش دلم پیشه اونه نمیخوام گناه کنم میخوام عاشقه شوهرم بشم از زندگی لذت ببرم اما نمیشه تورو خدا کمکم کنی
    سلام
    خب وقتی خودتونم میخواید که به همسرتون علاقه داشته باشید چرا نشه؟
    الان رابطه تون با همسرتون چطوره؟
    ارتباطتون با دوست سابقتون قطع شده؟ ...

  8. کاربران زیر از MHY بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    970
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سعی کن به عنوان یه ادم بی طرف نه همسر روی یه کاغذ ویزگیهای خوب همسرتو بنویسی و بهش فکر کنی.اونوقت احساس بهتری نسبت بهش داری

  10. کاربران زیر از یارا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    983
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    نمیدونم چرا ما ادم ها همیشه عشق و با ازدواج قاطی میکنیم بابا عشق خیلی عمیق تر از اونیه که ما بهش فکر میکنیم مشکل ما اینه که جایی که باید واسیه عشقمون تلاش کنیم اون کار رو نمیکنیم بعد که کار از کار گذشت تازه یادمن میاد عشقی هم بوده فقط میتونم بگم متاسفم برای کسایی که عشقشون رو میفروشن

  12. 2 کاربران زیر از nmnm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1215
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    21
    تشکر شده 56 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    ba dostet vase hamishe ghate rabete ko va hich kaso joz shoharet be ghalbo zehnet rah nade ta na gonahe khianat ro mortakeb beshi na arameshe zendegito az dast bedi

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1561
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام بابا تو میتونی فراموشش کنی فقط از ته ته ته اعماق وجودت از خدا بخواه که دیگه بش فکر نکنی و تلاشتو بکن.من به قسمت اعتقاد خاصی دارم اون قسمتت نبوده اما شوهرت قسمتت بوده قدرشو اگه ندونی واقعا به خدا مشکوکی واین بی نهایت بی انصافی و بی رحمیه.گفته باشم!

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1803
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام من 21 سالمه و وقتی 15 سالم بود بابام رو از دست دادم و مادرم من رو در فوت پدرم به یک دلیل خیلی مضخرف مقصر میدونست و این حرف رو چندین بار در سالهای اول فوت پدرم تکرار میکرد البته الان دیگه به این واضحی نمیگه ولی از اون موقع محبتش نسبت به من خیلی کم رنگ شده بعضی وقتا واقعا احساس کمبود محبت میکردم یه مدت همش کابوس میدیدم و روزها هم توهم یه جورای دیوونه شده بودم تا اینکه رفتم دانشگاه روزها و روزها میگذشت اما مامانم یه یادی ازم نمیکرد وقتی تو خوابگاه بودم و میدیدم مامان بچه ها بهشون زنگ میزنه میرفتم یه گوشه و آروم گریه میکردم. الان 8 ماهه که نامزد کردم و مامانم مدام دنبال بهونه میگرده که من یا نامزدم رو جلوی بقیه تحقیر کنه بارها هم همین کار رو کرده خصوصا وقتی خواهر بزرگم خونه باشه وقتی نامزدم برام هدیه میخره مامانم ناراحت میشه و حتی اعصابش بهم میریزه راستش من و نامزدم واقعا عاشق همیم و اون همه کار میکنه تا بلکه رفتار مامانم عوض بشه تو همه کار کمک مامانم میاد ولی تا حالا نشده یکبار مامانم ازش تشکر کنه همیشه دوست داشتم رفتار مامانم با من مثل بقیه بچه هاش باشه اما نمیدونم انگار قرار نیست اینجوری بشه یه مدتیه که دیگه کاملا بیخیالش شدم ولی از روزی که یادمه من و مامانم همیشه و همیشه با هم دعوامون میشه خیلی داغونم خیلی تحقیر شدم واقعا نمیدونم چیکار کنم از این دعواها خسته شدم نامزدم هم خسته شده همیشه تنها راه باقی مونده واسه خودم رو خودکشی دونستم بنظرتون من باید چیکار کنم؟

  16. کاربران زیر از هاشیه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    983
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    چرا ما عادت کردیم تا با مشکلی مواجه میشیم بریم سراغ خودکشی راه بهتر از نظر من اینه که بشینی مشکلاتت رو با مامانت حل کنی اگر هم جواب نداد از یه بزرگتر خواهش کنی که این کار رو واست بکنه کسی که مامانت ازش حساب میبره ولی خودکشی

  18. 2 کاربران زیر از nmnm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1803
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    اینکار رو کردم اما فقط واسه چند روز جواب میده و دوباره همچی به حالت اول بر میگرده

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2034
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام یه جورایی مشکل تو مشکل منم هست منم نمی تونم فراموشش کنم و قتی که می بینمش داغون میشم حالا که هر جفتمون متاهلیم نباید به هم دیگه فکر کنیم ولی نمی تونیم سعی داریم به هم برسیم ولی باید 2 تا خانواده رو از هم بپاشیم سعی کن زندگی تو بکنی من که نتونستم فراموشش کنم ولی سعی میکنم کمتر بهش فک کنم

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1196
    نوشته ها
    153
    تشکـر
    16
    تشکر شده 93 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    بخدا این چیزارو میبینم و از زبون خودتون میشنوم میترسم ازدواج کنم.میترسم همسرم فقط تو شناسنامم زنم باشه اما دلش فکرش به کسی دگ باشه از این میترسم که باوجود من بره با کسی دگ و بهم خیانت کنه
    .
    .
    .
    تنهایی یجور دردسره وقتی ازدواج میکنی این فکرا آدمو نابود میکنه واقعا برای خودم متاسفم که نمیتونم دگ به کسی اعتماد کنم و باورش کنم چرا که همه زندگیشونو با دروغ شروع میکنن همه گذشتشونو مخفی میکنن فقط به فکر خودشونن...

    هی خدا جون دارم دیوونه میشم چرا آخه?چرا اینجوری شدن انسان ها...خدا قربون کرمت چرا?زن شوهر دارش دلش با کسی دگس چه دنیای کثیفی شده

    خوبا کجان چرا نمیبینمشون?چرا همه بد دیده میشن?

  22. کاربران زیر از mostafa_1234 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2231
    نوشته ها
    165
    تشکـر
    103
    تشکر شده 91 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    salam azizam
    eshgh haghighat nadare
    az man be yadegar dashte bash
    doroghe
    zendegito nabod nakon azizam

  24. کاربران زیر از rahil بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2231
    نوشته ها
    165
    تشکـر
    103
    تشکر شده 91 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    agha mostafa shoma darin be hame khanomha ehanat mikoni
    nago ke hich vaght ashegh nabodi
    pas shoma ham gozashtei darid ke ghabele enkar nist

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    منم رابطم بامادرم خوب نيست وكمبود محبت دارم و همين طور باپدرم وخواهرام وخيلي وقت هاخواستم كه خودمو بكشم ولي جريتشو نداشتم وخيلي وقت ها ازدستشون عصباني مشن ولي كاري به غير از رفتن به اتاق ندارم وگاهي گريه مي كنم من اصلا ازبچگي داراي دوست هم نبودم وخيلي تنها بودم ولي نمي دونم چرا خدا خواسته بوده كه من دوبار ازمرگ نجات پيدا كنم ...من بااينكه امسال كنكوري هستم ولي اصلا براي كنكور تلاش هم نمي كنم و نمي خوام كه دردانشگاه قبول بشم ولي بااينكه دلم خيلي مي خواد برم دانشگاه ودرس بخونم ولي نمي تونم ...من ديگه نمي تونم تحمل كنم ولي كاري به غيراز صبر ازدستم بر نمي ياد لطفا كمكم كنيد من هم خيلي تنهام وهم دچاركمبود محبت هستم ازتون مي خوام كمكم كنيد

  27. کاربران زیر از parenaz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2454
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    یه چیز بهت میگم خوب گوش کن منم مشکلات شما رو دارم ولی من جای نامزد تو تو این داستان قرار دارم و خانمم و من با مادرش مشکل داریم تا جایی میتونم بگم که ما مشکل ما خیلی بد تره بخدا بهترین راه اینه که دسته همو بگیرین بیرین یه گوشه اروم زندگیتونو بکنین همین کاری که ما نکردیم و همش دنبال سازش بودیم که اخر چی شد خسته شدم و خسته شد داریم از هم جدا میشیم

  29. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4653
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 29 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    به نظر من مادرتون داره با شما مبارزه میکنه ویا شاید یک جورایی به شما حسادت میکنه ایشون قطعا کمبودای زیادی داشتن ودرگیر مشکلات روانیند اگه شما رابطه و وابستگیتون رو با ایشون کم کنید هیچ مشکلی پیش نمیا کم کم اینکار روب کنید بهش احترام بگذارید ولی همه مسائل زندگیتون رو بهش نگید سعی کنید روی پای خودتون بایستید اگه بخواهید شخصیت مادرتون رو عوض کنید قطعا خودتون ازار میبینید واین غیر ممکن است به زندگی جدیدت همسرت فکر کن بی خیال گذشته سرگرمیهات رو توی اجتماع زیاد کن تا وابستگیات کم بشه از همین حالا شروع کن

  30. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5578
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام یه چیزی بهت میگم یادت بمونه پدرمادر وخاهر برادرا تایه قسمتی میتونن کمکت کننو کنارت باشن هیچوقت ازشون انتظار اینو نداشته باش که پشتت باشن چون یه روزی بد پشتتو خالی میکنن اما اونی که کنارته تااخر عمرت همسرته سعی کن با این موضوعات خستش نکنی بچسب به زندگیتو بیخیال حرفها واحساساته همه شو باهمسرت مطمین باش تمام نیازهایه احساسیت بر طرف میشه اول خدا بعد خودتو همسرت

  31. 2 کاربران زیر از سعیده ش بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    نقل قول نوشته اصلی توسط غمگین نمایش پست ها
    سلام مرسی از سایت خوبتون من دختری 22ساله هستم 3ساله ازدواج کردم با اینکه عاشقه پسری بودم و باهاش رابطه داشتم اما به اصرار بابام با پسری که موقعیت خوبی داشت بدون اینکه به دوست پسرم چیزی بگم ازدواج کردم الان همش دلم پیشه اونه نمیخوام گناه کنم میخوام عاشقه شوهرم بشم از زندگی لذت ببرم اما نمیشه تورو خدا کمکم کنی
    سلام دوسته عزیز اگه با اون طرف هنوز در ارتباط یا ارتباط تلفنی هستید به هر بهونه ای این ارتباط و به کل قطع کنید و حتی پیگیره این نباشید که درموردش چیزی بدونید تمامه حواستون به زندگیه خودتون باشه.
    دوستان من به این اعتقاد دارم که وقتی ازدواج کردی حتی اگه همسرت هیچ وقت نفهمه و تو بهش خیانت کنی یه روز بدونه اینکه بفهمی بهت خیانت میکنه اگه این مسأله رو به خودت یادآور بشی هیچ وقت حتی به کسی فکر نمیکنی.
    سعی تو بکن
    .
    ویرایش توسط (تبسم) : 08-20-2014 در ساعت 06:52 PM
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    نقل قول نوشته اصلی توسط هاشیه نمایش پست ها
    سلام من 21 سالمه و وقتی 15 سالم بود بابام رو از دست دادم و مادرم من رو در فوت پدرم به یک دلیل خیلی مضخرف مقصر میدونست و این حرف رو چندین بار در سالهای اول فوت پدرم تکرار میکرد البته الان دیگه به این واضحی نمیگه ولی از اون موقع محبتش نسبت به من خیلی کم رنگ شده بعضی وقتا واقعا احساس کمبود محبت میکردم یه مدت همش کابوس میدیدم و روزها هم توهم یه جورای دیوونه شده بودم تا اینکه رفتم دانشگاه روزها و روزها میگذشت اما مامانم یه یادی ازم نمیکرد وقتی تو خوابگاه بودم و میدیدم مامان بچه ها بهشون زنگ میزنه میرفتم یه گوشه و آروم گریه میکردم. الان 8 ماهه که نامزد کردم و مامانم مدام دنبال بهونه میگرده که من یا نامزدم رو جلوی بقیه تحقیر کنه بارها هم همین کار رو کرده خصوصا وقتی خواهر بزرگم خونه باشه وقتی نامزدم برام هدیه میخره مامانم ناراحت میشه و حتی اعصابش بهم میریزه راستش من و نامزدم واقعا عاشق همیم و اون همه کار میکنه تا بلکه رفتار مامانم عوض بشه تو همه کار کمک مامانم میاد ولی تا حالا نشده یکبار مامانم ازش تشکر کنه همیشه دوست داشتم رفتار مامانم با من مثل بقیه بچه هاش باشه اما نمیدونم انگار قرار نیست اینجوری بشه یه مدتیه که دیگه کاملا بیخیالش شدم ولی از روزی که یادمه من و مامانم همیشه و همیشه با هم دعوامون میشه خیلی داغونم خیلی تحقیر شدم واقعا نمیدونم چیکار کنم از این دعواها خسته شدم نامزدم هم خسته شده همیشه تنها راه باقی مونده واسه خودم رو خودکشی دونستم بنظرتون من باید چیکار کنم؟


    دوسته عزیز شما باید مشکلتو تو یه پست جدا مطرح کنی.
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5901
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    247
    تشکر شده 46 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    ویرایش توسط خنده : 10-04-2014 در ساعت 01:25 AM

  35. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6825
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    23
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    شمااگه خودتوبكشي عشقت تنهاميمونه كه

  36. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7081
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    19
    تشکر شده 38 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام متاهل هستم 33 ساله اومدم ديگه...

  37. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6955
    نوشته ها
    235
    تشکـر
    387
    تشکر شده 355 بار در 137 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    خوش اومدی

  38. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7081
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    19
    تشکر شده 38 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    دوست عزيز مادرتون پدرتون رو خيلي دوست داشته اگه شما يه پسر بودين شايد اين رفتاررو نميكرد چون ايشون از همون لحظه فكر مي كرد مه شمارو يكي مياد وميبره وباز هم تنها ميمونه ايشون دوست داشتن شما يه پسر بودي و الان كمكش مي كردي من فكر ميكنم به جاي اينك بخواي تصميم بگيري كه يكي از اين دو نفر(نامزدت و مادرت)رو انتخاب كني هردوشونو انتخاب كن و من ميدونم كه تو ميتوني با دلداري دادن مادرت واينكه بهش قول بدي هيچ وقت تنهاش نميذاري خيلي تاثير داره و اگه شما نامزدت رو انتخاب كني در آينده نامزدتون به اين نتيجه ميرسند كسيكه مادرشو ترك كنه حتما بيوفاست و ديدگاه خوبي نسبت به شما نخواهد داشت هيچ وقت براي به دست آوردن دل مادرت و نگه داشتن نامزدت كوتاهي نكن اميدوارم زندگي بسيار خوبي پيش رو داشته باشيد.

  39. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6768
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    18
    تشکر شده 21 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    فراموشش کن تا اذیت نشی در ضمن با وجود همسرتون ومتاهل بودن شما دوست داشتن شخص دیگه معنی نداره .از زندگیت لذت ببر و خدارو شاکر باش ک اون صلاح شمارو بهتر از همه میدونه

  40. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام بنظرمن هروقت خواستی به اون دوست پسر سابقت فکرکنی یاد این بیفت اگه همسرت این کارو باتو میکرد اگه همسرت کنارتو بود دست تو توی دستش بود ولی تمام فکرو ذهنش پیش یه خانوم دیگه بود تو چه حسی داشتی پس همیشه سعی کن درست زندگی کنی انسان جایزالخطاست پس از همین امروز تلاش کن فکرای بیخود نکنی به زندگیت بچسبی قدرزندگی تو بدونی چرا ماها باید بخاطر لذت خودمون دل خودمون زندگی و به کام طرف مقابلمون تلخ کنیم پس هروقت خواستی به اون دوست پسرسابقت فکرکنی سریع یاد بیفته اگه شوهرت این کارو میکرد چه حسی داشتی موفق باشی.

  41. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    خوب حالا هاشمیه شما نامزدکردی پس سعی کن خیلی تو چشم مادرت نباشی که با حرفاش نه شما رو اذیت کنه نه نامزدتونو نه خودشونو پس یکم تلاش کنید یه عروسی جم و جور بگیرید برید سرخونه زندگیتون چون وقتی خونه خودتون باشید دیگه مشکلات تون با مادرتون کمترمیشه چون دیگه درگیرزندگی خودتون میشید و وقتی نمیمونه برا سرو کله زدن با مادرتون و اینکه دیگه اینقد سریع حرف از خودکشی نزنید یکم قوی باش یعنی چی خودکشی کنم خدا بهت تن سالم داده زندگیتو کن هروقت خودش بخواد جونتو ازت میگیره پس خیلی نگران نباش این شتری درخونه همه میخوابه حالا دیرو زود داره سوخت و سوز نداره پس خیلی نگران مردن نباشموفق باشی

  42. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7956
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    36
    تشکر شده 81 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متأهلا بیان تو

    سلام
    به نظر من برو به زندگیت بچسب و سعی کن با همسرت زندگی رو زندگی کنی. کمی از مادرت فاصله بگیر اما حق مادر و فرزندی رو به جا بیار، شاید زمان رفتارشو عوض کنه. اگرم نکرد شما به اونچی که درست بوده عمل کردی. موفق باشی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همه چیز با تو شروع می شود
    توسط R e z a در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-02-2013, 05:58 PM
  2. چطوری میشه تو این سایت مطلبی رو خصوصی عنوان کرد؟
    توسط مهسا66 در انجمن مشاوره ازدواج
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 09-29-2013, 09:49 AM
  3. تربیــت بچـه هـا با پـول تو جیبــی
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-21-2013, 08:58 PM
  4. آيا تو آن گمشده‌ام هستي؟
    توسط R e z a در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-11-2013, 09:22 AM
  5. من تو را آنطور که هستی قبول کرده‌ام!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-02-2013, 12:03 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد