نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: از زندگی سیرم ....

5801
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20579
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    از زندگی سیرم ....

    27 سالمه دخترم. هیچوقت فکر نمی کردم یک روزی انقد آرزوی مرگ کنم تنهام این روزا. امروز از دست پدرم خیلی کفری شدم و دعوای وحشتناکی با هم کردیم برای اولین بار تو روش وایسادم و جواب بددهنیاشو دادم الان خودم پشیمانم اما خیلی از دستش عصبانیم . چون من تک دخترشم خیلی برای ازدواجم سخت گیری میکنه و باعث شده تا این سن ازدواج نکنم. با این اوضاع خراب خب طبیعیه که خواستگار دارم و بعد از یمدتم کسی پیدا میشه پدرم مخالفت میکنه میگه حتما باید کارمند باشه. بخدا دارم دیوونه میشم هیچ کسم نیست باهاش درد و دل کنم . با حرف زدن به پسری که خیلی دوستش داشتم و دو بارم اومد خواستگاریم باعث شد ازش جدا بشم در صورتی که خودش میخواست باز بیاد خواستگاری من رابطه رو تموم کردم و پدرم نزاشت من با خواستگار بعدیمم ازدواج کنم. بازم بخاطر کار و یکسری مسائل دیگه. من تحصیلاتم ارشده و درسمم خیلی خوب بوده اما نتونستم کار پیدا کنم. الان با تحصیلات ارشد نه کار دارم نه ازدواج کردم . همه میگن قیافم خوبه اما خواستگار کم دارم. نگید برو مسجد و اینجاها که نمی تونم اصلا چون محجبه نیستم و اهل محلم بفهمن مسخره میکنن. اگه خودکشی گناه نبود تا الان خودمو خلاص کرده بودم همه دوستام و فامیلا ازدواج کردن و من موندم با این پدر سخت گیر که نمیدونم باهاش چکار کنم .امروز خودمو تو اتاق حبس کردم و اعتصاب غذا کردم خودزنی کردم دیگه نمیدونم چکار کنم...امیدوارم زودتر مرگم برسه راحت شم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20527
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی سیرم ....

    سلام مینو جان . من قبل از شما در مورد شرایطم نوشتم حتما خوندید . الان اگه برگردم به 8 سال پیش جلوی پدرم می ایستادم و نمی ذاشتم با این ازدواج موافقت کنه چون شرط پدر و مادرم فقط ایمان و عبادت و اخلاق خوب بود و می گفتن پول و چیزای دیگه رو خدا می رسونه ولی من اصلا به این عقیده اونا نرسیدم و فقط دارم عذاب می کشم از طرفی الان دوساله که نمازش و هم ترک کرده و فقط ماه رمضون روزه می گیره . دروغ نمی گم اخلاقش خیلی خوبه مهربون و دلسوزه فقط وقتی اسم طلاق و میارم پرخاشگری میکنه .
    عزیزم نمی خوام ناامیدت کنم ولی با این شرایط جامعه پدرتون درست میگن فقط ازدواج کردن مهم نیست خوشبخت شدن مهمه ببین اونیکه که میاد خواستگاری اولا صداقت داره یا نه دوما توان مالی داره یانه ؟ به نظر من عشق و زیبایی و تیپ به چند ماه نرسیده عادی میشه البته خودم رابطه عاشقانه با همشم نداشتم ولی بعد از ازدواج علاقه بوجود اومد و هنوز بهش وفادارم اما اون نتونست جواب وفاداریم و بده .
    تصمیمی بگیر که بعدش پشیمون نشی و خدای نکرده بخوای برگردی مخصوصا وقتی با نارضایتی پدرت باشه . همیشه برای خود یه پلی بذار تا خدای نکرده موقع مشکلات بتونی کمک بگیری ازش ، اون پل پدر و مادر هستن خرابشون نکن . مطمئن باش هنوز خواست خدا نشده و الا پدرتون هیچ وقت بد شما رو نمی خوان . انشالله خوشبخت میشی .
    ببخشید خیلی طولانی شد.......

  3. 2 کاربران زیر از khak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20670
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی سیرم ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینو99 نمایش پست ها
    27 سالمه دخترم. هیچوقت فکر نمی کردم یک روزی انقد آرزوی مرگ کنم تنهام این روزا. امروز از دست پدرم خیلی کفری شدم و دعوای وحشتناکی با هم کردیم برای اولین بار تو روش وایسادم و جواب بددهنیاشو دادم الان خودم پشیمانم اما خیلی از دستش عصبانیم . چون من تک دخترشم خیلی برای ازدواجم سخت گیری میکنه و باعث شده تا این سن ازدواج نکنم. با این اوضاع خراب خب طبیعیه که خواستگار دارم و بعد از یمدتم کسی پیدا میشه پدرم مخالفت میکنه میگه حتما باید کارمند باشه. بخدا دارم دیوونه میشم هیچ کسم نیست باهاش درد و دل کنم . با حرف زدن به پسری که خیلی دوستش داشتم و دو بارم اومد خواستگاریم باعث شد ازش جدا بشم در صورتی که خودش میخواست باز بیاد خواستگاری من رابطه رو تموم کردم و پدرم نزاشت من با خواستگار بعدیمم ازدواج کنم. بازم بخاطر کار و یکسری مسائل دیگه. من تحصیلاتم ارشده و درسمم خیلی خوب بوده اما نتونستم کار پیدا کنم. الان با تحصیلات ارشد نه کار دارم نه ازدواج کردم . همه میگن قیافم خوبه اما خواستگار کم دارم. نگید برو مسجد و اینجاها که نمی تونم اصلا چون محجبه نیستم و اهل محلم بفهمن مسخره میکنن. اگه خودکشی گناه نبود تا الان خودمو خلاص کرده بودم همه دوستام و فامیلا ازدواج کردن و من موندم با این پدر سخت گیر که نمیدونم باهاش چکار کنم .امروز خودمو تو اتاق حبس کردم و اعتصاب غذا کردم خودزنی کردم دیگه نمیدونم چکار کنم...امیدوارم زودتر مرگم برسه راحت شم.
    خانومی سلام
    منم 2سال از تو کوچیکترم و تازه 2ماهه عقد کردم و الان مث سگ پشیمونم از کارم
    با کسی ازدواج کردم که نمیشناختم و بعد عقد تازه فهمیدم که پسره چی هست
    بخدا من بخاطر حرف مردم ازدواج کردم فقط اما تو این اشتباهو نکن
    الان میگم کااااش برگردم به 3ماه پیش
    دلم از خدا و بنده هاش گرفته.کاری باهام کردن که 2ماهه از زندگی سیر شدم
    به حرف پدرت گوش کن و بخاطر هر بی سرو پایی شناسنامه تو خط خطی نکن بخدا ازدواج هیچی نداره
    اگه زندگی خوبی داری و در رفاهی صبرکن تا لایقش بیاد.27 سال سن زیادی نیس
    برا حل شدن مشکل منن دعا کن...

  5. کاربران زیر از shah.naz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20579
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی سیرم ....

    من همیشه نظرات اونا برام مهم بوده اما پدر من دیگه خیلی سخت گیره ...دعا می کنم مشکلت حل شه عزیزم

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20579
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی سیرم ....

    من ایمان و اخلاق همسرم خیلی برام مهمه... اما اونا اولا خیلی ظاهر بینن دوما میگن باید حتما کارمند باشه... آخه وقتی من خودم بیکارم و سرکار نمیرم خواستگار کارمنداز کجا بیاد واسم؟ ان شاء الله مشکلتون حل شه

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25315
    نوشته ها
    127
    تشکـر
    2
    تشکر شده 78 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی سیرم ....

    سلام
    اگه خونواده مذهبی هستید برید با پیش نماز مسجدتون صحبت کنید تا اون هم با پدرتون صحبت کنه یا اگه تو فامیل مثلا عمو یا دایی که برا پدرتون محترمه و درد دلتونو نمیره جار بزنه بگید تا اون با پدرتون صحبت کنه .
    مردها بهتر می تونن مردها رو راضی کننن .

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25436
    نوشته ها
    109
    تشکـر
    5
    تشکر شده 15 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از زندگی سیرم ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینو99 نمایش پست ها
    27 سالمه دخترم. هیچوقت فکر نمی کردم یک روزی انقد آرزوی مرگ کنم تنهام این روزا. امروز از دست پدرم خیلی کفری شدم و دعوای وحشتناکی با هم کردیم برای اولین بار تو روش وایسادم و جواب بددهنیاشو دادم الان خودم پشیمانم اما خیلی از دستش عصبانیم . چون من تک دخترشم خیلی برای ازدواجم سخت گیری میکنه و باعث شده تا این سن ازدواج نکنم. با این اوضاع خراب خب طبیعیه که خواستگار دارم و بعد از یمدتم کسی پیدا میشه پدرم مخالفت میکنه میگه حتما باید کارمند باشه. بخدا دارم دیوونه میشم هیچ کسم نیست باهاش درد و دل کنم . با حرف زدن به پسری که خیلی دوستش داشتم و دو بارم اومد خواستگاریم باعث شد ازش جدا بشم در صورتی که خودش میخواست باز بیاد خواستگاری من رابطه رو تموم کردم و پدرم نزاشت من با خواستگار بعدیمم ازدواج کنم. بازم بخاطر کار و یکسری مسائل دیگه. من تحصیلاتم ارشده و درسمم خیلی خوب بوده اما نتونستم کار پیدا کنم. الان با تحصیلات ارشد نه کار دارم نه ازدواج کردم . همه میگن قیافم خوبه اما خواستگار کم دارم. نگید برو مسجد و اینجاها که نمی تونم اصلا چون محجبه نیستم و اهل محلم بفهمن مسخره میکنن. اگه خودکشی گناه نبود تا الان خودمو خلاص کرده بودم همه دوستام و فامیلا ازدواج کردن و من موندم با این پدر سخت گیر که نمیدونم باهاش چکار کنم .امروز خودمو تو اتاق حبس کردم و اعتصاب غذا کردم خودزنی کردم دیگه نمیدونم چکار کنم...امیدوارم زودتر مرگم برسه راحت شم.
    خیلی مواقع دعوا از سر دوستی و محبت هست نگران نباشید ناراحت نمیشن.

    حتی از منظر شرعی هم بخاید منتظر اذن پدرتون باشید مواردی هست که عدم کفایت پدر نیاز به این اجازه رو از بین میبره.
    خیلی منطقی با ایشون صحبت کنید شرایط رو براشون توضیح بدید بالا خره نیازهایی دارید چه عاطفی و غیره اگر متوجه کلام شما نشدن بفرمایید تا به شما بگم چه کنید.

    زیاد سخت میگیرید خیلی مواقع با انجام کار درست نیاز به این همه دعوا و اعتصاب غذا و خود زنی و این داستانها نیست
    سوال: شما برای خودتون زندگی میکنید یا برای پدر و اهل محل؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 05-18-2021, 02:28 PM
  2. درمان سیاهی دور چشم
    توسط تنها در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 08-01-2015, 05:03 PM
  3. نوشیدنی گرم:سیب کاراملی
    توسط Frost در انجمن آموزش آشپزی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 02-12-2015, 03:54 PM
  4. روش های تفسیر آزمون وکسلر
    توسط R e z a در انجمن رویکـردها و درمان های روانشناسی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 12-03-2013, 12:44 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد