نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

1172
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20083
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    سلام
    من نزدیک 16 سال ازدواج کرده ام از سن 18 سالگی همسرم من رو میخواست و منم چون از تعصبات خانواده و اجبارشون به ازدواج خسته شده بودم ازدواج کردم ایشون نه کار داشت و نه پولی و دیپلم هم بود و من تصمیم گرفتم با جون و دل زندگی کنم خانواده اش خیلی آزارم میدادند و من در برابر همش محبت میکردم بلکه درست بشن در حضور من پیشنهاد طلاق به همسرم میدادند و اون هرگز از من حمایت نمیکرد فقط همیشه به من میگفت که عاشقانه دوستم داره دایم با وجود اینکه خانواده بازی داشت من رو محدود میکرد از همه چیز اگر درس میخواستم بخونم به زور بود هر بار باهاش صحبت میکردم کتابهای مشاوره براش میخوندم میگفت ذیگه درست میشم و دوباره همون روند تکرار میشد تا خدا به ما فرزندی داد با تشویق ها و پیگیری کردنام درسش رو خوند خانه گرفتیم ولی من هر روز از درون خالی تر میشدم ولی هربار میگفتم باید بسازمش و دوباره شروع میکردم شب ها خاطراتم رو مینوشتم و از تنهایی واینکه حرف هم رو نمی فهمیم تو خلوت خودم اشک میریختم هر سال بدتر از قبل تا این شک و تردیدها بیشتر شد تهمت میزد انگار من مقابل اون بودم و سعی میکرد دایم تحقیرم کنه تو این سالها یکبار هم قهر نکردم بدیش رو پیش هیچکس نگفتم همه اطرافیانم من رو خوشبخت ترین فرد میدونستن و من تو درون خودم زجر میکشیدم پیش مشاور رفتیم بهش گفت همسرت افسرده شده اگه رعایت نکنی کارتون به طلاق میرسه ولی گوش نکرد و من بالاخره جدا شدم ولی هیچی نگرفتم چون فکر میکردم برگردم گریه میکردم و از خدا می خواستم کاری کنه دوسش داشته باشم ولی سرد شده بودم خیلی اذیت شده بودم چند بار خواست برگرده بهش فرصت دادم ولی بازم همون بود الان دوباره میخواد برگردم حس خاصی ندارم تازه بعد از همه اذیت ها یه کم آروم شدم هنوز وقتی یه اتفاقی برام یادآوری میشه خیلی به هم میریزم من از همه چیزم و خواسته ام تو این زندگی گذشتم برام نه پول و نه قیافه برام مهم نبود سعی میکردم هر کاری میتونم بکنم ولی الان خسته ام هیچوقت حمایت نشدم و تکیه گاهی نداشتم حالا نمی دونم چکار کنم فقط میگه من بدون تو نمی تونم و دوستت دارم درست میکنم ولی مگه تفاوت فکر و بقیه چیزا رو میشه درست کرد کمکم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20083
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برگردم یا نه

    چرا کسی جوابمو نمیده

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15518
    نوشته ها
    117
    تشکـر
    98
    تشکر شده 77 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : برگردم یا نه

    سلام
    اگه میدونین درست نمیشه تردید واسه چیه؟؟؟
    اگه دوستش ندارین چرا دودل هستین؟؟؟

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    نقل قول نوشته اصلی توسط saratehrani نمایش پست ها
    سلام
    من نزدیک 16 سال ازدواج کرده ام از سن 18 سالگی همسرم من رو میخواست و منم چون از تعصبات خانواده و اجبارشون به ازدواج خسته شده بودم ازدواج کردم ایشون نه کار داشت و نه پولی و دیپلم هم بود و من تصمیم گرفتم با جون و دل زندگی کنم خانواده اش خیلی آزارم میدادند و من در برابر همش محبت میکردم بلکه درست بشن در حضور من پیشنهاد طلاق به همسرم میدادند و اون هرگز از من حمایت نمیکرد فقط همیشه به من میگفت که عاشقانه دوستم داره دایم با وجود اینکه خانواده بازی داشت من رو محدود میکرد از همه چیز اگر درس میخواستم بخونم به زور بود هر بار باهاش صحبت میکردم کتابهای مشاوره براش میخوندم میگفت ذیگه درست میشم و دوباره همون روند تکرار میشد تا خدا به ما فرزندی داد با تشویق ها و پیگیری کردنام درسش رو خوند خانه گرفتیم ولی من هر روز از درون خالی تر میشدم ولی هربار میگفتم باید بسازمش و دوباره شروع میکردم شب ها خاطراتم رو مینوشتم و از تنهایی واینکه حرف هم رو نمی فهمیم تو خلوت خودم اشک میریختم هر سال بدتر از قبل تا این شک و تردیدها بیشتر شد تهمت میزد انگار من مقابل اون بودم و سعی میکرد دایم تحقیرم کنه تو این سالها یکبار هم قهر نکردم بدیش رو پیش هیچکس نگفتم همه اطرافیانم من رو خوشبخت ترین فرد میدونستن و من تو درون خودم زجر میکشیدم پیش مشاور رفتیم بهش گفت همسرت افسرده شده اگه رعایت نکنی کارتون به طلاق میرسه ولی گوش نکرد و من بالاخره جدا شدم ولی هیچی نگرفتم چون فکر میکردم برگردم گریه میکردم و از خدا می خواستم کاری کنه دوسش داشته باشم ولی سرد شده بودم خیلی اذیت شده بودم چند بار خواست برگرده بهش فرصت دادم ولی بازم همون بود الان دوباره میخواد برگردم حس خاصی ندارم تازه بعد از همه اذیت ها یه کم آروم شدم هنوز وقتی یه اتفاقی برام یادآوری میشه خیلی به هم میریزم من از همه چیزم و خواسته ام تو این زندگی گذشتم برام نه پول و نه قیافه برام مهم نبود سعی میکردم هر کاری میتونم بکنم ولی الان خسته ام هیچوقت حمایت نشدم و تکیه گاهی نداشتم حالا نمی دونم چکار کنم فقط میگه من بدون تو نمی تونم و دوستت دارم درست میکنم ولی مگه تفاوت فکر و بقیه چیزا رو میشه درست کرد کمکم کنید

    خب شما به مرز انفجار رسیدید و خودتون رو رها کردید ...

    در حال حاضر نیاز دارید تا زمانی رو بگذرونید و با کمک مشاور قدرت از دست رفته رو بدست بیارید

    به شما توصیه نمیکنیم برگردید چون ایشون اگر امیدی به تغییر رفتارش بود تا به امروز اتفاق میفتاد

    ولی خب گاهی افراد اتفاقاتی توی زندگیش میفته که میتونه تغییرشون بده و ایشون هم شاید تغییر کرده باشند

    اگر تمایل به برگشت داشتید با شروطی وارد زندگی بشید که بتونید در صورت لزوم ازشون استفاده کنید

    به هر حال تمام این تصمیم به نظر و خواست شما برمیگرده و شما هستید که زندگی گذشته رو لمس کردید و میدونید آیا برگشتتون فایده ای داره یا خیر ؟
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20083
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    نمیتونم تصمیم بگیرم خیلی شرایط سختیه از اشتباه مجدد وحشت دارم یکی میگه زندگی که زحمت کشیدی به اینجا رسوندی میخوای بدی دست یکی دیگه لذتش و ببره یکی میگه درست نمیشه یکی میگه بچه ات واقعا انگار تو سرم صد تا حرفه از طرفی خودم دلم راضی نمیشه یادم نمیره خیلی اذیت شدم و خیلی از خودم و خواسته هام گذشتم هیچوقت هیچی ازش نخواستم هرگز من و تویی نداشتم همیشه سعی می کردم حمایتش کنم و بالا ببرمش شما بگید منطقی ترین راه چیه

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15518
    نوشته ها
    117
    تشکـر
    98
    تشکر شده 77 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    به نظر من اگه بدون رضایت قلبی برگردید هیچ اتفاق مثبتی تو زندگیتون نمیفته
    کسی هم که بعدا با همسرتون ازدواج کنه همین مشکلاتی که شما داشتید رو خواهد داشت و چیزی جز سختیهایی که شما کشیدید به دست نمیاره چون اخلاق همسرتون مشکل داره
    به هر حال انتخاب باشماست اگه میبینید همسرتون واقعا و اساسی تغییر کرده شاید بعد یه مدت بتونید بهش فرصت دوباره بدید
    ولی عجله نکنید

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11185
    نوشته ها
    94
    تشکـر
    50
    تشکر شده 33 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    حتما برید مشاوره دوتایی

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    به نظر من میتونید با پذیرفتن یک سری شرط ها از طرف ایشون سر زندگیتون برگردید .

    اگه طلاق گرفتید میتونید باگرفتنن حق طلاق از ایشون ضمن عقد دوباره به زندگی سابقتون بر گردید . به نظر من به خاطر فرزندتون بر گردید .

    مثل همیشه پشت وپناه همسر وفرزندتون باشید .خواهر عزیزم همه تو زندگیشون مشکل دارند .اگه کسی بگه که زندگی مشترکش بدون مشکله دروغ محض گفته .مهم اینه که شما

    بتونید مشکلات زندگیتون رو حل کنید .

    همین که ایشون پشیمون شدن نشونه خوبیه شاید تو این مدت متنبه شدن . به مشکلات یه زن مطلقه وکودک بدون مادر یا پدر فکر کنید .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20083
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادامه و یا قطع زندگی زناشویی

    دوستان خوبم ممنونم
    با هم مشاور هم رفتیم اما وقتی مشاور میگه باید زمان بدید قبول نمیکنه وقتی یه مشکلی پیش میاد به هم میریزه و من وقتی چند روزی دور میشم به آرامش میرسم دوباره که میبینمش آرامش نمیگیرم فقط دلم براش میسوزه بعضی وقتا میگم من خودم و فدا کنم ولی دخترم هم رضایت قلبی نداره میگه استرس دارم همش

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سومین میزگرد مشاور " پرویی یا کمرویی "
    توسط Reepaa در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 23
    آخرين نوشته: 07-31-2015, 07:41 PM
  2. سرد شدن زندگی زناشویی
    توسط mitra... در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: 03-22-2015, 06:59 PM
  3. راه های مقابله با کمرویی
    توسط a در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-15-2014, 03:36 AM
  4. حفظ زندگی زناشویی در اینترنت
    توسط m@ede در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-13-2014, 11:46 AM
  5. کم رویی و عقاید خاص
    توسط amir3 در انجمن اضطراب
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 01-13-2014, 11:57 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد