نامزدم میگه:بددل و شکاکم

[صابیر]

سلام من امروز اینجارو پیدا کردم
مشاورین محترم لطفا کمکم کنید

من25 سال دارم در سنین کم خطاهای بسیار زیادی کردم رابطه داشتم با زنا و دخترا!
نمیخوام بندازم تقصیر پدر و یا برادرم اما من پدرم همیشه ب مادرم خیانت می کرد و اخر هم مادرم فهمید و طلاق گرفت برادرم از من 5 سال بزرگتره خونه مجردی داشت و همیشه رابطه نامشروع داشت خونش!
منم همیشه همراهش بودم و خلاصه خیلی روابط بدو ناسالمی داشتیم و تنها دوست من برادرم بود تا اینکه ازداج کرد و به همراه پدرم از ایرن رفتن
من ماندم و مادرم خیلی تنها شده بودم جدایی پدر و مادرم و نبودن برادرم که تنها دوستم بود منو خیلی افسرده کرد غصه نبودن اون روابط نامشروع رو نمیخوردم غصه گذشته و کارهای زشتم رو می خوردم
تا اینکه یک سال گذشت و من عشق دختری شدم هم سن خودم
دختر پاک و معصوم که افسرده شده بود و چند ماهی از بهم خوردن نامزدیش میگذشت عاشقش شدم جوری که می پرستیدمش منی که با برادرم روابط ناشروع زیادی داشتم حالا عوض شه بودم همش بخاطر این دختر پاک پاک و معصوم دوسال تمام باهم دوست بودیم اما رابطه کاملا پاک ما حتی دست همدیگر رو هم نمیگرفتیم! اونقدر پاک بود که نمیتونستم بهش دست بزنم و نمی خاستم !
می خاستم باهاش ازدواج کنم..خداشاهده یک لحطه ام بهش خیانت نکرد و ادم خوبی شده بودم..و با موافقت خانواده هامون بعاد دوسال اشنایی نامزد کردیم
اما کم کم فهمیدم ولی عصبانی میشه داد مزنی و گاهی از الفاط بد استفاده میکنه که من ازین کارش متنفر بودم چندباری انجامش دادو بعد دید واقعا بدم میاد دیگه حرفای زشت نزد
البته داد میزد اما حرف زشتو واقعا ترک کرد چند وقتی گذشت و منم شدم مثل خودش تو دعواها دادو بیداد میکردم
سرکار میرفت و درس هم میخوند من خیلی تعصبی هستم بهش گفتم نره سرکارو با کلی بحث قبول کرد
گفتم درست رو ول کن ولی گفت یه رم دیگه مونده تموم شه اگه تو نخای ادام نمیدم
ازش خاستم دوستاشو بزاره کنار با کلی بحث همرو گذاشت کنار
من حسودم واقعا نمیتونستم ببینم حی به دوستش میگه عزیزم!!!
یا حتی به یه حیوون علاقه نشون میده
من میپرستمش من سیگاری بودم ادم بدی ودم اما بخاطر اون ترک کردم و پاک شدم
اگه یه ساعت جواب زنگم رو نمیداد عصبی میشدم و هرچی میگفت دستم بند بود قبول نمیکردم
و میخاتم هرجامیره بهم گزارش بده
اونم اینارو میکرد منم میکردم اما این اخریا شروع کرد بم میگه تو خیلی گیر میدی خیلی بددلی خیلی شکاکی و میگه جدا بشیم میگه خیلی کینه ای هستی
چون زود ناراحت میشم از دستش مثلا یروز حال نداته باشه عصبی میشم اخه عاشقشم نمیتونم تحمل کنم باهام سرد رفتار کنه
میگه از دستت خسه شدم میگه نامزدی رو بهم بزنیم
اما من نمیتونم
من شکاک و بدل نیستم من روش حساسم غیرتی ام!
من میدونم این بره من مردم
من دارم شب و روز ار میکنم تا سه ماه دیگه عقد عروسی یجا بگیرم و واسه همیشه کنارم باشه
اما این میگه جدابشیم
لاغر شده
درسش بد شده
میگه بهم گیر میدی میگه همش استرس دارم میگه تو تو عشق محبت افراط میکنی و تو عصبانیتم افراط میکنی
اما چیکار کنم دست خودم نیست ؟
اون همه چیزمی خانوادمه مادرمه پدرمه دوستمه همه چیمه اما اون خانواده خوب داره دوست داره همکلاسی داره
من فقط اونو دارم
کمکم کنید

[LLVM]

دوست عزیز ، حرفای شما خیلی نکته های مهمی درونش نهفته هست که به نظر من حتما باید برید مشاور و جدی این مسئله رو پی گیری کنید ، به نظر میاد که آسیب های زیادی دیده اید و از یک متخصص کمک بگیرید خیلی بهتره! در ضمن توی ازدواج عجله نکنید.

به نظر من شما آدمی شکاک هستید.
با اومدنتون به زندگی اون دختر اونو محدود کردید و سعی دارید اونو تغییر بدید

چون زود ناراحت میشم از دستش مثلا یروز حال نداته باشه عصبی میشم اخه عاشقشم نمیتونم تحمل کنم باهام سرد رفتار کنه

خب شما الان اینطوری هستید، فردا که رفتید زیر یک سقف دیگه چطوری خواهید بود؟ یعنی 24 ساعته پیش همید و از تمام نکات ریز هم سر در میارید، همه آدما همیشه سرخوش وسرحال نیستن!

[رزمریم]

سلام

خیلی خوش اومدین به سایت مشاور

دوست عزیز رفتار شما عاشقانه است اما کنترل شده نیست

و همین باعث میشه باعث آزار دیگری بشید

خودتون رو بذارید به جای ایشون ، دوست دارید کسی انقد محدودتون کنه؟؟؟ مسلما نه.

پس شما هم سعی کنید این عشق رو بهش جهت بدید

نذارید همینجوری بی هوا بیاد و زندگیتون رو خراب کنه

ماجرای شما خیلی زیبا و عاشقانه است وقتی انقد دوسش دارید که به خاطرش عوض شدید از دستش ندید

حتما به خاطر اتفاقات گذشته این همه ترس از دست دادن دارید

اما مطمئن باشید هرچه بیشتر برید سمتش کمتر به دستش میارید

اما منظور این نیست که طرفش نباشید نه!! باشید اما درست و منطقی

بذارید بدونه بهش اعتماد دارید که تا همیشه کنارتونه

حتما مشاوره حضوری برید

ان شاء الله تصمیم درست بگیرید

[صابیر]

من اومدم اینجا که مشاوره بگیرم
من قبلا پیش مشاوره رفتم کمک خوبی بهم نکرد فقط گفت بخاطر جدایی پدر مادر سوطن دارمو باید ترک کنم اما چطوری؟
من بهش شک ندارم و همجوره چکش کردم میدونم پاکه اما یبار جواب زنگمو دیر بده عصبی میشم
یا وقتی دعوا میکنیم و تنها میشم بجا اینکه به بحثثا فکر کنم عذاب وجدان بگیرم تو دلم باهاش دعوا میکنمو عصبی تر میشم!!
من زیاد وقت ندارم اون میخاد نامزدیو بهم بزنه درصورتی که من چن جا دارم کار میکنم تا دوسه ماه دیگه عقدو عروسی بگیرمو ببرمش خونه خودم هرلحطه ممکنه بهم بزنه
من اومدم اینجا که مشاورین اینجا بهم کمک کنن یکی از دوستان بهم معرفی کرد
اقای فرخ اگر اشتباه نکنم

[love]

دوست عزیز گاهی محدودیت بیش اندازه ، باعث دوری میشه . مثل ماهی که هی میخوای محکمو محکمتر بگیریش ولی بیشترو بیشتر لیز میخوره از دستتون. شما با اینکارا میخوای محبته بین همو بیشتر کنی ، ولی نمیدونی که همون محبتی هم که وجود داشته تو دل نامزدت با این محدودیتا و بددل بودنا از بین میره .شما اسمشو میزاری غیرت ولی نامزدت حق داره بهت بگه بددل ، چون از همه چیز منعش کردی ، سرکار ، درس ، گزارش دادن ، هرکس دیگه هم باشه حس میکنه طرف بهش اعتماد نداره و شکاکه.تلاشتونو کنید که بهش اعتماد داشته باشید.

[صابیر]

سلام

خیلی خوش اومدین به سایت مشاور

دوست عزیز رفتار شما عاشقانه است اما کنترل شده نیست

و همین باعث میشه باعث آزار دیگری بشید

خودتون رو بذارید به جای ایشون ، دوست دارید کسی انقد محدودتون کنه؟؟؟ مسلما نه.

پس شما هم سعی کنید این عشق رو بهش جهت بدید

نذارید همینجوری بی هوا بیاد و زندگیتون رو خراب کنه

ماجرای شما خیلی زیبا و عاشقانه است وقتی انقد دوسش دارید که به خاطرش عوض شدید از دستش ندید

حتما به خاطر اتفاقات گذشته این همه ترس از دست دادن دارید

اما مطمئن باشید هرچه بیشتر برید سمتش کمتر به دستش میارید

اما منظور این نیست که طرفش نباشید نه!! باشید اما درست و منطقی

بذارید بدونه بهش اعتماد دارید که تا همیشه کنارتونه

حتما مشاوره حضوری برید

ان شاء الله تصمیم درست بگیرید

اره منم دوست دارم
من یکی دوتا دوست داشتم که بعد از عااشق شدنم اونارو گذاشتم کنار
هرجا میرم بهش میگم با اجازت برم فلان جا؟
روی یکی از دختر خاله ها حساسه فقط یبار بهم گفت بهش حس بدی دارمو من ازون به بعد دیگه نرفتم خونه خالم یا هروقت اوا میان من میرم بیرون تا حس بدی نداشته باشه
بگه فلان کس بده میزارمش کنار
و هرجا بخام برم بهش میگم حتی عابر بانک
هرچی بخاد برا محیا میکنم
من کاملا زیر سلطه اونم میخام که اونم همینجور باشه
من مدام حواسم به گوشیمه
حتی اگه بدخاب شه تا صب بیدار میمونم گوشی به دست که اگه بی خاب شد زنگ زد خاب نباشم
انقدر خوشگله تو خیابونه همش همه نگاش میکنن و من دیوونه میشم و به اون پرخاش میکنم
چند بار دیدم گذری نگاهش افتاد به چند پسر!!!!!
من دیوونه میشم و این حالات دست خودم نیست

[صابیر]

دوست عزیز ، حرفای شما خیلی نکته های مهمی درونش نهفته هست که به نظر من حتما باید برید مشاور و جدی این مسئله رو پی گیری کنید ، به نظر میاد که آسیب های زیادی دیده اید و از یک متخصص کمک بگیرید خیلی بهتره! در ضمن توی ازدواج عجله نکنید.

به نظر من شما آدمی شکاک هستید.
با اومدنتون به زندگی اون دختر اونو محدود کردید و سعی دارید اونو تغییر بدید



خب شما الان اینطوری هستید، فردا که رفتید زیر یک سقف دیگه چطوری خواهید بود؟ یعنی 24 ساعته پیش همید و از تمام نکات ریز هم سر در میارید، همه آدما همیشه سرخوش وسرحال نیستن!

مشاور به من کمکی نکرد من رفتم پیش مشاور
گفت یه مدت چکش کن ببین اگه کار بدی نکرد بهش اعتماد کن اینکارو کردم
دیدم از گل هم پاکتره اما باز یچیز بشه دیووونه میشم

[سمیراه]

من دوستان دیه رو همچنین اقای فرخ رو دعوت میکنم بهتون کممک کنن

[رزمریم]

اره منم دوست دارم
من یکی دوتا دوست داشتم که بعد از عااشق شدنم اونارو گذاشتم کنار
هرجا میرم بهش میگم با اجازت برم فلان جا؟
روی یکی از دختر خاله ها حساسه فقط یبار بهم گفت بهش حس بدی دارمو من ازون به بعد دیگه نرفتم خونه خالم یا هروقت اوا میان من میرم بیرون تا حس بدی نداشته باشه
بگه فلان کس بده میزارمش کنار
و هرجا بخام برم بهش میگم حتی عابر بانک
هرچی بخاد برا محیا میکنم
من کاملا زیر سلطه اونم میخام که اونم همینجور باشه
من مدام حواسم به گوشیمه
حتی اگه بدخاب شه تا صب بیدار میمونم گوشی به دست که اگه بی خاب شد زنگ زد خاب نباشم
انقدر خوشگله تو خیابونه همش همه نگاش میکنن و من دیوونه میشم و به اون پرخاش میکنم
چند بار دیدم گذری نگاهش افتاد به چند پسر!!!!!
من دیوونه میشم و این حالات دست خودم نیست

من کاملا ایشون رو درک میکنم

چون خودمم این شرایط رو داشتم

شما اگه میخوای تا همیشه کنارت باشه باید بتونی عصبانیتت رو با مهربونی جا به جا کنی

مثلا چجوری؟؟؟

خب مثلا وقتی دیر جوابتون رو میده به جای اینکه عصبانی بشید بهش بگین عزیزم وقتی دیر جواب میدی خیلی نگرانت میشم و وقتی زود ج میدی میفهمم برات مهمم و حالت خوبه !!

مطمئنن تاثیرش بیشتره..

یا مثلا میدونید زیبا هستن بهش بگین دوس دارم زیبایی هات رو فقط من ببینم ، یا خودت که خوشگلی ساده تر بپوش نمیخوام چشمت بزنن

مشاورتون درست گفتن شما چون برادرتون که بهترین دوستتون بوده رفتن و حس تنهایی داشتین میترسین ایشون رو از دست بدین

واسه همین بیشتر به این رابطه چنگ میزنن اما این باعث گسستگی میشه

باید بتونین عصبانیتتون رو کنترل کنید تا ایشون هم بدونن اگه اشتباهی بکنن با یه طوفان مواجهه نمیشن

بلکه همسرش با آرامش و متانت اشتباهات رو حل میکنه

اینکه شما میخواید همیشه و واسه کوچکترین کارها بگه منطقی نیست چون آدم فراموش میکنه گاهی

هم اینکه میگید به خاطر شما سرکار نرفته درسشو میذاره کنار یعنی شما هم برای ایشون مهم هستید

من خودم این شرایط رو درک کردم و واقعا خسته کننده و طاقت فرساست

همیشه باید خودمو آماده میکردم واسه توجیح کردن و جلوگیری از دعوا و این باعث میشد تمام انرژِیم از بین بره

واسه همین میگم شما بایستی روی باز نشون بدین

بهشون بگید که بهش اعتماد کامل دارین و دوست دارین در جریان کاراش باشید

یعنی اجازه بدید خودشون براتون تعریف کنه که چیا کرده

اگه شما ازش بخواین یه حالت پرس و جو میشه و آدم بهش برمیخوره

امیدوارم واضح گفته باشم.

[صابیر]

من کاملا ایشون رو درک میکنم

چون خودمم این شرایط رو داشتم

شما اگه میخوای تا همیشه کنارت باشه باید بتونی عصبانیتت رو با مهربونی جا به جا کنی

مثلا چجوری؟؟؟

خب مثلا وقتی دیر جوابتون رو میده به جای اینکه عصبانی بشید بهش بگین عزیزم وقتی دیر جواب میدی خیلی نگرانت میشم و وقتی زود ج میدی میفهمم برات مهمم و حالت خوبه !!

مطمئنن تاثیرش بیشتره..

یا مثلا میدونید زیبا هستن بهش بگین دوس دارم زیبایی هات رو فقط من ببینم ، یا خودت که خوشگلی ساده تر بپوش نمیخوام چشمت بزنن

مشاورتون درست گفتن شما چون برادرتون که بهترین دوستتون بوده رفتن و حس تنهایی داشتین میترسین ایشون رو از دست بدین

واسه همین بیشتر به این رابطه چنگ میزنن اما این باعث گسستگی میشه

باید بتونین عصبانیتتون رو کنترل کنید تا ایشون هم بدونن اگه اشتباهی بکنن با یه طوفان مواجهه نمیشن

بلکه همسرش با آرامش و متانت اشتباهات رو حل میکنه

اینکه شما میخواید همیشه و واسه کوچکترین کارها بگه منطقی نیست چون آدم فراموش میکنه گاهی

هم اینکه میگید به خاطر شما سرکار نرفته درسشو میذاره کنار یعنی شما هم برای ایشون مهم هستید

من خودم این شرایط رو درک کردم و واقعا خسته کننده و طاقت فرساست

همیشه باید خودمو آماده میکردم واسه توجیح کردن و جلوگیری از دعوا و این باعث میشد تمام انرژِیم از بین بره

واسه همین میگم شما بایستی روی باز نشون بدین

بهشون بگید که بهش اعتماد کامل دارین و دوست دارین در جریان کاراش باشید

یعنی اجازه بدید خودشون براتون تعریف کنه که چیا کرده

اگه شما ازش بخواین یه حالت پرس و جو میشه و آدم بهش برمیخوره

امیدوارم واضح گفته باشم.

خداشاهده دقیقا همینطور گفتم ، گفتم که باید خوشگلیات برای من باشه خیی از لباساشو گفتم نپوش عزیزم خوشگلترت میکنه بیرون نپوش و قبول کرد حتی گفتم ارایش نکن و قبول کرد اما بازم نگاش میکنن!!
بعضی اوقا داره کنارم حرف میزنه من عصبی ام از اینهمه مرد که زل زدن بهش میگه اعصاب خودتو خورد نکن مهم نیست کی منو نگاه میکنه مهم اینه من فقط تورو نگاه میکنم اما واس من مهمه من نمیتونم

یا اینکه بهش گفتم نگرانت میشم دیر جواب میدید و قبول کرده اما گاهی پیش میاد سرکلاسه یا جایی دیر جواب میده هزاربار عذر میخاد اما تو کت من نمیره و دیوونه میشم
من گفته بودم پایین مانتوش دکمه بدوزه و یادش رفت و همونطور رفت داشنگاه تو یکی از عکساش دیدم و دنیارو ریختم بهم هرچی میگفت یادم رفت ببخشید قبول نمیکردم سه روز باهاش سرد بودم تا انقدر گریه کرد تا بیخیال شدم
مثلا اگه یروز نگه دوست دارم عصبی میشم دست خودم نیست!!
همرو رعایت میکنه اما از دستش در بره روزگارش سیاه میکنم اونم بجا اینکه باهام بحث نکنه بح میکنه و اخرش گریه میکنه!
می خاد تنهام بزاره

[صابیر]

من دوستان دیه رو همچنین اقای فرخ رو دعوت میکنم بهتون کممک کنن

مرسی

[صابیر]

دوست عزیز گاهی محدودیت بیش اندازه ، باعث دوری میشه . مثل ماهی که هی میخوای محکمو محکمتر بگیریش ولی بیشترو بیشتر لیز میخوره از دستتون. شما با اینکارا میخوای محبته بین همو بیشتر کنی ، ولی نمیدونی که همون محبتی هم که وجود داشته تو دل نامزدت با این محدودیتا و بددل بودنا از بین میره .شما اسمشو میزاری غیرت ولی نامزدت حق داره بهت بگه بددل ، چون از همه چیز منعش کردی ، سرکار ، درس ، گزارش دادن ، هرکس دیگه هم باشه حس میکنه طرف بهش اعتماد نداره و شکاکه.تلاشتونو کنید که بهش اعتماد داشته باشید.

من میخام مال خودم باشه میدونم تا حدی کارم اشتباست اما دست خودم نیست

[satare]

سلام.
میدونم عشق خیلی خب ولی بزار یکم مال خودش باش یکم بهش اعتماد داشته باش .
اگر دیر جواب میده دلیل نمیشه که داره کار بدی میکنه .
یکم خودتو تغییر بدین بد نیست این رفتار شما ناشی از گذشته شماست چون قبلا راحت ارتباط برقرار میکردید رو هیچ پایه و اصولی و تعهدی نداشتید بخاطر همین که الان نمیتونید اعتماد کنید .
زندگی رو هم برای خودت هم برای طرف مقابل بد نکن بزار یکم راحت باش انقدر برای چیزهای کوچیک باهاش بحث نکن شما الان کاملا اون خانم میشناسی دیگه الان چه کاری باید انجام بده که نداده .
وقتی عذر خواهی میکنه پس خیلی براش مهم هستی که اینطور رفتار میکنه با شما پس شماهم یکم باهاش مدارا کن انقدر محدودش نکن .

[satare]

ببخشید یکم رک حرف زدما نمیخاستم چیزی بگم که ناراحت بشین ولی یکم نیاز دارین بیشتر روی برخوردهاتون باهاش کنترل داشته باشید

[صابیر]

سلام.
میدونم عشق خیلی خب ولی بزار یکم مال خودش باش یکم بهش اعتماد داشته باش .
اگر دیر جواب میده دلیل نمیشه که داره کار بدی میکنه .
یکم خودتو تغییر بدین بد نیست این رفتار شما ناشی از گذشته شماست چون قبلا راحت ارتباط برقرار میکردید رو هیچ پایه و اصولی و تعهدی نداشتید بخاطر همین که الان نمیتونید اعتماد کنید .
زندگی رو هم برای خودت هم برای طرف مقابل بد نکن بزار یکم راحت باش انقدر برای چیزهای کوچیک باهاش بحث نکن شما الان کاملا اون خانم میشناسی دیگه الان چه کاری باید انجام بده که نداده .
وقتی عذر خواهی میکنه پس خیلی براش مهم هستی که اینطور رفتار میکنه با شما پس شماهم یکم باهاش مدارا کن انقدر محدودش نکن .

از گذشته کثیف من اصلا خبر نداره
گاهی بهم میگه ادمایی که کار بدی میکنن یا دروغگوان سوطن دارن توکه ادم خوبی هستی چرا اینجوریی؟
من اما بهش نگفتم چه جونوری بودم
می خام اینطور باشم اما نمی تونم دست خودم نیست

[satare]

از گذشته کثیف من اصلا خبر نداره
گاهی بهم میگه ادمایی که کار بدی میکنن یا دروغگوان سوطن دارن توکه ادم خوبی هستی چرا اینجوریی؟
من اما بهش نگفتم چه جونوری بودم
می خام اینطور باشم اما نمی تونم دست خودم نیست

همین الان تصمیم بگیر دیگه سر هر چیز کوچیکی باهاش بحث نکنی .
اون خانم شمارو دوست داره . که همه ی حرف های شمارو گوش میده .
مبدا چیزی از گذشته ات بهش بگی هیچوقت هیچی نگو بزار همون جا توی گذشته ات بمونه .
دیدگاهشو نسبت به خودت عوض نکن .
شما باید بهش اعتماد کنی باید اگر زندگی رو میخای باید قبول کنی که هرکسی یکم نیاز به ازادی داره
ازادی که کنترل شده باش یکم با سیاست بیشتری باهاش رفتار کن طوری برخورد نکن که حس کنه داری چکش میکنه اینن اصلا قشنگ نیست .
بزار یکم دلش برا ت تنگ بشه .
شما قرار فردا باهم زندگی کنید درست خب همش پیشش هستی دیگه درست اونم یک شکست داشته مسلما نمیخاد دوباره شکست بخوره درست ؟ ! پس جایی اینکه مدام زیر علامت سوال ببریش بهش بها بده بهش ازادی عمل بده یکم نه زیاد .
بزلر یکی دو تا دوست صمیمی داشته باش

[ستیلا]

متاسفانه گذشته ناپاکی که داشتید باعث شکاک بودن شما شده . دختر خانم یا خانمی خیلی راحت با شما وبرادر تون رابطه برقرار میکرده وباعث شده که شما

بدون دلیل سوء ظن داشته باشید نسبت به همسرتون .ایشون ثابت کرده که شما رو دوست داره وقتی قبول کرده به خاطر شما از کار ودرسش بگذره پس

فقط وفقط به شما فکر می کنه .یه کم بهش اعتماد کن .همسر من هم شکاک که نه ولی اوایل ازدواجمون اخلاقش شبیه شما بود . ولی بعد از تولد پسرم تقریبا

بهتر شده .کافیه بهش اعتماد کنی .گناه اون دختر چیه که مرد ها کنترل نگاه ندارن . سعی کن دلش رو بدست بیاری .حداقل این سه ماه باقی مانده خودت رو یه

مقدار کنترل کن . به نظر من شما باید به یه دکتر روانشناس مراجعه کنید .متاسفانه مشاوره جواب نمیده .احتمالا شما درمان دارویی نیاز دارید.البته توهین نشه

شاید یه آرامبخش بتونه ارامتون کنه و این افکار رو از ذهنتون دور کنه .البته از گذشته وروابط پدر وبرادرتون هم پزشک معالجتون رو با خبر کنید .

[sasan88]

متاسفانه گذشته ناپاکی که داشتید باعث شکاک بودن شما شده . دختر خانم یا خانمی خیلی راحت با شما وبرادر تون رابطه برقرار میکرده وباعث شده که شما

بدون دلیل سوء ظن داشته باشید نسبت به همسرتون .ایشون ثابت کرده که شما رو دوست داره وقتی قبول کرده به خاطر شما از کار ودرسش بگذره پس

فقط وفقط به شما فکر می کنه .یه کم بهش اعتماد کن .همسر من هم شکاک که نه ولی اوایل ازدواجمون اخلاقش شبیه شما بود . ولی بعد از تولد پسرم تقریبا

بهتر شده .کافیه بهش اعتماد کنی .گناه اون دختر چیه که مرد ها کنترل نگاه ندارن . سعی کن دلش رو بدست بیاری .حداقل این سه ماه باقی مانده خودت رو یه

مقدار کنترل کن . به نظر من شما باید به یه دکتر روانشناس مراجعه کنید .متاسفانه مشاوره جواب نمیده .احتمالا شما درمان دارویی نیاز دارید.البته توهین نشه

شاید یه آرامبخش بتونه ارامتون کنه و این افکار رو از ذهنتون دور کنه .البته از گذشته وروابط پدر وبرادرتون هم پزشک معالجتون رو با خبر کنید .

من هم با گفته های ایشون موافقم منم اوایل ازدواج خیلی شکاک بودم اما دیدم همسرم اذیت میشه
یکی از پیامبران که الان فراموش کردم کدامشان
میگن که
اگر خاستی گمان کنی بگرد دنبال گمانهای خوب اگر پیدا نکردی بساز!

تلفنش رو جواب نداده؟
گمان خوب بزن
شاید خابه ؟
شاید ندیده!
شاید دستش بنده
تمرین کن همین جمله منو کمک کرد

[tanha66]

بهترین راه اینه یکمدت تنهاش بذاری مطمعنم دوست داره و خودش بهت برمیگرده

[Blue Way]

حقیقتش من طرف نامزدت هستم! شما هنوز نامزد هستین و این قدر بهش فشار میاری
وای به حال این که ازدواج کنید و رسما مال خودت بشه.
خودتو پشت کلماتی مثل غیرتی و حساس بودن پنهان نکن، ریشه این مشکلات در وجود
خودته، بشین و ترکشون کن. اگر هم نمیتونی ترکش کنی از هم جدا بشین. این زندگی
حداقل برای نامزدت همش عذاب و بدبختی خواهد بود.
یه بار دیگه همه حرفایی که زدی مرور کن، ببین نامزدت چقدر باهات راه اومده. معلومه واقعا
دوستت داره و برات ارزش قائله. تو هم قدر این فرصت رو بدون و با خیال راحت از این زندگی
عاشقانه لذت ببر.

[آراد]

سلام
بنطر من رفتار شما بسیار بیمار گونست!
و حالا هرچقدر هم بقیه راهنمایی کنن شما تا خودت نخوای نمیتونی ترکش کنی و متعادل بشی
بشین با خودت فکر کن
خانومت خیلی باهات کنار اومد الانم صبرش تموم شده هرچقدر سعی کنی برش گردونی تا رفتارت نزاری کنار باز دوباره صبرش تموم میشه
ایشون که نباید تاوان گناههای شمارو بده
اگر پدرتون رفتار اشتباهی کردو مادرتون جدا شد شما باید عبرت بگیرید و اشتباه نکنید که خانومت ازت جدا بشه
نه اینکه دودستی نگهش داری
انقدر سفت نگهش داشتی که له شده

[صابیر]

حقیقتش من طرف نامزدت هستم! شما هنوز نامزد هستین و این قدر بهش فشار میاری
وای به حال این که ازدواج کنید و رسما مال خودت بشه.
خودتو پشت کلماتی مثل غیرتی و حساس بودن پنهان نکن، ریشه این مشکلات در وجود
خودته، بشین و ترکشون کن. اگر هم نمیتونی ترکش کنی از هم جدا بشین. این زندگی
حداقل برای نامزدت همش عذاب و بدبختی خواهد بود.
یه بار دیگه همه حرفایی که زدی مرور کن، ببین نامزدت چقدر باهات راه اومده. معلومه واقعا
دوستت داره و برات ارزش قائله. تو هم قدر این فرصت رو بدون و با خیال راحت از این زندگی
عاشقانه لذت ببر.

یعنی همه مشکل از منه؟!
چیکار کنم کتر دوستش داشته باشم؟
خیلی سعی کردم بی تفاوت بشم بهش نشده!!!!
من هروز توی خونه با مادرم دعوا دارم که میگه برو برش گردون همش تقصیر توعه
مادرم هم روی اعصاب منه
من نمی تونم بدون اون
من واقعا عاشقشم
خار بره به پاش گریم می گیره این مشاوره هام که فقط پول میگیرن هیچ کمکی نمیکنه
مشاوره اخر رسما گفت توی ذاتته
باید با دختری ازدواج کنی که ضداجتماعی هست حتی خانواده ای هم نداره و حاضر باشه 24 ساعت تو خونه باشه حتی دم در هم نره
نمی دونم مسخرم کرد یا نه ؟
اما کجا پیدا کنم؟
ازین پاکتر کجا پیدا کنم

[mary.aylin]

به نظر من مشاوره مسخرت کرده
چون من ادم ضد اجتماعی هستم
زیاد از خونه بیرون نمیرم حوصله دیگرانم ندارم ولی اگه همسرم رفناری که شما لا نامزدتون دارید رو داشت صد در صد جدا میشدم
رفتار شما عزت نفس و اعتماد به نفس طرف مقابلتان رو هدف میگیره و این چیز کمی نیست که ادم بتونه ازش بگذره

[صابیر]

به نظر من مشاوره مسخرت کرده
چون من ادم ضد اجتماعی هستم
زیاد از خونه بیرون نمیرم حوصله دیگرانم ندارم ولی اگه همسرم رفناری که شما لا نامزدتون دارید رو داشت صد در صد جدا میشدم
رفتار شما عزت نفس و اعتماد به نفس طرف مقابلتان رو هدف میگیره و این چیز کمی نیست که ادم بتونه ازش بگذره

وقتی از کسی خوشتون نمیادو از خونه ام بیرون نمیری چه مشکلی با این قضیه دارید
کاش اونم مثل شما بود

[mary.aylin]

وقتی از کسی خوشتون نمیادو از خونه ام بیرون نمیری چه مشکلی با این قضیه دارید
کاش اونم مثل شما بود

اوه اوه مطمئن باشید اگه مثل من بود یک ساعت هم نمیتونستین تحملش کنین
من از خونه بیرون نمیرم زیاد ولی با شوهرم که بیرون میرم.خونه فامیل شوهر و فامیل خودم میرم چون از الزامات زندگیه ولی همسرم گیر نمیده بهم که ارایش نکن لباستو اصلاح کن( برای لباس بیرون با خودش خرید میکنم که اون چیزی که اون میپسنده باشه که البته زیاد سخت گیر نیست).بهم نمیگه به کسی چشمت نیفته
یا وقتی یکی به من نگاهش میفته با من دعوا نمیکنه که چون تو خوشگل خوشتیپی طرف با نیت بد به تو نگاه کرد
در کل هی رفتار منو زیر سؤال نمیبره که منم پیشش احساس استرس و نا امنی کنم
اما این کاری هست که شما با همسرتون میکنین تازه اون اجتماعی هم هست که شرایط رو براش به مراتب خیلی سختتر میکنه

[صابیر]

اوه اوه مطمئن باشید اگه مثل من بود یک ساعت هم نمیتونستین تحملش کنین
من از خونه بیرون نمیرم زیاد ولی با شوهرم که بیرون میرم.خونه فامیل شوهر و فامیل خودم میرم چون از الزامات زندگیه ولی همسرم گیر نمیده بهم که ارایش نکن لباستو اصلاح کن( برای لباس بیرون با خودش خرید میکنم که اون چیزی که اون میپسنده باشه که البته زیاد سخت گیر نیست).بهم نمیگه به کسی چشمت نیفته
یا وقتی یکی به من نگاهش میفته با من دعوا نمیکنه که چون تو خوشگل خوشتیپی طرف با نیت بد به تو نگاه کرد
در کل هی رفتار منو زیر سؤال نمیبره که منم پیشش احساس استرس و نا امنی کنم
اما این کاری هست که شما با همسرتون میکنین تازه اون اجتماعی هم هست که شرایط رو براش به مراتب خیلی سختتر میکنه

نه منم واسه لباس و ارایش گیر نمیدم چون همرو خودم براش میگیرم
ولی خب اره همش حواسم بهمه هست همش به همه چپ نگاه میکنم !!!
اره اون خیلی اجتماعیه یه خانوم کنارش وایسه سری باهاش دوست میشه!!!خوش مشربه به شدت
اما بخاطر من خونه نشی شده فکر کنم همین عصبیش کرد

[بی آرامش]

معلومه که شما مشکل داری نه اون بنده خدا. دنبال درمان باش

[مهندس24]

شماااا اون خانوم رو ذله کردی براادر بزار اون زن خونه باباش نفس بکشه از دس کارااات