نوشته اصلی توسط
mahsa.20
سلام
من دانشجو ارشد هستم . یکی از دوستای همکلاسیم بعد از 4-5 ماه نشست و برخواست با من از من برای برادرش خوشش اومد و خیلی محترمانه با خانوادش درمیون گذاشت . قصدشون اصلا دوستی نبود . منم موضوع و با خانوادم درمیون گذاشتم ، البته قبل اطلاع به خانواده یک بار با دوستم و داداشش بیرون رفتیم و اون اقا یکی از شرایط زندگی و خصوصیت اخلاقیش گفت ... بعدش موقع امتحانات من بود و من خواستم بعد امتحانات موضوع و با خانوادم درمیان بگذارم . تو این یه ماه با هم صحبت می کردیم . در مورد اخلاق و رفتار و شرایط زندگی و .... از صحبت کردنشون مشخص بود که آدم محترم و با دین و ایمانی هستند . خلاصه همه چی اوکی بود تا این که به خانواده گفتم و با مخالفت شدید مواجه شدم . دلیل مخالفتشون اختلاف سنی هست که من متولد 72 هستم و اون اقا 65. 7 سال از من بزرگتر که واقعا فکر نمیکنم سن زیادی باشه . پسر تا درسشو بخونه مدرک ارشد و بگیره سربازی بره ، یه کاری جور کنه خونه و ماشین و اوکی کنه به همین سن میرسه ... و دلیل دیگه مخالفتتشون و دلیل اصلی دوری راه هست . من ساکن شمالم و اون اقا ساکن چهارمحال بختیاری، 9 ساعت فاصله ... یکی از برنامه هاشم اینه که از اونجا بیاد بیرون اما بخاطر شرایط خوب کاری که الان اونجا داره ترجیح میده 3-4 سالی همونجا باشه تا با وضعیت مالی خیلی عالی از اونجا بزنه بیرون .. بخاطر حرف خانوادم تهرانم یه خونه رهن کرده .. اما پدر من اصلا راضی نمیشه جواب تلفن بابای اون اقا رو بده ... میگه سوژه های خیلی بهتر همین جا میان سراغت ... من سوژه بهتر نمیخام من صاف و ساده بودن و پاک بودن این اقا رو دوست دارم .... خانواده اون اقا هم میگن یه بار شما بیاید اینجا شرایط و ببینید یا اصلا سختتونه ما میایم اونجا با هم بحرفیم اگه قبول نکررددید ایرادی نداره .. اما خانواده من به هیچ وجه راضی نمیشنن ... چیکار کنم باهاشون ؟؟؟ چطور راضیشون کنم ؟
اینم بگم من تک دختر خانوادم وابستگی شدیدی بهم دارن ، موردای زیادی دورمه ، ااما من به شدت از اخلاق رفتار همین یکی خوشم اومده ..