نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: وابستگی عاطفی و مشکل سن

1029
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20037
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    وابستگی عاطفی و مشکل سن

    سلام.. خانمی هستم25ساله که در ازدواجم شکست خوردم وجدا شدم. نزدیک یک سال است که با پسری آشنا شدم اول رابطه نمیدونستم از من کوچکتره از اخلاقش خیلی خوشم اومد چون مسوولیت پذیر بود بعد از چند روز بهم گفت من ازت 6سال کوچکترم... باورم نشد چون اصلا بهش نمیخورد ما اصلا با هم رابطه ی جنسی نداشتیم چون هر دومون با حیا وخجالتی هستیم اول رابطه هم اون اصرار داشت که با من دوست بشه.... اما رفته رفته هر دومون به هم وابسته شدیم خیلی هم زیاد.... اولا خیلی باهام صمیمی بود اگه ازم بی خبر میشد اون قدر پیام میداد که کجام دلش تنگ شده.... اما نزدیک دو ماهه خیلی سرد شده نسبت به من.... بی تفاوت.... اون قدر که اگه من بهش پیام ندم چند روز هم ازم سراغی نمیگیره.... چند روز پیش که سر همین موضوع دعوا کردیم گفت ما به درد هم نمیخوریم ما با هم آینده ای نداریم..... منم قبول کردم وباهم خداحافظی کردیم.... اما هر دومون نتونستیم طاقت بیاریم.... البته خودش میگه دارم له میشم که ازت جدا بشم..... من دارم برا کنکور میخونم اصلا تمرکز ندارم نه میتونم دوریشو تحمل کنم نه میتونم جدا بشم نه میتونم این بی‌تفاوت بودنشو تحمل کنم آدمی که بدون من داشت دق میکرد حالا این قدر سرد...... کاملا متوجه شدم که باهاش آینده ای ندارم...... میخوام فراموشش کنم اما نمیتونم دارم از درون میشکنم راهنماییم کنید لطفا........چه کنم؟؟؟

  2. کاربران زیر از Zahra tt بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : وابستگی عاطفی و مشکل سن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Zahra tt نمایش پست ها
    سلام.. خانمی هستم25ساله که در ازدواجم شکست خوردم وجدا شدم. نزدیک یک سال است که با پسری آشنا شدم اول رابطه نمیدونستم از من کوچکتره از اخلاقش خیلی خوشم اومد چون مسوولیت پذیر بود بعد از چند روز بهم گفت من ازت 6سال کوچکترم... باورم نشد چون اصلا بهش نمیخورد ما اصلا با هم رابطه ی جنسی نداشتیم چون هر دومون با حیا وخجالتی هستیم اول رابطه هم اون اصرار داشت که با من دوست بشه.... اما رفته رفته هر دومون به هم وابسته شدیم خیلی هم زیاد.... اولا خیلی باهام صمیمی بود اگه ازم بی خبر میشد اون قدر پیام میداد که کجام دلش تنگ شده.... اما نزدیک دو ماهه خیلی سرد شده نسبت به من.... بی تفاوت.... اون قدر که اگه من بهش پیام ندم چند روز هم ازم سراغی نمیگیره.... چند روز پیش که سر همین موضوع دعوا کردیم گفت ما به درد هم نمیخوریم ما با هم آینده ای نداریم..... منم قبول کردم وباهم خداحافظی کردیم.... اما هر دومون نتونستیم طاقت بیاریم.... البته خودش میگه دارم له میشم که ازت جدا بشم..... من دارم برا کنکور میخونم اصلا تمرکز ندارم نه میتونم دوریشو تحمل کنم نه میتونم جدا بشم نه میتونم این بی‌تفاوت بودنشو تحمل کنم آدمی که بدون من داشت دق میکرد حالا این قدر سرد...... کاملا متوجه شدم که باهاش آینده ای ندارم...... میخوام فراموشش کنم اما نمیتونم دارم از درون میشکنم راهنماییم کنید لطفا........چه کنم؟؟؟
    خب فکر کنم این بهترین اتفاقی باشه که تونسته بیفته چون بدون اینکه وابستگی شدید شمارو از مسیر خارج کنه ایشون خودش رابطه رو کات کرده

    به هر حال شما خودتون بهتر میدونید چنین ازدواجی با شرایط سنی و مخالفت خانواده ها سخت خواهد بود

    امیدوارم انرژی خودتون رو در مسیر درست مصرف کنید و واقع بین باشید

  4. کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12
    امضای ایشان



  6. 2 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد