لطفا کمکم کنید.من بخاطر گذشته ی تلخم نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم...حتی گاهی اوقات خودم هم تلاش میکنم ولی واقعا نمیتونم...ضربه هایی که من از آدما خوردم سنگین بود و من واقعا نمیتونم دوست داشته باشم...الان 5سال میشه که یه نفر تلاششو صرف این کرده که دوستش داشته باشم...من واقعا محبت هاشو یادم میارم اما نمیتونم دوستش داشته باشم...
الف)چیکار کنم سنگدلیم خوب بشه؟
ب)این فرد مناسب زندگیه؟میتونم دوستش داشته باشم؟
بابا ایول داری به ماهم یاد میدی؟
عزیزم به نظرم گذر زمان شاید واست خوب باشه....
من فک میکنم تو هم مثه دوستم آدمی هستی که به کسی علاقه مند نمیشی ولی همین که بتونی به کسی اعتماد کنی کافیه...بعدش علاقه بوجود میاد...
خوب چی یاد میدم؟؟؟؟؟این فرد مناسب زندگیه؟؟؟؟
گذر زمان روم تاثیری نداره الان 13سال میشه که اینطوریم
سلام عزیزم حالت بهتر نشد ؟؟نوشته اصلی توسط من خاص
ببین قلبی که پر از کینه و نفرت باشه نمی تونه عاشق باشه
فقط منطورم عشق به یه جنس مخالف نیست عشق به هرچیز
آیا تو ادم عاشقی هستی؟
عاشق کتاب عاشق تلوزیون؟
عاشق غذا خوردن ؟
اصلا کاری هست که با عشق انجامش بدی ؟
اگر اینطوره یعنی تو از زندگیت لذت می بری و افسرده نیستی
نگران نباش عزیزم تو چیزیت نیست
ببین اگر فردی به تو علاقمنده و تو بهش علاقه نداری چیز عجیبی نیست انقدر خودت رو سرزنش نکن
قرار نیست هرکسی مارو عاشقانه دوست داره ماهم بهش همون حس رو داشته باشیم پس انقدر خودت رو عذاب نده که مشکلی داری
شاید اون فرد برات جذابیت های لازم رو نداره
جذابیت فقط منطورم جذابیت ظاهری نیست
به هرحال اگر هیچ لذتی در زندگیت نمی بری و فکر میکنی دلبسته هیچ چیزو هیچ کسی نیستی بهتره جلسات مشاوره رو شروع کنی
ولی اگر عکس اینه خودتو سرزنش نکن تو مشکلی نداری فقط اون شخص برات جذابیت نداره
آیا دوست دارید برای
صلح جهانی کاری انجام دهید ؟
به خانه بروید و به خانواده تان عشق بورزید
یاد بده منم یه خورده سنگدل باشم....
نمیدونم تو میشناسیش ...دلتو ش************ده؟اذیتت کرده؟سوتی داده؟اعنماد داری ش؟اینارو فقط خودت میدونی....
نه من واسه همه کس و همه چیز اینطوریم.اتفاقا اون فرد مثل فرشته ی نجاتمه....ذهنم رو با خوبی هاش درگیر کرده...هیچ کاری رو دوست ندارم...میدونید چرا؟؟؟چون بخاط عقایدم طردم کردند...چون سر کارای نکرده تنبیه شدم...چون وقتی بچه و بی دفاع بودم بهم تجاوز ناقص شد...معذرت میخوام رک گفتم...ولی دیگه اصلا نمیتونم دوست داشته باشم...اونی که تمام تلاشش رو صرف مهر کاشتن تو دلم میکنه گریه هامو دیده...شاید یه چیزایی هم بدونه...
خب عزیزم پس متاسفانه باید بری دکتر
جدی بگیر و هرجوری شده مراجعه کن چون مشکلت با چند تا مطلب حل نمیشه
از ته دل بخواه که خوب بشی
و مراجعه کن به مشاور یا با شماره تلفنهایی که اقای فرخ اعلام میکنن تماس بگیرم عزیزم
عقب ننداز
آیا دوست دارید برای
صلح جهانی کاری انجام دهید ؟
به خانه بروید و به خانواده تان عشق بورزید
آبجی مشاوره رفتم نتیجه نداد...اما فکر میکنم این فرد یه جورایی داره حالم رو بهتر میکنه
بنطر من خودت تصمیم نگرفتی که خوب بشی بخوای خوب میشیآبجی مشاوره رفتم نتیجه نداد...اما فکر میکنم این فرد یه جورایی داره حالم رو بهتر میکنه
درضمن عزیزم این کار خوبی نیست که تمام امیدو ارزوهات رو به کسی ببندی که هنوز هیچ تعهدی نداره بهت
این هم در نطر بگیر هیچ ادمی خوشش نمیاد با ادم افسرده زندگی کنه
شاید واقعا عاشقت هست و می خواد تورو به زندگی برگردونه ولی نظر من اینه کاملا بهش اعتماد نکن عزیزم
برای همین میگم مشاور
امیدوارم خوبت کنه ولی خوشیهات رو امیدت رو روی پایه اون شخص نبند
موفق باشی
آیا دوست دارید برای
صلح جهانی کاری انجام دهید ؟
به خانه بروید و به خانواده تان عشق بورزید
نه امید من فقط به خداست...خدایی که سکوتش بی دلیل نیست...خدایی که اون رو سر راه من قرار داده...من فقط دارم کم کم یه جورایی اعتماد از دست رفته ام را تا حد معقولانه ای به دست میارم و قطعا ورود این فرد به زندگیم بدون حکمت الهی نبوده...بنطر من خودت تصمیم نگرفتی که خوب بشی بخوای خوب میشی
درضمن عزیزم این کار خوبی نیست که تمام امیدو ارزوهات رو به کسی ببندی که هنوز هیچ تعهدی نداره بهت
این هم در نطر بگیر هیچ ادمی خوشش نمیاد با ادم افسرده زندگی کنه
شاید واقعا عاشقت هست و می خواد تورو به زندگی برگردونه ولی نظر من اینه کاملا بهش اعتماد نکن عزیزم
برای همین میگم مشاور
امیدوارم خوبت کنه ولی خوشیهات رو امیدت رو روی پایه اون شخص نبند
موفق باشی
من افسرده نیستم...فقط داداشام باعث شدند اعتمادم رو از دست بدم و کسی رو دوست نداشته باشم...داداشایی که وقتی بچه بودم بهم تجاوز ناقص کردند
سلام . عزیزم تو چرا گذشته رو رها نمیکنی چراااا؟
رهاش کن انقدر غرق در گذشته نباش خواهش میکنم ازت اینجوری حال و ایندتو از دست میدیا. تو باید تلاش کنی فقط کافی فعل خواستن رو صرف کنی تو میتونی گذشته هرچی بود رهاش کن مهم الان که چه اتفاقی ققرار بیوفته برات تو باید قوی باشی و فرصت زندگی کردن رو از خودت نگیر .
یه بار برای زندگی کردن به این دنیا میای نه ده بار نه صدبار فقط یک بار پس لذت ببر نه همش توی نا امیدی سیر کن از همه چی بدتم بیاد چیزی عوض نمیشه فقط همه چی سخت میگذره اونم برای خودت درست پس باید قبول کنی که گذشته رو رها کن از فردا فکر کن تازه متولد شدی و امروز اولین روز زندگیت برای خودت برنامه بریز و از نو شروع کن .
منم سنگدلم
ب نظرم یک نعمته
خداحافظ
این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....
کدوم آینده؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
شما برای من آینده ای تصور میکنید؟؟؟؟
من فقط گذشته رو دارم...آیندم روشن نیست...بهش دل نمیبندم
سلام
عزیز خیلی متاسفم از آنچه که خواندم , متاسفانه شما دچار وحشت و اضطراب بعد از حادثه(تجاوز) شده اید که به علت عدم درمان درست و به موقع باعث افسردگی و مشکلات حرمت نفسی شده است.
بهتره به یک کلنیک روانشناختی وابسته به دانشگاه رجوع کنید. چون نیاز به درمان دارویی و هم چنین مشاوره درمانی دارید. البته در وحله اول باید تصمیم بگیرید که بخواهید خوب بشید!!!؟؟
و بدانید که هیچ کسی قرار نیست که بیاید و حال شما را بهتر کند!؟ این شمائید که باید دست به زانوی خود بگیرید و نسبت به درمان خودتان توسط متخصصین اقدام کنید.
موفق و پیروز باشید.
سپاس
dr
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
میفهمم ولی...حس میکنم کم کم دارم خوب میشم...........به خدا اون فردی که من میگم ناگهانی وارد زندگیم شد
و حس میکنم باعث شده نسبت به قبل بهتر باشم...هرچند روزای سختم هنوز هستند
من تحت نظر متخصص مغز و اعصابم
چرا انقدر این کلمات رو تکرار میکنی کلمات بار انرژی دارن پس این کلمات منفی رو بکار نبر حتی اگر نخای هم به ایندت فکر کنی روزها در پس هم میان و میرن و این تو هستی که غرق در گذشته ات هستی .
دنیا روز به روز داره جلو میره و تو هنوز به فکر چهار سال پیشی . باید افکار منفی رو بریزی دور یکم مثبت فکر کن
تا نخایی هیچ چیزی اتفاق نمیوفته .
گذشته یک چیزی بود تموم شد رفت تو باید برای زندگی کردن تلاش کنی حتی اگر بدترین شرایط باشی .
خیلیها هستن که شرایط تو رو دارن ولی دارن زندگی میکنن به این خوبی تو باید برای زندگیت هدف داشته باشی تا برای رسیدن بهش تلاش کنی و از این افکار پوچ دست برداری گذشته اسمش روش گذشت دیگه نیازی نیست دوباره مرورشون کنی .درست
با مرور گذشته ات چی رو میخای بدست بیاری ؟؟؟؟؟
به غیر از اینکه ساعتها ناراحتی و بی انگیزیگی بهمراه داشته باشی چیز دیگر هم هست من فکر نمیکنم .
محبتی کنید اگر به من پاسخ میدهید یا سوالی دارید حتما نقل قول کنید که متوجه بشم. نه عزیزم شما متخصص مغز و اعصاب به دردتون نمیخوره!!!!
منظور من یک دکتر روانپزشکه برای دارو و یک روانکاو برای مشاوره که به صورت تیمی کار کنند در غیر این صورت موفق نخواهید شد در امر درمان.
موفق باشید
سپاس
dr
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
چرا اتفاقا من دردهای عصبی داشتم...یه چیزی شبیه میگرن...
شاید چون میخواین برگردین عقب
همیشه باید به جلو رفت
مسیری که پشت سر ما هست ، راهیه که رفتیم اگه همش به اون فکر کنیم همینجای که هستیم میمونیم
باید به جلو نگاه کنیم و پیش بریم
هدف روبرویه شماس نه پشت سرتون ، پس دیگه به پشت سرتون نگاه نکنید ، گذشته رو باید رها کرد
ما هیچ وقت آدمای که قبلاً بودیم نمیشم ، این بد نیست بجاش میتونیم قوی تر بشیم
خاطرات میتونین نقطه ضعف باشن و مارو نابود کنن و یا اینکه نقطه قوت و پیشرفت ما ، همش به خودمون بستگی داره
بله ولی...یه دختر تو شرایط من ممکنه از خیلی چیزا تو فرداش هم محروم بشه...از ازدواج...از گفتن خاطرات خوب کودکیش....از خیلی چیزاش ممکنه محروم بشه
بجاش چیزای میتونه داشته باشه که دختر های دیگه نتونستن بدستش بیارن
قدرت های میتونه داشته باشه که آدم های محدودی تونستن بدستش بیارن
هیچ چیز جای خاطرات کودکی رو نمیگره
اما بجاش میتونین به اینی که الان هستین و اونی که میخواین باشین افتخار کنین
ما برای خودمون زندگی میکنیم و نه بقیه ، پس باید برای خودمون زندگی و تلاش کنیم نه خوشحال کردن بقیه
و آدمای که مارو برای خودمون بخوان هر که و هرچه که باشیم در کنارمون خوشحال ان
اگه کسی هم نباشه بازم خوشحالیم چون ما خودمون هستیم
دلم گرم خداست
میدونم اگه کسی منو نخواد
اگه بهتان و افترا بهم بزنند
اگه به ناپاکی متهمم کنند
اگه نتونم ازدواج کنم
اگه...
ولی تو قلب خدا هستم همین برام کافیه
اگرچه داغ گذشتم تا ابد روی سینمه
خدا هم تو قلب شماس
من موندم...اونی که چند ساله ازم خوشش اومده و شاید موضوع رو کامل نمیدونه
اگه بدونه واکنشش چیه؟؟؟
البته نباید برام مهم باشه میدونم...
همین الانشم در به در دنبال اینه که سر از کارام در بیاره
طفلک نمیدونه...
پس سنگ دل نیستین ، آدم سنگدل اینجوری نیست .
من موندم...اونی که چند ساله ازم خوشش اومده و شاید موضوع رو کامل نمیدونه
اگه بدونه واکنشش چیه؟؟؟
البته نباید برام مهم باشه میدونم...
همین الانشم در به در دنبال اینه که سر از کارام در بیاره
طفلک نمیدونه...
اصلاً چرا فکر میکنید سنگدلین ؟
شاید هنوز خودتون رو نشناختین
ادم سنگدل این همه جمله های زیبا و احساسی نمیتونه بگه شعر هاتون ، نوشته ها ، دلنوشته ، امضا ...
اونی که شما رو دوست داشته باشه با هر چیزیتون کنار میاد
اما خب هر حقیقتی رو هم که نباید گفت
اما اگه شما اون فرد رو تشنه همین مطلب ندانسته گذاشتین ، بیشتر از خود حقیقت براش عذاب آوره
اگه دوست داشتنش واقعی باشه دونستنش هم تاثیری روی دوست داشنش نصب به شما نمیزاره
خانم خاص ....سلام
من تا همین دیروز نزدیک بود تو دریا غرق بشم ....کسی نبود که منو نجات بده دستو پا میزدم.....بازم کسی نبود ........اروم چشمامو بستم و اماده شدم برای مردن چون خیلی عقب رفته بودم و کسی نبود بیاد منو نجات بده.......فقط گفتم خدایا کمک.....همین .......اخرین چیزی که یادم میومد همین بود بعد دیگه سنه ام شروع کرد به سوزش اروم اروم تمام وجودم داست میسوخت.....ولی یکدفعه دیدم یه قایق موتوری صید ماهی داره میاد .......اگه خدایی نبود من دیگه این جا نبودم که اینا رو بگم........پس به جای اینکه تو دلت بزاری برو سمت خالقت .....مشکلتو برا اون در میون بزار.........نه برای ما.........اون میتونه تو رو نجاتت بده .....مثل من که الانم که دارم تایپ میکنم هنوز موندم که اون صیاد چطوری دست منو تو زیر اب دیدو گرفت
.................همه ما باید از خدا مشاوره بگیریم چون اون همه چیرو بعدش جلو رومون قرار میده ما رو مداوا میکنه
I feel that......Its here...my love is come back....its not human....its angle
angle of love
سلام خدادرسخت ترین لحظات شمارانجات دادچون کسی رادرآن لحظه جزخداعاشقانه صدانزدیدوجزاودل به کسی نبسته بودیدقدراین لطف بزرگ رابدانید.موفق باشید
سنگدل نیستم...بد حالم
شکنجه هایم را فراموش نکرده ام
هنوز میفهمم خدا دوستم دارد
ولی نمیدانم چه کسی را چقدر دوست دارم
سنگدل نیستم
تنها دلم گرفته است
و پر هستم از فریادهایی که هرکسی تاب شنیدنش را ندارد
سنگدل نیستم
اما دیگر نمیخواهم بگویم کیستم
شاید کودکی هستم که وقتی وسط بازی دنبال توپ دوید تصادف کرد و مرد
و شاید کودکی که شبیه همه بود غیر از کودک
من یک کودکم که حبس ابدم
محکومم
سنگدل نیستم...اما دلگیرم
سلام گذشته هادیگرتمام شده وفقط خاطرات خوب وبدآن است که درروندزندگی هرکسی تاثیرات خاص خودش راباتوجه به دیدگاه هرکس نسبت به آن اتفاقات می گذاردمعمولادلیل چنین مشکلاتی این است که به اتفاقات خوب گذشته اگرچه کم هم باشدتوجهی نمی کنیم امابه اتفاقات بدحساسیت زیادی نشان می دهیم اگرشمابخواهید به گذشته برگردیداتفاقات خوب رادوباره تکرارکنیدمی بینیدکه برگشت به گذشته غیرممکن است با خاطرات تلخ گذشته زندگی نکن شمابایدبه این بیندیشیدکه امروز-امروزاست وهیچ ربطی به گذشته نداردهرثانیه ای که ازعمرگرانبهامی گذردفرصتی ازجانب خدابرای دوباره شروع کردن است همان جوری که دوست دارید.به هیچ وجه فکرگذشته راقاطی امروزتان نکنیدبرای رهایی ازاین حالت باید بخواهیدتغییرکنیدنه درحدحرف برخداتوکل کنیدوتصمیم بگیریدوبه گذشته هم توجه نکنیدفقط به جلوبه آینده نگاه کنیدوزندگیتان راازنوطوری بسازیدکه دوست داریدامیدواری وتکرارحرفهای مآیوس کننده باهم جوردرنمی آید.موفق باشید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
