نوشته اصلی توسط
khak
سلام . زنی 31 ساله هستم همسرم 6 ماه از خودم بزرگتره . 8 ساله ازدواج کردیم سال اول متوجه شدم که شوهرم ترامادول مصرف میکنه و البته با توجه به گفته های خودش تازه مصرف کراک و شروع کرده بود از شغلش که تو بازار بود هم برکنار شده بود با کلی بدهکاری و وام . تصمیم طلاق از طرف خانواده ام قطعی بود اما با اصرارهای اون و خانواده ش و خام شدن خودم بهش یه فرصت دیگه دادم همیشه غافلگیرانه ازش آزمایش میگرفتم و هنوزم گاهگاهی می گیرم جوابش منفیه . متاسفانه یا خوشبختانه بچه دار هم نمیشیم که مشکل هم از آقاست و سه بار آی و یوآی انجام دادیم منفی شد اما پول آی وی اف و نداشتیم . وارد هر شغلی شد باقی آورد و منو همیشه مقروض نگه میداره . 10 ماه پیش تو شغلش کم آورد از پول خواهرام که تو حسابم بود تا باهاش وام بگیرم برداشت کرده بود و من نمیدونستم بهش شک داشتم ولی نه در این حد که بخواد همچین کاری بکنه از چندتا از اقوام من پول گرفته بود و نتونست بهشون بده و هیچی بهم نگفته بود خلاصه دوباره تموم زندگیم رفت تا بدهی هارو دادیم الان هم توی یه سوییت همکف رطوبتی 60 متری با سقف خیلی کوتاه زندگی میکنیم . فرستادیمش آژانس کار کنه گاهی وقتا تو کار بیمه که خودم نمایندگی دارم کمکم میکرد اما چند روزه متوجه شدم اقساط مردم و ازشون میگرفت و بهم نمی داد و میگفت اونا مهلت خواستن اما یکی از مشتری ها گفت که همه اقساط و به حساب شوهرم می ریخت در صورتیکه من توی نامه شماره حساب خودم و می نوشتم اما اون شماره حساب خودشو بهشون می داد و گاهی به حسابم واریز می کرد که زیاد گیر ندم و متوجه این کارش نشم حتی دو تا از قسط های وامی رو که به نامش بود و باید به حسابش می ریختم و برداشت می کرد دیگه حتی به عنوان یه نامه بر هم نمیتونم بهش اعتماد کنم . ازش میپرسم چرا ؟؟؟؟؟ میگه برای اینکه تورو از دست ندم آژانس درآمد خوبی نداشت و تو ازم پول میخواستی این پولارو میگرفتم و دوباره بجای کارکرد آژانس به خودت می دادم . یک هفته ست تو بلاتکلیفی موندم آخه اصلا دوست ندارم اسم مطلقه روم باشه از طرفی دیگه تحملم تموم شده . اعتمادم به همه رو از دست دادم . در ضمن برای طلاق تهدیدم میکنه که اگه اینکار و بکنم زندگی من و خانواده مو نابود میکنه و خودشو هم میکشه . اصلا خودشو گناهکار نمیدونه . من باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟