نوشته اصلی توسط
مهدی زمانی
من 29سالمه وایشان 23 سالشونه من فوق لیسانس هستم وایشان دانشجوی سال سوم کارشناسی هستنداین دختر خانوم را پسر خاله ام معرفی کردن وبنده نیز تحقیق کردم واز لحاظ سن-سواد- سطح مالی -مذهبی بودن-وانتظارات دریک سطح هستیم وتمام آشنایی ایشان از بنده ازطریق دختر خاله شون که همسر پسر خاله ی من هستندمیباشد صحبت اولیه ازطریق این دونفر رد بدل شده وتمام مدارک من را دیده اند وبعد از دیدن بنده البته بدون کلام موافقت خود را اعلام کرده اند پدر این دختر خانوم از سه چهار نفر از آشنایان بنده پرس وجو کرده اندوبه گفنه خودشون همه تعریف کرده اندپدرشون به خاطراینکه درمنطقه محروم زندگی میکنیم سطح سواد دروالدین در حد ابتدایی است ومیگویند چون درخونه شون پدرشون مریض است به هیچ وجه امکان وصلت وجود ندارد البته خانواده بنده همه جوره ضمانت داده اند که بعد از عقد ما تمام رسم ورسوم را کناربگذارندتاروز عروسی ولی چون پدر سالاری در خانوادشون حکمرواست به جایی نمی رسم وخانواده ام با این وصلت کاملا موافقندوحتی از خیلی از رسم ورسوم حاضرندبگذرندوچند نفر از بزرگترهای خانواده را برای این وصلت واسطه کر ده اندولی ایشان مرغشان یک پاداردومن نیز به غیر از این دختر خانوم به دختر های دیگر کاملا بی تفاوت شده ام توشهر ما همه کشاورزندوالبته در کنار آن مشغول درس خواندن برای مقطع دکتری هستم البته در تمام امتحانات اداره جات شرکت میکنم خانواده ام به خاطر جواب ایشان به رمال ها روی آورده ومی گویند باقرآن مشورت کرده اند وجواب نه آمده وبخاطر مذهبی بودن خانواده ام از این طرف هم به دام افتاده ام ودخترهایی را معرفی میکنند ولی من خیلی بی تفاوت شده ام البته سن انها باتوجه به زود شوهرکردن دختران درشهر ما درحد17-18 سال می باشدخانواده ام میگویند بیش از این اصرار کردن درست نیست ومیگویند عاشق شده ام.!!!