سلام دوستان من آدم حساسیم مخصوصا به شوهرم دوست دارم بیشتر محبتا و توجهش برا من باشه و رابطش با مادرش و محبت کردنش به مادرش در حالی که اصلا زیادم نیس من رو ناراحت میکنه.حالا این ها به کنار چهارشنبه مادرشوهرم رفت .... تا امروز این چند روز که نبود من حس میکردم خیلی راحتم حضورش تو شهرمون نیست البته خاطرنشان کنم که مادرشوهرم ظاهرا خوب و مهربونه هرچند مادرشوهره دیگه گاها شایدم از کارام برنجه و به روم نیاره اما من انگاری حس میکنم حالات درونیشو یطور میشه گفت قضاوت راجع به احساسش به من و رابطم با همسرم و زندگیم و رابطه همسرم با خانوادم در شرایط های مختلف که مثلا الان مادرش چه حسی داره و چه فکری میکنه من حتی از همسرم خواستم با من به دیدن مادرش بره البته 2.3روز یکبار با هم میریم و با اینکه همسرم دوسم داره و خ منطقیه و گفته بهم که اگر تنها رفتنم به دیدن مادرم تو رو ناراحت میکنه تنها نمیرم با تو میرم اما باز با این حال همیشه یه ترس تو وجودمه که نکنه بره پیش مامانش یا تو دفتر کار باباش مامانشم بیاد و شوهرم اونجا مامانشو ببینه کلا خسته شدم از دست خودم حتی این 2.3روز که مادرش نبود زیاد شوهرمو نمیبستم به زنگ که ببینم کجاست و با خیال آسوده به مهمونی رفتم یه حس خوب و آرامش داشتم اما دیشب داشتم فکر میکردم چرا همچین حسی به مادرش دارم در حالی که رابطم با مادرشوهرم در ظاهر خوبه حتی شاید باور نکنید رفتم خونشو نظافت کردم جارو زدم مرتب کردم این حس دوگانم آزارم میده حتی زیاد تمایل ندارم با مادرشوهرم به گردش و سفر برم در حالی که تو دلم دوسش دارم خلاصه داشتم فکر میکردم این خانم بیچاره چیکار به من داره که وقتی شهرمون نبود من انگار از بند رها بودم و آرامش داشتم اما الان که باز برگشته استرس گرفتم.از رفتارم خسته شدم کمکم کنید.ضمنا یه سوال دیگه دارم امروز که مادرشوهرم برگشته وظیفمون بود باشوهرم به دیدنشون بریم اما شوهرم شیفته و موکول میشه به فردا از طرفی هم فردا تولدمه و مادرم خانواده شوهرم رو هم به شام دعوت کرده یعنی فردا میبینیمشون خواستم بدونم باز قبلش به دیدنشون بریم یا نه؟حس میکنم شوهرم دوست داشته باشه که بریم ضمنا مادرش 45 سال سن داره