سلام خسته نباشید من چهارده سال دارم و نمیدونم براچی وقتی به اول مهر ماه نزدیک میشم که برم مدرسه گریه میکنم و یا وقتی به شهرستان میروم و میخواهم بر گردم گریه میکنم نمیدونم براچی ولی دیگه کلافه شدم
سلام خسته نباشید من چهارده سال دارم و نمیدونم براچی وقتی به اول مهر ماه نزدیک میشم که برم مدرسه گریه میکنم و یا وقتی به شهرستان میروم و میخواهم بر گردم گریه میکنم نمیدونم براچی ولی دیگه کلافه شدم
سلام
نمیدونی برای چی؟
خب برای اینکه قراره بری مدرسه کلا همه از اول مهر بدشون میاد چه تو که میری مدرسه چه اونا که میرن دانشگا
اما مگه تو مدرسه چیکارت میکنن که گریه میکنی؟ انقدر متنفری/؟
یا شایدم تغییر برات سخته و عادت کردی به تفریح
آیا تاکنون تجربه کردهایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون ازخودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم. به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمهتمام ما راتکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود میآید:یکی وضعیت جهنمی که ما آن را باواژه “وابستگی” معرفی میکنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را “پیوستگی” مینامیم.
- وابستگی چیست؟
در قالب یک جمله یعنی اینکه:“ما در ارتباط با کسی یا چیز آنچنان مجذوب شدهایم کهاحساس میکنیم با نبودن آن، ما نیز نابود میشویم” در ین حالت، ما به شدت به اتصالعاطفی، انرژیکی و ... آن عادت کردهایم.
برای تجربهٔ این وضعیت میتوانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیمآن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آنرا قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که قوتی به جائی از آن فکر میکنیم،عذاب میکشیم.
- پیوستگی چیست؟
پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفتهایم و به آن عشق میورزیمیا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی درآن، ما نیز خشنود میشویم. در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیارخوب یا بسیار بد به ما نمیدهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما میشود. بهعبارتیدیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را میتوانیمحفظ کنیم.
- چگونه حالت وابستگی خودرا به احساس پیوستگی تبدیل کنیم؟
الف) شناخت موارد وابستگی:
در خلوت خود یا با کمک گرفتن از فردی لایق، بررسی کنیم کدامیک از موارد کار، پول،پرخوری، پرحرفی و ... بیشترین وابستگی را برای ما ایجاد کرده است. بررسی کنیم کهکدامیک از نیروها مثل نیاز، هوس، ترس، شک و تردید و ... در ما در این ارتباط فعالترمیباشند.
در رفتار خود بررسی کنیم به خاطر چه سوژهای از خواب و خوراک خود کم میکنیم و فکرو احساس ما در چه مواردی، ما را بهطور ناخواسته به دنبال خود میکشاند و در کنترلآن دچار مشکل میشویم. برای چه مواردی بیشتر از حد توان خود وقت میگذاریم و بهخاطر اینکه هدیهای به فردی بدهیم یا در کنارش باشیم، از سلامتی خود میکاهیم،بررسی کنیم در ارتباط با رسیدن به چه خواستههائی خود را کوچک و حقیر میسازیم ودر ارتباط با چه افرادی، اتمام توان خود را بهکار میگیریم تا خواستههای خود رااز آنها گدائی کنیم. بررسی کنیم با چه کسانی ارتباطی بیمعنا و سست داریم یاارتباط ما مرده و نامطلوب است و دراین ارتباط به دنبال چه میگردیم. در نظر بگیریمترس از دستدادن چه چیزهائی را داریم، تا متوجه شویم ریشههای وابستگی ما کدامهستند.
ب) تکنیکهای رهائی ازوابستگی
آنچه ما را سرشار از عشق، رضایتخاطر و آرامش میکند و در ارتباط سالم دوطرفهایقرار میدهد، مشخصههای دیگری دارد که بهطور ظریف و حساسی قابل تفکیک میباشند.چنانچه راههای زیر را بهکار گیریم، میتوانیم تجربه کنیم که در وضعیت وابستگیقرار گرفتهایم یا پیوستگی و در پی آن میتوانیم از فضای جهنمی وابستگی، رها شده واز فضای بهشتی پیوستگی لذت ببریم.
1) قطع وابستگی
دربارهٔ افراد یا مواردی که در نزدیکی با آنها یا حتی به دور از آنها احساس میکنیمکه دچار نگرانی میشویم و حتی بهصورت وسواسگونهای میخواهیم گرفتاریها ورفتارشان را کنترل کنیم و بهطور مرتب میخواهیم برای آنها نقش مددکار را بازیکنیم. از این به بعد، اینگونه بیندیشیم که هر فردی مسئول اعمال خویش است. به جایکنترل افراطی و به اسارت کشیدن آنها، اجازه دهیم خودشان فرصت کسب تجربه را داشتهباشند. ما فقط باید آنها را راهنمائی کنیم تا در حد توانائی خود بهصورت منسجم وسازمانیافته پیشرفت کنند.
2) رهائی از رفتارهایوابستگی
بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کردهایم، تهیهکرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم. بر روی مواردی مانند دروغ گفتن، غر زدن،اصرار به متقاعد کردن، التماس کردن، رشوه دادن، طراحی حقههای کوچک و بزرگ، بچهدارشدن به قصد وابسته کردن، تحقیر کردن، شکایت کردن، محکوم کردن و... حضور خود را قویترکنیم تا بتوانیم باورها و ریشههای به وجود آورندهٔ این اعمال را بشناسیم؛ سپسروبهروی هر کدام بنویسیم چه باورها و توانمندیهائی را لازم است در خود تقویتکنیم تا به این کارها دست نزنیم.
3) عامل وبستگیزا را رهاکنیم
کلیهٔ مواردی مانند:گرفتن، اعتبار، پست، مقام، قدرت، احترام و سایر مواردی که بهواسطهٔ آنها میخواهیم به احساس سرخوشی و رضایت برسیم را شناسائی کنیم.
4) استقلال خود را حفظ کنیم
زمانی که عاشق دیگران میشویم یا اجازه میهیم که دیگران عاشق ما شوند، مراقبباشیم که در عین لذت بردن از حمایت عاشقانهٔ طرف مقابل خود یا دادن حمایت عاشقانهبه او، طوری رفتار کنیم که بدون حضور او نیز بتوانیم به خواستههای خود برسیم.
5) اعتماد به خود، اتکاء بهخداوند
در حالتی از حضور قرار بگیریم که حس کنیم مواردی مانند ناامیدی، ترس، ضعف و هرگونهکمبود دیگر فقط با حضور خداوند تکمیل میگردد اما فقط حق داریم به خدای خود وابستهباشیم که همواره از اوج آسمانها تا قعر زمین و در فضای بین آن دو و مهمتر از همهدر وجود خود ما حضور دارد و همیشه با ما است.
6) رهائی از شرمندگی
به یکی از بزرگترین طرفهای خداوند که “توبه” نامیده میشود، آگاهتر شویم. باخدای خود راز و نیا کنیم. تمام ضعفها، اشتباهها و گناههای خود را به او اعترافکنیم و فقط او را حمایتگر اصلی بدانیم و به هر چه غیر از اوست، به هیچ عنوان تکیهنکنیم.
7) بالا بردن آگاهی و تغییرباورهای وابستهکننده
باورهائی مانند “شرمنده میشوم اگر... را انجام دهم” یا “اگر... را انجام ندهم،یعنی هنوز بزرگ نشدهام” و یا “حلقهٔ ازدواج، حلقه بندگی است” را رها کنیم و کانونتوجه خود را به باورهای پیشرونده معطوف کنیم.
8) آمادهسازی دستها وشبکهٔ حمایتگر
از دوستهائی که بهطور حقیقی، ما را دوست دارند، کمک بگیریم تا ما را یاری دهندکه به این توانمندی بریم. چنانچه آن سوژه را نیز از دست بدهیم، باز هم ارزشمند،کامل و دوستداشتنی باقی میمانیم و به ما کمک کنند تا پس از قطع ارتباط، دوبارهبه سراغش نرویم.
9) رهائی از وابستگی ورسیدن به پیوستگی
در اوج آرامش و قدرت، آسیبهای مربوط به وابستگیهای قبلی خود را ترمیم کنیم بهاین منظور:
الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارتهای دوست داشت خود، به جلسههایعملی آموزش مهارتهای زندگی بهمنظور خودباوری و همیاری برویم.
ب) همواره جهت وابستگی خود را در سبز عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستیمعطوف کنیم.
ج) رابطهای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندیهای ما امکانپذیرشود.
10) انجام مراقبه به صورتیک عادت روزانه
برای کسب لذت بیشتر، مراقبه را جزء یکی از مهمترین کارهای روزانهٔ خود قرار دهیم.
تا میتوانیم آمادگی دریافت عشق را در خود بیشتر کنیم. همواره همانند داشتن تغذیهایسالم، تمامی ده مخزن عشق خود را بهطور متعادل شارژ کنیم. در هر ارتباط حضور خودرا بر روی عشقی که از سوی خداوند در هر مورد ظاهر میشود، حفظ کنیم چه این عشق درحوزهٔ ارتباطهای زناشوئی باشد و چه در ارتباطهای اجتماعی و یا دیگر رابطههائیکه وجود ما را به وجد و سرور میآورد
خـــــدانـگهــــــدار
حالا نمیشه یک راه دیگه پیش روم بگذاریند اخه هفت سال من اینطوریم
سلام
تجربه ی شرایط لذت بخش و شرایط نه چندان لذت بخش، طبیعت زندگی همه مخلوقات هست ... این احساساتی رو که گفتی همه ما تجربه کردیم و خواهیم کرد ... منم از پایان تابستون حالم به هم میخورد ... مهم اینه که تا توی لحظات خوشی و لذت هستی ازشون استفاده کنی و بعدشم که به لحظات سخت تری مثل جدایی یا دوری از شرایط دلخواهت می رسی خیلی سخت نگیری ...مثلا مدرسه رفتن و درس خوندن و تکلیف و جواب پس دادن و صبح زود بیدار شدن همش خسته کننده است اما این همه ماجرا نیست ... این روزا هم به پایان می رسه توی دانشگاه و یا در شرایط کار اوضاع خیلی متفاوت میشه ، استقلال بیشتری پیدا می کنی و این علاقه هست که از اون به بعد اثر گذار تر میشه .... شرایطی که چندان دوست نداری رو یکمی برای خودت آسون تر کن ...
من خودم مدتی از دانشگاه رفتن خسته شده بودم چون شرایط خیلی سختی توی زندگی شخصیم بود واقعا بریده بودم از طرفی میخواستم هر طور شده لیسانسمو بگیرم برای همین هر روز که بیدار میشدم با این دید می رفتم دانشگاه: من میرم دانشگاه که با دوستام و همسنام لحظات خوشی رو داشته باشم بین اون خوشیها یکم هم درس یاد میگیرم تا بتونیم لیسانسمونو بگیریم ...باورت نمیشه همین تغییر دید باعث شد من چقدر خاطره شیرین برای خودم بسازم الانم اگر برگردم دیگه به شوق درس نمیرم دانشگاه که اساتید با رفتاراشون خسته ام کنن میرم که خوش بیاشیم .... موفق باشی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)